هویت شهری در ایران
آشفتگی شهری ناشی از شتابزدگی در مدرنیزاسیون است
کیومرث مسعودی-پژوهشگر شهری
تبدیل روستاها به شهر و شکلگیری شهرهای جدید در کشور ما سابقه کمی دارد، با این حال توسعه شهرنشینی در دو ـ سه دهه اخیر شتابی چشمگیر یافته است، بطوریکه از نظر کمیت تعداد شهرها به مرز هزار نزدیک میشود، لیکن به لحاظ کیفی تقریباًَ کلیه شهرهای کشور با مشکلات ساختاری و عملکردی و کمبودهای اساسی در زیرساختهای شهری دست به گریباناند.
در این میان “بحران هویت” بمثابه عارضه شهرنشینی لجام گسیخته و فاقد کنترل به یکی از مهمترین چالشهای اجتماعی و فرهنگی معاصر بدل شده و انعکاس کالبدی آن بصورت شهرهای بیهویت و آشفته ظاهر شده است.
تحولات شهری سده اخیر
به نظر نگارنده برای کالبد شکافی “بحران هویت شهری” ضروری است که مقدمتاً روند تحولات شهری در یکصد ساله اخیر، که دوره شهرسازی و شهرنشینی معاصر کشور محسوب میشود، هر چند بطور مختصر و فشرده، بررسی شود. شاید که به این ترتیب امکان وارسی و شناخت علل و ریشههای این بحران، بر پایه واقعیتهای عینی و دگرگونیهای رخداده در شهرهای کشور، فراهم آید.
حدود یکصد سال از جنبش مشروطیت به عنوان اولین نهضت فراگیر تجددخواهی و نوجویی و مدرنیسم میگذرد، پیش از آن هم برخی مظاهر تمدنی جدید توسط ناصرالدین شاه و درباریان و تحصیل کردگان در غرب به کشور وارد شد. در دوره پهلوی اول این تغییرات گسترده در ساختار شهری و نظام بوروکراسی اداری و نهادهای حکومتی پدیدار شد. شهرهای سنتی (در برابر صنعتی) هم با ترکاندن پوسته روستا ـ شهری فئودالی، برچیدن برج و باروها، احداث میادین و ساختمانهای جدید حکومتی و خیابانکشیها و … در این دگرگونیها سهیم شدند.
لیکن این تغییرات نتوانستند باعث دگرگونی بنیادی، همه جانبه و فراگیر در نظام کالبدی ـ ساختاری، و سیمای شهری کشور شوند. زیرا نقش و عملکرد شهرها نسبت به دوره قبل تغییر چندانی نیافته بود و بنیانهای اقتصادی کشور هم، با وجود برخی تغییرات، همچنان بر نظام زمینداری استوار بود. لذا تغییرات انجام گرفته عمدتاً شکلی بود چون نه از نقش نوین شهری ـ مثل عملکرد شهر در کشورهای صنعتی شده ـ برخوردار بود، و نه از ضرورتهای و الزامات شهرنشینی جدید ناشی شده بود.
رویدادهای دهه ۲۰ شمسی
رویدادهای دهه بیست شمسی، حضور متفقین در کشور، وقایع کردستان و آذربایجان، جنبش عظیم ملی شدن نفت که نهایتاً با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ظاهراً متوقف شد، اولین پایههای واقعی دگرگونی نظام شهری کشور را پدید آوردند. شهر قدیم در حال فرو ریختن بود، و شهر جدید در حال شکلگیری، این روند با ضربه نیمه کارهای که تحت عنوان اصلاحات ارضی به پیکر فرتوت و خاکستر شده فئودالیسم وارد آمد، تکمیل شد. سیل مهاجرتهای روستایی به شهرها، ایجاد مشاغل جدید متنوع، گروهبندیهای نوین اجتماعی، فردگرایی شهری در برابر جمعگرایی طایفگی و عشایری، حقوق شهروندی در برابر بزرگمنشیهای پدرسالارانه اربابان و زمینداران، غلبه یافتن صنعت (هرچند مونتاژ و عموماً مصرفی) در نظام اقتصادی شهرها، تبدیل شهرها به مراکز تولید ثروت و علم و سلوک نوین اجتماعی، به یکباره ساختار و عملکرد شهری را عمیقاً دگرگون ساخته و نیازهای جدیدی که در عرصه شهرسازی و معماری ساختمان و مسکن ظهور یافته بود، باعث دگرگونی در سیمای شهری شد.
