من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

[nazila65]

چند تا اسکپ بستنی ..
یه اسکپ سیب ترش
یه اسکپ قهوه
یه اسکپ شاه توت
اینا همه تو دل این پاییز با یه مهربون یار
..یعنی یه قصه جدید!!
می ترسم!!
می ترسم از اینکه باز شرمنده دلم بشم.
لب به بستنی نمی زنم!!
چشام و می بندم ..
من ادم جا زدن نبودم ..اما یه قرن که آدم جازدن شدم!!
بستنیمو میدم به اون!!
میگم خودت بخور!!یا نخور!!
من مطمئن نیستم به احساسم!!
باید برم ..دیرم شده ..
باید بری ..دیرت میشه ..
و باز هم "او"!!
باز هم "او"!!

 

[arash86]

یوخ بابا

 

[arash62]

مرا اندکی دوست بدار
ولی طولانی

 

[آیدا..]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وفادار تو بودم تا نفس بود[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دریغا هم نشینت خار و خس بود[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم را باز گردان. باز گردان[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همین جا سوختن بس بود. بس بود[/FONT]​

 

[arash83]

 

[kajal4]

این روزها کمتر

تکرار می شوم !..

آخر تمام بودنم را

در نبودنت

مچاله کردم و انداختم

دور .....!!!

 

[kajal4]

از دلم می پرسم:

همچنان در عشق ناچاری؟

من تپش های دلم را می شناسم

پاسخش آری ست!!

 

[kajal4]

آن لبخند...
آن نگاه...
آن شعر و احساس
همه را خاطره کردم...
تا در نبودت بی نفس نمانم...

 

[kajal4]

نمی شود دوستت نداشت
لجم هم که بگیرد از دستت

نهایتش این است که

دفتر چه ی خاطراتم
پر از فحش های عاشقانه می شود…

 

[kajal4]

نیامدنش را باور نمی کنم
غیر ممکن است
او نیامده باشد ...
حتما، حالا
زیر باران مانده است
و نا امید و خسته
در خیابان ها قدم می زند
من به باز بودن درها هم...
مشکوکم..

 

[kajal4]

با خیال دیگری میرفت

و من ِ ساده

چه عاشقانه

كاسه ای آب

پشت سرش

خالی می كردم!!!!!!!!!!!!!!!

 

[nazila65]

و چقدر دوست داشتن را معنا کرده ام تنها با یک نگاه
و چقدر دوست داشته ام تمام آن معنا ها را
و چقدر اکنون دورم از تمام آن معناها
هیچ می دانی ای یار؟!

 

[nazila65]

[FONT=&quot]دیشب که بغض اومد تو گلوم[/FONT]​

[FONT=&quot]چشام و بستم[/FONT]​

[FONT=&quot]محکم بستم[/FONT]​

[FONT=&quot]و بلند گفتم[/FONT]​

[FONT=&quot]دوباره سلام خواهم گفت[/FONT]​

[FONT=&quot]دوباره لبخند خواهم زد[/FONT]​

[FONT=&quot]دوباره بلند خواهم کرد[/FONT]​

[FONT=&quot]دوباره جوان خواهم کرد[/FONT]​

[FONT=&quot]هر چقدر هم به زمینم بزنند[/FONT]​

[FONT=&quot]هر چقدر هم تنهایم بگذارند[/FONT]​

[FONT=&quot] هر چقدر هم بغض بنشانند اینجا در گلویم[/FONT]​

[FONT=&quot]من لبخند می زنم برایشان[/FONT]​

[FONT=&quot]من بلندشان می کنم با مهرو ماه[/FONT]​

[FONT=&quot]لبخند خواهم زد[/FONT]​

[FONT=&quot]سلام خواهم گفت[/FONT]​

[FONT=&quot]به همین سادگی!![/FONT]​

[FONT=&quot]شاید دوست داشتن همین باشد..[/FONT]​

[FONT=&quot]عبور از لحظه ها[/FONT]​

[FONT=&quot]...شاید..[/FONT]​

[FONT=&quot]کسی چه می داند![/FONT]
"خودم"
​

 

[Arman K]

و چقدر دوست داشتن را معنا کرده ام تنها با یک نگاه
و چقدر دوست داشته ام تمام آن معنا ها را
و چقدر اکنون دورم از تمام آن معناها
هیچ می دانی ای یار؟!

