مهدیه 3--------- جنبش فمینیسم

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
فمینیسم

واژه فمینیسم واژه ای فرانسوی است، از ریشه یfemme (زن)[1] یا feminine (زنانه، مادینه، زن آسا، زن، جنس مونث) ، که از ریشه لاتین femina گرفته شده است.[2]
واژه فمینیسم اولین بار در سال 1871 م و در یک متن پزشکی به زبان فرانسه برای توضیح نوعی وقفه در رشد اندام و خصوصیات جنسی بیماران مرد به کار رفته، و این بیماران از این که جسم آن ها خصوصیات زنانه پیدا می کند، در رنج بودند. سپس الکساندر دومای پسر در سال 1872 در جزوه ای با عنوان مرد – زن، در باره ی زنای محصنه، این واژه را برای تشریح زنانی به کار برد که به گونه ای مردانه رفتار می کردند. اگرچه این واژه در فرهنگ پزشکی، خصوصیت زنانه پیدا کردن مردان معنا شده، ولی در اصطلاح سیاسی این واژه ابتدا در توضیح خصوصیات مردانه یافتن زنان با کار رفته است.[3]
این واژه با اندک تغییری در لفظ، در زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی به یک معنا به کار می رود. در انگلیسی دو معنا برای آن آمده: اول، حضور صفات زنانه در مردان. دوم، نظریه ای که معتقد به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.[4] در عربی به نسویه، در فارسی به زن گرایی، زن باوری، زن وری، زنانه نگری،مونث گرایی، طرف داری از زنان، آزادی خواهی زنان و .... ترجمه شده است.[5]
اما در تعریف اصطلاحی رسیدن به معنای واحد دشوار است، زیرا گروه هایی که با این نام فعالیت می کنند، گروه های هستند متفاوت که گاه به شدت ضد هم هستند.[6]
در این جا به برخی از این تعاریف می پردازیم.
آدرین ریچ، نویسنده آمریکایی در تعریف فمینیسم می گوید:
«فمینیسم از یک سو یک لقب پوچ و سبک سرانه به نظر می رسد و از سوی دیگر به منزله نوعی اخلاق، روش شناسی و یا یک طریقه پیچیده تفکر درباره زندگی ما است.»
کریستین ویدون، جامعه شناس انگلیسی می گوید:
«فمینیسم، سیاستی است که در جهت تغییر روابط قدرت میان زن و مرد حرکت می کند.»
بل هوکس، منتقد آمریکایی می گوید:
«فمینیسم بوجود آورنده یک تعهد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است، که سعی دارد تسلط جنسی، سیاسی و نژادی را بازسازی کند، که در آن رشد فرد بر منافع امپریالیسم، توسعه طلبی اقتصادی و تمایلات مادی ارجحیت دارد.»
روزالیند دلمار می گوید:
«فمینیست کسی است که معتقد باشد، زنان به دلیل جنسیت گرفتار تبعیض هستند و نیازهای مشخصی دارند که نادیده و ارضا نشده مانده و لازمه ارضای این نیازها تغییر اساسی در نظام اقتصادی و سیاسی است.»[7]
در همین چند تعریف مشخص می شود که وحدتی در تعریف اصطلاحی فمینیسم وجود ندارد ولی شاید بتوان بین گروه هایی که خود را فمینیسم می نامند وجه اشتراکی یافت کرد که به جای انواع فمینیسم به همه آنها فمینیسم گفت.
در مورد وجه اشتراک جریان های فمینیستی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. موقعیت فرودستزنان در جامعه و تبعیضی که به دلیل جنسیتشان با آن روبرو هستند.
2. برای رفع تبعیض و رسیدن به وضع مطلوب باید مبارزه کرد.
3. برای رسیدن به وضع مطلوب باید تغییراتی در نظام اجتماعی، اقتتصادی، سیاسی و فرهنگی ایجاد کرد.
4. وضعیت مطلوب، تساوی حقوق زنان و مردان و یا برتری حقوق زنان بر مردان در جامعه است.(البته باید در نظر داشت که منظور از تساوی حقوق زنان و مردان در غرب تشابه است.)[8]
یکی از دلایل عدم تعریف واحد از فمینیسم، هر چند نقاط مشترکی وجود دارد، اما در علل این فرودستی و وضعیت نامطلوب و استراتژی برای رسیدن به وضعیت مطلوب، بین گروه های فمینیستی اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد.ولی برای ایجاد پایه ای در بحث می توان جنبش فمینیستی را اصطلاحاً چنین خواند:
مجموعه ای حرکت ها و فعالیت های اجتماعی، با هدف احقاق حقوق زنان و رفع تضییق از آنان که اغلب به وسیله ی خود زنان انجام می گیرد.[9]