اینبار، دگرگونی سیمای شهری چون ریشه در تغییر عملکرد و ساختار شهری داشت، به تهران و محلات اعیاننشین و ساختمانهای حکومتی و خیابانهای و میدانها محدود نمانده و معدود شهرهای کشور را، متناسب با دگرگونیهای ساختاری، دربرگرفت.
چرا این تحولات بحران زا نبود
حال این سئوال مطرح میشود که چرا با وجود تحولات رخداده از جنبش مشروطیت تا نهضت ملی شدن نفت و اصلاحات ارضی نیم بند ولی بهرحال موثر و سایر مواردی که باعث تغییرات چشمگیر در نظام شهرسازی و معماری کشور شد، معضل “بحران هویت شهری” پدید نیامد؟ و چرا از دهه پنجاه به بعد و به ویژه در دهههای اخیر هرج و مرج و بلبشوی مهار گسیخته در نظام شهری و معماری کشور به اوج رسیده و “بحران هویت شهری” به عمیقترین لایههای حیات مادی و معنوی جامعه رسوخ کرده است؟ و به دیگر سخن چرا در ۴-۵ دهه نخست سده اخیر شمسی تعاملی پویا بین سنت و نوآوری وجود داشته و به چه دلیل در دورههای بعدی و هماکنون، این تعامل جایش را به تضادهای بحرانساز داده است؟
بنظر میرسد که برای فهم عمیقتر موضوع لازم است بر تعامل سنت و مدرنیسم در دوره اول، تاکید بیشتری شود.
روند تحولات شهری در آغاز آهسته بود
ـ در دوره اول (از جنبش مشروطیت تا دهه چهل شمسی) روند تحولات کند و بطئی بوده و لذا معماران و شهرسازان از فرصت و مجال کافی برای درک تحولات و یافتن راهحلهای متناسب با شرایط عمومی جامعه و همچنین شناخت و تامین خواستها و نیازهای نوین شهروندان برخوردار بودهاند. این دوره را میتوان دوره تحول به سرکردگی (هژمونی) معماران و شهرسازان نسل جدید در فرآیند توسعه شهری و معماری نوین دانست.
ـ در دوره مورد نظر با وجود تحولات رخداده، هنوز بخش اعظم جمعیت کشور در روستاهایی ساکن بودند که ساختار کالبدی و عملکردی آن با نظام تولید معیشتی سازگار بود. لذا اولاً تحولات به شهرها محدود میشد، و ثانیاً تحولات شهری از گامهای کوچک آغاز شده و شهرها نیز بر پایه نیازها و درک ضرورتها خواهان تحول بودند.
ـ جمعیت شهرنشین بطور عمده در تهران و چند شهر دیگر با تحولات مواجه بودند. سایر شهرها نیز برخلاف امروز، متناسب با نیازهای جدید شهری ایدههایی را توسط معتمدین خود به وزارت داخله منتقل میکردند. در واقع شهرنشینان میدانستند چه میخواهند و بر این اساس برای دستیابی به خواستههایشان ـ که برخلاف امروز واقعبینانه و متناسب با منابعشان بود ـ تلاش میکردند.
ـ حتی در شهری مثل تهران که در مرکز تحولات قرار داشت، به دلیل کندی رشد جمعیت و به تبع آن بطئی بودن توسعه کالبدی شهر، دگرگونیها در نظام شهری و معماری به بافتهای نوساز و محلات اعیاننشین، و ساختمانهای حکومتی و میدانها و خیابانهای اصلی شهر محدود بود. بنابراین ضمن ایجاد زمینههای آشنایی کل شهروندان با تحولات شهرسازی و معماری نوین، امکان و فرصت ارزیابی مثبت و منفی الگوهای جدید فراهم بوده و شهرسازان و معماران نیز فرصت کافی برای انطباق الگوهای نوین با خواستها و نیازهای ساکنین و درنتیجه امکان انجام اصلاحات لازم در بافتهای قدیمی را داشتهاند.
