مقالات پيرامون طراحي شهري و شهرسازي

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز


بنا به گفته اي در آغاز اين قرن، شهرسازي را نميتوان هنر ناميد. اما بصورت علم نيز در نيامده
است. شهرسازي مانند علوم ديگر هنوز بر پايه هاي مدون استوار نيست. معلوم نيست که نسل
آينده نسبت به شهرسازي معاصر در قياس با آثار ارزشمند گذشته چقدر ارزش قائل شود. تحقيقات
و کتب بسياري در تشريح مشکلات شهر و روستا تدوين شده است. اما همهء تئوريهاي شهرهاي
مدرن با يکديگر متناقض ميباشند.
آغاز شهرسازي لوکوربوزيه
از ميان شهرسازان معاصر لوکوربوزيه بيشتر از همه مورد تنقيد و تحسين قرار گرفته است.
لوکوربوزيه براي اولين بار در سال 1922 همراه « پير ژانره » اولين شهر خود را در سالن پائيزي پاريس
نمايش داد که مورد استقبال و همچنين اعتراض برخي از منتقدين قرار گرفت. در آن زمان لوکوربوزيه
پيرو مکتب « پوريسم » بود.
پوريسم همانند نئوپلاستيسيم چند قاعده مربوط به فرم اشکال ساده و همچنين هماهنگي
طبيعي آنها در سه رشتهء مجسمه سازي، نقاشي و معماري را ارائه ميدهد. با اين تفاوت که
نئوپلاستيسيم منحصر به معماري ميشود و هنرهاي تجسمي را نفي ميکرد. اما لوکوربوزيه به
هنرهاي تجسمي پايبند بوده بطوري که در تمامي کارهاي وي نشانه هايي از هنرهاي ديگر به
چشم ميخورد.
طرح لوکوربوزيه شهري بود که براي سه ميليون سکنه طراحي شده بود. اين طرح بيشتر حالت
پژوهشي داشته که در باب محلهء مرکزي يک شهر بزرگ با ادارات، بناهاي عمومي، آپارتمانهاي
مسکوني بود. اين طرح داراي سه الگو بود:
1. الگويي براي ساختمانهاي عظيم اداري
2. الگويي براي بلوکهاي آپارتمانهاي مسکوني که داراي نقشهء دندانه اي شکل بودند که در شش
لايهء دو طبقه اي قرار ميگرفتند و آنها از دو طرف به فضاي سبز مشرف بودند.
3. آپارتمانهاي ويلايي که بصورت 5 بلوک دو طبقه اي قرار ميگرفتند. هر ساختمان داراي حياطي با
محيطي چمن کاري شده و امکانات ورزشي بودند.
همهء آپارتمانها داراي باغهاي معلق بودند.( فضاي سبز در سطح بامها و تراسها ) محلهء مرکزي
شهر براي 60000 نفر طراحي شده بود و ساير قسمتهاي شهر بطور خلاصه طرح ريزي شده بود و
اکثر اهميت به محلهء مرکزي شهر داده شده بود.
از وراي کمربند سبز شهر باغشهر قرار گرفته بود که گنجايش دو ميليون نفر را داشت.
قسمت صنعتي در شرق مرکز شهر قرار گرفته بود و براي حل ترافيک آن از اصول ترافيک مدرن
استفاده شده بود. ( همچون راه آهن زير زميني )
معابر اين شهر در سه سطح اصلي تعريف شده بودند:
1. زير زمين که مخصوص ترافيک سنگين شهر بود.
2. همسطح زمين که مخصوص ترافيک ميان محله اي بودند.
3. مسيرهاي روگذر ( Via Ducts ) که مخصوص ترافيک سريع بودند.

خطوط راه آهن زيرزميني ارتباط مرکز شهر را با محلات پيراموني برقرار ميساختند. اينها اهداف
اصلي لوکوربوزيه بودند زيرا که وي يه ديد معمارانه در يک شهر بيشتر گرايش داشت تا تحليل
سازمان پيچيدهء آن.
مرکز شهر از مجموعه اي از 24 برج که هريک 60 طبقه دارند تشکيل شده است. هريک از اين
بناهاي عظيم امکان جاي دادن 10 تا 50 هزار کارمند را در خود دارد. در اين بناها به سبب ابعاد
عظيمشان تراکم جمعيت معادل سه هزار نفر در هر هکتار است که اين محل در مقايسه با محلات
قديمي بسيار بالاست. در فضاهاي ميان ساختمانها باغهاي عمومي با خيابانهاي پهن گسترده شده
اند و همچنين پارکينگهاي اتومبيل، گاراژها، مغازه ها، رستورانها، تسهيلات فرهنگي و غيره نيز در
آنجا قرار دارند. ( به تصوير شمارهء 24 توجه کنيد. )

