کارد می زدین خونم در نمی یومد
صبح اومدم محل کارم دیدم وسط خیابون یک زانتیای سفید کاپوتش بالاست پسره هی با تلفن صحبت می کنه
پلاک ماشینش مال تهران بود رفتم گفتم چی شده گفت تسمه دینام پاره کرده منو می گی

نگاه کردم دیدم سالمه گفتم اینکه سالمه . استارت بزن استارت زد باتری خالی بود
خلاصه سرتونو درد نیارم باتری ماشینو باز کردم و گذاشتم رو ماشینش و روشن شد
دلم می خواست پسره رو یک فصل بزنم نبودید ببینید چه بلایی سر زانتیای 85 آورده بود بهش گفتم ماشینو بهش برس گفت 2 ساله دارمش دلمو زده می خوام سراتو بخرم بهش گفتم: شما پیکان بخر
خندید گفت چرا ؟؟؟ گفتم به ماشین نمیرسی گفت آره فقط سوارش می شیم
دلم برا ماشینه سوخت
تورا خدا ماشینو فقط سوار نشید بهش برسین گناه داره اون دنیا جلوتونو می گیره از من گفتن