1. سید مسعود معصومی، فمینیسم در یک نگاه، موسسه ی آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه الله، قم، 1384، ص 31.
2. جمعی از نویسندگان، فمینیسم، مرکز پژوهش های صدا و سیما، قم، 1385، ص 11 و درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص95.
3. جین فریدمن، فمینیسم، فیروزه مهاجر، آشیان، تهران، 1381، ص 6.
4. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص 95.
5. درآمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص95، به نقل از فرهنگ معاصر، ص 597، و فمینیسم (جین فریدمن)، ص 11، فمینیسم در یک نگاه، ص 31.
6. فمینیسم (جین فریدمن)، ص 5.
7. فمینیسم (جمعی از نویسندگان)، صفحات 11 و 12.
8. فمینیسم در یک نگاه، ص32 و فمینیسم(جین فریدمن)،ص5.
9. دکتر محمد منصورنژاد، مسأله زن، اسلام و فمینیسم(در دفاع از حقوق زنان)، تهران، نشر برگ زیتون، 1381، ص248.

منبع
 
آخرین ویرایش:

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
منشأ پيدايش جنبش فمينيسم تقريباً به يك قرن قبل بازمي‎گردد. اين جنبش به‏قدري فراگير و مؤثر بود كه پس از چند سال تمامي فرامين فمينيسم به قانون در سطح بين الملل بدل شد و امروزه شايد در جهان نامي از اين جنبش برده نشود و حال آنكه اثرات آن در همه‎جا هويداست.



فمينيسم رويكردي است نوظهور كه با تكيه بر تأثير مستقيم عنصر جنسيت بر معرفت در جامعه غربي متولد شد و غايت آن رفع ظلم و ستم عليه زنان به وسيله نفي تفاوت ها و مطرح كردن مسئله جنسيت برتر مي باشد.
رويكردهاي ليبرال، ماركسيست، راديكال، سوسيال هركدام با توسل به معرفت شناسي هاي پيش از خود، به گونه اي موضوع تأثير جنسيت را بر امر شناخت مورد بررسي قرار داده اند اما اين رويكردها مباني عصر نوين را، به نوعي مبناي كار خود قرار داد. ازآنجا كه فمينيسم نوعي آزادي خواهي است شناخت مباني اومانيسم و سكولاريسم به فهم اين مكتب كمك مي كند.
اين مكتب مؤثر از دو انقلاب: انقلاب صنعتي اروپا و انقلاب كبير فرانسه مي باشد. چون ريشه بسياري از تزاحم ها و درگيري ها در جامعه مكتب فمينيسم است لذا نقد و بررسي آن حائز اهميت است و نيز بيان آثار فردي و خانوادگي و اجتماعي اين جنبش تا حد زيادي در نقد آن ياري‎رسان است.
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعريف و تبيين موضوع

جنبش فمينيسم عبارت است از دفاع از حقوق زنان، مبتني بر انگاره هاي اومانيسم و سكولاريسم، با تأكيد بر غيرطبيعي دانستن نابرابري هاي موجود و حركت به سمت برابري يا موقعيّت برتر زنان.
متغيّرشناسي اين موضوع به دو قسم دروني و بيروني تقسيم مي شود كه قسم دروني آن عبارت است از: عدم اعتماد به افراد به خصوص به جنس مردان، فزوني غرور و تكبر زنان، بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات فردي در زنان، عدم اعتقاد به قدرتي فراتر از ماده، كاهش اعتماد به آفريدگار و در نتيجه بي‎ايماني فرد، مختل شدن آرامش حقيقي، احساس پوچي، گوشه‎گيري و رو آوردن به تنها زيستن، ايجاد انگيزه خودكشي.
و متغيّرهاي بيروني عبارتند از: ايجاد فساد و بي‎بندوباري، فزوني درگيري و تنش بين افراد خانواده، كاهش آرامش محيط اجتماعي، كاهش پايبندي به خانواده و در نهايت فروپاشي اين نهاد، رويارويي با سيلي از خانواده هاي تك‎والديني، عدم انجام كارها به نحو احسن زيرا هركس اعم از زن و مرد بدون توجه به تواناي هايش شغل انتخاب مي كند، ايجاد عدم توازن در جامعه، تبديل خانواده به نهاد سياسي و اقتصادي، ايجاد فاصله بين دو ركن اساسي جامعه اعم از زن و مرد و عدم همكاري اين دو جنس.
در اين نوشتار سعي شده است كه مفهوم فمينيسم و تاريخچه پيدايش آن و انواع و اثرات آن بررسي شود. هم‎چنين پس از نقد اين نگرش، راهكارهايي پيرامون آن بيان خواهد شد.
پژوهش پيرامون اين موضوع از نوع پژوهش هاي هنجاري است زيرا پيرامون ايجاد هنجار در پاسخ به هنجارهاي گذشته سخن مي گويد و به لحاظ انساني و غيرانساني در رابطه با مسائل انساني بحث مي كند و نيز به اعتبار اين‎كه وابسته به چه علومي است در حوزه هاي اجتماعي و حقوقي مورد بحث قرار مي گيرد.

