هر کی سوتی داده تعریف کنه!

[MARIA RED]

دیشب تو باشگاه ی تایپیک بود ب اسم تله فیلم

من خوندمش ته قلبم

 

[mahdi.b.a]

جالب بود مر30

 

[mahdis.]

وقتی بچه بودم یه گیره سر داشتم خیلی بزرگ بود همیشه با بابام بازی کردنی اون گیررو میزد سر من منم میزدم سر اون اخر بابام خواست بره بیرون مامنمم دستش بند بود بابام رو بیرون رفتنی ندید منم یواشکی گیررو زدم سر بابام اونم همونجوری رفت بیرون بیچاره 1ساعت نشده برگشت مامنم تا بابامو دید ترکید از خنده بابا بعد اینکه جریان فهمید گفت دیدم همه دارن نگام می کنن می خندن واسه همین زود اومدم خونه

للللللااااااااایییییییییییکککککککککککککککککککک

 

[mahdis.]

دبیرستان بودیم یکی از رفیقام با موتور میومد.

صبح داشته میومده مدرسه یه دفعه یه ماشینه پشت سرش شدید بوق میزنه تند تند
این اعصابش خرد میشه بر میگرده داد میزنه :هویییییی گوساله



وایمیسه میبینه
راننده ماشینه معلممون بوده
میخواسته سر به سرش بزاره

دمت گرم!!

 

[mona-70]

روز ختم امام حسین خونه مامانبزرگم نذری میدادیم....داداش زنداییم اینا هم از تهران اومده بودن ...خیلی باکلاسن ماهم مواظب بودیم که یه وقت سوتی ندیم واینا.....بعد داداش زنداییم گفت مونا خانوم میشه یه قاشق بهم بدین منم گفتم چشم ...قاشقو دادم بهشون گفتن ایشالا قبول شین منم فک کردم ارشدو میگن وبا صدای بلند گفتم ایششششششالا وقتی اومدم اینور دیدم همه دارن یه جوری بهم نگاه میکنن یهو دوزاریم افتاد که گفتن ایشالا عروس شین.....
من.........
داداش زنداییم....
بقیه حضار....

 

[|PlaNeT|]

روز ختم امام حسین خونه مامانبزرگم نذری میدادیم....داداش زنداییم اینا هم از تهران اومده بودن ...خیلی باکلاسن ماهم مواظب بودیم که یه وقت سوتی ندیم واینا.....بعد داداش زنداییم گفت مونا خانوم میشه یه قاشق بهم بدین منم گفتم چشم ...قاشقو دادم بهشون گفتن ایشالا قبول شین منم فک کردم ارشدو میگن وبا صدای بلند گفتم ایششششششالا وقتی اومدم اینور دیدم همه دارن یه جوری بهم نگاه میکنن یهو دوزاریم افتاد که گفتن ایشالا عروس شین.....
من.........
داداش زنداییم....
بقیه حضار....

 

[Takesh]

روز ختم امام حسین خونه مامانبزرگم نذری میدادیم....داداش زنداییم اینا هم از تهران اومده بودن ...خیلی باکلاسن ماهم مواظب بودیم که یه وقت سوتی ندیم واینا.....بعد داداش زنداییم گفت مونا خانوم میشه یه قاشق بهم بدین منم گفتم چشم ...قاشقو دادم بهشون گفتن ایشالا قبول شین منم فک کردم ارشدو میگن وبا صدای بلند گفتم ایششششششالا وقتی اومدم اینور دیدم همه دارن یه جوری بهم نگاه میکنن یهو دوزاریم افتاد که گفتن ایشالا عروس شین.....
من.........
داداش زنداییم....
بقیه حضار....

داداش زن دایی تو ---:خخخ مجرده ؟

 

[mona-70]

......خیلی خجالت کشیدم......یعنی میخاستم زمین دهن باز کنه برم توش

 

[mona-70]

داداش زن دایی تو ---:خخخ مجرده ؟

نه بابا...50 سالشونه ....حالا که فکرشو میکنم میبینم باید خداروشکر کنم که مجرد نبودناااا...........

