نخبه های عقب مانده ی ما !!!

magnet

عضو جدید

چندین سال است که عبارتی را زیاد می­ شنویم، منظورم پدیده «مهاجرت نخبگان» یا به قول بعضی­ها «فرار مغزها» است! در مورد این مسئله، افراد قضاوت­های مختلفی دارند. مثلاً عده­ ای می­گویند اشخاص آزاد هستند که هرجا که می­ خواهند بروند، یا اینکه می­ گویند: وقتی در داخل از آنها استفاده نمی­ شود چرا باید بمانند و بپوسند؟ یا به گفته بعضی دیگر: آنطرف آب، قدر علم را می­ دانند! و منظورشان امکانات مادی است که در غرب برای دانشمندان مهیاست و نظریاتی ازین دست. بعضی نیز فضای سیاسی کشور را بهانه کرده و می روند و از این قبیل ....

حال می­ خواهیم این بحث را با معرفی مختصر نمونه اعلی و معاصر کشور باز کنیم و به سوالات زیر جوابی بدهیم:

1. آیا اشخاص آزاد هستند که هرجا که می­ خواهند بروند؟

2. وقتی در داخل از آنها استفاده نمی­ شود چرا باید بمانند و بپوسند؟

3. آیا امکانات مادی که در غرب برای دانشمندان مهیاست می­ تواند دلیلی برای گریز باشد؟

4. آیا می­توان فضای سیاسی کشور را بهانه کرده و رفت و برنگشت؟

منظور من از نمونه معاصر همان پروفسور حسابی معروف است. همه ما ایشان را کم­ وبیش می­ شناسیم و به محض اینکه نامشان می­ آید با عظمت یاد می­ کنیم و آه و افسوس می­ خوریم که چرا نیستند و احسنت می­ گوییم به خدماتی که به مملکت ارزانی داشتند، اما آیا هیچ­گاه با خودمان فکر کرده­ ایم که چرا ایشان با وجود آن درجه علمی که داشتند به ایران بازگشتند و ماندند.

شاید باشند کسانی که ندانند پدر دکتر حسابی یکی از درباریان قاجار و از متمولان زمان خود بود و ندانند که چرا با وجود داشتن چنین پدری، در بیروت و در ایام کودکی و نوجوانی با نان خشکِ مانده بر در خانه­ ها شکم خود را سیر می­ کردند و برای تحصیل علم مجبور شدند در مدرسه فرانسوی­ ها (کلیسا) درس بخوانند. شاید باشند کسانی که ندانند، دکتر تجربه رانندگی تاکسی را هم داشته اند!

در کل، دکتر حسابی در 4 یا 5سالگی ایران را به همراه خانواده به مقصد بیروت ترک کردند. گوشت و پوست استاد در لبنان و فرانسه رشد کرد (حتی به قول خودشان فرانسه فکر می­ کردند و به فارسی صحبت می­ کردند!
:surprised: ). دکتر هیچ تحصیلی در ایران نداشتند، یعنی مثل ما دانشجویان نبودند که دولت سالی چند ده میلیون تومان از جیب این مملکت برای­مان هزینه کند. استاد خودشان و به پشتوانه مادر بزرگوارشان همت نمودند و رسیدند به آنجا که رسیدند و خدا ایشان را حفظ فرمود. دکتر جز در آن چندسال طفولیت (تا4سالگی) نه از گندم این مملکت خوردند، نه آبش را نوشیدند و نه نمکش، حال نباید از خودمان بپرسیم که چه شد که استاد حرمت آن نمکی که در سال های طفولیت خوردند را پاس داشتند و به وطن بازگشتند؟ مگر استاد آزاد نبود که به هر جا می­ خواهند بروند؟ مگر استاد وثیقه گذاشته بودند که اگر به ایران بازنگشتند مال و منالشان را ضبط کنند!؟

استاد آزاد بود تا در دانشگاه پرینستون آمریکا در کنار دانشمندی چون اینشتین بماند و از امکاناتی که در آن زمان، حکم زندگی شاهانه را داشت استفاده کنند ولی چه شد که پدرمان، استاد حسابی، آن امکانات عظیم آزمایشگاهی و علمی و رفاه را رها کرد و به جایی برگشت که... ؟

