mohsen-moghadam
عضو جدید
براي زوجها، «شباهتها» در حکم سپردهي پسانداز بانکي است . تشابهات، در حکم سرمايهاي است که زن و شوهر، به وقت نياز، ميتوانند به آن تکيه کنند.
با توجه به پژوهشهاي انجامشده، باثباتترين ازدواجها، آنهايي هستند که زن و شوهر، بيشترين شباهتها را با هم داشتهاند يعني، کيفيت روابط زناشويي و احساس خوشبختي و ثبات روابط زوجها، با همخوان بودن ويژگيهاي شخصي آنان، در ارتباط است.
تحقيقاتي که در سال 1962 توسط جمعي از دانشمندان انجام گرفت، روشنساخت که ما جذب افرادي ميشويم که معيارها، علايق، تفکرات و ذهنيات مشابه ما دارند. وقتي با کسي مواجه ميشويم که از لحاظ روحي، عاطفي و انديشه، شبيه ماست، با او رابطه برقرارميکنيم.
براي زوجها، «شباهتها» در حکم سپردهي پسانداز بانکي است. هرچه شباهتها بيشتر باشد، زن و شوهر در شرايط مطلوبتري زندگي ميکنند و ميتوانند در برابر مشکلات، راحتتر تصميم بگيرند. تشابهات، در حکم سرمايهاي است که زن و شوهر، به وقت نياز، ميتوانند به آن تکيه کنند.
وقتي دو نفر زمينهها و ويژگيهاي شبيه بههم داشته باشند، باقدرت به جلو ميروند و زندگي مشترکشان، تحت تأثير باورها و سنتهاي مشترک، بسيار بهتر اداره ميشود. آنان ميدانند از يکديگر چه انتظاري بايد داشته باشند.
شباهتهايي که رابطه را مثبت ميکند:
شخصيت:
ميخواهيد همسر آيندهي شما، چگونه شخصيتي داشته باشد؟ پنج سؤال زير، شما را به تفکر در اين زمينه، وادار ميکند:
1- آيا ميخواهيد همسر شما ساکت و تا اندازهاي خجالتي يا پرصحبت و اجتماعي باشد؟
2- آيا منطقگراها را به اشخاص آسانگير ترجيح ميدهيد؟
3- از ميان افراد جدي و بذلهگو، کدام را ترجيح ميدهيد؟
4- آيا افراد قوي و مستقل را به کساني که وظيفهي تصميمگيري را به شما واگذار ميکنند، ترجيح ميدهيد؟
5- آيا مايلايد همسري ملايم داشته باشيد، همسري که بهندرت خشمگين شود يا بهجاي آن ترجيح ميدهيد همسرتان رُک باشد و بسيار دقيق، احساسات خود را بروز دهد؟
با آنکه شخصيتها بسيار با هم تفاوت دارند، ميتوانيد کسي را پيدا کنيد که کيفيات مورد نظر شما را داشته باشد. نکتهي مهم اين است که به دنبال کسي نرويد که شبيه پدر و مادر شما باشد. بهجاي آن، منتظر کسي شويد که شخصيت او را ميپذيريد و آن را دوست داريد، منتظر شخصيتي شويد که در سالهاي بلندي که در پيشرو داريد، به شما احساس خوب بدهد.
علايق و ارزشها:
«فرانک پيتمن» روانپزشک ميگويد: «اين باور که قطبهاي مخالف، همديگر را جذب ميکنند، باعث سوءتفاهمهاي بسياري در مورد پايدراي و دوام عشق شده است.» به عقيدهي اين دانشمند، ارزشهاي ذهني مشترک، پسزمينههاي قوي مشابه، بهرههاي هوشي همسان و شکل مشترک زندگي ميان دو نفر، از عاملهاي مهم در ايجاد ارتباط ديرپا هستند.
از نظر دکتر «ديويد ايچ.آلسن» استاد دانشگاه «مينهسوتا» در رشتهي علوم اجتماعي و خانوادگي، نگرش مشترک به زندگي، درواقع از چنان اهميتي برخوردار است که ميتوان از همان نخستين روزهاي نامزدي، پيشبيني کرد که آيا ازدواج دو نفر پايدار خواهد ماند يا نه. «آلسن» از 164زوج در مورد ارزشهاي فکريشان نظرسنجي کرده و نتيجه را سهسال پس از آن، مورد بازبيني قرار داده است. از 164 زوج يادشده، 52نفر ازدواج نکرده، 31نفر از همسرانشان جدا شده بودند و 22نفر، زندگي زناشويي خود را ناشاد ميدانستند. «آلسن» پس از بررسي دوبارهي همهي پرسشنامههاي آغازين، چنين نتيجه گرفت که ميتوانست از آغاز، زوجهاي ناسازگار را مشخص کند.
علايق و ارزشهاي مشترک بين زن و مرد، دوستي را بهوجود ميآورد. اينگونه افراد، به دور از هرگونه شيفتگي و جذابيتهاي دروغين، ميتوانند براي يکديگر جذاب باشند. اين، عامل مهمي براي موفقيت در ازدواج محسوب ميشود.