سه سال بعد در سال 1925 لوکوربوزيه نقشهء همجواري خود را در نمايشگاه هنرهاي تزئيني پارس
براي بازسازي يک قطعه از پاريس ارائه داد.
تخريب ابنيه بي ارزش يا کم ارزش، احداث برجها براي ادارات و بناهايي با ارتفاع کمتر براي مسکن،
سالنهاي کنفرانس، نهادي تفريحي و غيره از مهمترين اهداف وي در اين طرح بودند. در اين طرح
تراکم به چهار برابر افزايش يافته ولي ابنيهء تاريخي در دل فضاهاي سبز حفظ ميشوند.
تاکيد لوکوربوزيه اين بود که اين طرح براي اجرا نيست بلکه تنها مبين خطوط اصلي است که سرآغاز
پيدايش خط مشي باشد.
اين پلان همانند پلانهاي سنتي تغيير شهرها در فرانسه ( از ابتدا تا زمان گارنيه ) چيزي جز يک
شکاف عظيم و نه خيلي دور از شکافهاي هاسمان نيست. لوکوربوزيه در تفسير پلانهاي معاصر
براي تمرکز زدايي پاريس اين طور ميگويد: « پاريس، مرکز يک چرخ است و مرکز چرخ را نميتوان جابجا
کرد. »
منطق پلان لوکوربوزيه همواره مورد احترامست. خيابانها بر طبق نوع ترافيک طبقه بندي شده اند و
ساختمانها بطور منطقي بهم پيوسته اند. فضاها بطور وسيع در نظر گرفته شده و در بر دارندهء
بهترين کيفيت سنت فرانسوي است.
در اين طرح براي قسمت شرقي پاريس مجموعه از 18 برج به ارتفاع 200 متر جهت عملکرد اداري
درنظر گرفته شده است که هرکدام در حدود 20 تا 40 هزار کارمند را در خود جاي داده اند. به اين

طريق تراکم در حدود 3500 نفر در هکتار به جاي 800 نفر در هکتار که قبلا" مطرح شده بود، بدست
ميآيد. در قسمت غربي ساختمانهاي مسکوني قرار ميگرفتند که ارتفاعي حدود 30 تا 40 متر

داشتند و شامل ادارات عمومي، مراکز تفريحي و ساير نيازهاي اوليه بودند.
مجموعهء بناهاي قديمي و تاريخي در محيطي با مقياس جديد بايد حفظ شود. اين محور عظيم که
در جهت عمود بر رودخانهء سن و در مجاورت آن طراحي شده بود ميتوانست عامل تهديد کننده اي
براي « ايل دولاسيته » باشد. ( ايل دولاسيته جزيره اي در داخل رودخانهء سن بود که داراي بناهاي
تاريخي از جمله کليساي نوتردام است. ) ( به تصوير شمارهء 25 و 26 توجه کنيد. )
در سال 1930 طرح شهر درخشان در کنگرهء CIAM بروکسل مطرح شد. اين شهر به گونه اي داراي
عناصر يک شهر خطي نيز بود. اماکن مناسبي جهت صنايع سبک و سنگين همچنين فضاهايي
براي انبارها به موازات مناطق مسکوني درنظر گرفته شده بود.
در واقع لوکوربوزيه يک شهر سبز با بناهاي مرتفع را طراحي کرده بود. در اين طرح که ساختمانها بر
روي ستونها بنا شده اند اين امکان را ميدهند تا تمامي سطح زمين جهت عبور و مرور پياده باشد.

بلوکهاي آپارتماني در ناسب با محور تابش خورشيد قرار گرفته اند.
مرکز اداري در اين شهر در قسمت شمالي و اندکي پايينتر از آن ايستگاه قطار و فرودگاه و سپس
مناطق مناسب جهت هتلها و سفارتخانه ها (B) ، خانه ها(A) ، صنايع سبک (C)، کارخانه ها(D) و
صنايع سنگين (E) در نظر گرفته شدند.
ساختمانهاي اداري 220 متر و خانه هاي با نقشهء دندانه اي 50 متر ارتفاع دارند. بلوکهاي