واقعا بیان حس زیبایی بود...
مرسی...

 

[love_rain]

با تو ايمنم و با توسرشارم از هرچه زيباييست
پناهم باش تا سنگينى غربت از شانه هايم فرو ريزد و ملال تنهايي از چشمهايم
تو براي من اولين و آخرينى بى تو تمام لحظه هايم بارانى ست...
آرى تو مى داني كه خانه ى عشق كجاست و من...
و من تو را در بطن تپش هاي قلبم شناختم
و در پهن تنهايى خويش كلبه اى ساختم از پاكى...
تا عمرى در زير سايه مژگانت بيارامم...
شانه هايت را براى گريه كردن نه... براى تكيه كردن دوست دارم
بى تو بودن را براى با تو بودن نه ... بى تو بودن را اصلا دوست ندارم

 

[nazila65]

[FONT=&quot]خدایا!!یا امام حسین!![/FONT]​

[FONT=&quot]الان دارم میگم واسه کسی این نوشته ها که من چیز زیادی ازش نمی دونم ..اما از خدا می خوام ..از ته قلبم می خوام که هر چی زودتر حالش خوب بشه ..[/FONT]​

[FONT=&quot]فرصت!![/FONT]​

[FONT=&quot]خدایا بهش فرصت نفس کشیدن بده!![/FONT]​

[FONT=&quot]من همیشه اینجوریم ..وقتی خبر ناراحت کننده ای می شنوم اصلا بلد نیستم همون لحظه خالی بشم ..اصلا اساسا این مدلیم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]دیشب که بهم گفت!![/FONT]​

[FONT=&quot]چقدر هم نگران گفت..چقدر هم نا امید گفت ..چقدر هم مهربون گفت!!باور نکردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!![/FONT]​

[FONT=&quot]یه صفحه براش نوشتم دروغ میگی!!دروغ میگی!!دروغ میگی!!!![/FONT]​

[FONT=&quot]ای کاش این ای کاش ها یه وقتایی درست از آب در می اومد!![/FONT]​

[FONT=&quot]صداش..اون صدای همیشگی نبود ..قبلنا هم شده بود صداش بلرزه ..اما اینبار بوی نا امیدی میده ..[/FONT]​

[FONT=&quot]خدایا ننویس تقدیرش و اینجوری ..خدایا ننویس!![/FONT]​

[FONT=&quot]گفتم خوب میشی ..ستاره های من خوبت می کنه ..[/FONT]​

[FONT=&quot]گفت!!اشکام و در نیار ..دلتنگم!![/FONT]​

[FONT=&quot]گفتم!!اصلا گور بابای "ناز"..اصلا "ناز" میره کوفتی بشه...بگو ..تو بگو حالت خوب میشه....[/FONT]​

[FONT=&quot]گفت!!"ناز" بی محابا که می شوی بیشتر دوستت دارم[/FONT]​

[FONT=&quot]بغض!![/FONT]​

[FONT=&quot]بغض گلویم را گرفت!![/FONT]​

[FONT=&quot]لعنت خدا بر این تقدیر های شوم!![/FONT]​

[FONT=&quot]هزاران گل سرخ ..ستاره ..ستاره براش فرستادم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]همیشه با اینا خوب می شد ..یعنی هر بار دلش می گرفت ..هر بار مریض می شد فقط یه ستاره براش فوت میکردم ..اونم می گفت ..صبر کن ..پنجره رو وا کنم ..اها!!اومد..بزار بگیرمش تو دستام ..خب بزار ببوسمش ..[/FONT]​