اهمّيت و ضرورت تحقيق

منشأ گرايش يا جنبش فمنيسم تقريباً به يك قرن قبل باز مي گردد. اين جنبش به قدري فراگير و مؤثر بود كه پس از چند سال تمامي فرامين فمينيسم به قانون در سطح بين الملل بدل شد و امروزه شايد در جهان نامي از اين جنبش برده نشود و حال آنكه اثرات آن در همه جا هويداست.
امّا در اين زمانه معاندان مخالف با اسلام سعي دارند تا ايده هاي اين نگرش را به شكل و شمايل جديد ميان مسلمانان رواج دهند. پس بر تك تك افراد است كه مطالعاتي پيرامون اين جريان داشته باشند تا بتوانند رگه هاي اين جنبش و خرده فعاليت هاي آن را حتي با نام هاي ديگر تشخيص دهند و از اثرات سوء آن جلوگيري به عمل آورند.


فوائد تحقيق در این زمینه

هدف از گردآوري اين مطالب در ابتدا آشنايي هرچند اجمالي با جنبش فمينيسم است زيرا همان طور كه در قسمت قبل گفته شد فمينيسم در حال حاضر به صورت نامحسوس در حال فعّاليت است و بدون آنكه اشخاص متوجه شوند وارد حريم آنها شده و ناخودآگاه اثرات خود را مي گذارد كه يكي از اثرات آن درگيري ها و نزاع ها خواهد بود. در ادامه اينكه فمينيسم در موطن غربي خودش در پاسخ به وضعيت زنان در آن كشورها ايجاد شده است و حال آنكه همه كشورها مانند فرانسه و امريكا به زن نظر ندارند تا اينكه زنان كشورهاي ديگر بخواهند مانند فرانسه و امريكا جنبش فمينيستي داشته باشند پس آشنايي با تاريخچه و اساس ايده هاي اين مكتب كمك مي‎كند كه زنان گمان نكنند كه اين جنبش در تمامي فضاها به نفع آنها خاتمه خواهد يافت. هم‎چنين شناخت مضرّاتي كه فمينيسم براي زنان و جهان انسانيت به ارمغان آورد زمينه پرهيز از اين‎گونه افكار و عقايد را فراهم مي كند.





ادامه دارد ...
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
جنبش استيفاي حقوق زنان يا فمينيسم پاسخ و واكنشي بود در برابر تبعيض هاي غيرانساني در غرب كه كمتر از صد سال است مورد توجه قرار گرفته است كه انگيزه مظلوميت زن در تاريخ معاصر غرب از جايگاه صنفي و افكار زن‎گرايانه عدول و در چارچوب نهضت سياسي و سازمان حزبي نمودار گشته است. به اين معنا كه فمينيسم در ابتدا براي احقاق حقوق اجتماعي زنان اعم از حقّ رأي، حقّ مالكيّت ، حقّ ارث و . . . شكل گرفت پس از شكست جامعه مردسالاري زنان به تدريج به حقوق خود و نيز ايده نفي تفاوتها دست يافتند و پس از آن اين گرايش به شكل جنبش و نهضتي سياسي نمو كرد.