مسکوني شامل مجموعه اي جهت سکناي 2700 نفر است که هر مجموعه ورودي جداگانه دارد.
تراکم محلات مسکوني در حدود 1000 نفر در هکتار است.
اين طرح ترافيک را در 3 سطح تقسيم ميکند:
1. مترو
2. سطوح مخصوص پياده ها که در بين پيلونهاي ساختمانها و در سطح همکف واقه ميشوند.
3. در ارتفاع 5 متري از سطح زمين که جاده هاي اتوميبل رو و سطوح لازم براي پارکينگها طرح
گرديده اند.
نمودار خيابانها در مرکز بازرگاني نشان ميدهد که به علت تمرکز جمعيت اداري، راههاي ماشين رو و
پارکينگها سطوح وسيعي را بخود اختصاص ميدهند. بنابراين پارک بزرگي که پيش بيني ميشد
ساختمانها را احاطه نمايد، خيالي بيش نبود. به همين ترتيب بعلت تراکم جمعيت در محلات
مسکوني نيز قسمت بزرگي از فضاي باز به خيابانهاي مدارس و ساير بناها اختصاص خواهد يافت.
( به تصاوير شمارهء 27 ، 28 و 29 توجه کنيد. )
در سال 1935 لوکوربوزيه همهء پيشنهادات خود را در کتاب خود موسوم به « Laville Radiuse » منتشر کرد. خلاصهء پيشنهادات وي اين است که آپارتمانهاي مسکوني به ارتفاع تقريبا" 50 متر
ساخته شوند و زيگزاگ مانند در ميان مناطق سبز و خرم قرار گيرند. پنجره هاي شيشه اي بزرگ و
قامت نازک داشته باشند.
محلات مسکوني و مرکز شهر به داد و ستد اختصاص ميابد و در آن دفاتر تجاري در آسمانخراشها
قرار ميگيرد. در تمامي شهر عبور و مرور وسائل نقليه از يکديگر مجزا ميگردد.
ساختمانهاي پيلوت دار باعث ميشود که زمين زير بنا نيز جزئي از فضاي باز شود و چشم انداز
گستردهء پيوسته اي براي ناظر فراهم آورد.
12 درصد مساحت کل محله را ساختمان اختصاص ميدهد اما چون بام آپارتمانها نيز گردشگاه، زمين
بازي و محلي براي گرفتن حمام آفتاب بوجود مياورد اين 12 درصد نيز جزو فضاي باز حساب ميشود.
در سال 1937 پروژهء « ايلو انسالوبر » با همکاري پيرژانره براي تغيير قسمتي از شرق پاريس
(حومه سن آنتوان ) ارائه شد. اين طرح مشتمل بر خيابان بندي مجدد محله بود که جوابگوي ترافيک
باشد. اجراي پروژه کاملا" ميسر بود زيرا تغيير خيابانها فقط شامل ايم محله بود و ارتفاع
آسمانخراشها چندان زياد نبود که ساختن آنها غير ممکن باشد.
طرح « اونيته دابيتاسيون » (52-1947) در اين طرح منازل به اندازه هاي مختلف طرح شدند و مانند
يکي از پروژه هاي فرانک لويد رايت براي آسمانخراشهاي مسکوني اتاقهاي هر منزل در دو طبقه
قرار ميگيرد که پلکاني از داخل منزل اتاقها را به يکديگر مرتبط ميسازد. اين پروژه از پروژهء قبلي
پيچيده تر است. اتاقها در دو جانب ساختمان قرار گرفته و توسط راهرويي به يکديگر مرتبط ميشدند.
لوکوربوزيه در سالهاي 53-1952 در نانت فرانسه و در سال 58-1956 در برلين به آپارتمان سازي و
شهرسازي خود ادامه داد
http://www.sadreh.com
 

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز
طراحي شهري چيست؟

طراحي شهري چيست؟

omraneno.blogfa
 

پیوست ها

  • ط´ظ‡ط±ظٹ ع†ظٹط³طھ.doc
    73.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0

