نوآوری های معمارانه صفوی

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
عنوان مقاله : نوآوری های معمارانه صفوی
مولف یا مترجم : منصور فلامکی
منبع مقاله :مجموعه مقالات اولین همایش ارگ بم
کلید واژگان :دگرگونی برای ماندگاری ارزش ها و مفهوم ها در معماری ایران+نگاهی به نوآوریهای معمارانه صفویه+نگاهی به اصول پایدار در آفرینش معماری ایرانی
...
...
نوآوری های معمارانه صفوی
دگرگونی برای ماندگاری ارزش ها و مفهوم ها در معماری ایران


تعریف معماری، یادداشتی به عنوان مقدمه:
اگر در آغاز معین نکنیم که چگونه تعریفی برای معماری- بی توجه به مکان و تعلق خاص – قایلیم، به دشواری خواهیم توانست گذر همواری در طول تحلیل های خودمان داشته باشیم. به این قصد عنوان می داریم که: معماری یک پدیده است برای زاده شدن اش پدری لازم است و برای پرورانیدنش باید تغذیه شود. به هر کجا که زاده شود، به رنگ خاک و به طعم آب همان جا در می آید و با گذر زمان می میرد اگر دگرگون نشود و به تعالی نرسد. در حقیقت امر، معماری می تواند به عنوان ترجمان اندیشه ها و سلیقه ها و نیازهای انسانی شناخته شود که در لحظه ای خاص از زندگی دست به گل برده و با آفرینش شکل معینی، به بیانی متعلق به همان روزی که
می ساخته سخن گفته است.
در شکل دادن به معماری عامل پدیده ها، بینش ها و ارزش ها، اندازه ها و فاصله ها و تناسب هایی خاص که به ماده داده می شوند، به گونه ای بایکدیگر درمی آمیزند که فضایی به دست دهند که در آن بتوانی به زمان و رمز و رازهای درونی آن پی ببری و در پهنه آن تعلق خود را به زمان و مکان تاریخی شده را احساس کنی.
معماری زاده اندیشه است و اندیشه همانند درختی است که تخم آن را چه باد بیاورد و چه دستی ناشناخته در زمین فرو نشاند، بی خاک خاص خودش و بی آبی که از سرزمین اش برمی آید و بی باد و نسیم و خورشیدی که آهنگ اقلیمش تکانش دهد و نوازشش کند و گرامی اش بخشد به عالم وجود درنمی آید.
برای آفرینش معماری احکام و قواعدی وجود ندارد، که در چهارچوب روشی خاص به چنان میزانی از کمال برسند که قابل تعمیم دانسته شوند و جاودانگی راه و رسمی خاص را برای آفرینش معماری بیان کنند. فرآورده های معماری ما می توانند از چنان اصالت و غنایی از اندیشه برخوردار باشند که به نیروی عشق آدمیان پایدار گردند.
نگاهی به اصول پایدار در آفرینش معماری ایرانی
در طول کاوش ها و تحلیل هایی که برای بازشناسی ویژگیهای اصولی معماری ایرانی
می کنم می بایست قصد خود را معین کرده باشم: هم می توانیم به برداشتهایی ساده و برخاسته از شکل معماری، و هم می توانیم از زمینه های اولیه برای استقرار و استنتاجهای مان را از زمان و مکان ادب و فرهنگی برگیریم که آثار معماری در آن رسته اند.
در این زمینه ما راه دوم را بر می گزینیم زیرا هم به ما کمک می کند تا زمینه برداشت های استعاری و پر رمز را فراهم داشته باشیم و هم نبود منابع نوشتاری در شرح معماری های کشورمان را با اظهار نظرهای شخصی و ذهنی خودمان به شیوه ای آسان و به بیانی اختیاری پر نکنیم.
به نتایجی که از کاوشهایی در این باب داشته ایم، به اختصاری که به معنای احترام به این محفل پر قدر است نگاه می کنیم.
1- چهار چوبی یگانه برای کاربردها، پیکره کالبدی و برای شکل وجود دارد ، (اندیشه ها، سلیقه ها و ارزشهایی که مورد نظراند، از طریق شکلی که نمایانگر شأن است با جامعیت کاربردها تلفیق و ادغام می شوند.)