شاید عده­ ای تصور کنند وقتی دکتر حسابی به ایران بازگشتند کل جامعه ایران و حضرات حکومتی جلوی ایشان صف کشیدند و فرش قرمز پهن کردند ولی اینطور نبود و نشد. مرارت­ هایی که در ایران متحمل شدند بسیار دردآورتر از قبل بود. راه بازگشت باز بود ولی نرفتند و ماندند یا بهتر بگویم فرار نکردند و ماندند و جنگیدند. با دلی آکنده از عشق به ایران تمام سختی­ ها را به جان خریدند و برای اعتلای این خاک پر گهر تلاش کردند. اینکه بگوییم استاد ذره ذره «جسمشان» و «روحشان» را در راه پیشرفت علم و دانش و آبادانی ایران فدا کردند به هیچ روی مبالغه نیست. عبارت فوق، جمله­ ای ادبی نیست بلکه واقعیتی انکارناپذیر است.

دکتر از همه ی آنچه که در غرب برای او مهیا بود برای رسیدن به لذتی دیگر چشم پوشید. آن لذتی که آدمی هنگام کوچ آخر، احساس کند در برابر میهنش و ملتش و خدای خودش شرمنده نیست.

دکتر حسابی آن زمان برگشتند و در آن دوره که ملت ایران و کل خاورمیانه در عقب ملندگی علمی و فرهنگی غرق بود حرکتی بزرگ کردند. اما امروزه افرادی که ما به آنها نخبه علمی می گوییم، عملی بسیار عقب مانده انجام می دهند. به هر حال هرکسی در سطح خود رفتارهای عقب ماندهای از خود بروز می دهد. مثلا افرادی که زیاد با حال و هوای شهر سازگاری ندارند هنگام رسیدن به چهارراه بدون توجه به حق اتومبیل ها از عرض خیابان عبور می کنند و...

افراد تحصیل کرده یا به اصطلاح نخبه نیز در سطح خود رفتاری عقب مانده از خود بروز می دهند، مثل مهاجرت به خارج. یعنی به جای ماندن و آباد کردن کشور خود، به هوس پول و امکانات و آرامش و... از کشور فرار می کنند و می روند تا آنسوی آب به آنها پول و مسکن و احترام بدهند.آری، این عمل افراد تحصیل کرده ایرانی رفتاری عقب مانده است. درست است که درس خوانده اند و خیلی هم سرشان می شود ولی عقب مانده اند... البته در سطح خود.

منبع (با اندکی تلخیص و تغییر)


کل این متن و دلایل و مثال .... بحث شده در آن، کاملاٌ مورد تأیید خود من نیست ولی ..... ولی این موج مهاجرت در کنار ادعای وطن پرستی (با وجود اینکه خیلیام اصلاً این ادعا رو هم ندارن !!!) چندان دلنواز (کلمه بهتر پیدا نکردم!) نیس.
نمی خوام بحث بشه که چرا میرن ..... ای کاش یکی بگه که چرا بر نمی گردن و چی میشه با این وضعیت.

 

mmr1414m

عضو جدید
ببين همه كه به دنبال خدمت نيستن خيلي ها دنبال رفاه و اسايشن كه اينجا بهشون نميدن بعضي ها هم يه چيزي شنيدن فكر ميكنن بهشت اونجاست
 

bahareh85

عضو جدید
ببين همه كه به دنبال خدمت نيستن خيلي ها دنبال رفاه و اسايشن كه اينجا بهشون نميدن بعضي ها هم يه چيزي شنيدن فكر ميكنن بهشت اونجاست
آخه رفاه و آسایش هم نیست زندگی کردن توی خونه سویت مانند با وسایل دست دوم دیگران رو بهش میگید رفاه، چیزی که اونجا هست و ایران نیست آزادی حجاب و... است. من آدم هایی رو میشناسم که پلی تکنیک لیسانس کامپیوتر گرفتن کار و بارشونم تو ایران به علت داشتن بند پ خوب بود ولی رفتن استرالیا تو شیرینی پزی کار می کنن، من استرالیا زندگی کردم 20 سال پیش(پدرم دانشجوی بورسیه بود) زندگی اونجا شباهتی که به بهشت نداشت هیچ، ایران زندگی که ما داشتیم در مقابلش بهشت بود، ما برگشتیم اونوقت ایرانی هایی بودن که بعد از اتمام تحصیلشون ارتباطشون رو با ایران قطع کردن و با مدرک دکتری میوه فروشی زدن. اونایی هم که میبینی به به و چه چه میکنن راه برگشت ندارن یا بهتر بگم روش رو ندارن.
در ضمن اونجا هرچی که باشی به هر جا که برسی بازم به همون چشمی نگاهت میکنن که ما به یه افغانی نگاه می کنیم
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید،اونوخت این اقای حسابی،6 ماه بعد از فارق التحیلی به شغل شریف مسافر کشی با مدرک دکترا مشغول بود؟!!!

