من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

[nazila65]

اینم یه دیوار بود که روش شمع روشن می کردند..

 

[nazila65]

 

[Narges *]

گذشته را تا میکنم
از یادها تنها "تو" مانده ای
از خاطرم دور شو!!!

 

[Narges *]

پاییز است مثلا
خیر سرش نه باران دارد نه من خوبم
غلط نکنم
نفرین تابستان است که ما را گرفته
دست تو و تابستان که توی یک کاسه نیست؟
هست؟

 

[kajal4]

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....
تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!

 

[kajal4]

نه...من با خاطرات تو زنده نخواهم ماند....

 

[Arman K]

نه...من با خاطرات تو زنده نخواهم ماند....

با عرض معذرت فک کنم این دفعه تاپیک رو اشتباهی اومدی....
چون اینجا واسه اوناییه که می مونن نه اونایی که نمی مونن....

 

[arash62]

هر جا نقش پای تو بر خاک مانده است
عشقت مرا به خاک همانجا کشانده است

 

[kajal4]

در دلم آشوبی است
بی گمان هیچ نمانده در دل،
خاطره یا که نشان و اثری از یارم
در پی اش خواهم رفت،
سایه به سایه تا اوج ،
تا عشق تا مرز جنون،تا به احساس قشنگِ « بودن »
تا به آواز خوش ثانیه ها،
تا به یک بوسه کنار قفس تنهایی
تا نگاهی آرام،
تا به یک لحظه سکوت،
و خدا حافظی نمناکش
تا به یک بغض که در مرز گلو می شکند،
تا بدان لحظه که شاید،
غریبانه نشینم به عزای دل خویش
که چرا وقتی رفت
"پاسبان ها همه شاعر بودند" ؟
بی گمان یاد ندارم که شکستم عهدی،
و چرا عهد شکست . . .

 

[arash62]

 

[nazila65]

دوستت دارم !!
این تعارف نیست ..!
زندگی من است!!

 

[nazila65]

وقتی می گویی دوستم داری
لااقل خودت بیا و
هوایم را
داشته باش

...من از بلندی ها
هراسان‌ام

 

[kajal4]

آخر آتش زد دل دیوانه را ......
سوخت بی پروا پر پروانه را.....
عشق من .....
بعد از این هم آشیانت هر کس است ....
باش با او یاد تو ما را بس است.........

 

[kajal4]

من هراس را به معبدم راه نداده ام
تا بتوانم
به این گناه سبز بمانم
که دوستت دارم
...
سفر سلامت.

 

[nazila65]

[FONT=&quot]تا حالا شده توی یه غروب همراهی داشته باشی که حس کنی تمام زندگیش تو هستی و تمام لبخندش از قلب تو؟!!و تمام امیدش حرفای تو و تمام خنده هاش از حرفای تو؟!
[/FONT]​

[FONT=&quot]اما همین جور که داری باهاش قدم می زنی حس کنی چقدر حس خوبیه که همراه داری؟![/FONT]​

[FONT=&quot]تو سرت به خودت گرمه!!به رویاهات![/FONT]​

[FONT=&quot]اما وقتی که برمیگردی می بینی که تو خیلی قدم از اون جلو افتادی و اون فقط داره از دور نگات می کنه؟!![/FONT]​

[FONT=&quot]چه حس میشی تو این لحظه؟!![/FONT]​

[FONT=&quot]قطعا حس ِ خوبی نداری!![/FONT]​

[FONT=&quot]مهم نیست چقدر این باور شومه! مهم نیست چقدر تو اون لحظه بغض کردی![/FONT]​

[FONT=&quot]مهم فقط اینه که چقدر خودت باور داری به معجزه همراهی!
برگرد! و تمام قدم هایی که جامونده همراهیش کن!اما هیچ ازش نپرس علت جاموندنش رو!
[/FONT]​

 

[nazila65]