ادامه دارد....
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
از ميان تعداد منابعي كه در اين نوشتار به كار رفته 5 مورد آن مورد بررسي قرار مي گيرد.
1)كتاب نظام حقوق زن در اسلام نوشته مرتضي مطهري: از اين كتاب دو عنواني كه از آن استفاده شده است عبارتند از: مباني طبيعي حقوق خانوادگي و تفاوت هاي زن و مرد.
در اين كتاب نويسنده وضعيت زنان قبل از اسلام را شرح مي دهد. سپس تجديد زندگي به وسيله اسلام ، مقام انساني زن و اينكه زن از ديدگاه اسلام داراي انسانيت است را از منظر قرآن مورد بررسي قرار مي دهد. رابطه حقوق طبيعي و هدفداري طبيعت، حقوق اجتماعي و حقوق خانوادگي را بيان مي كند و تفاوت هاي زن و مرد را با استناد به نظريه هاي روان‎شناسي اثبات مي كند.
در بعضي قسمت ها شماره آيات و سوره ها بيان نمي شود. پس از توضيح حقوق اجتماعي و خانوادگي اقتضا مي كرد كه ضرباتي كه فمينيسم به جامعه انساني وارد آورد به شكل اختصاصي مورد بررسي قرار گيرد اما اينكه نويسنده براي اثبات نظرياتش علاوه بر استناد به منظر اسلام ، نظريه روانشناسان غربي را بيان مي كند بسيار جالب توجه است.
2) فمينيسم و دانش هاي فمينيستي كه ترجمه و نقد تعدادي از مقالات دايرة المعارف فلسفي روتليج است. عنوان هايي كه از اين كتاب استفاده شده است عبارتند از: واژه شناسي فمينيسم، تاريخ فمينيسم، فمينيسم يا فمينيسم‎ها.
با توجه به عنوان كتاب مطالب بسيار متناسب اند يعني تقريبا تمام علومي كه پيرامون فمينيسم ايده داشته اند نام برده شده است اعم از: علم اخلاق، معرفت شناسي، علوم اجتماعي، زبان، فلسفه سياسي، روانكاوي، فلسفه جنسيت و . . .، اطلاعات كتاب، اطلاعات مفيدي است و مطالب به شكل منظمي دسته بندي شده اند. در قسمت تاريخ فمينيسم چندان پيرامون علت پيدايش اين گرايش سخن به ميان نيامده است و حال آنكه علت پيدايش گرايش به اين جنبش در پديد آمدن دانش هاي فمينيسمي بسيار مورد اهميت است.
3) زن در آينه جلال و جمال كه عبدالله جوادي آملي آن را نوشته است. عنوان استفاده شده، رحامت عامل فطري روابط اجتماعي.
مطالب كتاب روان و قابل فهم هستند و زن از منظرهاي مختلف بررسي مي شود ولي جا داشت با توجه به اينكه زن محور مطالب است به عنوان ستون اجتماع از او ياد مي شد و تفكرات فمينيستي كه امروزه در ايران بسيار رواج يافته است ريشه‏يابي مي شد و نيز اين كتاب در اكثر قسمت ها، عربي آيات را بدون ترجمه آنها بيان مي كند.
4)كتاب درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام نوشته محمدرضا زيبائي نژاد و محمدتقي سبحاني مي باشد. عنوان هاي استفاده شده: فمينيسم و نقد فمينيسم. اين كتاب مطالب جامع و كاملي پيرامون نقد فمينيسم دارد و نقد فمينيسم را به لحاظ درون‎ديني و برون‎ديني مورد بررسي قرار مي دهد اما اين كتاب تعريف فمينيسم را به صورت منسجم نياورده است در صورتي كه بعضي قيدها در تعريف اين جنبش بسيار حائز اهميت اند و نيز متن كتاب ثقيل است.
5) "CD آموزه " سخنراني محمدتقي كرمي مي باشد. عنوان هايي كه از آنها بهره برده شده است عبارتند از: اهميت فمينيسم، زمينه هاي شكل گيري فمينيسم، واژه فمينيسم، عوامل فترت جنبش فمينيسم در غرب، گرايش هاي جنبش فمينيسم، نگاهي به فمينيسم راديكال و سوسيال.
اين منبع تاريخچه فمينيسم را بسيار دقيق مورد كنكاش قرار مي دهد و حتي ريزترين نكاتي را كه در پيدايش اين جنبش مؤثر است بيان مي كند. موج هاي فمينيسم و عوامل فترت هريك را ذكر مي كند. اين منبع زن را به عنوان موجودي احساسي "كه هريك از اين ظلم و ستم‎ها چقدر بر وي مؤثر است " مورد بررسي قرار نداده است. در مورد افرادي كه اين جنبش را دامن زدند و زندگي هايشان بسيار بحث مي شود و اين در فهم، مفهوم اين جنبش حائز اهميت است و نيز پيرامون تفاوت هاي بين زن و مرد سخن گفته نشده است.