ـ بنابراین ضمن بروز تحولات در سیما و ساختار شهری، بخش اعظم ساکنین شهر در محلات قدیمی و مانوس زندگی میکردند. به این ترتیب امکان آشنایی با الگوهای نوین و آمادگی ذهنی و عاطفی برای پذیرش تدریجی تحولات در الگوی مسکن و محله و شهر فراهم بود.
نسل اول نخبگان شهرساز
ـ نکته حائز اهمیت دیگر اینکه نسل اول معماران و شهرسازان ـ که اکثراً تحصیلکردگان کشورهای اروپائی بودند ـ از درک عمیقی نسبت به شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر شهرها برخوردار بودند. لذا به جای تقلید کورکورانه از الگوهای جوامع صنعتی، به تلاش بزرگی برای انطباق این الگوها با نظام سکونتی (در مقیاس شهر، محله و مسکن) شهروندان دست یازیدند.
ـ اقشار یا گروههای فرادست جامعه شهری و نیز تحصیلکردگان و روشنفکران وابسته به طبقه جدید متوسط شهری، که مهمترین عامل تجدد طلبی محسوب میشدند، به دلیل برخورداری از فرهنگ غنی پیشینیان از یکسو، و آشنایی با مزایای شهری و الگوهای سکونتی غربی از سوی دیگر، ضمن احترام به سنتها، برخلاف امروز، به دنبال معماری تقلیدی و کاریکاتورگونه نبودند. آنها حامیان اصلی و مهمترین مشوقین دگرگونی شهری منطبق با شرایط فرهنگی و اجتماعی و عاطفی شهروندان بودند.
ـ بنابراین در دوره مذکور کارفرما (نیروها و اقشار تجدد طلب) و کارپذیر (معماران و شهرسازان فرهیخته) هر دو از بضاعت علمی و تجربی درک رویکرد نوین برخوردار بودند، ضمن آنکه با محاسن و ارزشهای معماری و نظام شهرسازی سنتی نیز آشنایی داشتند.
ـ با این حال شرط لازم برای تعامل مثبت و فعال بین سنت و مدرنیته در این دوره همانا بطئی بودن تحولات و از جمله محدود بودن مهاجرتها و گسترش تدریجی کالبد شهری بوده که تغییرات مرحلهای و کنترل شده در نظام ساختاری شهر و محله را امکانپذیر کرده بود. فرصت و مجالی که در این دوره برای معماران و شهرسازان پیش آمد، تقریباً دیگر در هیچ دورهای از روند توسعه شهری و دگرگونی در الگوی سکونت و معماری مسکن کشور تکرار نشد.
آغاز دوران آشوب شهری
آغاز دوران آشوب و خودسری در شهرسازی و معماری کشور را میتوان اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی و پس از ظهور نتایج اصلاحات ارضی نیمبند دانست. در این دوره نظام ارباب و رعیت که سدهها از عمر مفیدش میگذشت، فروپاشید، لیکن نظام سنجیدهای جایگزین آن نشد. به این ترتیب نظام تولید معیشتی و سکونتی در روستاها که همچنان بخش مهمی از جمعیت کشور را شامل میشدند، به هم ریخت. سیل مهاجرتهای روستایی به سمت شهرها آغاز شد، و دوره توسعه شتابناک شهری و رشد مهار گسیخته شهرنشینی آغاز شد.
با افزایش قیمت نفت و هدفگزاریهای جنونآمیز و تحولات گسترده مدرنیزه کردن جامعه، بدون توجه به ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی حاکم بر کشور، باعث شد که جامعه ملی و شهری دو قطبی شده حاشیهنشینی، شهرکسازی، و رشد بادکنکی شهرها شتاب روزافزونی یافت که نهایت آن انقلاب ۵۷ بود.