داداش من،این چیزا برا زمانیه که طرف ازش استفاده بشه!! فعلا مملکت فقط خروجی بسیجی میخواد و قشر های پیشرفته و با شعور جامعه همون مجبورن از مملکت خارج بشن!
 

Sarp

مدیر بازنشسته
تا وقتی در کشورها ، قدرت در دست عده ای خاص باشه ، و مهم نباشه من فرد نابغه چی میخوام و چی نمیخوام ، عاقلانه ترین کار اینه که به فکر آسایش و رفاه خودم باشم .
و من مختارم که این رفاه رو هر جایی از دنیا دنبالش باشم .
 

آبیدر751

اخراجی موقت
اگر امکانات اموزشی وپژوهشی ورفاه اجتماعی متوسطی در داخل مملکت براشون فراهم بشه هیچوقت سختی غربت را به ماندن و پوسیدن ترجیح نمیدن .
 

Pari-2719

عضو جدید
کاربر ممتاز
مسلما اگر کسی بتواند توی کشور خودش توی زمینه رشته و علاقه خودش کار کند و زندگی کند خیلی هم خوبه حتی اگر کم و کاستی داشته باشد


ولی موضوع اینه که اینجا علاوه بر پارتی ، تبعیض و ... که برای پیدا کردن کار نیاز داری .... مجبوری رفتارهایی که اصلا انسانی نیست را هم تحمل کنی ... برای هرچیز تو تصمیم می گیرنند بدون اینکه تو بخواهی ... مجبوری برای پیدا کردن کار به مباحثی که اعتقاد نداری و برایت مهم نیست را مهم جلوه بدی (یعنی ریا داشته باشی) تا بتوانی وارد یک کار شوی وقتی هم که کار می کنی مدام باید حرص بخوری بخاطر تبیضی که بین کارمندان قائل می شن بخاطر اینکه آنها آشنا داشتند و تو نداشتی و خیلی چیزهای دیگه

و از طرفی توی کار باید به یکسری آدمهای بی سواد که معلوم نیست چطوری مدیر شدند جواب هم بدهی .... خلاصه اینکه اینجا دو راه داری یکی اینکه بیخیال شی و سعی کنی علم و تخصص زیادی نداشته باشی که این افراد موفق تر هستند و یا اینکه سعی کنی تلاش ات را زیاد کنی و برای زندگی در یک کشور دیگه اقدام کنی

من خودم دوست دارم تلاش بیشتری داشته باشم بیشتر بخاطر خودم ....
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز

کل این متن و دلایل و مثال .... بحث شده در آن، کاملاٌ مورد تأیید خود من نیست ولی ..... ولی این موج مهاجرت در کنار ادعای وطن پرستی (با وجود اینکه خیلیام اصلاً این ادعا رو هم ندارن !!!) چندان دلنواز (کلمه بهتر پیدا نکردم!) نیس.
نمی خوام بحث بشه که چرا میرن ..... ای کاش یکی بگه که چرا بر نمی گردن و چی میشه با این وضعیت.


معذرت می خوام ولی مگه مغز .. خوردن که برگردن؟

اکثر اینایی که میرن توو دانشگاه های تهران درس خوندن و کارشون طوریه که اگه بخوان اینجا کار کنن باید تهران زندگی کنن؛ شما تا حالا توو این شهر خراب شده دنبال خونه گشتین؟ اگه نگشتین ما گشتیم؛ 10 میلیون پول پیش، 300 تومن ماهانه فقط یه خونه ی 40-50 متری می دن اونم طرفای آزادی که یه هفته ای سرطان می گیری

اگه یه نفر اینجا حقوق ماهی 3 تومن باشه (تهران منظورمه) و بتونه 1.5 تومنش رو نیگه داره، آخر سال میشه 18 میلیون؛ بدون در نظر گرفتن خرج‌های ناگهانی و بچه و اینا، بعده 20 سال میشه 360 میلیون؛ با این پول کجا می تونه خونه بگیره که در شان یه نخبه باشه؟ تازه، آیا 20 سال دیگه قیمت خونه همین 360 تومن می مونه؟