sara_r

کاربر بیش فعال
پیاده­راه، فضای عمومی شهری

پیاده­راه، فضای عمومی شهری


پیاده­راه، فضای عمومی شهری 2
Pedestrian Way, Public Urban Space
پیاده­راه­ها، محل حضور همه شهروندان و مشارکت آنان در زندگی جمعی­شان می­باشد. این فضاها در مقیاس همه شهر عمل کرده و پذیرای گروه­های مختلفی از شهروندان می­باشد. پیاده­راه­ها علاوه بر نقش ارتباطی و دسترسی، مکانی امن و راحت برای تماس اجتماعی، گردش و تماشا و ... فراهم می­آورد. در پیاده­راه­ها، آزادی عمل انسان پیاده برای توقف، مکث، تغییر جهت و تماس مستقیم با دیگران بسیار زیاد است. از این رو شهروندان به تدریج به حضور در شهر و انجام فعالیت­های مدنی عادت کرده و زمان بیشتری را در فضاهای شهری می­گذرانند و این به نوبه خود به بهبود و ارتقاء فرهنگ و عادات شهرنشینی؛ از جمله رعایت حقوق دیگران و احساس مسئولیت در برابر جامعه کمک می­کند که به خصوص برای جوانان و کودکان می­تواند نمونه زنده آموزشی محسوب شود. "سرزندگی" از ویژگی­های اساسی و اصلی پیاده­راه­هاست، از این ­رو می­بایست در پیاده­را­ه­ها همواره زندگی اجتماعی در جریان باشد. این فضا همچنین می­بایستی بتواند جاذب طیف وسیعی از شهروندان بوده و خود را همواره با رویداد­های درون خود هماهنگ سازد. لذا "انعطاف" نیز از ویژگی­های مهم در پیاده­راه­هاست. در نهایت آنچه که متضمن حضور همه شهروندان و زندگی دایمی در پیاده­راه­هاست "ایمنی" این فضا می­باشد.
در شهرهای قدیم ایران، شکل­گیری راه­ها و فضاهای شهری براساس مقیاس­ و نیاز حرکت پیاده بود. وسعت شهرها و فاصله میان مراکز مختلف آن، چنان بود که شهروندان با پای پیاده از نقطه­ای به نقطه دیگر می­رفتند و هر گاه برای جابه­جایی افراد یا کالایی از چهارپایان استفاده می­شد، سرعت و نحوه حرکت به گونه­ای بود که الزاما نیازی به متمایز بودن راه­ها و فضاهای ارتباطی پیاده و سواره از یکدیگر احساس نمی­شد. این گونه الگوی حرکت در شهر، نه تنها پیوندی حسی و ذوقی میان شهر و شهروندان برقرار می­کرد، بلکه به راه­ها و معابر شهری، خصلتی اجتماعی و فرهنگی نیز می­بخشید.
در شهرسازی معاصر، حرکت پیاده و نیازها و حقوق طبیعی انسانی پیاده، کمتر مورد توجه برنامه­ریزان و طراحان شهری بوده و راه­های پیاده نه به عنوان بخشی مستقل از فضاهای شهری، بلکه به عنوان تابعی از حرکت سواره به حساب آمده است. در واقع در سنت شهرسازی رایج، برنامه­ریزی برای ماشین، همواره مقدم بر برنامه­ریزی برای انسان بوده است. در ایران نیز با سلطه تدریجی حرکت سواره بر فضاها و معابر شهری، برنامه­ریزی و طراحی شهری روز به روز از مقیاس­ و نیاز انسان پیاده دور شده و در نتیجه از ارزش­ها و جاذبه­های اجتماعی و فرهنگی فضاهای شهری کاسته شده است. در این روند، مفهوم و کارکرد عناصر شهری سازگار و مطلوب شهری مثل محله، خیابان، میدان، گذر، کوی و ... تغییر کیفی و ماهوی پیدا کرده و محتوای غنی انسانی خود را از دست داده است. اما یکی از بارزترین اقدامات ارزشمندی که طی سال­های اخیر در جهت ارتقا کیفیت حرکت پیاده، صورت گرفته احداث پیاده­راه­هایی در شهرهای تبریز، مشهد و بوشهر بوده است. باید توجه نمود که صرف احداث مسیر ویژه پیاده، موفقیت و کارآیی آن را در شهر تضمین نمی­نماید. همچنین احداث مسیر ویژه پیاده در یک شهر نمی­تواند به منزله الگوی اجرایی در شهرهای دیگر به شمار رود. تفاوت­های اقلیمی، فرهنگی و ویژگی­های متفاوت شهرسازی در هر منطقه، رویکرد خاصی را نسبت به مساله پیاده­راه­سازی طلب می­کند.
پیاده­راه، فضای عمومی شهری ۱
Pedestrian Way, Public Urban Space