2- گزینش شش جهت برای مکان یابی در فضای اساسی است.
سمت راست و چپ، پیش روی و پشت سر، از سطح زمین به زیر و از زمین به آسمان شش جهت اصلی اند که استقرار مطلوب و مقبول معماری در بستر طبیعت را به تعادل جغرافیایی مکان می برند.)
3- چهار نقطه متقارن، برای تجدید فضای معماری وجود دارند.
(چهار گوشه و چهار کنج که به دورترین فاصله از تقاطع محور اصلی و محور ثانوی فضاهای کاربردی و ساختار بنا است، در معنا و نه همیشه الزاماً در شکل فضای معماری را تهدید می کند.)
4- زمان، در تدوین فضای کالبدی اثر گذاری دارد.
(چگونگی حرکت پیوسته درون و برون فضای معماری، امری است حساب شده و معطوف به منظرهایی که در طول مسیرها دیده می شوند و بار نمادین ویژه ای که عرضه می دارند.)
5- برای بهره وری در پهنه فضا، محوری ارجح بوجود می آید.
(علاقه ها و نظر دوختن به ارزشهای انسانی، فرهنگی، اجتماعی مذهبی و هنری در معماری ایرانی امری نیست که به دست اتفاق سپرده شود.
سلسله مراتب ارزشی خاصی، در تعیین مرتبت آنچه از معماری است و منزلت آنچه از بیننده ای که بهره وری کاربردی یا به تمتع از بنا پرداخته، در تدوین فضای درونی به ویژه حکمرانی می کند.)
6- معماری، به قید برخورداری از هویت شکل می گیرد و نقش وسیله ارتباط جمعی پیدا می کند.( فروتنی و خاکساری به همان اندازه که تجلیل و تأکید بر صلابت، هیچ کدام مانع از آن نمی شود که نمادین بشود، که گستره هایی کم یا بیش کوچک برای بناهایی مسکونی و تجاری و خدماتی و بزرگ برای بناهایی که روی به جمع مردمان دارند و توقع و قصد ماندگاری، در معماری ایرانی قابل بازشناخت اند.)
7- ساختار نگهدارنده و پیکره کالبدی معماری با شکل انطباق پیدا می کند. (ساختمان، همزمان با اینکه در عالم اندیشه و تصویرهایی که به معانی و مفاهیم می پردازند، موضوع سنجشهایی قرار می گیرند که خاص پایداری در برابر عامل ها و پدیده های ویرانگر محیطی است و ماندگاری در برابر نیروهایی که درون ذاتی بنا به شمار می آیند، و آنچه در سنتز نهایی در معماری ایرانی به دست می آید شکلی است مبتنی بر مفهوم های مقبول از یک سو و متضمن پایداری و ماندگاری از سوی دیگر.)
مجموعه هفت تدبیری که دیدیم ، همزمان در معماری هایی که تعلق به اقلیم فرهنگی ایران دارند دیده می شوند و تعیین کننده هویت آنها به شمار می آیند. و بدیهی است که به مناسبتها و در فرصتهایی خاص برخی از تدابیر اصولی ای که دیدیم دارای تبلوری بیش می شوند و جلوه گر سلیقه ها و اندیشه ها و نیازهایی می گردند که بنای موضوع خود را متفاوت و متمایز می کنند. چنان که در گنبد کاووس و در تکیه های نائین، در کاخ فیروز آباد و در چغازنبیل، در مسجد جامع سمنان و در کاخ چهلستون می توانیم دید، این بناها دارای وجه تشابهی که در نگاهی اولیه بتواند هویت اقیلم فرهنگی شان را بشناسد نیستند و تنها راه بازشناخت تحلیلی شان راه به تعلق مکانی- زمانی شان می تواند داشت.
