| مکه که شد قبله اهل نجات | حرّسها اللّه عن الحادثات |
| بِهْ که به احرام نشینی در او | تا کرم عام ببینی در او |
| طعنه بر اکسیر زند خاک او | گل خجل است از خس و خاشاک او |
| ریگ زمینش چو نجوم سماست | گم شدگان را به یقین رهنماست |
| جنَّت معنی است که بی ذرع و کشت | جمع درو گشته نعیم بهشت |
| گل نه و باد سحرش مشکبوی | مِیْ نه و میخانه پر از های و هوی |
| ذرع نه و خرمن او دانه بخش | عرش نه و طوبی او سایه بخش |
| باغ نه و میوه او ظاهر است | راغ نه و سبزه او ظاهر است |
| لاله بر افروخته در وی چراغ | بر دلش از حسرت او مانده داغ |
| هر که درین گونه ز سر پا کند | بی خرد است ار به فلک جا کند |
| نام گل و لاله و نسرین مبر | وادی مکه دگرست آن دگر |
| کان وفا بین جبل بوقبیس | داغ غمش بر دل فرهاد و قیس |
| تیغ کشیدست به فرق سپهر | سنگ زده بر قدح ماه و مهر |
| سایه فگندست به چرخ رفیع | گشته برو تنگ جهان وسیع |
| قله اش از رفعت ممتاز او | آمده با عرش برین راز گو |
| در کمرش موضع شق شد قمر | گشته چو خورشید به عالم ثمر |
| کوه صفا وهمه اعیان او | آمده یک سنگ ز ایوان او |
| نیست به پیامنش از مرغزار | لاله نَرَسته اگرَش بر کنار |
| کعبه چو گل سرزده از دامنش | هشت بهشت آمده پیرامنش |
| هر که چنین یار کشد در کنار | چون نکشد سر به فلک زافتخار |
| هست یکی خانه در آن شعبه هم | گشت در آفاق به خزران علم |
| خاک درش سرمه اهل نظر | گشته در آن خانه مسلمان عمر |
| رغم عدو از ره دین با بلال | بر سر آن کوه قریب با بلال |
| بهر اذان کرد زبان آوری | بر سر آن سنگ چو کبک دری |
| نکهت جنَّت دمد از سوق لیل | خارکش کوچه آن گل به ذیل |
| سرزده خورشید جهانتاب ازو | روضه رضوان شده در تاب ازو |
| طالع از آن برج شده اختری | کز اثر اوست ثرا تا ثری |
| دیده و دل هر دو در آن منجلی | کوچه مولود نبی و علی |
| بوالعجب ست آنکه شده یک مقام | مجمع قرص خور و ماه تمام |
| بهر همین مهر و مه آسمان | پهلوی هم نیز بود جای شان |
| این چه مقام ست که آن آفتاب | بوده شب و روز در آن بی نقاب |
| این چه زمین ست که درّ نجف | پرورش او شده در این صدف |
| خانه زهراست در آن شِعْب هم | پهلوی صدیق به یک دو قدم |
| مشتری و زهره و شمس و قمر | بوده قرانشان همه با یکدیگر |
| سر به سر این کوی نشیب و فراز | بوده خرامش گه آن سرو ناز |
| بر سر آن کوی چسان پا نهم | بی ادبست آنکه نهد دیده هم |
| بادم و درش یک به یک از هم جدا | بارد ازو رحمت خاص خدا |