انقلاب و معماری نوکیسگان
لیکن متاسفانه پدیده انقلاب و آثار گسترده جمعیتی و اجتماعی، سیل مهاجرتها، رشد لجام گسیخته شهری، با شکلگیری قشرهای جدید درآمدی، به ویژه در سالهای پس از جنگ، شهرها را به عرصهای برای ظهور الگوهای بیمحتوا و متظاهرانه معماری جیغ موردپسند گروههای نوکیسه فاقد هویت بدل کرد.
از طرف دیگر تهیه طرحهای یکسان شهری و روستایی، بدون توجه به پیشینه و ساختارها و عملکردهای متفاوت شهرها و روستاهای کشور، تقریباً تمام میراث فرهنگی شهر و روستاسازی و مجموعه ارزشمندی از انواع معماری ساختمانی و شهری کویری، کوهپایهای، جنگلی، ساحلی و نظایر آن را به انبوه یکسان و فاقد ارزش شهر و روستاهای بخشنامهای بدل کرد.
روستاهای آشفته و شهرهای روستاشده
مهاجرت گسترده روستائیان به شهرها از طریق تهیه طرحهای همسان شهری و روستایی، هویت شهری و شهروندی را با بحران شدت یابنده مواجه نموده است که در حال حاضر به معضلی اساسی بدل شده است. و اینک کشور درگیر است با هزاران روستای آشفته که به برکت طرحهای هادی به شتر گاو پلنگ عجیبالخلقه و مضحکی بدل شدهاند و شهرها به روستاهایی گسترده و بیانسجام که به مدد سودجویان و بورسبازان و رانتخواران قوی شوکت به آشفته بازاری بیبدیل در تاریخ شهرسازی دنیا تبدیل شدهاند.
بحران تجانس و هویت شهری در ایران
پیش از پرداختن به موضوع اصلی، یعنی بحران هویت شهری، ضروری به نظر میرسد که تعاریف و مفاهیم مورد نظر هر پژوهندهای ابراز شود تا امکان همزبانی و فهم و درک هر نوشته یا گفتاری در این باب فراهم شود.
در معنای هویت
هویت در لغت به معنای “بیان” و یا “نمایش” ماهیت شی یا پدیده در ذهن آدمی است. چنین تعریفی از هویت با آنچه که از هویت (Identity) به مفهوم رایج آن مستفاد میگردد، دارای نکات اشتراک و افتراق است. به این معنی که هویت در معنای رایج “شناسایی فرد یا پدیدهای است بر اساس نشانهای قابل شناخت توسط یک گروه (کارت هویت، شناسنامه)”، و افتراق این دو از “تعیینکنندگی” ذهن انسانی در بیان هویت ناشی میشود. به طوری که در تعریف اول هویت بمثابه نشانهای قراردادی و مورد قبول جمع معینی است و لذا ذهن انسانی در تبیین آن حضور ندارد، ولی در تعریف دوم، بازنمود آن (پدپده یا شئ) توسط ذهن گروه پایه شکلگیری ” هویت” است.
در اینجا مراد از هویت، معنای دوم آن است که باعث ارتقاء هویت از یک نشانه صرف قراردادی به مفهومی عینی ـ ذهنی و پیچیده و موضوعی اساسی در قلمرو علوم اجتماعی و فرهنگ جوامع فراروینده میشود. ضمناً چون پدیدهها از لایهها و وجوه مختلفی تشکیل میشوند، لذا هویت نیز بر وجوه مختلف آن پدیده قابل اطلاق است و بازنمود ذهنی آن شاخههای متعددی را شامل میشود، مثل هویت ملی، هویت شهری، هویت تاریخی و …..