حرکت پیاده طبیعی­ترین، قدیمی­ترین و ضروری­ترین شکل جابجایی انسان در محیط است و پیاده­روی هنوز مهم­ترین امکان برای مشاهده مکان­ها، فعالیت­ها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزش­ها و جاذبه­های نهفته در محیط است. پیاده­روی دارای اهمیت اساسی در ادراک هویت فضایی، احساس تعلق به محیط و دریافت کیفیت­های محیطی است. چهره شهر بیشتر از طریق گام زدن در فضای شهری احساس می­شود. به طور کلی می­توان حرکت پیاده را به هفت فعالیت مختلف تقسیم کرد که عبارتند از: قدم زدن، ایستادن، نشستن، درازکشیدن، دویدن، بازی کردن و تماشا کردن.
یکی از تحولات اخیر در گرایش­های جدید شهرسازی جهان، توجه به حرکت پیاده و نیازهای آن به عنوان یک موضوع فراموش شده مهم شهری است. امروزه تاکید بیش از حد بر حرکت سواره و حل مسایل مختلف آن و غفلت از ساماندهی و برنامه­ریزی برای حرکت پیاده، یکی از نقایص شهرسازی معاصر محسوب می­شود. در دو سه دهه اخیر، در نتیجه اوج­گیری و حاد شدن مشکلات شهری مانند آلودگی محیط، دشواری رفت­و آمد، ناامنی راه­ها، انحطاط مراکز تاریخی شهرها، افت کیفیت فضاهای شهری، افول ارزش­های بصری و ... واکنش گسترده­ای علیه سلطه حرکت موتوری و کاهش تحرکات پیاده در جهان به­وجود آمده است. در این زمینه، بازیابی و توسعه فضاهای پیاده به یکی از محورهای برنامه­ریزی و طراحی شهری بدل شده که از آن به عنوان "جنبش پیاده­گستری" یاد می­شود.
جنبش گسترش فضاهای پیاده، نه­تنها سیمای کالبدی شهرها را عوض کرده، بلکه تغییرات نوینی در کیفیت زندگی شهری و رفتار اجتماعی و فرهنگ مردم به­وجود آورده است. همچنین الگوها و روش­های جدیدی برای حل مسایل شهری ارایه داده که باعث تحولی عمیق در نظریه­ها و روش­های شهرسازی، به ویژه در عرصه ساماندهی فضاهای شهری شده است.
نخستین اقدام در جهت تفکیک حرکت سواره از پیاده در دنیا، در سال 1858 توسط شهرساز و معمار امریکایی به نام "اولمستد" صورت گرفت. طی این اقدام اولمستد در طراحی پارک مرکزی نیویورک، برای عبور پیادگان پلی از سنگ روی جاده وسایل نقلیه بنا نهاد. در ایالات متحده آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم این نوع خیابان­های پیاده با نام ""Mall شکل گرفتند که بیشتر همسو با مقاصد تجاری در مرکز شهرها بودند و در عین حال هدف­شان ایجاد محیط­های مطلوب برای خرید و گردش در شهرها بود.
معابر پیاده یا پیاده­راه­ها، معابری با بالاترین حد نقش اجتماعی هستند که تسلط کامل با عابر پیاده بوده و تنها از وسایل نقلیه موتوری به منظور سرویس­دهی به زندگی جاری در معبر استفاده می­شود. این معابر می­توانند به صورت کوچه، بازار، بازارچه، مسیری در میدان، پارک یا فضای یک مجتمع شکل بگیرند. پیاده­راه­ها با از میان بردن ترافیک عبوری سواره در بخشی از شهر ایجاد می­شوند، و به دلایل معمارانه، تاریخی یا تجاری شکل می­گیرند.

 

sara_r

کاربر بیش فعال
خیابان؛ معنا و مکان 1

Street; Meaning & Place 1



خیابان یکی از فضاهای شهری است که تاریخی به قدمت شهرها دارد و سرنوشت آن با فراز و نشیب­های بسیاری همراه بوده است.
خیابان، محل اصلی تفریح و گشت­وگذار عابران است زیرا کناره­های آن زنجیره­ای از نمایش­های کوچک صحنه­های روزمره را عرضه می­کنند. مغازه­های کوچک که درون هر یک از آنها صحنه­ای خاص در ساعات مختلف روز در جریان است؛ ورودی ادارات و فروشگاه­ها و مراکز خدماتی و مساجد و غیره، با فضاهای ویژه رفت­وآمدهای خاص آنها، تقاطع­ها و گره­های شهری (میدان­ها و چهارراه­ها)، نقاط ویژای چون کیوسک­های فروش جراید و سایر کیوسک­های فروش موادغذایی که به شکل ثابت یا متحرک هریک به گرد خود فضایی موقت یا دائما پر ازدحام را می­سازند. همه این صحنه­ها، قدم زدن در شهر را به شرکت در نمایشی دائم بدل می­کند که می­تواند برای هر رهگذری به­خودی­خود تماشایی باشد. بزرگ­ترین تفریح همه جهانگردان عالم، خیابان­پیمایی است و همین نکته است که منتقدی چون جین جاکوپز را به تحسین از حیات خیابان و سرشادی و زندگی آن وا می­دارد.
خیابان­ها عرصه­ای برای بیان شهری نیز به حساب می­آیند. مردمان شهری احساس­های جمعی چون شادی، غم و خشم خود را بیش از هر کجا در "زبان خیابان" به بیان درمی­آورند: خیابان محل برپایی جشن­هایی است که گاه همچون جشنواره­های برزیلی هفته­ها به طول می­انجامد، جشنواره­های جدید در شهرهای مدرن همچون جشنواره­های موسیقی در لندن و نیویورک گویای تمایل با بازگشت به این کارکرد قدیمی خیابان هستند، برگزاری مراسم عزاداری به­ویژه عزاداری­های ملی (نمونه­ چنین مراسم­هایی در ایران را می­توان در دسته­جات عزاداری که در دهه محرم در خیابان­ها شکل می­گیرد مشاهده نمود) تصویری گویا از کارکرد خیابان عرضه می­کنند. تشییع جنازه شخصیت­های بزرگ، رهبران سیاسی یا هنرمندان بسیار مردمی، صحنه­های پرشوری را در خیابان­ها به­وجود می­آورد.
خیابان همچنین همواره محلی برای مشاغل کوچک و شکننده بوده است. نوازندگان دوره­گرد، بازیگران، دست­فروشان، فالگیران، در کنار گدایان، ولگردان، کودکان خیابانی و ... از قدیمی­ترین ایام تا امروز ساکنان همیشگی خیابان­ها در تمام شهرهای جهان بوده­اند و بر این گروه باید تعداد هرچه بیشتری از مردمان بی­خانمان را چه در کشورهای فقیر و چه در کشورهای توسعه­یافته که خیابان محل سکونت همیشگی­شان است، افزود.
<H1 dir=rtl style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0cm 0cm 0pt; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%">[SIZE=+0]خیابان؛ معنا و مکان 2