[FONT=&quot]اما اینبار گفت!! ..من دارم می میرم!!درس بخون که قبول بشی ..این حرفی که فقط باید بگو
[/FONT]​

[FONT=&quot]بغض ..امونم و بریده ..[/FONT]​

[FONT=&quot]نپرس چرا ..نمی دونم چرا ..[/FONT]​

[FONT=&quot]از دوست داشتن ؟ از ترحم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]الان تو آفم روز شمار گذاشته می دونی یعنی چی ..یعنی اصلا دروغ نیست ..ای کاش دروغ بود ..همیشه فکر می کردم چقدر دروغ بده ..ازش متنفرم ..حالا از دیشب مدام دارم التماسش می کنم توروخدا بگو دروغه ..بگو...[/FONT]​

[FONT=&quot] برام گذاشته از ترحم بیزارم ..بیزار ..[/FONT]​

[FONT=&quot]نوشتم ...من هیچ وقت بهت ترحم نکردم ..حتی دیشب ..من همون "ناز" همیشگی هستم با ستاره هاش ..[/FONT]​

[FONT=&quot]تا خود صبح کابوس دیدم ..هزار بار از خواب پاشدم ..گفتم نه!!دروغه ..هیچیش نیست ..دمدمای صبح یه خواب خوب ازش دیدم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]صبح پاشدم ..رو تختم تو سکوت بهش فکر کردم ..به تمام خودمون ..به رابطمون ..به دوستیمون که هنوز ریشه هم نگرفته بود ..به اینکه گفتی همیشه وقت نق زدن تو ..بجز موقع هایی که ...عصبی میشم..[/FONT]

[FONT=&quot]صبح به مام گفتم ..گفت می میره؟!![/FONT]​

[FONT=&quot]بغض!![/FONT]​

[FONT=&quot]گلوم و گرفت ..جرات ندارم پیش مام اشک بریزم ..الانم تمام روز و تحمل کردم که بیام تو اتاقم و پشت مونیتور مثل همیشه تو نوشته هام خیس خیس کنم همه جای دنیا رو ![/FONT]​

[FONT=&quot]بعد از ظهر مراسم بود ..زیارت عاشورا ..دعای توسل ..با زبون "ناز" از خدا خواستم کمکش کنه ..[/FONT]​

[FONT=&quot]سرم و گذاشتم رو شونه های مام ..اشکام و نمی تونستم بریزم ..جرات نداشتم ..گفتم ..مام!!براش دعا کن !!خوب بشه!![/FONT]​

[FONT=&quot]گفت "ناز" دعا می کنم خوب بشه ..دعا می کنم خدا به جوونیش رحم کنه .. ..سال دیگه براش آش بپزم!![/FONT]​

 

[nazila65]

حالا خوب می فهمم معنی این جمله رو ارزش چیزی و وقتی می فهمی که بدونی یه روزی از دستش میدی

 

[nazila65]

دوستای خاطراتی ....
براش دعا کنید ..تو همین روزای خوب براش دعا کنید حالش خوب بشه ...
ام یجیب المضطره اذا دعاه و یکشف السو..

 

[Arman K]

نازیلا خانوم!!
تو تنها نیستی...
همه ما بچه های این تاپیک تا سلامتی کامل براش دعا می کنیم...
ای خدای مهربونی که حس زیبای دوست داشتن را آفریدی بخاطر همین احساس قشنگ هم که شده شفاش بده و دل کوچیک و پراحساس نازیلا رو شاد کن...​

 

[nazila65]

نازیلا خانوم!!
تو تنها نیستی...
همه ما بچه های این تاپیک تا سلامتی کامل براش دعا می کنیم...
ای خدای مهربونی که حس زیبای دوست داشتن را آفریدی بخاطر همین احساس قشنگ هم که شده شفاش بده و دل کوچیک و پراحساس نازیلا رو شاد کن...​

آرمان مرسی...
اما نمی دونم ..واقعا نمی دونم چی میشه ...