معماری ایرانی در دوران اسلامی
معماری ایرانی از سده های سوم تا اوایل سده پانزدهم هجری، در منطقه های متفاوت ایران زمین توسعه و تحول پیدا کرده و همانند آنچه در چین و یونان، در سرزمینهای اروپای مرکزی و ایتالیا و دیگر سرزمینهایی از شبه قاره هند و آفریقای شمالی- که دارای پیشینه تاریخی و مدنی و فرهنگی طولانی اند، سازنده تحول مستمر در مبانی اندیشه ای و مفاهیم و فنون ساختاری- رخ کرده است، پیدایش شکلها و ترکیبهایی نو در فضاهای سنتی و به میان آمدن گونه هایی نو از فضاهای کاربردی از مجموعه رابطه ها و تفاهم و نقش آفرینی هایی زاده شده اند که بستر اصلی جامعه شهری بوده و جامعه شهر جو پر آمد و شد و پر جنب و جوشی است که به صورتی روزمره با عامل های اقتصادی- مدنی و حقوقی- مذهبی و عقیدتی- بوم شناختی- جمعیت شناختی .... سر و کار دارد.
در طی سده هایی که مردمان منطقه های متفاوت ایران به تدریج پذیرای دین مبین اسلام شده اند دانش معماری ایرانی ابزارهای اصلی و اساس هفتگانه پیش گفته را به طریقی متناسب و همگن با آنچه مقتضی زمانی بوده و ارضا کننده روحیه هنر دوست و هوشیار مردم، با یکدیگر در آمیخته و به مناسبت هر آفرینش اصیل نو، شکلی نو زاده است.
برای معماران دانشمند بس روشن است که در صورت تعیین اولویت برای عناصر خصیصه یی پیش گفته- که تدابیری ناب در معماری ایرانی دانسته می شوند می توان بار انسانی مردمی فضای معماری یا صلابت شکلی، ثبات مرتبت های فضای آزادانه گذر کردن از آستانه ها را بیشتر مورد تأکید قرار داد و یا فنون ساختاری را به درجه والایی از رشد و ایجاز رسانید و شاید از این روی است که تعریف هایی مشتاقانه و یکپارچه مثبت ( و گاه متکی بر تصور غیر واقعی از عاملها و پدیده های شکل دهنده به معماری) و عامه پسندی که برای معماری ایرانی در دوره اسلامی ارائه داده می شوند، نادرست به نظر نمی رسند.
نگاهی به نوآوریهای معمارانه صفویه
چنان که دیدیم، ابزارهای هفت گانه معماری ایرانی ، توان آن می دهند تا جهان بینی ژرفی را پشتوانه آفرینش های خود قرار دهد و بنابر نیازها و فرصت ها ،فرآورده هایی گونه گون داشته باشد.
این توان ارزشمند به هنگام یک پارچه شدن ایران زمین از دیدگاه مدیریتی و حقوقی به دست پادشاهان صفوی دارای مقیاسی نو و تمایلاتی نو گشت و مصداق هایی را پدید آورد که نو بودند و برخوردار از جذابیت.
به نکاتی که ارزشمند تر می نماید و برای این محفل پر قدر شناخته ترند نگاهی خواهیم داشت.
1- آنچه در تدوین فضای معماری ایرانی شکل دادن و مجهز کردن محور اصلی آمد و شدها و توقف ها است، در دوران صفویه بار بصری بیشتری پیدا می کند و به مناسبت هایی ( ونه همیشه و یک سره تعمیم یافته) به استقبال قرینه سازی می رود و کاربرد این شگرد در پیشینه های معماری ایران قرائن بسیار دارد با اندازه هایی که در بلندا افزایش داده می شوند، معماری های دارای کاربرد اجتماعی دوران صفویه را به مثابه وسیله ارتباط جمعی- از راه بصری- را متمایز می کند.