[FONT=&quot]
[/FONT]​

[FONT=&quot]دیشب برگشتم ..خوش خوشک رفته بودم تهران..[/FONT]​

[FONT=&quot]به هزار و یک دلیل![/FONT]​

[FONT=&quot]دیشب که آمدم به آشیانه حس کردم سال ها دور بوده ام از این ها![/FONT]​

[FONT=&quot]هنوز پاییز این جا آسمانش خوش است ..خیال باریدن ندارد ..[/FONT]​

[FONT=&quot]مثل اینکه پاییز هم از عاشقی دل کنده![/FONT]​

[FONT=&quot]آب و هوایش هیچ ابری نمی شود ..[/FONT]​

[FONT=&quot]دلم صدای باران شبانه میخواهد![/FONT]​

[FONT=&quot]لابد این هم حکمتی دارد دیگر ! [/FONT]​

[FONT=&quot]پاییز امسال فقط با حضور برگ هایش عاشقی کرد![/FONT]​

[FONT=&quot]حالا هم زمستان آمده![/FONT]​

[FONT=&quot]حس خاصی به این فصل نداشته ام هیچ وقت![/FONT]​

[FONT=&quot]بجز برف ریزانش که بخواهم قدم بزنم درآن![/FONT]​

[FONT=&quot]اما قدم زدنش هم سردم میکند![/FONT]​

[FONT=&quot]در من حس خلا می اندازد همش! حس تنهایی![/FONT]​

[FONT=&quot]رفته است پیش امام رضا![/FONT]​

[FONT=&quot]نگرانش نیستم ![/FONT]​

[FONT=&quot]بی تاب هم نیستم دیگر![/FONT]​

[FONT=&quot]حالش آن جا خیلی خوب است ..[/FONT]​

[FONT=&quot]خیلی بهتر هم می شود![/FONT]​

[FONT=&quot]می خواهد همان جا بماند![/FONT]​

[FONT=&quot]اعتقادش است دیگر![/FONT]​

[FONT=&quot]و تمام زندگی هم تنها یک باور است ..یک اعتقاد به همان باور![/FONT]​

[FONT=&quot]این روز ها خیلی با خود کلنجار رفته ام و به این رسیده ام[/FONT]​

[FONT=&quot]که مثل تمام آن چیزهایی که هیچ فکرش را نمی کردم اما اتفاق افتاده و دست من نبوده![/FONT]​

[FONT=&quot]و باز هم حتما پیش می آید ![/FONT]​

[FONT=&quot]من باید تنها صبر کنم ! و آرام باشم [/FONT]​

[FONT=&quot]و آرام بمانم![/FONT]​

[FONT=&quot]سفر متفاوتی بود برایم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]یعنی می دانی ! بیشتر می خواهم که برایم متفاوت بماند![/FONT]​

[FONT=&quot]برای همین می خواهم خود را مدتی از زندگی بکشانم بیرون![/FONT]​

[FONT=&quot]دلم چیز زیادی نمی خواهد![/FONT]​

[FONT=&quot]تنها نمی خواهم تالاپ خودم را هل دهم به هر گوشه کناری[/FONT]​

[FONT=&quot]!![/FONT]​

[FONT=&quot]جناب خدا! همه چیز را با چوب سحرآمیزش بهتر می کند ..می دانم![/FONT]​

[FONT=&quot]یعنی این روزها بیشتر که به تمام خودم فکر کردم بیشتر هم نشانه های جناب خدا را در زندگی ام حس کردم![/FONT]​

[FONT=&quot]خدا همیشه خیلی کنار من بوده! همیشه هم خیلی بیشتر از خودم مواظبم بوده![/FONT]​

[FONT=&quot]فکر هم می کنم فقط بخاطر مهریست که در دل ِ ناز هست ![/FONT]​

[FONT=&quot]دوست داشتم مثل تمام کودکی ام روزها همان گونه باشند که رویاهایم ترسم میکرد![/FONT]​

[FONT=&quot]پر از شوق بازی ها! و خوش خوشک کردن ها![/FONT]​

[FONT=&quot]اما زندگی است دیگر!!!سیب دارد لبخند دارد!!هزار بار هم گردش سیب و هزار بار هم اشک ریزان نگاه![/FONT]​

[FONT=&quot]با تمام دلگیری های بزرگش! لحظه های کوچکی دارد که خیلی هم شیرین است ![/FONT]​

[FONT=&quot]خیلی زیاد![/FONT]​

[FONT=&quot]به حرمت تمام شمع هایی که روشن کرده ام می خواهم آرام باشم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]و می دانم که همه چیز بهتر می شود ..
این هم یکی از عکس های خاطره انگیز این چند روز سفرم است ..خیلی دوستش دارم!شب ِ به یاد ماندنی بود در زندگی ام!
[/FONT]
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/misc/pencil.png

 

[kajal4]

فاصله را تو یادم دادی
وقتی با لبخند دور شدی از من
عکاس بهتر از ما فاصله را میفهمید
تو در عکس نیستی
فاصله یعنی تو
تو...

 

[kajal4]

من نمی دانستم...
که سر انجام چه آید به سرم؟
تو مرا خوب نگر...
شاید اینبار ببینی که تورا منتظرم!

 

[Arman K]

.....​

 

[arash62]

چه خوب است چشم به راهت بودن
چه لذت‌بخش و خوب است بودن و نبودنت
تو همیشه، هرجا ترانه‌ی نگفته‌ی من
تو همیشه، هرجا تابلوی نقاشی نکشیده‌ی من
تو همیشه، هرجا راز و اسرار هویدای من
تو نباشی
چه خوابی، چه خیالی.
تو باشی
جز تو خواب که را ببینم؟

 

[nazila65]

به خدا می خواهم از این تمناهایم دست وردارم!
اما نمی شود!نمی شود!
به همان خدا سوگند!که عجیب زمینی شده ام این بار!
لعنت بر من که بخاطر تمناهایم بهترین احساسم را به بدترین گناه می مالم!!!!!
لعنت بر من!
همه چیز!!
باید همه چیز را حل کنم با ابن تمناهای کوفتی کوفتی ام!
"خودم"

 

[nazila65]