 

[Arman K]

آرمان مرسی...
اما نمی دونم ..واقعا نمی دونم چی میشه ...

اینو باید قبول کنی که باید همونی بشه که به صلاح همه است و هیچوقت تک بعدی به قضیه نیگا نکن...
بازم دعا می کنم خدا شفاش بده....

 

[kajal4]

دوستای خاطراتی ....
براش دعا کنید ..تو همین روزای خوب براش دعا کنید حالش خوب بشه ...
ام یجیب المضطره اذا دعاه و یکشف السو..

ایشالله که همه چی درست میشه...به خدا توکل کن

 

[nazila65]

اینو باید قبول کنی که باید همونی بشه که به صلاح همه است و هیچوقت تک بعدی به قضیه نیگا نکن...
بازم دعا می کنم خدا شفاش بده....

آره ..همه چیز خدا از روی مصلحت ..
این و می دونم
امیدوارم این مصلحت و بپذیریم.

 

[nazila65]

و تمنای حضور دوباره ..و این یعنی اوج انتظار ...مگه نه؟1

 

[nazila65]

می خواهم آرام در گوشت نجوا کنم ..
هیس!! هیس!!
"دوستت دارم"
"دوستت دارم ای یار"
با تمام اما و اگرهایت
با تمام بهانه ها یت
با تمام بازی های سرنوشتت
همین کافیست دیگر!!

 

[nazila65]

[FONT=&quot]یک شب ..با تمام ستاره هایش با یک بغل گل سرخ[/FONT]​

[FONT=&quot]با تمام نیایش هایم[/FONT]​

[FONT=&quot]بدرقه راهت ای یار!![/FONT]​

[FONT=&quot]دعا کردم خوب شوی[/FONT]​

[FONT=&quot]نه اینکه بیایی که از آنم شوی [/FONT]​

[FONT=&quot]نه!![/FONT]​

[FONT=&quot]دعا کردم که خوب شوی تا خدا را روسفید نگاه داری[/FONT]​

[FONT=&quot]نه اینکه حالا روسفیدش نکرده ای ها!![/FONT]​

[FONT=&quot]زبانم لال شود اگر منظورم این بوده باشد!![/FONT]​

[FONT=&quot]یک راز است بین من و خدایم!![/FONT]​

[FONT=&quot]و روزی هم در گوشت نجوا می کنم برایت![/FONT]​

[FONT=&quot]حالا می بینی!![/FONT]​

[FONT=&quot]کور شوم اگر دروغ بگویم ای یار![/FONT]​

[FONT=&quot]دعا کردم خوب شوی[/FONT]​

[FONT=&quot]تا بمانی و بسازی خوبی ها را[/FONT]​

[FONT=&quot]نه اینکه قلبت مهربان است[/FONT]​

[FONT=&quot]برای همین این ها را برایت خواسته ام[/FONT]​

[FONT=&quot]![/FONT]​

[FONT=&quot]یعنی آن خدا دعاهایم را می شنود؟![/FONT]​

[FONT=&quot]ستاره هایم چطور؟!![/FONT]​

[FONT=&quot]ستاره ها!!تو را به خدا!!الان زمان این نیست که دل ببرید[/FONT]​

[FONT=&quot]کمی هم دل بنشانید!![/FONT]​

[FONT=&quot]دلی دارد می گیرد ها!![/FONT]​

[FONT=&quot]گرمش کنید ..همین!![/FONT]​

[FONT=&quot]بگذارید نفس بکشد ..همین![/FONT]​

[FONT=&quot]دعا کردم که جا نزنی !![/FONT]​

[FONT=&quot]که اگر جا بزنی ستاره های من و حتی حتی جناب خدا هم کاری دیگر از دستش بر نمی آید !![/FONT]​