2- آنچه در تدوین فضای معماری ایرانی در نقش نمادین دادن به بناها دارای کاربردی همگانی خلاصه می شود، به دست معمارانی که از توان چشم گیر صفویان در آبادانی و تولید فضای ساخته شده بهره می برند رشد بسیار کرد. نقش های برخوردار از فروتنی و دارای بار معنوی و نمادین، پیش از صفویه تنها در نقاطی خاص از بناها به چشم می آمدند. در دوران شکوفای صفویان، دارای وظیفه تازه شدند و تا آنجا تعمیم یافتند و یا شالوده کالبدی بناها به گونه ای ترکیب گشتند. در بسیاری از بناهایی که به ویژه در اوج توانمندی صفویان ساخته شده اند، اهمیت پوشش های تزیینی تا آن اندازه فزونی می یابد که برای فهم شالوده معمارانه فضا می بایست از انها عبور کرد و فرای پوششهای تزیینی به شالوده ساختمان پرداخت.
3- آنچه در تدوین فضای معماری ایرانی در زنده بودن و نقش ساز بودن معماری در پهنه شهر خلاصه می شود و مقارن با تعلق بنا به محیط اجتماعی شهر است، در دوران صفویه به گونه ای کم و بیش منفصل از بافت کالبدی شهر روی به تقویت بناها در محور بلندا می کنند تا بتوانند بیشترین راه تماس با گستره مکانی خود را هموار کند. در حقیقت امر، گسترش در ارتفاع بناهای همگانی دوران صفویه، تلاشی است برای تأئید و تأکید فرآورده های معمارانه به شهروندان، برقرار کردن ارتباط بصری، اولین گام برای برقرار کردن ارتباط ذهنی شخص مردمان با بناها به شمار می آید.
چنان که دیدیم زمینه های مساعدی برای معماری ایرانی وجود دارد تا به معماران اجازه دهند که تمایل به مناسبت یا نیاز، ویژگی های پر شماری که از ترکیب و تلفیق هماهنگ شده عناصر حصیصه یی معماری به دست توانند آمد را، به شکلی نو و پی جوی مفاهیمی در خور مقطع تاریخی ای که می زیند جلوه دهند.

یادداشتی برای نتیجه گیری:
معماری ایرانی و به ویژه معماری ایرانی دوره صفویه آن گونه که در محافل علمی رسم است و مبتنی بر دیدگاههای تحلیلی به هنگام، برای ما ناشناخته مانده، پس از پشت سر گذراندن دورانی که علاقمندان و عاشقان قرن نوزدهمی اروپا هر یک به قصد خاص خود و باز شناسانیدن معماری ایرانی پرداختند و دانش و بینش ما ایرانیان را نیز به نوشتارهای خودشان ترغیب کردند، تا امروز نه در نقد و ارزیابی آنچه دیگران در باب معماری ایران نوشته اند و نه در باب راه و روشی علمی برای شناخت معماری ایرانی هیچ سخن پر قدری شنیده نشده است .
گزارش هایی که در زمینه معماری ایرانی در چهارچوبی محدود و بیشتر در مورد نگارانه تدوین شده اند، آنگاه نیز که دارای اعتبار علمی به شمار توانند آمد، تاریخ پر از آمد و شدهای فرهنگی و تحرک اجتماعی ایران را زیر پوشش خود نمی برند و برای فرآورده های پر شمار و گونه گون منطقه های فرهنگی کشورمان قابل تعمیم نیستند.
گفت و شنود در باب پدیدار شدن برخی شکلهای ویژه در معماری ایران به دوران صفویه هر آینه بخواهد به صورت و نظمی مقبول درآید و در این محفل بزرگ جای گیرد ناچار به ان است که شناخت تاریخ کشور و تلاشهایی که صفویان ده ها سال پیش از به حکومت کشوری رسیدن را، به همان اندازه شناخت دگرگونیهایی که در پایتخت کشور در باب معماری، شهرسازی صورت گرفته اند را، در چهارچوب مدنی ایران زمین و به اتکا شناخت ادب و فرهنگ ایران، مکان عمومی و مفروض تلقی کند. و در این صورت است که تلاش های معماران ایرانی حمایت شده و ترغیب شده و به وجد آمده از سوی حرکت ملی ای که صفویان آغازگرش بوده اند منزلت خود را باز
می شناسانند و فرآورده های آنان نیز به دور از غلوها و تحسین های زاید بار اندیشه یی و هنری خود را به سخن، می نمایانند.
.
.
.
 
بالا