اونور در حین تحصیل حداقل ماهی 2000$ دلار میدن؛ توجه کنید عرض کردم در حین تحصیل؛ هر کاری دلش می خواد بکنه هم حداقل 500$ می مونه برا خودش؛ یعنی اگه اونور فقط درس بخونی بعده دوره ی فوق و دکترا که اونجا 5 سال طول می کشه، تو فقط دستت رو بذاری جیبت و هیچ کاری نکنی 30000$ برات می مونه؛ هرجور خونه‌ای دلت بخواد می تونی اجاره کنی و هر ماشینی می تونی بخری؛ نه اینکه سمند شاسی لق رو بهت بندازن 14 میلیون

داداش دوستم نخبه ی به تمام معنی بود؛ تا دکتراشو ایران خوند (چون پایبند خانواده بود و چون بچه ی بزرگ هم بود و حس وطن پرستیش هم گل کرده بود)؛ از پارسال برای فرصت مطالعاتی رفته آمریکا؛ تنها جمله ای که به دوستم (داداشش که الان با هم لیسانس می خونیم) گفت این بود: من خام شدم ولی تو هر جوری شده بیا
تازه اون فرصت مطالعاتی هست و پولی هم بهش نمی دن و با هزینه ی خودش رفته داره اینو می گه؛ الان هم هر روز می بینی رفتن یه جایی گردش؛ برای اینکه بتونه اونجا بمونه، یه بار دیگه دکتر را می خواد آمریکا بخونه، ولی چون یه بار اینجا خونده می تونه 2 ساله تموم کنه، با حقوق و مزایا

اینجا بخوای دکترا بگیری، استادت بابات باشه در بهترین حالت توو 5 سال دکترا می گیری؛ اگه رشته ی آزمایشگاهی باشه هم که وا ویلا؛ می شناسم کسایی که استادشون 7 سال داره ازشون بیگاری می کشه ولی امضا نمی کنه

اینیه مثال دیگه که نمی خواستم بزنم چون اگه سرچ کنین شاید بفهمین کی رو میگم، متولد 68 هست ولی 14 تا مقاله‌ی ISI داره، پزشکی و فیزیک و هوافضا خونده، هارواد ازش "خواهش" کرده بره اونجا بخونه؛ می گم خواهش کرده چون دلیل هم دارم؛ چون بهش اجازه دادن خونوادش + یه نفر که دلش بخواد (هر کسی حتی بی سواد) ببره اونجا درس بخونه
به شدت مذهبی و اعلب هم روزه هست، اون روز برای طرح هواپیمای زیردریاییش گفت که "حتی تا خود بیت رهبری هم رفتیم ولی جواب نگرفتیم" (عین جمله رو عرض کردم)

اختراعت رو ثبت نمی کنن چه برسه بودجه ی تحقیقاتی بدن؛ وقتی می شه بودجه رو خورد اصلا چرا باید صرف تحقیق بشه؟

از نظر علمی هم، رشته ی خودم رو میگم، سخت افزار، یه دستگاهی هست که توو کل ایران فقط 1 (یا 3 دقیق یادم نیست)وجود داره، اونم 10 سال پیش که سیاست خارجی فعال بود وارد کردن، ولی توو دانشگاه مالزی هر آزمایشگاهش 3 تا داره! عوضش اونا هم کمبود دانشجوی درست حسابی دارن از ایران درخواست دانشجو می دن

فشارهای اجتماعی و فرهنگی و ... هم که از یه طرف اینا رو از کشور هل میدن بیرون؛ چند ماه پیش که هوای تهران وخیم شده بود، پروفسور کشور که احتمالا پوکی استخوان هم داره با مترو میاد، چون رفته اونور و از فرهنگ اونا یاد گرفته، ولی همون ساعت ...ی 15 ساله دود ماشینشو می ده به خورد ملت