[FONT=&quot]جا نزن ای یار!![/FONT]​

[FONT=&quot]خودت گفتی!![/FONT]​

[FONT=&quot]گفتی هیچ وقت جا نخواهم زد!![/FONT]​

[FONT=&quot]حالا می خواهی اینقدر زود پر بگیری و بروی از آسمان رویا ها؟![/FONT]​

[FONT=&quot]دعا کردم خدا صبرت دهد که تحمل کنی !![/FONT]​

[FONT=&quot]آخر تو می توانی ..[/FONT]​

[FONT=&quot]من می دانم ای یار!![/FONT]​

[FONT=&quot]تو می توانی !!در چشمانت دیده ام دیگر[/FONT]​

[FONT=&quot] در کلامت شنیده ام دیگر[/FONT]​

[FONT=&quot]باید بتوانی ...[/FONT]​

[FONT=&quot]می دانم خداوند دعاهایم را می شنود..[/FONT]​

[FONT=&quot]می دانم ![/FONT]​

[FONT=&quot]نگران نباش ..[/FONT]​

[FONT=&quot]من کنارت می مانم ستاره هایم هم هستند[/FONT]​

[FONT=&quot]قول داده اند که جا نزنند..[/FONT]​

[FONT=&quot]تازه از همه مهمتر!![/FONT]​

[FONT=&quot]جناب خدا!![/FONT]​

[FONT=&quot]لبخندش دلگرمم می کند!![/FONT]​

[FONT=&quot]برایت نجوا می کنم ای یار ..[/FONT]​

[FONT=&quot]هر شب برایت دعاهایم را تکرار می کنم!![/FONT]​

[FONT=&quot]دارم لبخند خدا را می بینم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]تو چطور ؟!!می بینی ای یار؟![/FONT]​

[FONT=&quot]من حتی لبخند تو را هم می بینم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]که داری از دور می ایی با همان کلاه قرمزت!![/FONT]​

[FONT=&quot]آخر کلاه قرمزی ِ من !![/FONT]​

[FONT=&quot]چه چیزی بزرگ تر از این که جناب خدا کنارت هست؟!![/FONT]​

[FONT=&quot]و ستاره های یک آسمان[/FONT]​

[FONT=&quot]و لبخند یک مهربان[/FONT]​

[FONT=&quot]!!و هزاران بادبادک که دارد به یادت به آسمان می رود [/FONT]​

[FONT=&quot]که تنها یک لحظه تو لبخند بر لبانت بنشیند ..[/FONT]​

[FONT=&quot]برایت دعا کرده ام..[/FONT]​

[FONT=&quot]همه چیز خوب است..[/FONT]​

[FONT=&quot]همه چیز بهتر می شود ..[/FONT]​

[FONT=&quot]یادت نرود که تو نباید جا بزنی ..[/FONT]​

[FONT=&quot]و نباید که لبخند را از یاد ببری..[/FONT]​

[FONT=&quot]و من می دانم که تو می توانی ای یار..[/FONT]

 

[nazila65]

[FONT=times new roman, times, serif]"با اجازه میترا از تاپیک دل نامه"

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

تنهاییت برای من …
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]غصه هایت برای من …[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]همه بغضها و اشکهایت برای من ...[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]اذیتها ، آزارها و عصبانیت هایت برای من ...[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]فقط بخند برایم ، بخند

آنقدر بلند

تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]صدای همیشه خوب بودنت را[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]تا من هم یکبار خنده را تجربه کنم [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]فقط بخند ، همین ...[/FONT]​

 

[nazila65]

[FONT=&quot]دیشب رفتیم از این دسته ها را ببینیم ..یک جایی همین دوروبرها[/FONT]​

[FONT=&quot]هوا هم سرد بود ..مدام دستانم یخ میکرد ..داداشیم ان ها را فشار می داد ..می گفت داری می لرزی ها..[/FONT]​

[FONT=&quot]حالا نمی داند لرزیدنم از دلم است نه از دستانم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]چشمانم مدام می پلکید ..[/FONT]​

[FONT=&quot]مدام دلم می خواست زار زار اشک بریزم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]اخر من هم خیلی مظلوم واقع شده ام..[/FONT]​

