درست بعد از تلفنى كه از مدرسه دختر كوچك آقاى خاكسترى به او شد، اخمهايش در هم رفت و با وجودى كه قوطى چوبى كوچكى كه زير داشبورد نصب كرده است پر از پول خرد بود، موقع كرايه گرفتن از مسافرها مرتب غر ميزد كه : پول خرد بده دايى، مگه من بانكم!
ما كه صداى تلفن را نشنيديم اما از پاسخهاى آقاى خاكسترى به نظر مىرسيد اين آخرين هشدار مسئول مدرسه براى تسويه شهريه مدرسه سوگولى او بود. بايد تا صبح شنبه مبلغ يك مپليون و دويست هزار تومان مدرسه ته تاغارى را به حساب بريزد و گرنه . . .
آقاى خاكسترى پيچ راديو را چرخاند تا شايد با صداى راديو خود را مشغول كند. اخبار ساعت يازده و پانزده دقيقه صبح بود و مجرى راديو با افتخار اعلام كرد كه امسال، شير با قيمت يارانهاى و در پارهاى از مدارس بصورت رايگان در مدارس پخش خواهد شد.
خانم مسنى كه در صندلى جلو نشسته بود، در حالى كه زنبيل سنگين جلوى پايش را جابجا مىكرد گفت : خدا عمرشون بده. آدم بچه هاى حالا رو كه مىبينه دلش كباب ميشه ننه. شدن عينه هو نى قليون. زرد و زارن همشون. نون ندارن بخورن خوب. باز اين شير را بخورن شايد قوت بگيرن.
آقاى خاكسترى در حالى كه روى بوق ماشين حرصش را خالى مىكرد، با عصبانيتى كم نظير گفت : يك و دويست پول بده اونوقت چى بهت ميدن؟ شـــير. بعد ميگن واسه چى شـــلافه اى !
ما كه صداى تلفن را نشنيديم اما از پاسخهاى آقاى خاكسترى به نظر مىرسيد اين آخرين هشدار مسئول مدرسه براى تسويه شهريه مدرسه سوگولى او بود. بايد تا صبح شنبه مبلغ يك مپليون و دويست هزار تومان مدرسه ته تاغارى را به حساب بريزد و گرنه . . .
آقاى خاكسترى پيچ راديو را چرخاند تا شايد با صداى راديو خود را مشغول كند. اخبار ساعت يازده و پانزده دقيقه صبح بود و مجرى راديو با افتخار اعلام كرد كه امسال، شير با قيمت يارانهاى و در پارهاى از مدارس بصورت رايگان در مدارس پخش خواهد شد.
خانم مسنى كه در صندلى جلو نشسته بود، در حالى كه زنبيل سنگين جلوى پايش را جابجا مىكرد گفت : خدا عمرشون بده. آدم بچه هاى حالا رو كه مىبينه دلش كباب ميشه ننه. شدن عينه هو نى قليون. زرد و زارن همشون. نون ندارن بخورن خوب. باز اين شير را بخورن شايد قوت بگيرن.
آقاى خاكسترى در حالى كه روى بوق ماشين حرصش را خالى مىكرد، با عصبانيتى كم نظير گفت : يك و دويست پول بده اونوقت چى بهت ميدن؟ شـــير. بعد ميگن واسه چى شـــلافه اى !