وطن

ثنا_980

عضو جدید
وطن پرنده ی پر در خون
وطن شکفته گل در خون
وطن فلات شهید و شمع
وطن پا تا به سر خون
وطن ترانه ی زندانی
وطن قصیده ی ویرانی
ستاره ها اعدامیان ظلمت
به خاک اگر چه می ریزند سحر دوباره بر می خیزند
بخوان که دوباره بخواند
این عشیره ی زندانی
گل سرود شکستن را
بگو که به خون بسراید
این قبیله ی قربانی
حرف آخر رستن را
با دژخیمان اگر شکنجه
اگر بند است و شلاق و خنجر
اگر مسلسل و انگشتر
با ما تبار فدایی با ما غرور رهایی
به نام آهن و گندم
اینک ترانه ی آزادی
اینک سرودن مردن
امروز ما ، امروز فریاد
فردای ما
روز بزرگ میعاد بگو که دوباره می خوانم
با تمامی یارانم
گل سرود شکستن را
بگو که به خون می سرایم
دوباره با دل و جانم
حرف آخر رستن را
بگو به ایران بگو به ایران
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که همآواز تو منم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
بشنو سوز سخنم
که نوا گر این چمنم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
:heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart:
 

ثنا_980

عضو جدید
دوباره میسازمت وطن ************ اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم ************ اگرچه با استخوان خویش
دوباره میبویم از تو گل ************ به میل نسل جوان تو
دوباره میشویم از تو خون ************ به سیل اشک روان خوش
اگرچه صد ساله مرده ام ************ به گور خود خواهم ایستاد
که برکنم قلب اهرمن ************ به نعره انچنان خویش
اگرچه پیرم ولی هنوز ************ مجال تعلیم اگر بود
جوانی آغاز میکنم ************ کنار نوباوگان خویش
 

ثنا_980

عضو جدید
دل را جنون سرخي, از آتشم به پا شد
با او نهيب مردي, از عزلت خفا شد
بر چشم خون فشانم , شولاي پرپري شد
در خط ديدگانم , تلفيق اين صدا شد
درين صداي ظلمت , كو لولوي هلالي
درين زوال مهتاب كي, رويت صبا شد
از بوسه هاي شبنم , زخمي نشسته بر گل
اين روشناي ساقه , خود صاعق بلا شد
يارا مگر چه ديدي , جز رد پاي غربت
تاب از دلت فروزان , كاين رهنماي ما شد
بر طاق اين عمارت , بوفي فكنده سايه
سردابه ي وجودت, در قعر اين سرا شد
گر در مسير ساحل , فواره ي جنون است
كشتي شكسته جان , بي من ناخدا شد
با شعر تازه ي خود , قفل قفس گشايم
مشت فشرده ي من , تفسير اين صدا شد
تن داده اي سفر را در كوره راه پرتي
اين رهنماي مكتوب از ابتدا خطا شد
تو از چه رو نشستي در انتظار فردا
بشكن حصار شب را , كاين حكم ماجرا شد
 

ثنا_980

عضو جدید
اي جنگجويان گل و نور , شما نويد دهندگان آدميانيد. پس راستي را پچپچه كنيد كه ديوان زر و زور و آز از پچپچه ي شما هراسانند و از راستي و رهايي و سرور سرودي بسازيد و به گوش شب زدگان فرياد كنيد كه شب فراگير است.اي شب زدگان كه در مرداب دروغ فرو رفته ايد , آيا سقوط را نمي بينيد ؟ اين انسان است كه در لجن نيستي فرو مي رود.بندهاتان را بگسلانيد و راستي را زمزمه كنيد كه سپيده دم از پس كردار نيكتان نزديك است.اي خواب رفتگان سرود راستي و رهايي را فرياد كنيد,تيرگي ها رو به فزوني است. اهريمن سقوط شما را به بزم نشسته است . لبانش از جامهاي پياپي خونتان سرخ است . آيا شيون سوگواران سياوش را نمي شنويد ؟سياهي تباهگر از كردار پاكتان گسترش مي يابد و آذرخش روشنايي اهورايي, رو به خاموشي است و كژي هاتان نويد دهنده ي پيروزي اهريمن است . زر و زور و آز گسترش و نيروي اهريمني فزوني مي يابد .دروغ پراكنده مي شود .آيا شما را از گسترش تيرگي ها و زمهرير اندوهي نيست ؟ از چه رو خاموشيد ؟ دو دلي ها از براي چيست ؟ از نفس خود ببريد و راستي را پچپچه كنيد ,شما مرده ريگ بر جانشيني اهوراييد.اي جنگجويان روشنايي از پراكندگي تيرگي ها مهراسيد .فر خود كوشندگي اهورايي , پشتيبان كساني است كه به راه مينوي مي روند . راستي , تنها جنگ افزار شماست .پس از راستي سرودي بسازيد و به گوش شب زدگان فرياد كنيد كه , شب فراگير است
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
وطن