به جز مشکل خانواده (که البته اونم حل شدنیه) به شخصه هیچ دلیلی برای اینجا موندن نمی بینم؛ اونایی که می خوان برن حتما قبل از رفتن این سبک سنگینا رو انجام می دن (البته خیلیاشون هم از بس تحت فشار قرار می گیرین که نیازی به سبک سنگین کردن پیدا نمی کنن) پس لطفا از خارح گود بهشون نیگا نکنیم و بگیم چرا رفتن یا نرفتن؛ چون فقط خودشون خودشون رو درک می کنن
اونایی که میرن که نیان، تکلیفشون مشخصه، نمیان؛ ولی نصف بیشتر اونایی که به قصد برگشتن میرن، دیگه برنمی گردن
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه رفاه و آسایش هم نیست زندگی کردن توی خونه سویت مانند با وسایل دست دوم دیگران رو بهش میگید رفاه، چیزی که اونجا هست و ایران نیست آزادی حجاب و... است. من آدم هایی رو میشناسم که پلی تکنیک لیسانس کامپیوتر گرفتن کار و بارشونم تو ایران به علت داشتن بند پ خوب بود ولی رفتن استرالیا تو شیرینی پزی کار می کنن، من استرالیا زندگی کردم 20 سال پیش(پدرم دانشجوی بورسیه بود) زندگی اونجا شباهتی که به بهشت نداشت هیچ، ایران زندگی که ما داشتیم در مقابلش بهشت بود، ما برگشتیم اونوقت ایرانی هایی بودن که بعد از اتمام تحصیلشون ارتباطشون رو با ایران قطع کردن و با مدرک دکتری میوه فروشی زدن. اونایی هم که میبینی به به و چه چه میکنن راه برگشت ندارن یا بهتر بگم روش رو ندارن.
در ضمن اونجا هرچی که باشی به هر جا که برسی بازم به همون چشمی نگاهت میکنن که ما به یه افغانی نگاه می کنیم
شما الان چند سالتونه که یادتون میاد 20 سال پیش اونجا چجوری بود؟
نمی خوام تهمتی بهتون زده باشم باید به عرضتون برسونم بنده با 100 نفری که کانادا و آمریکا و استرالیا و سوئیس و حتی سنگاپور رفتن و اونجا هستن یا برگشتن حرف زدم، حتی 1 نفرشون هم حتی شبیه شما حرف نزدن و تنها مشکلی که برای بعضیاشون بوده مشکل خانواده و ازدواج بوده که هر کسی به یه نحوی حلش کرده؛
اینکه می گین با مدرک دکتری میوه فروشی زده یاد کشور خودم می افتم نه اونجا

ممنون میشم شما اسم و آدرس اونایی که رفتن میوه فروش شدن رو بگین تا برم باهاشون حرف بزنم روشن بشم، در عوض منم اسم کسایی که اینجا مستقیم یا غیرمستقیم اسم بردم رو میارم تا حرفامون مستدل باشه
 

bahareh85

عضو جدید
شما الان چند سالتونه که یادتون میاد 20 سال پیش اونجا چجوری بود؟
نمی خوام تهمتی بهتون زده باشم باید به عرضتون برسونم بنده با 100 نفری که کانادا و آمریکا و استرالیا و سوئیس و حتی سنگاپور رفتن و اونجا هستن یا برگشتن حرف زدم، حتی 1 نفرشون هم حتی شبیه شما حرف نزدن و تنها مشکلی که برای بعضیاشون بوده مشکل خانواده و ازدواج بوده که هر کسی به یه نحوی حلش کرده؛
اینکه می گین با مدرک دکتری میوه فروشی زده یاد کشور خودم می افتم نه اونجا

ممنون میشم شما اسم و آدرس اونایی که رفتن میوه فروش شدن رو بگین تا برم باهاشون حرف بزنم روشن بشم، در عوض منم اسم کسایی که اینجا مستقیم یا غیرمستقیم اسم بردم رو میارم تا حرفامون مستدل باشه
بازم شما با این اخلاق ....
من جناب آقای دکتر دانش رو گفتم که الان تو ولنگونگ میوه فروشی دارن
و اسم دیگران رو هم لازم نمیدونم به شما بگم
درضمن چیزی رو هم لازم نمیدونم به شما ثابت کنم ولی من 24 سالمه و از 3 سالگی تا 8 سالگیم رو ولنگونگ شهری نزدیک سیدنی زندگی کردم و دلیلی هم برای کتمان حقیقت ندارم برعکس اون کسایی که شما میگید چون اونا رفتن و اگه نگن به به خیلی خوبه که ضرر کردن.
من این حرفایی رو که شما میگید از برم، من رفتم و تجربیات خودم رو نوشتم شما هم تجربیات خودتون رو بنویسید و به شنیده هاتون اکتفا نکنید.
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
من گردن شکسته فرصت کار را تو اونجا از دست دادم .اینجا دارم با یه سری خنگ همه اش جروبحث میکنم برای ماهی چندر غاز.
 