هویت شهری چیست؟
در مورد هویت شهری باید گفت که چون “شهر” خود پدیدهای چند وجهی و سیستمی است که از زیرسیستمهای مختلفی تشکیل شده است، هویت ناشی از آن (هویت شهری) نیز باید هم در معنای عام آن و هم متکی بر عناصر ساختاری متشکله آن، تعریف شود. از طرف دیگر چون هویت بازنمود ذهنی از پدیده عینی است لذا هویت هر پدیده از دو جزء اساسی عینی و ذهنی تشکیل میشود. لیکن زمانی میتوان برای شیئی یا پدیده هویت قایل شد که آن عامل عینی باعث بروز برانگیختگی (بازنمود) ذهنی مشابه در ذهن گروه معینی شود. بنابراین میتوان هویت را بازنمود ذهنی مشابه پدیده عینی از سوی گروه معینی دانست. این گروه میتواند ساکنین یک محله یا یک شهر باشد، تا کل مردم یک کشور، و در مراتبی، تا جامعه بشری را میتواند شامل شود. میزان شمولیت و گستردگی “گروه” به مقیاس و حوزه اثرگذاری پدیده مفروض باز میگردد. چنانچه بازتاب ذهنی جمعی در تواتر زمانی با سوژه یا عامل عینی انطباق یابد ـ یعنی واکنش ذهنی گروه در هر برخورد با پدیده و در هر زمان، یکسان بوده و باز تولید شود ـ میتوان گفت که بازنمود ذهنی (هویت) پدیده پایدار است. در چنین شرایطی “خاطره جمعی” شکل گرفته و پدیدار میشود. در غیر اینصورت یعنی چنانچه بازنمود ذهنی تولید نشود و یا تولید شود ولی با عینیت پدیده هماهنگی نداشته باشد، خاطره جمعی دچار گسست میشود. پدیده گسست در خاطره جمعی یا هویت تاریخی بنظر معلول عوامل دوگانه است:
الف) پدیده عینی دستخوش تغییرات اساسی و ساختاری شده، بطوریکه بازنمود واحدی را در ذهن گروه ایجاد نمیکند.
ب) گروه همبسته دستخوش تغییر شده است، بطوریکه از بازتولید انگیزش ذهنی مشابه عاجز میگردد. در هر دو حالت گسست در هویت و خاطره جمعی بروز میکند که آثار آن بصورت خاطرههای پراکنده، گسیخته و رو به زوال (فراموشی) بروز میکند.
هویت و نشانه
با پذیرش این فرض که میزان دربرگیرندگی (شمولیت) و گستردگی حوزه هویت به هر دو جنبه عینی و ذهنی پدیده وابسته است، آنگاه میتوان نتیجه گرفت که چنانچه جمع کثیری با پدیده واحدی درگیری عاطفی و ذهنی پیدا کنند، و یا پدیده از گستردگی برخوردار باشد، گستره تاثیرگذاری و درنتیجه بازنمود ذهنی آن زیاد خواهد بود. بعنوان مثال ایستگاه و میدان راهآهن شاید به عنوان یک عامل عینی از جامعیت و حوزه تاثیرگذاری محدودی برخوردار باشد. لیکن به دلیل تداوم تاریخی، میلیونها ایرانی و شاید خارجی باآن ارتباط داشته که نتیجه نهایی آن بازنمود ذهنی گسترده در میان انبوه شهروندان تهرانی و کل کسانی است که به هر دلیل با میدان رابطه برقرار کردهاند.
در مقابل پدیده ملیت ایرانی از چنان جامعیتی برخوردار است که در طول چند هزار سال باعث بازتولید هویت ملی در میان ایرانیان شده است. *
براین اساس میتوان هویت را در مفاهیم عام و خاص مطرح نمود که در هر کدام ویژگیهای بارز و تکرار شونده قابل درک است. از جمله مفاهیم عام هویت میتوان به هویت فرهنگی، هویت ملی، شهری و یا قومی اشاره نمود و در مقابل از هویت در زیر سیستمها (شهر بمثابه سیستم) میتوان به هویت محلهای، هویت رفتاری (در یک گروه خاص یا به نمایندگی از یک گروه خاص در برابر گروههای متفاوت)، هویت اشرافی، هویت روشنفکری و … اشاره نمود.
مقدمه ظاهراً اندکی به درازا کشید. لیکن به جرات میتوان گفت که چنانچه در تبیین اینگونه موضوعات چالش برانگیز، تعاریف و مفاهیم و دستهبندیها به درستی مطرح نشوند، بیشک مقولات پیچیدهتر آن نیز به نتیجه در خوری نمیانجامد.