وطن يعنی همه آب و همه خــــاك
وطن يعنی همه عشق و همه پاك


وطن يعنی محبت، مهربانی
نثار هر كه دانی و ندانـــــی

وطن يعنی نگاه هموطن دوســــــت
هر آنجايی كه دانی هموطن اوست

وطن يعنی قرار بـــی‌قراری
پرستاری، كمك، بيمار‌داری

وطن يعنی غم همسايه خوردن
وطن يعنی دل همسايه بــــردن

وطن يعنی درخت ريشه در خاك
وطن يعنی زلال چشمه پـــــــاك

ستيغ و صخره و دريا و هامون
ارس، زاينده رود، اروند، كارون

دنا، الوند، كركس، تاق‌بستان
هزار و قافلانكوه و پلنگـــــــان

وطن يعنی بلنــدای دمــاونـــــد
شكيبا، دل در آتش، پای در بند

وطن يعنی شكوه اشترانكوه
به دريای گهر استاده نستوه

وطن يعنی سهند صخره پيكر
ستيغ سینه در سنگ تمنــدر
 

ثنا_980

عضو جدید
ای خاکِ خونین!
می‌شنوی؟
ناله‌یِ واپسینِ جوانانت را.
می بینی؟
قلب‌هایِ شکافته
و
تن‌هایِ تجاوزشده را.
ای نفرینِ زمین!
بر ما مردمان چه می‌رود؟
این تاوانِ کدامین اشتباه است؟
و بادافرهِ کدامین بدی؟
ای سرزمینِ سختی‌ها!
آیا در پیشانیِ تو دورانِ آسایشی ننوشته‌اند؟
این حرام‌زادگان از کدامین دوزخ آمده‌اند؟
که اینچنین فرزندانت را می‌بلعند،
مغزِ جوانان می‌خورند
و
خونِ پاکِ مردمان می‌ریزند.
ای میهنِ نیمه‌جان!
رنجِ ساکنانِ خود را چگونه تاب می‌آوری؟
انبوهه‌یِ ناراستی و رذالتِ حاکمان را؟
فریادِ دادخواهیِ مردان و زنان را؟
آهِ مادرانِ داغ‌دار را؟
و تنِ دلبندانِ‌شان را در قبرها؟
ای ویران‌وطن!
پس چه زمان
بر تنِ رنجورِ ما مردمان
دستِ نوازش خواهی کشید؟
ای ایران!
ای سرزمینِ خون‌هایِ به‌ناحق‌ریخته!
و اندیشه‌هایِ در گور خفته!
آیا از پسِ این سیه‌روزگار،
روشنایِ زندگی سر بر خواهد کشید؟
ای اقلیمِ خواب‌هایِ آشفته!
هر بار از پسِ کابوس‌هایِ این ملت
نیمه‌بیداریِ ما مردمان فرا می‌رسید.
این بار اما
ای جانِ وطن!
سرپناهِ جان‌هایِ سراسر بیدار باش!
 