 

[|PlaNeT|]

......خیلی خجالت کشیدم......یعنی میخاستم زمین دهن باز کنه برم توش

ای جونم اشکال نداره عزیزم من خیلی از این سوتی ها دادم دور هم شاد شیم

 

[mona-70]

ای جونم اشکال نداره عزیزم من خیلی از این سوتی ها دادم دور هم شاد شیم

نه باب شاد چیه؟؟؟کلن به شخصیتم نمیخوره...خیلی رومن حساب میکنن وگرنه اگه آدم شوخی بودم اشکال نداشت.....بیخیال دیگه تموم شد آبروم رفت دیگه.....بخند عزیزم

 

[|PlaNeT|]

نه باب شاد چیه؟؟؟کلن به شخصیتم نمیخوره...خیلی رومن حساب میکنن وگرنه اگه آدم شوخی بودم اشکال نداشت.....بیخیال دیگه تموم شد آبروم رفت دیگه.....بخند عزیزم

سخت نگیر عزیزم بخند تا لبخند دنیا رو ببینی

 

[mona-70]

سخت نگیر عزیزم بخند تا لبخند دنیا رو ببینی

قربون مهربونیت عزیزدلم.....

 

[yamaha R6]

روز ختم امام حسین خونه مامانبزرگم نذری میدادیم....داداش زنداییم اینا هم از تهران اومده بودن ...خیلی باکلاسن ماهم مواظب بودیم که یه وقت سوتی ندیم واینا.....بعد داداش زنداییم گفت مونا خانوم میشه یه قاشق بهم بدین منم گفتم چشم ...قاشقو دادم بهشون گفتن ایشالا قبول شین منم فک کردم ارشدو میگن وبا صدای بلند گفتم ایششششششالا وقتی اومدم اینور دیدم همه دارن یه جوری بهم نگاه میکنن یهو دوزاریم افتاد که گفتن ایشالا عروس شین.....
من.........
داداش زنداییم....
بقیه حضار....

خدا نکشت

 

[ici1]

تو بچگی داشتم حرکات آتروباتیک تو کلاس میرفتم که یهو معلم اومد اما من 1دقیقه با معلم این کارو انجام دادم

 

[mahdis.]

اقا یه سوتی دادم در حد تیم ملی من با دوستم ایستاده بودیم بعد یه دختر خانومی داشت رد میشد از اونور خیابون میومد به طرف ما ما توی پیاده رو بودیم
اقا من یهو چشمم بهش افتاد به رفیقم گفتم هی این دختره چقدر قیافش اشناست چقدر خوشگله دهن سرویس توی همین حال و هوا بودم یهو دختر سلام کرد من کپک کردم رفیقم یه چی بهش گفت من توی فضا بودم گفتم ای ناکس رفیت بود گفن نه خواهرم من و میگی اقا گیرمز شده بودم در حد گوجه خیلی ضایع بود

سعی کن از این به بعد با هرکس دوست شدی تا 4 طبقه از فک و فامیلاشونو بشناسی

 

[safoora]

بعد از چنتا پست ابکی و........ یه داستان برتون بگم حال کنید


دوران جونی بود و.. که ما به همراه بروبچ تصمیم گرفتیم از مرسه جیم شیم ! خلاصه رفتیم پشت دیفالت هنرستان و یکی پس از دیگری قلاب میگرفتم اونم یه پاشون رو میزاشتن رو قلابم و با غرور و.. میپریدن اونور تا اینکه نوبت من شد که آخرین نفر بودم :دی

هیجکی نبود برام قلاب بگیره منم با بدبختی پا میزاشتم " لای جرز دیفالت "و میرفتم بالا و ار اونجا که کف حیاط هنرستان از کف خیابون خعلی بالا تر بود همیشه باید اول آویزون میشدیم و بعد میپریدیم :خخخخ
منم سریع از ترس ناظم عوضی حول حولی همین روند رو طی کردمو آخر دستمو از بالا ول کردم و پریدم پایین :دی
ولی افتادم تو سر یکی که صدای زارتش رفت رو هوا از بس بلند داد زد من گفتم حتما گرندش خورد شد
به خودم اومدم دیم ای داد ناظممونه ................................