هویت شهری؛ تعامل یا تقابل سنت و مدرنیته؟
شکلگیری و تداوم هویت شهری الزاماً به معنی حفظ کلیت ساختاری ـ عملکردی و اجزاء پدیده شهر نیست. در اینصورت هویت با سنت صرف و تقابل با هرگونه نوگرایی و نوسازی ملازمت مییافت. هویت به معنای تداوم و بازتولید انگیزش ذهنی در میان گروه خاص و درنتیجه شکلگیری خاطره جمعی از آن پدیده در میان گروه میباشد. در نتیجه اگر هویت را نوعی دلالتگری بر دلالت کننده فرض کنیم، یک ویژگی و یا حتی یک جزء انتزاعی از آن کل میتواند باز نمود انگیزش ذهنی و باز تولید آن شود. یک طاقنما یا یک درخت کهنسال از مجموعه میدان یک روستا، درب یک خانه قدیمی حتی اگر کل خانه رمبیده باشد، و حتی انتزاعیتر از این، تابلوی قدیمی یک عکاسخانه هم در صورت انتخاب درست میتواند خاطره جمعی از کلیت روستا یا خیابان را زنده کرده و تداوم بخشد و یا باعث باز نمود و انگیزش حسی ـ ذهنی در اذهان گروه خاص شود. بنابراین میدانچه، درخت کهنسال، و یا تابلوی عکاسخانه به عامل هویت بخش یک مجموعه، که دیگر نیست و یا مخروبه شده، بدل میشود.
در اینجا هنر معماران و شهرسازان مجال بروز مییابد که ضمن نوسازی کوچه، محله و یا شهر بنا بر ضرورتهای روز، با حفظ عناصر خاصی باعث حفظ و تداوم هویت و بروز خاطره جمعی در گروه شوند.
بنابر نظریه تکوین که سطوح واقعیت را از یکدیگر متمایز میسازد، تعامل، سازماندهی، روابط ساختاری و روابط دوسویه پدیدهها در سطحی از واقعیت، باعث بروز پدیدههای جدید در حال تکوین در سطحی بالاتر میشود. بر پایه این نظریه بروز پدیدهها از سطح فیزیکی به شیمیایی، از شیمیایی به سطح زیستی و از این سطح به سطح روانی و در نهایت به سطح اجتماعی میرسد. بر این اساس در سطح معماری، تعامل، سازماندهی روابط ساختاری در روابط دو سویه باعث بروز پدیده در سطحی بالاتر ـ یعنی شهر ـ میشود. درنتیجه همانطور که برای شناخت شهر (پدیده در حال تکوین) نمیتوان عناصر، سازمان و روابط آن را در سطحی پایینتر ـ یعنی معماری ـ بررسی کرد، برای شناخت هویت شهری هم که پدیده در حال تکوین در سطحی بالاتر و پیچیدهتر است. نمیتوان آن را به شناخت شهر و یا شناخت روانشناسی اجتماعی ساکنان شهر تقلیل داد.
بر پایه این نظریه، هویت شهری و علل و موجبات تعامل، سازماندهی و روابط ساختاری و دوسویه آن باید در سطح خودش بررسی و تحلیل شود.
در شناخت هویت شهری باید هر دو سویه عینی و ذهنی آن یعنی شهر، ساختار و کالبد شهری، کارکرد اقتصادی آن، فضاهای عمومی و غیره، و نیز عامل ذهنی یعنی گروههای اجتماعی ساکن، سطح ادراک و شعور اجتماعی و توقعات و مطالبات آنها، وضعیت شهروندی، گروههای همگن و نظایر آن مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند.