 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
نتيجه اي كه از مطالعه ي وضعيت زنان در تمدن هاي قديم يونان ورم گرفته مي شود به طوراجمال اين است كه در ابتدا زن شيئ قابل تملك و بعداً عنصر توالد و ارضاء شهوت بوده است و به هيچ وجه او را شريك زندگي مرد و واجد قواي بشري نمي دانسته اند. (1)
اين وضع تا چندين قرن ادامه داشت تا اين كه ظهور مسيح و افكار مذهبي پيروان او و پيدايش مقننين و علماي اصلاح طلب و بعداً ظهور پيامبر اسلام "ص "به تدريج زنان را از شيئ قابل تمليك به انساني داراي حق مالكيت و حقوق اجتماعي تبديل كرد.(2) (البته در قسمت نقد جنبش فمينيسم تفاوت بين طرفداران اين جنبش و كساني كه در دفاع از حقوق زنان مبارزه كرده اند مثل پيامبر اسلام "ص "بيان مي شود.)
از چندين قرن قبل به اين طرف طرفداران تساوي كامل زن و مرد زحمات زيادي كشيده اند و تا حدي به تأمين اين نظر موفق شده اند. مثلاً در كشورهاي اسكانديناوي (سوئد، نروژ و دانمارك) تا سال 1262 ميلادي به دختر مطلقاً ارث نمي دادند و در سال 1262 دختر ثلث پسرارث مي برد و در سال 1871 پسر و دختر در سهم الارث مساوي شدند.(3)
دركشورفرانسه، مجامعي براي طرفداري ازحقوق زن از علماي اجتماع و حقوق به نام "هيئت طرفداران " تشكيل شده و هر سال براي اعمال منويات خود در تصميمات پارلماني فرانسه اقداماتي جدي كرده وتا حدي به انجام منظور خود نائل آمدند. (4)
اما از تأثير دو انقلاب مهم يعني انقلاب صنعتي اروپا و انقلاب كبير فرانسه كه از اهميت و جايگاه بسيار بالايي برخورداراست در پيدايش مجامعي كه ذكر شد و گرايش هاي فمينيستي نمي توان چشم پوشي كرد و اما انقلاب صنعتي اروپا: به تدريج بر اثر گسترش صنعت اختراعات و اكتشافات موج جديدي از اقتصاد درغرب شكل گرفت كه اساس آن را سرمايه داري جديد رقم مي زد. مهم ترين كساني كه اين انقلاب را بنيان گذاشتند طبقه ي جديدي است در غرب به نام طبقه ي بورژوا يا طبقه ي متوسط كه اين ها با مقابله با نظام فئوداليته، در افتادن با اقتصاد كليسايي، اقتصاد صنعتي را كه محورآن كارخانه هاي صنعتي است در غرب رقم زدند.(5)
تا قبل از اين انقلاب مرد و زن همراه با يكديگر در مزرعه وخانه فعاليت داشتند ولي با اين انقلاب قلمرو عمومي مختص مردان و قلمروخصوصي مختص زنان شد. اين انقلاب كارخانه محور به دو چيز يعني نيروي كار و مواد اوليه احتياج دارد. پس ازدعوت مردان به بازار كار با كمبود نيرو مواجه شد. در اين اثنا از زنان براي ورود به بازار كار و كارخانه دعوت به عمل آمد.(6)
زنان كه به علت محدود شدن به قلمرو خصوصي و اختصاص يافتن پول به مردان رنج مي بردند از اين دعوت استقبال كردند و حال اين كه زنان به علت دارا نبودن حق مالكيت نمي توانستند دستمزد خود را خودشان دريافت كنند و نيز نوع شغل، نوع درآمد و نوع كسب و كار منوط به اجازه ي شوهر يا مرد خانواده است. (7)
اين است كه زنان وقتي مي خواهند از يك عرصه ي تنگ و تاريك در يك عرصه ي ديگر ي كه به زعم آن ها عرصه ي اقتدار، ثروت و گشايش است حضورپيدا كنند با موانع جدي مواجه مي شوند كه به تدريج به سمت مبارزه با اين موانع حركت مي كنند.(8)