[SIZE=+0]Street; Meaning & Place 2


خیابان­ها همچنین با سروصدا و شلوغی حاصل از عبور افراد و وسایل حمل­ونقل همراه بوده­اند. تصویر خیابان به مثابه مکانی پر سروصدا، پر دود و آکنده از بوهای متفاوت چندان به دور از واقعیت نیست. همین امر (تصویر، صدا و بو) خیابان را به یکی از مهم­ترین نقاط برای تدوین مردم­نگاری­های شهری بدل کرده است.
خیابان می­تواند کارکردی مشخصا سیاسی نیز داشته باشد. چرا که بیان عقاید و آرا در هیچ کجا بهتر از خیابان­ها، محلی برای حضور و انعکاس خود نمی­یابد: گردهم­آیی­ها، راهپیمایی­ها و سخرانی­های اعتراضی، قدرت سیاسی را بیش از هر کجا در صحنه عمومی یعنی در خیابان به زیر سوال می­برد و سرکوب­های خیابانی نیز بیش از هر جایی در خیابان کارکرد دارند.
اما خیابان علاوه بر محلی برای تجمع­های سیاسی، محلی برای نمایش قدرت حاکم نیز بوده است: رژه­های نظامی، حرکت خودروهای روسای جمهوری و شخصیت­های سیاسی مهم از مسیرهای خیابانی با توده­های مردم در دو سوی مسیر که دیوارهای انسانی به­وجود آورده­اند، تمثیلی از تبدیل خیابان به یک "راهروی انسانی" است.
در خاتمه می­بایست خاطر نشان شد که هیچ یک از تلاش­هایی که در طول چند دهه اخیر برای حذف خیابان انجام شده از جمله مواضع بسیار تندروانه لوکوبوزیه در منشور آتن، مصوب کنگره بین­المللی معماری مدرن، نتوانستند خیابان را به­مثابه یک فضای اساسی شهر از میان ببرند. برعکس از سه­دهه پیش تمایل پیشین به تبدیل خیابان به گذرگاهی صرف برای خودروها کنار گذاشته شد و امروز در همه شهرهای توسعه یافته شاهد پدید آمدن خیابان­های انحصاری برای پیاده­روان و گردشگران و خریداران شهری هستیم که ورود خودرو به آنها ممنوع است.
در کشور ما نیز نمونه­هایی از پیاده­راه­ها در شهرهای تبریز، مشهد و بوشهر ایجاد شده که استقبال از این فضاهای جدید گویای چشم­انداز روشنی برای خیابان (خصوصا پیاده­راه­ها) در آینده شهر است.

[/SIZE][/SIZE]
</H1>
 

sara_r

کاربر بیش فعال
سیما هاشمی­نیا

اصول میدان­های بزرگ شهری

1ـ درون و برون میدان
همچنان­که خیابان­ها و پیاده­روهای اطراف یک میدان، تاثیر زیادی بر میزان دسترسی و کاربری آن دارند، ساختمان­های پیرامون میدان نیز به همان اندازه تاثیرگذار هستند. تصور کنید یک کتابخانه عمومی در یک ضلع میدان قرار دارد به طوری که درب­های کتابخانه به داخل میدان باز می­شوند؛ مردم در محوطه کتابخانه (میدان) و روی پله­ها ­نشسته و مطالعه می­کنند و همچنین اتاق مطالعه بچه­ها می­تواند ارتباط مستقیمی با فضای میدان داشته باشد. این ساختمان حتی می­تواند یک کتابفروشی، یک کافه یا ... نیز باشد. بنابراین لازمه فعال و سرزنده بودن فضای درونی یک میدان، صمیمی و پرجنب و جوش بودن فضای بیرونی میدان است.