bahareh85

عضو جدید
خب دوست عزيز
من كه بهتون گفتم زماني اونجا بوديد كه سنتون به مشكلات معيشتي زندگي اصلا و ابدا نمي رسيده..
طبيعي هست كه چنين ديدي از دوران كودكي تو ذهنتون ترسيم شده كه مطمئنا با دوران بزرگسالي كاملا متفاوته..
دوست خوبم بهنام كاملا حرفاي سنجيده اي زد كه نميدونم چرا قبولشون نداريد.....
راستي من يه دوستي داشتم تقريبا مث همسن شما تو كانادا بود و با هم راهنمايي بوديم..البته حرفهاي اون مخالف حرفاي شما بود...(پسر دكتر شيروي كه الان زندانه..فك كنم بشناسيش..دزيه)
من از اون دسته آدما نیستم که بگم من اونجا تو کاخ زندگی می کردم و.... پز الکی بدم مثل خیلی ها، نمیگم دوران وحشتناکی داشتم ولی زندگی که ما تو ایران الان داریم قابل مقایسه با اون زمان نبود. من صادقانه حقیقت رو گفتم ولی چون گوش شنوا نیست امیدوارم تجربه کنید و لازم نیست بیاید بگید ولی یاد حرفی که امروز زدم بیفتید.
آره دکتر شیروی رو خوب میشناسم جندی شاهپوره صحبتی راجع بهش ندارم...:razz:
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم شما با این اخلاق ....
من جناب آقای دکتر دانش رو گفتم که الان تو ولنگونگ میوه فروشی دارن
و اسم دیگران رو هم لازم نمیدونم به شما بگم
درضمن چیزی رو هم لازم نمیدونم به شما ثابت کنم
ولی من 24 سالمه و از 3 سالگی تا 8 سالگیم رو ولنگونگ شهری نزدیک سیدنی زندگی کردم و دلیلی هم برای کتمان حقیقت ندارم برعکس اون کسایی که شما میگید چون اونا رفتن و اگه نگن به به خیلی خوبه که ضرر کردن.
من این حرفایی رو که شما میگید از برم، من رفتم و تجربیات خودم رو نوشتم شما هم تجربیات خودتون رو بنویسید و به شنیده هاتون اکتفا نکنید.

شما که نه چیزی لازم می دونید به من بگین نه لازم می دونید چیزی به من ثابت کنید خوب بود منم بگم هنوز به حدی نرسیدید که باهاتون بحث کنم؟
من توو این 2 تا پستم ده دلیل منطقی برای اینجا نموندم آوردم، ولی شما طبق معمول آخرش بدون آوردن 1 دلیل عناد می کنین علتش برای من روشن نیست، نمی خوام هم بدونم

اون دکتر مدرکش رو از خود دانشگاه ولونگونگ گرقته و الان بیکاره یا با مدرک اینجا پا شده رفته؟ آیا واقع کارش درست بوده که الان میوه فروش شده؟
ضمنا موضوع بحث نخبه ها بود نه اونایی که بعده از گرفتن مدرک اینجا برای کار می رن اونور
شما پست من رو خوندین اصلا؟
من گفتم خیلی از اینا الان ایران هستند؛ سر و ته مشخصاتتون هم معلوم نیست چی خوندین و الا ازهر رشته ای هم که بودین من مثال می زدم که استاداش می گن اینجا نمی نونین؛ مثلا حرفا و تجربه های اشخاصی مثل پروفسور عارف و پروفسور عشقی و پروفسور دورعلی (که تاکید به تحصیل در ادامه ی کشور و احتمالا بازگشت پس از اون) رو آدم ول نمی کنه بیاد از روی خاطرات یک بچه ی 3 تا 8 ساله برای آینده ی خودش تصمیم بگیره؛ باشه شما هر وقت براتن دعوت نامه اومد نرین و اینجا خوش باشین
 