و حال مختصري پيرامون انقلاب كبيرفرانسه: اين انقلاب، انقلابي بود كه طبقه ي بورژوا يا طبقه ي متوسط با كمك طبقه ي دهقان ، طبقه ي فرودست جامعه ي فرانسوي بر عليه امپراطوري وقت فرانسه انجام دادند و ملكه ي وقت يعني "ملكه ماري آنتوانت " را از امپراطوري خلع كردند و در ميدان پاريس گردن زدند. (9)
ايده ي اصلي اين انقلاب بحث حقوق بشر و آزادي هاي اساسي انسان هاست از جمله ويژگي هاي برجسته در انقلاب كبير فرانسه حضور زنان علي رغم گذشته در اين انقلاب است.(10)
انقلاب كبير فرانسه به پيروزي رسيد و مجلسي براي تدوين قانون اساسي فرانسه تشكيل شد. اين مجلس در اولين مصوبه ي خود اعلاميه اي را به تصويب رساند به نام اعلاميه ي حقوق بشر. اين اعلاميه به قدري اهميت دارد كه پس از سال ها پيش نويس منشور ملل متحد قرار گرفت يعني اعلاميه ي حقوق بشركه امروزه در سازمان ملل متحد مورد پذيرش قرارگرفته است همان اعلاميه ي حقوق بشرفرانسه است كه با اصلاحاتي همچنان مورد پذيرش جهانيان است.(11)
هنگامي كه اعلاميه ي حقوق بشر منتشر شد به عنوان قانون اساسي فرانسه ي جديد مورد توجه قرار گرفت جامعه ي فرانسوي و مخصوصاً زنان آن ها با واكنش عجيبي روبه رو شدند. در متن قانون آمده بود كه زنان همچنان ازحق رأي ، حق وكالت و بسياري از حقوق مدني محروم هستند يعني اگر فرانسه ي جديد ،اگر فرانسه ي جمهوري خواه مي خواهد حقوق انسان ها را استيفا كند اين استيفاي حقوق شامل زنان نمي شود. (12)
به محض اين كه اين اعلاميه منتشرشد موجي از اعتراض توسط زنان در فرانسه ي آن وقت شكل گرفت كه در رأس آن ها خانمي است به نام اُليمپ دِگوژ، اين خانم كه از خانم هاي فعال در انقلاب فرانسه است و نيز از فعالان سياسي و از فعالان احزاب فرانسه است.(13)
اين خانم درآن وقت كتابي را منتشركرد به نام اعلاميه ي حقوق بشرزنان و اين كتاب را درغالب لايحه به مجلس وقت فرانسه پيشنهاد كرد كه به عنوان قانون مورد پذيرش قرار بگيرد و اين لايحه در مجلس فرانسه با اكثريت قاطع آراء رد شد و پس از مدتي خانم دگوژ به دليل اختلافات سياسي گردن زده شد. (14)
خانمي درانگليس به نام ماري ولستون كرافت كه اخبار درگيري هاي زنان براي استيفاي حقوق خودشان را با علاقمندي دنبال مي كند به قدري انقلاب فرانسه و جاذبه هاي اين انقلاب براي اين خانم اهميت داشته است كه زندگي در انگليس را رها مي كند و به فرانسه مي رود و كتابي به نام "استيفاي حقوق زنان " يا "دادخواستي براي زنان "(15) منتشر مي كند كه مي توان آن كتاب را "انجيل فمينيستي "دانست.(16)
شعارخانم "ولستون كرافت " اين بود كه تما م ظلم و ستم هايي كه برعليه زنان صورت مي گيرد نشأت گرفته از طبيعي قلمداد شدن بعضي اتفاقاتي است كه به هيچ وجه طبيعي نيستند. به عنوان مثال، تفاوت ما با مردان در اين است كه اگر ما زنان بخواهيم در يك كارخانه مشاركت فعال داشته باشيم همگان از ما سؤال مي كنند كه شما كه مشغول كار هستيد آيا ظرف هايتان راشستيد؟ آيا غذاي فرزندانتان را مهيا كرده ايد؟ و بيان كرد كه زنان براي اين كه از جايگاه مطلوبي در جامعه برخوردار باشند بايد با اين چيزهاي در ظاهر طبيعي به صورت امر غير طبيعي برخورد كنند.(17)