2ـ ایجاد جذابیت و انگیزه برای حضور مردم
هر میدان شهری بزرگ، مکان­های متنوعی درون خود دارد که می­توانند ایجاد انگیزه و کشش کنند. این جاذبه مکانی می­تواند از هر نوعی باشد؛ کافه­های روباز، آبنماها، مجسمه یا حتی یک رویداد که در میدان رخ می­دهد. ضرورتی ندارد رویدادها و جذابیت­ها در مقیاسی بزرگ باشند، در حقیقت، برخی از بهترین میدان­های شهری جاذبه­های متعدد کوچکی در خود دارند که موجب سرزندگی و رونق میدان و گذران زندگی مردم در طول روز می­شود.

3ـ ترافیک عبوری و پیاده
از جمله عوامل توفیق میدان­ها، سهولت دسترسی به آنها است. بهترین میدان­ها در جهان همیشه آنهایی هستند که به­آسانی و حتی پیاده نیز قابل دسترسی می­باشند. خیابان­های اطراف باریک و ترافیکی عبوری آرامی دارند. محل­های عبور عابران پیاده­ کاملا مشخص هستند و نورها برای عابران پیاده و نه وسایل نقلیه ­ تنظیم شده­اند. درواقع، میدانی که توسط خطوط پرسرعت ترافیکی احاطه شود، از مسیرهای پیاده جدا شده و از ویژگی اساسی­ حضور دائم انسان محروم می­شود.
 

سـعید

مدیر بازنشسته
ميدان، عنصر فرهنگ‌ساز شهري

ميدان، عنصر فرهنگ‌ساز شهري

ميدان، عنصر فرهنگ‌ساز شهري


ميدان به فضايي گفته مي‌شود كه در ميانه ساختارهاي معماري شكل مي‌گيرد. اين فضا در طول تاريخ تكامل شهرسازي و نسبت به ضرورت‌هاي موجود زمان و مكان شكل‌گيري، كاربري‌هاي متفاوتي داشته است و در گذشته بيشتر فعاليت‌هاي اقتصادي و عملكردهاي گوناگون حكومتي و اجتماعي در اين فضاي روباز انجام مي‌گرفته است.

شهرهاي با سابقه تاريخي، داراي ميدان‌هاي معروفي هستند كه جزئي از خاطرات مردم و هويت تاريخي اين شهرها به شمار مي‌روند. بناهايي كه ميدان را احاطه مي‌كنند نسبت به شرايط به وجود آمدن ميدان داراي ويژگي‌هايي هستند كه اين ويژگي‌ها تنوع ميدان را موجب مي‌شود:

• جايگيري يك ساختمان مهم نظير كاخ سلطنتي در يك جانب و فضاي باز مقابل آن كه به منظور بهره‌برداري‌هاي خاص ايجاد مي‌شود (ميدان ارگ تهران)

• فضاي محصور از سه جانب كه ضلع چهارم آن باز است و خيابان يا معابري از مقابل آن مي‌گذرد (سبزه ميدان در تهران)

• قرارگيري چند فضاي معماري كه كاربري‌هاي متفاوت ولي مكمل و مرتبط با يكديگر دارند و كالبد مشتركي را ايجاد مي‌كنند و از طرحي منظم و هماهنگ برخوردارند نيز نوعي ديگر از ميدان را به وجود مي‌آورند كه از معروف‌ترين اين گونه ميدان‌ها در جهان مي‌توان به ميدان «سن‌ماركو» در ايتاليا، ميدان «مايور»، در اسپانيا و ميدان امام (نقش جهان) در ايران اشاره كرد.

تركيب ساختمان‌هايي با عملكرد متفاوت در اطراف يك ميدان نمايانگر آن است كه سعي بر گردآوري شهروندان در يك فضاي عمومي و تقويت روابط اجتماعي از بيشترين اهميت در طراحي اين ميدان برخوردار بوده است.

ميدان نقش جهان اصفهان اين ويژگي‌ها را به كامل‌ترين شكل در ميان ميدان‌هاي تاريخي جهان به همراه دارد. مقر حكومتي، جايگاه مذهبي، فعاليت اقتصادي و زمين ورزشي (بازي چوگان) كمال يافتگي و شكوه و زيبايي را در اين ميدان به نمايش گذاشته و آن را در جهان بي‌همتا كرده است.