[FONT=&quot]اساسا ناز روزهای خوبی ندارد..[/FONT]​

[FONT=&quot]این روزها مدام دارم بی فکر می شوم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]بی محابا می شوم ..می دانی که این جور موقع ها هیچ حس خوبی ندارم و نمی توانم درست حسابی به زندگیم برسم .[/FONT]​

[FONT=&quot]من این ور دنیا تک و تنها دارم در فکرهایم می میرم..آن ور دنیا دارد با تمام دوروبری هایش دلش می گیرد ..[/FONT]​

[FONT=&quot]این روزها ناز حال وهوای خوبی ندارد..[/FONT]​

[FONT=&quot]دلش بی کس است ..مظلوم است..[/FONT]​

[FONT=&quot]این روزها مثل تمام لحظه های بی کسی ام مدام دلم هوای کوی رضا را دارد ..[/FONT]​

[FONT=&quot]دلم می خواهد بروم آن جا مدام گریه کنم ...[/FONT]​

[FONT=&quot]آخر دلم دارد می گیرد از این همه نمی دانم ها![/FONT]​

[FONT=&quot]آخر کجای دنیا دل اینقدر می گیرد که دل صاحاب مرده من مدام دارد می گیرد..[/FONT]​

[FONT=&quot]الان دوستم زنگ زده ..میگوید بیا برویم چهل منبر ..[/FONT]​

[FONT=&quot]آخر من حالم خوب نیست هیچ ..[/FONT]​

[FONT=&quot]کسی نمی داند چه دارد پیش می آید آخر ..[/FONT]​

[FONT=&quot]این روزها ناز بی تاب است ..این بار بی تابیش فرق دارد ها ..[/FONT]​

[FONT=&quot]دیشب همین طور که می رفتیم توی این دسته ها..همین طور که من این علم ها را می دیدم .همین طور هم که دستانم داشت می لرزید ..و همین طور هم داشتم به تمام این چند روز رفته فکر می کردم ...با همه این ها[/FONT]​

[FONT=&quot]تمام فکرم جای دیگری بود ..[/FONT]​

[FONT=&quot]مدام سوره تکاثر را می خواندم..مدام یادم می امد که می گفت به حسین اعتقاد خاصی دارد ..[/FONT]​

[FONT=&quot]چقدر دلم هوای کوی رضا را دارد ..چقدر ..[/FONT]​

[FONT=&quot]مدام می گفتم من لبخند خدا را دارم می بینم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]امشب هم می روم توی این دسته ها..[/FONT]​

[FONT=&quot]چهل منبر هم می روم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]خدا را چه دیدی ..این زمین که هیچ جایش ته ندارد ..[/FONT]​

[FONT=&quot]حتما یک اتفاق خوبی می افتد ..من می دانم ..[/FONT]

 

[nazila65]

[FONT=&quot]می گوید[/FONT]​

[FONT=&quot]می خواهم بروم مشهد ...امام رضا شفایم میدهد..[/FONT]​

[FONT=&quot]یکبار دیگر هم داده بود ..[/FONT]​

[FONT=&quot]انشالله..[/FONT]​

[FONT=&quot]ناز حرف های مرا شنیدی ان شب ..[/FONT]​

[FONT=&quot]آره..همش رو ..[/FONT]​

[FONT=&quot]خب .پس می دونی من زیاد نیستم دیگه ...و شروع می کند از این حرف ها ..[/FONT]​

[FONT=&quot]بی محابا می شوم و می گویم اگر بخواهی اینگونه بگویی من نه غذا می خورم نه درس می خوانم ها؟![/FONT]​

[FONT=&quot]یعنی می خوای منو اذیت کنی؟![/FONT]​

[FONT=&quot]وقتی تو می کنی منم می کنم[/FONT]​

[FONT=&quot]یعنی تلافی می کنی ..[/FONT]​

[FONT=&quot]تلافی می کنم ...غذا نمی خورم ...[/FONT]​

[FONT=&quot]ناز ..می خواهی اذیتم کنی ..تو که می خواستی اصلاح کنی [/FONT]​

[FONT=&quot]نمی توانم بگذارم این گونه نباشی ..اگر چیزیت شود ..من غذا نمی خورم ها..گفته باشم ..[/FONT]​