ايمان و معنويت:
براي کساني که پايبند به ارزشهاي ديني (در هر ديني و مذهبي) هستند، اساسيترين معيار در انتخاب همسر، ايمان و معنويت است. اهميت ايمان، از دو جهت اصلي، قابل توجه است:
اول اينکه شخص باايمان، به علت ارتباط قلبي با خدا و برخورداري از يک نيروي کنترلکنندهي دروني، فردي قابل اعتماد است. اعتمادکردن به کسي که نيروي کنترلکنندهي ايماني و اعتقادي ندارد، نوعي خطرکردن است و اغلب به صلاح نيست. افرادي که در پيشگاه خدا، تعهد قلبي دارند، در برابر ديگران نيز به تعهدات خود عمل ميکنند و ميتوان به قول و تعهد آنان در امر ازدواج اعتماد کرد.
دوم اينکه افراد باايمان، به علت اينکه از نظام اعتقادي و ارزشي واحدي پيروي ميکنند، داراي بينشها، گرايشها و سليقههاي کموبيش يکساني هستند؛ از اينرو، در زندگي مشترک، تناسب فکري و روحي زيادي با هم دارند.
زن و شوهري که هردو در يک آيين ديني تربيت يافتهاند، اگرچه از قبل همديگر را نميشناختهاند اما در موارد اساسي، نقاط مشترک فراواني با هم دارند. اينگونه افراد در مواردي که اختلافنظري پيشميآيد، ميتوانند با مراجعه به تعاليم ديني خود (که مورد قبول هر دو است) به وحدت نظر برسند و اين، بهترين و مطمئنترين وسيله براي تضمين سعادت در پيوند زناشويي است.
تجربه نشان داده کساني که تعهدات ايماني ندارند، حتي اگر قبل از ازدواج، مدتها با هم آشنايي داشته باشند، پس از تشکيل زندگي مشترک، به دليل نداشتن ارزشهاي ثابت و واحد، با تحريک کوچکترين عامل، پيوندشان سستميشود و چهبسا از هم ميگسلد. به همين دليل، آمار دعاوي در دادگاهها نشانميدهد همسراني که به تعاليم ديني خود پايبند نيستند، مشکلات بيشتري دارند.
هرچه همسرتان از نظر معنوي و ايمان قويتر باشد، زندگي در مسير کمال و رشد و تعالي، هموارتر ميشود چراکه از روزنهي ديدگان اوست که به درک گوشهاي از جمال حق، نايل ميشويد.
هوش:
کسي نميخواهد بهرهي هوشي همسرش، از بهرهي هوشي خودش بهمراتب کمتر باشد اما شايد به اين هم علاقه ندارد که با يک «نابغه» ازدواج کند! واقعيتي است که بسياري از باهوشها، در زمينههاي اجتماعي، با مشکل روبهرو هستند.
بررسيهاي اخير نشانميدهد که ازدواجهاي بادوام، همبستگي قابل ملاحظهاي با ضريبهاي بهرهي هوشي زن و مرد دارد. بهعبارتي، زناشويي زماني در بهترين شکل خود ظاهر ميشود که زن و مرد بهرهي هوشي نزديک به هم داشته باشند: هر دو نابغه، هر دو متوسط يا هر دو زير متوسط.
اگر زن و شوهر به يک اندازه باهوش باشند، رابطهي زناشويي، با گرفتاري کمتري روبهرو ميشود. منظور از هوش، تحصيلات نيست. بلکه منظور، آن است که زن و شوهر به لحاظ بهرهي هوشي، بايد در يک رديف قرارداشته باشند. بايد بتوانند اشياء و امور را به يک شکل ببينند و دربارهي آنها به يک شکل صحبت کنند و اين، سبب استحکام پيوندشان ميگردد. اگر يکي از طرفين ازدواج، هميشه گمان کند که همسرش، متوجه منظور او نشده است، شرايط ناخوشايندي ميانشان برقرار ميشود.
تفکر، اجزاي بسياري دارد. برخيها، تفکر انتزاعي دارند و با کوچکترين اشارهاي، مسائل را ميفهمند و برخي نيز تفکر عيني دارند يعني، همهچيز را بايد بهطور ملموس و قابل مشاهده، بيان کرد تا آنرا بفهمند. به همين دليل، حضرت علي(ع) ميفرمايند: «با انسان احمق ازدواج نکنيد، زيرا مصاحبت با او بلا ميباشد و فرزندانتان نيز تباه ميگردند.» در اين فرمايش حضرت علي(ع) دو نکتهي بسيار مهم و اساسي وجود دارد:
1- مصيبت همنشيني با افراد احمق، که بهراستي جان انسان را به لب ميرساند.
2- تباه و ضايعشدن فرزندان که هم از راه وراثت و ژنها بر آنان اثر ميگذارد و هم از راه تربيت و اخلاق و رفتار که هر دو، خسارت بزرگي است.
افرادي که از نظر هوشي ضعيف هستند، مسائل را بهراحتي نميفهمند و بايد آنان را با کلي آمادهسازي، متوجه نمود. در حاليکه افراد باهوش، حتي با يک اشارهي کوچک، خيلي خوب ميفهمند و با رمز و اشاره نيز آشنا هستند. بنابراين براي يک زندگي سعادتمند، لازم است که زوجها از نظر تفکر و هوش، همپايهي يکديگر باشند تا با بسياري از مشکلات، روبهرو نگردند.
![](http://www.pic-ir.com/Img/images/scxdm2ca5jdrb10eag.jpg)