1.حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا،ص33.
2.همان،ص34
3.همان.
4. حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا،ص34.
5.محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 2.
6.همان.
7.محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 2.
8.همان.
9.همان.
10. همان.
11.محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 2.
12.همان.
13.همان.
14.محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 2.
15. روتليج، فمينيسم ودانش هاي فمينيستي،ص16 .
16. محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 2.
17.همان.


ادامه دارد ...
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
انواع فمينيسم

انواع فمينيسم

انواع فمينيسم

فمينيسم به دو اعتبارتاريخي وگرايشي تقسيم مي گردد. در تقسيم بندي تاريخي جنبش فمينيسم به سه موج اول، دوم و سوم تقسيم مي شود و درتقسيم بندي گرايشي عبارتست از فمينيسم مدرن و پست مدرن كه گرايشات مختلف ليبرال، ماركسيستي، راديكال وسوسيال از جمله ي فمينيسم مدرن است.(1)

موج اول فمينيسم در واقع يك موج عملگرا محسوب مي شود زيرا كه فمينيسم در مرتبه ي نخست يك رويكرد و يك ايده بيشتر ندارد و آن اين كه زنان در طول تاريخ تحت ظلم و ستم قرارگرفته اند و اين ظلم و ستم به دليل اين است كه فرصت ها و مخصوصاً فرصت آموزش برابر از زنان سلب شده است. اگر در جامعه فرصت هاي برابر آموزش، حقوق و مشاغل را براي زنان فراهم شود زنان قابليت ها و توانمندي هاي خودشان را بروز مي دهند .(2) بسياري آغاز موج اول را نيمه ي قرن نوزدهم مي دانند. موج اول فمينيستي يك جنبشي است كه به آرمان ها و اهداف خودش تا حدي در انگلستان و آمريكا دست يافت.(3)

سال هاي ميلادي 1920-1960 را سال هاي فترت وافول جنبش فمينيستي مي دانند. دست يابي زنان به حق رأي در كشورهاي مرجع كه درآن جنبش هاي فمينيستي شكل گرفته و هدايت مي شد و وقوع جنگ بين المللي دوم از علل ركود اين جنبش بود. البته اين مسأله به معناي خاموش شدن آتش مطالبات زنان براي حق رأي، آموزش و مظاهري از برابري، در كشورهاي اروپايي و آسيايي نيست.(4)

دهه ي 1960 ميلادي آغازخيزش جديدي است كه به موج دوم فمينيستي معروف شده است. دهه ي 60 قرن بيست ميلادي اوج جنبش هاي تند اجتماعي و شكل گيري نظريه هاي فلسفي جديد بود كه هريك به گونه اي تأثيرخود را در شكل گيري نظريه هاي جديد فمينيستي ، به خصوص نظريه هاي متأثر از گرايش هاي چپ و حركت هاي انقلابي زنانه به ويژه درسال هاي 1968-1973 آشكار ساختند.(5) در اين دوره فمينيسم ها توانستند با نظريه پردازي هايي كه كردند ادبيات دانشگاهي توليد كنند.

خانم "سيمون دوبوار " كه دقيقاً با خانم "ماري ولستون كرافت "هم عقيده است دو واژه ي جنس و جنسيت را تأسيس كرد كه مراد از جنس همان تفاوت هاي طبيعي است و مراد از جنسيت همان تفاوت هاي غيرطبيعي است . فمينيسم هاي موج دوم معتقد بودند اين تفاوت هاي غيرطبيعي هيچ ريشه اي در طبيعت و سرشت انسان ها ندارد.(6)

از ابتدا اين شعار مورد مخالفت قرار گرفت تا اين كه دانشمندان روانشناس و بيولوژيست در يافته هاي خودشان اثبات كردند كه اين تفكيك درست نيست و نمي توان ميان جنس و جنسيت اين تفاوت ها را قائل شد پس همين يافته ها باعث شد كه موج دوم رو به افول رود و موج سوم حيات خود را آغاز كند.(7)

از نيمه ي دهه ي 1970-1990 زمينه هاي ظهورموج سوم فمينيسم شكل گرفت كه بيش از هر چيز مرهون تحولات سرمايه داري ، مطرح شدن ديدگاه پست مدرن و عكس العمل هاي ناشي از تندروي و يك جانبه نگري موج دومي ها بود.(8)

چند ويژگي مهم ، موج سوم را از موج دوم متمايز مي سازد كه مهم ترين آن تأكيد بر تفاوت هاست كه سعي مي كند تفاوت ميان زن و مرد را به رسميت شناسد. حركت به سمت توليدات نظري و نقد شاخه هاي مختلف علوم ، از ويژگي هاي ديگر موج سوم است.(9)
.........................................