[FONT=&quot]چیزم شده دختری ...تو رو به امام حسین ..ناز بگذار فکرم راحت باشد ..[/FONT]​

[FONT=&quot]اینقدر از این حرف هایش دلم می گیرد ..
هیچ کس نمی داند..بخدا نمی داند!
می ترسم ..از سک.تش می ترسم ..
بخدا می ترسم ..
بخدا این بار خیلی می ترسم ..

[/FONT]

 

[nazila65]

[FONT=&quot]رفتیم 40 منبر با دوستان ..یک جایی تو ی یکی از محله های قدیمی لاهیجان است..40 تا شمع ور می داریم با 40 تا خرما ..همینطور می رویم سر هر خانه و شمع روشن می کنیم و خرما می گذاریم .. وحاجت می خواهیم و یک مقدار برنج ور میداریم از آن خانه..باورت می شود بهضی از خانه ها از این درهای چوبی داشت ..یا بعضی ها از این ها که می روند توی فیلم ها شمع روشن می کنند ..اینقدر من دوست دارم این چیز ها را ..بخدا قسم!
[/FONT]​

[FONT=&quot]سوره تکاثر خواندم و هزاران دعا کردم
[/FONT]​

[FONT=&quot]شب هم امدم با داداشیم رفتیم همین دورو برهای خانه مان دسته ها را ببنیم..مام هم بود ..ان دور دور ها دیدمش ..دلم برای مام تنگ شده بود ..آخر از بعد از ظهر تا حالا ندیده بودمش ..آمدم خانه داشت می رفت دیگر ..تند تند بردمش توی اتاقم و با شوق برایش می گفتم مام نمی دانی 40 منبر چیست ..بعد هم یک مقدار کم برنجی که ورداشته بودم نشا نش دادم و فیلم هایی که گرفته بودم ..رفتیم پیشش ..گفتم مام سرما می خوری ها ..چیز گرمتری می پوشیدی ..این روزها ناز مهربان تر از همیشه شده است ..تازه داشتیم می امدیم رفتم بابایم را هم پتو کشیدم سرش ..آخر می ترسیدم سرما بخورد ..باید قدر فرصت ها را دانست ..من نمی دانم شاید لحظه ی دیگر نباشم خب ..دلم ان وققت برایشان تنگ می شود آخر ..بخدا..
امشب هوا خیلی سردتر از دیشب است اما نمی دانم چرا دستان من امشب گرمتر از دستان داداشیم است..البته می دانی چون که از حالش باخبر شده ام دلم آرام گرفته و البته بیشترش مال 40 منبر است ..آخر حس خوبی به من داد ..خیلی تازه بود رسمش برایم .. البته مال شمع هم بوده است ها!!آخر ناز خیلی شمع دوست دارد خیلی ..[/FONT]​

[FONT=&quot]اما حالا دستان من گرمتر شده ![/FONT]​

[FONT=&quot]اساسا این مدلیم ..همش دستانم یخ است اما اگر دستان کسی سردتر شود من همیشه گرمش می کنم !![/FONT]
[FONT=&quot]خیلی دوستش داشتم 40 منبر را ..عجیب ارامم کرد ..آخر می دانی کوچه های پیچ در پیچ را هی می روی هی شمع روشن می کنی هی حاجت زمزمه می کنی ..من تکاثر هم می خواندم اخر حس خوبی به ناز می دهد ..[/FONT]
[FONT=&quot]حس کردم خدا خواسته امروز که دلم اینقدر گرفته بیایم اینجا والا من اصلا نمی دانستم 40 منبر چه رمیست دیگر ..[/FONT]
[FONT=&quot]خدایا شکرت ..
[/FONT]

​