bahareh85

عضو جدید
حالا ما هم كه چيزي نگفتيم...
من حرفتو چون از زاويه ي دوران كودكي ديدي قبول ندارم..هرچند قبلشم اشاره داشتم موارد زيادي هست كه زندگي نه لذت واره بلكه رنج واره هست كه نبايد منكر شد...
ولي به نظرم كلن اونجا بهتره...(البته اگه بزارن نمونه شو اينجا درست كنيم كه هيچ جا وطن آدم نميشه)..
________
منم که با شما مشکلی ندارم امیدوارم هرکس به هرچی آرزوشه برسه و هر چیزی رو بخواد تجربه کنه، ولی من علاقه ای به تجربه مجددش ندارم و کشور خودم رو ترجیح میدم
مشکل من با این آقا بهنامه که انگار همیشه دعوا داره و فکر میکنه همه چبز رو بهتر از همه میدونه
و الا نظر هر کسی واسه خودش محترمه و همه ما جدا از اختلاف سلیقه ها دوستیم:gol:
 

bahareh85

عضو جدید
شما که نه چیزی لازم می دونید به من بگین نه لازم می دونید چیزی به من ثابت کنید خوب بود منم بگم هنوز به حدی نرسیدید که باهاتون بحث کنم؟
من توو این 2 تا پستم ده دلیل منطقی برای اینجا نموندم آوردم، ولی شما طبق معمول آخرش بدون آوردن 1 دلیل عناد می کنین علتش برای من روشن نیست، نمی خوام هم بدونم

اون دکتر مدرکش رو از خود دانشگاه ولونگونگ گرقته و الان بیکاره یا با مدرک اینجا پا شده رفته؟ آیا واقع کارش درست بوده که الان میوه فروش شده؟
ضمنا موضوع بحث نخبه ها بود نه اونایی که بعده از گرفتن مدرک اینجا برای کار می رن اونور
شما پست من رو خوندین اصلا؟
من گفتم خیلی از اینا الان ایران هستند؛ سر و ته مشخصاتتون هم معلوم نیست چی خوندین و الا ازهر رشته ای هم که بودین من مثال می زدم که استاداش می گن اینجا نمی نونین؛ مثلا حرفا و تجربه های اشخاصی مثل پروفسور عارف و پروفسور عشقی و پروفسور دورعلی (که تاکید به تحصیل در ادامه ی کشور و احتمالا بازگشت پس از اون) رو آدم ول نمی کنه بیاد از روی خاطرات یک بچه ی 3 تا 8 ساله برای آینده ی خودش تصمیم بگیره؛ باشه شما هر وقت براتن دعوت نامه اومد نرین و اینجا خوش باشین
جواب شما رو نمیدم چون حرفی که اول زدید نظر من راحع به شما نبود ولی دیگه الان هست
شما هم اگه دعوت نامه واست اومد برو کسی جلوت رو نگرفته
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشکل من با این آقا بهنامه که انگار همیشه دعوا داره و فکر میکنه همه چبز رو بهتر از همه میدونه
از من کم ادعا تر کی رو دیدین توو این سایت؟؟
من اومدم با دلیل حرف زدم و فقط حرفهای طرف مقابل رو نیگا می کینم، بدون پیش فرض
ولی شما عوض اینکه بیاید دلیل منطقی بیارید اونطور جواب می دین؛ "دلیلی نمی بینم ثابت کنم، دلیلی نمی بینم باهاتو بحث کنم..."
شما یک جمله ی مربوط به بحث نیاوردین و فقط از اینکه الان وضعتون خوبه اون موقع بد بود حرف زدین، ولی من حرفامو با مثال زدم تا بیشتر ملموس تر بشه
قضاوت با اون بالایی
 

Schneider

مدیر بازنشسته
یک نکته میگم میرم:
هر کی بکنه از اینجا بره برد کرده
مهم نیست کجای دنیا
این مملکت تا بیاد:
اقتصادش درست شه
سیاستش درست شه
آزادی دینی و عملی در اون آزاد شه
عادات بد و زشتی که در عمق مردمش(من و شما و بقیه) جاافتاده رفع بشه و دیدشون سالم و صحیح بشه و از منجلاب خرافات و عقاید در بیاد............
اگر همه اینها از همین امروز_همین ساعت_همین لحظه برای رفع موارد بالا از شمال تا جنوبش_از شرق تا غربش اقدام بشه.....
لااقل 500 سال طول میکشه(شایدم بشتر!)
در اولین فرصت خودم حرفمو عملی میکنم
برید و دنبال جایی بگردید که از زندگی آزاد لذت ببرید
 

Similar threads

بالا