1.محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 3.
2.همان.
3. روتليج، فمينيسم و دانش هاي فمينيستي،ص،16.
4. روتليج، فمينيسم و دانش هاي فمينيستي،ص،17.
5.همان.
6.محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 4.
7.محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 4.
8. همان.
9. روتليج، فمينيسم و دانش هاي فمينيستي،ص19.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
انواع فمینیسم

انواع فمینیسم

فمينيسم ماركسيست

دومين گرايش مدرن فمينيسم ماركسيستي است كه با الهام از انديشه هاي ماركسيست، تلاش مي كند مسأله ي زنان را تحليل و درمان كند در نظريه ي ماركسيسم بايد به مفهوم نظام سرمايه داري به عنوان نظام سلطه و دامن زننده به سلطه توجه كرد.(1)
فمينيسم هاي ماركسيستي معتقدند كه ظلم و ستمي كه برعليه زنان وارد مي شود تابعي است از ظلم و ستمي كه برطبقه ي فراتر يا طبقه ي بورژوا بر عليه طبقه ي فروتر يا نظام كارگري اعمال مي كنند اين نظام سرمايه داري است كه در راستاي اهداف خودش كه استثمار و استعمار طبقه ي فروتر است انواع و اصناف ظلم ها را در جامعه نهادينه مي كند. اين گرايش دچار كورجنسي است يعني مقوله ي جنسيت رادر تحليل هايش مورد توجه و اشاره قرار نمي دهند.(2)

فمينيسم راديكال

مهم ترين مفهوم درفهم فمينيسم راديكال ، مفهوم نظام مرد سالاري است. نظام مرد سالاري مجموعه اي از نهاد ها، فرهنگ ها وآموزه هايي هستند كه در يك مجموعه ي متوازن و هماهنگ ، فرودستي زنان و سلطه ي مردان را نهادينه مي كند. در فمينيسم راديكال با توجه به نظام مرد سالاري ايده اي كه مطرح مي شود اين است كه برون رفت چگونه است؟(3)
در مقابل اين سؤال دو رويكرد را مي توان پيشنهاد كرد يكي رويكرد مبارزه و ديگري رويكرد قهر و جدايي.
همان طوركه مشاهده مي شود در نظر فمينيسم هاي راديكال بحث جنسيت برتر جايگاه دارد و معتقدند زنان به دليل ويژگي هاي شخصي آن ها كه عاطفه محور و احساس محور هستند و به دليل تحليل هاي خاصي كه راجع به طبيعت آن ها وجود دارد مي توانند به عنوان جنس برتر مطرح شوند و نه تنها جنس مساوي. بيشترين مخالفت هايي كه با فمينيسم شده مربوط به همين گرايش است.(4)

فمينيسم سوسيال

رويكرد فمينيسم هاي سوسيال اين است كه تلاش مي كنند با استفاده آموزه هاي ماركسيستي نوعي از فمينيسم را پيشنها دكنند كه اشكالات فمينيسم ماركسيستي را نداشته باشد. تلاش مي كنند از تركيب فمينيسم راديكال و ماركسيست نوعي از فمينيسم جديد را پيشنهاد كنند كه بر اساس آن عامل ظلم و ستم بر عليه زنان يعني مرد سالاري و نظام سرمايه داري به عنوان دشمنان طبقه ي زنان مورد توجه قرار بگيرند. (5)
پس از بيان گرايش هاي فمينيسم مدرن ، نوبت به فمينيسم پست مدرن مي رسد. اين گرايش با نفي مدرنيته و عقلانيت مدرنيته و به رسميت شناختن تفاوت هاي زن و مرد همان فمينيسم موج سوم است.(6)
.........................................................

1.محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 5 مسعود معصومي، فمينيسم در يك نگاه، ص36.
2.همان.
3.محمد تقي كرمي ، آموزه ، جلسه ي 5، مسعود معصومي، فمينيسم در يك نگاه،ص33.
4. همان.
5. محمد تقي كرمي، آموزه ، جلسه ي 6. مسعود معصومي، فمينيسم در يك نگاه، ص47.
6.همان.
 

Similar threads

بالا