هیچی دیگه نگو عوضی بهش راپورت داده بودن ما از اون قسمت در میریم اونم اونجا کشیک وایساده بود و وختی بچه ها خفت کرده بوده میخاسته اسمشون رو بنویسه من پریدم تو سرش

بازم هیچی دیگه اولیا رو خاستن و کلی تعهد و...... اصن داستانی شد

جووووووووووون تو خعععععععععععععلی باهال بود خیلی وقت بود اینقد نخندیده بودم ...خخخخخخخ

 

[دختر شاه پریون]

بچه خواهرم این همیِّت تو فیلم شمیم عشقو رو ویلچر دیده طفلی با یه تعجبی میگه: بچه یه این گندگیو گذاشتن تو کالاسکه!!!!

 

[یکی از بچه ها]

بچه خواهرم این همیِّت تو فیلم شمیم عشقو رو ویلچر دیده طفلی با یه تعجبی میگه: بچه یه این گندگیو گذاشتن تو کالاسکه!!!!

به خالش رفته

 

[دختر شاه پریون]

به خالش رفته

حالا من به جهنم به اون طفل معصوم چرا توهین میکنی:ی

 

[یکی از بچه ها]

حالا من به جهنم به اون طفل معصوم چرا توهین میکنی:ی

حالا چرا گریه میکنییییییییی

 

[دختر شاه پریون]

حالا چرا گریه میکنییییییییی

کجای حرف من بوی گریه میداد ؟:ی

 

[vahid_007_006]

حالا چرا گریه میکنییییییییی

سلام همین الان با موتور اومدم یعنی یخ زدم دی 5 تا لباس و پلیور زو هم پوشیده بودم کلاه کاسکت دستکش قیافه ام مثل اینهایی شده بود که میرن سرقت بانک ولی خنده دارش اینجا بود با تحمل این همه سرما فلشم که توش همه اطلاعاتم بود جا گذاشتم باید فردا بازم برگردمممم بگیرمش

 

[دختر شاه پریون]

سلام همین الان با موتور اومدم یعنی یخ زدم دی 5 تا لباس و پلیور زو هم پوشیده بودم کلاه کاسکت دستکش قیافه ام مثل اینهایی شده بود که میرن سرقت بانک ولی خنده دارش اینجا بود با تحمل این همه سرما فلشم که توش همه اطلاعاتم بود جا گذاشتم باید فردا بازم برگردمممم بگیرمش

نازی......خو الان که کتک میخای که:ی

 

[نپرس]

هرگز به علامت های سرد و گرم روی شیر دستشویی اعتماد نکنید !!!

امضا یک داغ دیده

 

[پرنیان23]

هرگز به علامت های سرد و گرم روی شیر دستشویی اعتماد نکنید !!!

امضا یک داغ دیده

 

[sas44]

فکر کن از دست کارکنان اداری عصبانی باشی بعد بری پیش مدیر گروه گله شکایت با اخمای در هم و توپ پر دهنت رو باز کنی بگی استاد فلان کار رو فلان مسئول انجام نمی ده یهو عوض استاد بگی خاله اونم به استاد مرد .....واییییییییییییییی مردم از خجالت شکایتمم یادم رفت

 

[Takesh]

هرگز به علامت های سرد و گرم روی شیر دستشویی اعتماد نکنید !!!

امضا یک داغ دیده

خداخفت نکنه - معلومه حسابی داغ شدی:خخخخخخخخخ

الان اینو گفتی یاد یه حرکت یکی از فامیلای دورمون افتادم که دیگه مرده ولی هنوزم که هنوزه حرکتش بین زبون مردم میچرخه و ملت از خنده ریسه میرن

 

[دختر شاه پریون]

فکر کن از دست کارکنان اداری عصبانی باشی بعد بری پیش مدیر گروه گله شکایت با اخمای در هم و توپ پر دهنت رو باز کنی بگی استاد فلان کار رو فلان مسئول انجام نمی ده یهو عوض استاد بگی خاله اونم به استاد مرد .....واییییییییییییییی مردم از خجالت شکایتمم یادم رفت

عه مث من یبار بعد عید رفته بودیم مدرسه من تو جو بودم یهو به معلممون گفتم خالجان؟...

 

[usar]

فکر کن از دست کارکنان اداری عصبانی باشی بعد بری پیش مدیر گروه گله شکایت با اخمای در هم و توپ پر دهنت رو باز کنی بگی استاد فلان کار رو فلان مسئول انجام نمی ده یهو عوض استاد بگی خاله اونم به استاد مرد .....واییییییییییییییی مردم از خجالت شکایتمم یادم رفت