بازنمود (هویت) شهری در یک شهر کوچک با تهران، در میان ساکنین تهران و حومهنشینان، گروههای فرودست و فرادست شهری و امثال آن یکسان نیست. البته در میان تفاوتهای متعدد و متنوع، در تعریف هر گروه از هویت، قطبی شدن جامعه به طبقات متفاوت، نقش بسیار مهمی در بروز تفاوت بازنمودها و تلقی هویت از منظر هر گروه دارد. بر این اساس قطبی شدن جامعه شهری باعث گسیختگی در بازنمود واحد از پدیده شهر در نزد این گروهها میشود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که “هویت شهری” پدیدهای پیچیده، عینی ـ ذهنی و نسبی است.
شهرهای امروزی ـ به ویژه در جوامع کمتر توسعه یافته ـ انعکاس کالبدی ـ فضایی مناسبات پیچیده اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی غالب شهر است. مهمتر از آن اینکه شهرها محل بروز تضادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ساکنین آن است. تضادها و انعکاس کالبدی ـ فضایی آن از مهمترین علل گسیختگی نظام شهری، و در نتیجه مهمترین مانع دستیابی به هویت شهری واحد است، که درنهایت به ناپایداری شهر منجر میشود.
تجانس و هویت
چنانچه هویت شهری را انعکاس ذهنی و بازنمود هماهنگی نظام شهری با اقلیم، فرهنگ و تاریخ شهر، انطباق طرح شهری با ساختار رفتاری و کنشهای اجتماعی ساکنین آن بدانیم، هرگونه ناسازگاری در زوجهای مکمل برشمرده باعث از دست رفتن و یا مخدوش شدن هویت شهری میشود. در واقع هویت شهری واحد در نزد گروههای مختلف شهروندی، بنیان عاطفی و ذهنی پیوستگی شهر، علیرغم همه تنوعها و تفاوتها، میباشد.
هویت شهری نوعی دلالتگری است. لذا پیوندی دوسویه بین پدیده (سوژه) و ذهن گروه ایجاد میکند. پیوند بین سوژه یا موضوع (دلالتگر) در ذهن ما معنای (دلالتیاب) واحد و ویژهای را برمیانگیزد. گروه همبسته و واجد تجانس اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، از پدیده واحد، معنای واحدی را ارائه میدهد. این معنا که از برانگیختگی ذهنی و عاطفی گروه در برابر پدیده حاصل شده همان هویت است. هویت نوعی رابطه بین “معنا رسان” و “معنا ده ـ معنای تداعی شده در ذهن” است.
هویت و قدرت
اینکه چرا بین هویت، فرهنگ و قدرت در یک جامعه رابطه تنگاتنگی وجود دارد، و صاحبان قدرت نسبت به رابطه بین این عناصر بنیادی اجتماعی حساس هستند، اهمیت نقش هویت را بر ملا میسازد. هویت در همبستگی گروهی و طبقاتی و ملی نقش تعیینکننده داشته، و بمثابه ابزاری پیچیده و قدرتمند هر صاحب قدرتی را جهت در اختیار گرفتن، و استفاده و تحریف آن وسوسه میکند. در واقع چون اشیاء و پدیدهها ـ به ویژه شهری ـ از طریق هویت آنها درک میشوند، لذا فقدان هویت به “عدم” یا “نیستی” پدیده تعبیر میشود.
به همین دلیل رابطه بین قدرت، فرهنگ و هویت در کشاکش گروهها و طبقات اجتماعی که تلاش میکنند بازنمود ذهنی خود را ارجح و نزدیکتر به واقعیت نشان دهند، تعیین میشود. طبقه همانگونه که به واسطهی هستی خود تعریف میشود، به واسطه هستی ادراک شدهاش نیز تعریف میشود (بوردیه، ۸۴ ـ۱۹۷۹، ص ۵۴۶(.