داری دیر میکنی ای یار!
سیب و شمع های لب طاقچه منتظرند!
فال حافظ هم هست!
بی قرار کلامت!
دلتنگم!
برگرد!
بخاطر اقاقی ها برگرد!
"خودم"

 

[nazila65]

دقبقا!
اکزکتلی!
از این حالم بهم می مالد که از احساست نسبت به خودم شک کنی!
مدام با رفتارت گیج سنسورهایم را دستکاری نکن!
بگذار همه چیز بینمان آرام باشه..
خیله خب؟!
"خودم"

 

[nazila65]

من به این باور رسیده ام وقتی کسی بیشتر نگرانت هست بیشتر هم بیرحم می شود نسبت به تو!
وقتی کسی بیشتر دوستت دارد بیشتر هم سرت داد میزند!
می بینی تو را به آن خدا؟!
تمام رفتارهایت با باورهایم دلیلی دارد!
باز بگو بعدترها که بزرگ شدی ..
فکرت سیال شد!!!!!!! می فهمی دلیل رفتارهایم را!
خیر سرمان مهندس سیالاتیم ها!
من عاشق بیرحم بازی هایتم!
عاشق داد زدن هایت که بیشتر نشانم می دهد دوستم داری!
"خودم"

 

[nazila65]

گوش کن بی انصاف !!!
وقتی داد می زنی بیشتر می خواهمت!
چون مدام در دادهایت داری نیازهایت را پنهان می کنی!!!
و من!!
عاشق تمام آن نیازهایتم!
بخدا قسم!
کور شوم!کور شوم اگر دروغ بگویم!!!
خب!مرد باش!!!
مثل تمام آن روزها نیازت را داد بزن برایم!
نمی شود یعنی؟؟؟!
"خودم"
-کورشوم اگر دروعغ بگویم جمله از زنده یاد فروغ می باشد-

 

[nazila65]

[FONT=&quot]سه ماه تابستونت شدم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]سه ماه پاییزتم روش![/FONT]​

[FONT=&quot]هیچ حواست نیست![/FONT]​

[FONT=&quot]جذاب می خندی![/FONT]​

[FONT=&quot]و با اون چشات مدام داری خفه ام می کنی![/FONT]​

[FONT=&quot]و مدام با اون لبخندت میگی مگه چیزی پیش اومده؟!![/FONT]​

[FONT=&quot]آره؟!![/FONT]​

[FONT=&quot]و من!![/FONT]​

[FONT=&quot]و من!! تمام این وجود درب و داغون و می ریزم تو همون خورجین ستاره ها![/FONT]​

[FONT=&quot]و بی کلام از همه اون خاطرات دور می شم و دور می شم![/FONT]​

[FONT=&quot]حالا رسیدم تو فصل سرماها![/FONT]​

[FONT=&quot]دارم دور میشم بخدا![/FONT]​

[FONT=&quot]لعنت به تمام قانون ها![/FONT]​

[FONT=&quot]لعنت به قانونت گالیله![/FONT]​

[FONT=&quot]نمی خواهم!نمی خواهم زمین گرد باشه!می خواهم دور شوم![/FONT]​

[FONT=&quot]آنقدر دور که دیگر بهارت هم نباشم![/FONT]​

[FONT=&quot]بخدا قسم!
"خودم"
[/FONT]​

 

[nazila65]

صد قرن هم که نخواهی بیایی قصه همین می ماند!
یعنی همین جور همه چیز را بهم می مالد دیگر!
انتظار تنها واژه تکراری این قصه است ..
حالا پاییز نشد که نشد!
زمستان هم دل دارد دیگر!
شاید در سرماها بیایی!
"خودم"

 

[Narges *]

صد قرن هم که نخواهی بیایی قصه همین می ماند!
یعنی همین جور همه چیز را بهم می مالد دیگر!
انتظار تنها واژه تکراری این قصه است ..
حالا پاییز نشد که نشد!
زمستان هم دل دارد دیگر!
شاید در سرماها بیایی!
"خودم"

عالي بود عزيزم

 

[FZ.H]

سلام مریم قشنگم...
امشب یاد تو افتادم...یاد روز عروسیت که همه غمگین بودن از دور شدنت و تو چقدر شاد بودی که به عشقت رسیدی،همش میخندیدی...مثل همه لحظات قشنگ بودنت...یادته؟بابات گفت مریم نرو،راه دوره،اگه من مردم تا تو بیای منو دفن کردند...اما تو به معجزه عشقت خیلی ایمان داشتی...میگفتی همیشه کنارتون هستم...
وقتی با لباس عروسی رفتی دوستات پشتت شعر می خوندند بری و زود برگردی...
رفتی و زود برگشتی...زود زود...اومدی تا برای همیشه پیش ما باشی...مریم قشنگم،حق اونهایی که دوستت داشتند این نبود...که با سکوت برگردی که بری و یه گوشه ای بخوابی و مریم شیطون ما بشه یه یادگاری،بشه یه تکه از سنگ...بشه عصر پنج شنبه...

 

[Narges *]

یادمان باشد اگر دور شدیم ، این صدای نفس خاطره هاست که چنین دلگرمیم​