ثنا_980

عضو جدید
سبز شد ز خون و فریاد، ایران جاویدان
دژخیم بدنهاد دیوسرشت، کاخت شود ویران

سبز شد ز خون و فریاد، ایران جاویدان
آفتاب دلنواز آزادی، فردا شود تابان

در سیاهی سکوت سرزمین سبز
یک طنین سبز، برشد و به جان خستگان نشست

خنده‌ها ز گرمی صدای او شکفت
یک جهان ترانه امیدمان شنفت

از هراس ظالمان، گلوله‌های بیم
بر تن وطن نشست و قلب عاشقان شکست و

سبز شد ز خون و فریاد، ایران جاویدان
دژخیم بدنهاد دیوسرشت، کاخت شود ویران

سبز شد ز خون و فریاد، ایران جاویدان
آفتاب دلنواز آزادی، فردا شود تابان

سپیده دم نزدیک است ای همرهان
ز خشممان برپا شد آتشفشان

سکوتمان گیرد آخر کام خصم
که در جهان پیچیده‌ست فریادمان

به سر رسد خزان ما، که جانمان تن تبر شکست و
سبز شد ز خون و فریاد ایران جاویدان
دژخیم بدنهاد دیوسرشت، کاخت شود ویران
سبز شد ز خون و فریاد، ایران جاویدان
آفتاب دلنواز آزادی، فردا شود تابان
 

ثنا_980

عضو جدید
کوچه را دزدانه می‌پایم سپس، الله اکبر
می‌رسد از آسمان فریادرس، الله اکبر

روز ما آزردگان چون می‌شود نزدیک شب
می‌خروشد در زمین هر خار و خس، الله اکبر

گرچه این نامردمان بر گریه‌ی ما گوش بستند
ما خدایی در جهان داریم پس، الله اکبر

ظالمان را خسته خواهد کرد ایمانی که با ماست
بر کش از حلقوم خود با هر نفس، الله اکبر

تا قیامت ما برآییم و ز جورت داد جوییم
دست‌ها بر گوش خود آری که بس، الله اکبر

می‌رسد روزی که آزادانه پروازی کنیم
روز خود را می‌شمارم در قفس، الله اکبر

خانه‌هامان را به هم پیوسته این امید سبز
نیست کس بیگانه دیگر، هیچ‌کس، الله اکبر

بانگ شادی‌بخش ما بر بام ایران می‌نشیند
از خلیج فارس تا رود ارس، الله اکبر

ما دماوندیم و در هر صخره زخم دیو داریم
ما نمی‌ترسیم از این وحشی فرس، الله اکبر

ما کجاییم و خیال پست اهریمن کجاست؟
با عقابان می‌ستیزد این مگس، الله اکبر

داس خشم خلق ما شد تیزتر با سنگ قهرت
این علف‌ها هرزه و وقت هرس، الله اکبر

تیغ چون بیرون کشیدی، عاقبت در دور باطل
شحنه‌ها را می‌زند گردن، عسس، الله اکبر

گرچه ره تاریک و منزل دور و دشمن در کمین است
می‌رسد از بام‌ها بانگ جرس، الله اکبر

می‌نشاند صبح فردا، خنده را بر روی میهن
ای شمیم شاد آزادی برس، الله‌اکبر
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
وطن يعنی همه آب و همه خــــاك
وطن يعنی همه عشق و همه پاك


وطن يعنی محبت، مهربانی
نثار هر كه دانی و ندانـــــی

وطن يعنی نگاه هموطن دوســــــت
هر آنجايی كه دانی هموطن اوست

وطن يعنی قرار بـــی‌قراری
پرستاری، كمك، بيمار‌داری

وطن يعنی غم همسايه خوردن
وطن يعنی دل همسايه بــــردن

وطن يعنی درخت ريشه در خاك
وطن يعنی زلال چشمه پـــــــاك

ستيغ و صخره و دريا و هامون
ارس، زاينده رود، اروند، كارون

دنا، الوند، كركس، تاق‌بستان
هزار و قافلانكوه و پلنگـــــــان

وطن يعنی بلنــدای دمــاونـــــد
شكيبا، دل در آتش، پای در بند

وطن يعنی شكوه اشترانكوه
به دريای گهر استاده نستوه

وطن يعنی سهند صخره پيكر
ستيغ سینه در سنگ تمنــدر
هزاران آفرین بر شما دوست ایرانی :heart:
 

Similar threads

بالا