هویت شهری ـ که خود جزء اساسی فرهنگ شهری محسوب میشود ـ در کنش و کشمکش گروههای مختلف، تداعی و بازنمودهای متفاوتی را باعث میشود. در این شرایط است که قدرتمندان تلاش میکنند درک خود (گروه یا طبقه خود) از هویت را به عنوان تنها بازنمود “درست”، در جامعه جاری کند. حالت دیگر آنست که گروههای ذینفوذ در چارچوب اهداف و سیاستهای خود، درک ویژهای از هویت شهری را به فرودستان القا میکنند. برای این کار ابزار کافی مثل رسانههای صوتی ـ تصویری، روزنامهها و غیره هم در اختیار دارند. از این طریق به دلخواه خود هویت مورد نظر را برای پدیدهها، شهر و فرهنگ جامعه سازمان میدهند. تحریفهای تاریخی، نفی هویت گروههای قومی، وارونه جلوه دادن پدیدهها، تاریخسازی و نهایتاً ایجاد آشفتگی ذهنی و انقطاع تداوم هویتی، از جمله روشهای مورد عمل قدرتمندان برای جعل، تحریف و یا آشفته کردن و پنهانسازی هویت واقعی است.
در دوره معاصر که شهرها مهمترین مراکز تولید ثروت، علم، فناوری، آموزش، فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی و بطور کل مهمترین خاستگاه تمدن نوین بشری است، ” هویت شهری” از اهمیت فوقالعادهای برخوردار شده و از جمله مهمترین ابزار گروههای حاکم برای هدایت جامعه (شهری) در سمت و سوی دلخواه میباشد.
نگاهی گذرا به ” فرهنگسازی” رسانههای حکومتی و تلاش گردانندگان آنها برای ارائه هویت ویژه از شهر، خانواده، گروههای اجتماعی، ارزشها و باورها، گروههای سنی و جنسی و بهویژه جنبههایی که از ” جوان” ،” روشنفکر، “شهر”، “حاشیه”، “شمال” و … به کرات نشان میدهند، هدفمندی برنامهها را آشکار میکند.
هویت و جامعه مدنی
در اینجا است که روشنفکران، جامعهشناسان، پژوهشگران شهری، و دیگر جریانهای “اندیشه محور” میباید با هوشمندی راهکارهای مقابله با فرهنگ سازیها و جعل هویت شهری و ملی را پیدا کنند و مردم را در تشخیص سره از ناسره یاری کنند. ارتقاء جامعه چند صدایی، حفظ و تقویت و پیش از آن معرفی خردهفرهنگهای موجود در جامعه ملی، آگاهی دادن به مردم در زمینههای فرهنگ و حقوق شهروندی، تلاش برای تداوم بخشیدن به خاطره جمعی تاریخی، تجربهاندوزی و اتکاء به فرهنگ و هویت ملی و شهری، و به ویژه تلاش مضاعف برای کمک به “حاشیهنشینان” که ضعیفترین حلقه در برخورداری از فرهنگ و هویت شهری محسوب میشوند، از مهمترین عرصههای پیشرو هستند.
پیش از این ضروری است که محدودیتها و موانعی که فرهیختگان جامعه در این راه با آن مواجهاند، و نیز مخاطراتی که در فرآیند تولید اندیشه ـ به ویژه در باب هویت شهری ـ و در کنش متقابل هویت فردی و جایگاه اجتماعی کنشگران فرهیخته را، در “میدان روشنگری”، تهدید میکند شناخت. نکته اصلی این است که پژوهشگر یا روشنفکر “فرودستترین لایه طبقه فرادست” است که از سرمایه فرهنگی برخوردار بوده و در مقابله با “فرادستان طبقه فرادست” که معمولاً دارای سرمایه اقتصادی و قدرت سیاسی است، قرار میگیرد. قدرت (نوع اقتصادی و سیاسی) باعث میشود که طبقه فرادست شهر را در راستای تامین منافع گروهی خاص، هدایت، نوسازی یا تخریب کند، بدون کمترین توجه به خاطره جمعی، هویت شهری، و سایر آثار فرهنگی و اجتماعی آن. قدرتمندان در تغییر “کالبدی ـ فضایی” شهر اهداف ویژهای را تعقیب میکند که میباید درسکوت میان گفتههایشان آنها را جست. تخریب هویت شهری، آشفتهسازی فرآیند بازتولید خاطره جمعی، جعل هویت و امثال آن، برای پنهان ساختن بیریشگی و فقر فرهنگی خود، و فروکاستن از قابلیت هویت شهری در همبستگی شهروندان بکار گرفته میشوند.