jared
عضو جدید
کتاب جامعه شناسی نخبه کشی (نوشته ی علی رضا قلی) به بررسی و تحلیل جامعه شناختی برخی از ریشه های تاریخی استبداد و
عقب ماندگی در ایران می پردازد.
هنگامی که شروع به مطالعه کتاب فوق کردم اولین چیزی که برایم جلب توجه نمود تعداد چاپ بالای آن بود (رسیدن به چاپ بیست و هفتم) شاید استقبال بی نظیر خوانندگان جامعه شناسی نخبه کشی بیانگر کمبود کتاب هایی از این دست و عدم شناسایی و توجه به عوامل و ریشه های عقب ماندگی در ایران باشد.
ابتدا به بخش های مهمی از کتاب اشاره میکنم و سپس اگر دوستان موافق بودن به علل نخبه کشی در جامعه ایرانی بپردازیم.
1- اشکالی عمده در نگرش ایرانیان به فرهنگ غرب :
رجال ایران و در کل فرهنگ ایران، پیشرفت صنعت غرب و اتخاذ آن را فقط در ابزار و ماشین و کاربرد آن خلاصه می دانند و هیچ وقت این نکته را فهم نکرده اند که پیشرفت و توسعۀ صنعتی در غرب با قالب های اجتماعی خاصی همراه بوده و مقولات فرهنگ سیاسی-اقتصادی –اجتماعی نیز همراه با بافت و شرایط خاص آن رشد کرده اند.
2- ایرانیان مولد نیستند وعلاقه ی شدیدی به مصرف دارند :
روحیۀ تنبلی در بین ایرانیان موج می زند.
هنگامی که کارشناسان سازمان ملل در زمان مصدق جهت رتق و فتق امور خودشان به خوزستان آمده بودند پس از مشاهدۀ رودخانۀ کارون گفتند این رودخانه غنی تر از معادن طلای آفریقای جنوبی است لیکن نیاز به کار کمر شکن دارد آن هم که کار ایرانیان نیست.
علاقه به روحیۀ مصرف گرایی در ایرانیان و اتلاف نیروی انسانی و سرمایه ی ملی و همچنین بهره وری پائین افراد به طوری که در اغلب موارد کاری را که یک نفر می تواند انجام دهد به وسیله ی هشت نفر به سر انجام می رسد را از دیگر خصوصیات ایرانیان می داند.
3- ساختار استبداد پرور :
اگر امیر کبیر زنده بود یا اگر علیه مصدق کودتا نمی شد یا اگر فلانی سر کار بیاید چنین و چنان می شود اما در حقیقت ساختارهای سیاسی –اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی تاب تحمل اصلاحات این بزرگان را نداشتند.
اگر صد بار با استبداد به هر علت گلاویز شویم و آن را تحویل دیگری بدهیم، تا ساختارهای استبداد پرور هستند همچنان به تولید محصول خود خواهند پرداخت !!
========================
آیا به صرف نبودن فرهنگ در بین مردم یک جامعه، برای همیشه باید از آن جامعه قطع امید کرد یا باید برای بوجود آمدن آن فرهنگ سازی کرد؟
چه راه هایی برای فرهنگ سازی و تشویق ایرانیان به تحمل نخبه گان و نه نخبه کشی به ذهنتون میرسه؟
عقب ماندگی در ایران می پردازد.
هنگامی که شروع به مطالعه کتاب فوق کردم اولین چیزی که برایم جلب توجه نمود تعداد چاپ بالای آن بود (رسیدن به چاپ بیست و هفتم) شاید استقبال بی نظیر خوانندگان جامعه شناسی نخبه کشی بیانگر کمبود کتاب هایی از این دست و عدم شناسایی و توجه به عوامل و ریشه های عقب ماندگی در ایران باشد.
ابتدا به بخش های مهمی از کتاب اشاره میکنم و سپس اگر دوستان موافق بودن به علل نخبه کشی در جامعه ایرانی بپردازیم.
1- اشکالی عمده در نگرش ایرانیان به فرهنگ غرب :
رجال ایران و در کل فرهنگ ایران، پیشرفت صنعت غرب و اتخاذ آن را فقط در ابزار و ماشین و کاربرد آن خلاصه می دانند و هیچ وقت این نکته را فهم نکرده اند که پیشرفت و توسعۀ صنعتی در غرب با قالب های اجتماعی خاصی همراه بوده و مقولات فرهنگ سیاسی-اقتصادی –اجتماعی نیز همراه با بافت و شرایط خاص آن رشد کرده اند.
2- ایرانیان مولد نیستند وعلاقه ی شدیدی به مصرف دارند :
روحیۀ تنبلی در بین ایرانیان موج می زند.
هنگامی که کارشناسان سازمان ملل در زمان مصدق جهت رتق و فتق امور خودشان به خوزستان آمده بودند پس از مشاهدۀ رودخانۀ کارون گفتند این رودخانه غنی تر از معادن طلای آفریقای جنوبی است لیکن نیاز به کار کمر شکن دارد آن هم که کار ایرانیان نیست.
علاقه به روحیۀ مصرف گرایی در ایرانیان و اتلاف نیروی انسانی و سرمایه ی ملی و همچنین بهره وری پائین افراد به طوری که در اغلب موارد کاری را که یک نفر می تواند انجام دهد به وسیله ی هشت نفر به سر انجام می رسد را از دیگر خصوصیات ایرانیان می داند.
3- ساختار استبداد پرور :
اگر امیر کبیر زنده بود یا اگر علیه مصدق کودتا نمی شد یا اگر فلانی سر کار بیاید چنین و چنان می شود اما در حقیقت ساختارهای سیاسی –اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی تاب تحمل اصلاحات این بزرگان را نداشتند.
اگر صد بار با استبداد به هر علت گلاویز شویم و آن را تحویل دیگری بدهیم، تا ساختارهای استبداد پرور هستند همچنان به تولید محصول خود خواهند پرداخت !!
========================
آیا به صرف نبودن فرهنگ در بین مردم یک جامعه، برای همیشه باید از آن جامعه قطع امید کرد یا باید برای بوجود آمدن آن فرهنگ سازی کرد؟
چه راه هایی برای فرهنگ سازی و تشویق ایرانیان به تحمل نخبه گان و نه نخبه کشی به ذهنتون میرسه؟