با ورود اتومبيل و پررنگ‌تر شدن حضور آن در زندگي ساكنان شهرها عملكرد ميدان از حالت سنتي خود خارج شده و مفهوم جديدي پيدا مي‌كند هر چند در طراحي اين ميدان‌ها نيز اصول كلي زيبايي شناختي در اجزاي معماري محصور كننده ميدان رعايت شده و فرم و مصالح به كار رفته در بعضي ميدان‌ها در نهايت هماهنگي بوده و در واقع يك نما در اطراف ميدان تكرار مي‌شود.

علاوه بر بدنه‌هاي متناسب و موزون، آب‌نماسازي و ايجاد فضاي سبز نيز جزو اجزاي شكل‌دهنده ميدان به شمار مي‌رود و گاهي نيز نصب و ايجاد يك عنصر مشخص هنري مانند مجسمه شخصيت‌هاي فرهنگي و اسطوره‌اي در وسط ميدان موجب تقويت نمادهاي شهري و شكل‌دهي هر چه بيشتر فضاي ميدان به عنوان يك فضاي عمومي خاطره‌انگيز مي‌شود.

«ميكل آنژ» در طرح‌ بهسازي و تكميل ميدان «گامپيدوليو» بر بالاي تپه «كامپيتولينه» به سال 1539 _ 1537 ميلادي علاوه بر ساخت و سازهاي مناسب با ساختارهاي موجود و ايجاد هماهنگي در بدنه‌هاي ميدان اقدام به كف‌سازي آن و با انتقال مجسمه «ماركوس‌ اورليوس» به دستور «پاپ پل سوم» و نصب آن در مركز اين ميدان روي سكويي كه به همين منظور طراحي كرده بود، نبوغ خود را در درك فضاهاي شهري و به وجود آوردن و القا شكوه و عظمت و تهييج شور و شوق ملي و ايجاد يك فضاي دلنشين كه در گذشته نيز مركز حكومتي رم باستان به شمار مي‌رفت، به نمايش گذاشت.

پس از گذشت حدود پانصد سال از اجراي طرح ميكل آنژ ساخت و ساز مرتفع در ضلع جنوب غربي ميدان فردوسي تهران كه نام شاعر حماسه‌سراي بزرگ ايران و جهان بر آن نهاده شده است، مجسمه او را كه نماد فرهنگي و ملي ايرانيان در پايتخت كشور است به گونه‌اي تحقير‌آميز تحت‌الشعاع قرار داده و با خودنمايي در هر چه محقر جلوه دادن فضاي ميدان، تناسب نسبي بناهاي اطراف را نيز بر هم زده و خود را پيش از مجسمه و اجزاي ديگر ميدان بر بيننده تحميل كند.

سوالي كه به ذهن متبادر مي‌شود اين است كه چه كساني مسئول چنين خطاهايي در منظر شهري هستند و تا چه زماني اين اشتباهات در شهر تهران و ساير شهرهاي ايران تكرار خواهد شد؟ آيا مديران شهري به زيبايي شهر و حفظ هويت آن توجهي دارند؟ آيا حضور سرسام‌آور اتومبيل در تهران به خصوص در بافت‌ مركزي و آلودگي ناشي از آن زنگ خطري براي جلوگيري از تراكم نيست؟

چه كساني بايد پاسخگوي ناهنجاري‌هاي موجود باشند كه در اثر تكرار اشتباهات پيش آمده است؟ آيا آن قدر كه برخي مديران شهري به درآمدزايي مي‌انديشند به فكر روح و روان و سلامتي شهروندان هستند؟
تا كي بي‌تفاوتي نسبت به ارزش‌هاي تاريخي و هنري ادامه خواهد يافت؟ تهران بايد نمادي از الگوهاي فرهنگي ايران اسلامي در جهان باشد، آيا با بي‌اعتنايي به روند كنوني تخريب ساختارهاي تاريخي مي‌توان به اين مهم دست يافت؟
 

mehdiezz

عضو جدید
شهرسازي چيست؟

شهرسازي چيست؟

:gol:شهرسازي چيست؟
شهرسازي علمي است که به بررسي همه ي تحولات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فيزيکي يک شهر مي پردازد و تلاش مي کند که روابط موجود در يک شهر را در قالب نظامي هماهنگ، مديريت و سازمان دهي کند و متخصص شهرسازي نيز کسي است که با مطالعه و بررسي روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي حاکم در شهر، برنامه اي بسامان و مطبوع براي يک شهر ارايه دهد. برنامه اي که تصويرگر سيماي شهر در آينده است.
[FONT=F_Titr]شهرسازي يعني مطالعه طرح ريزي و توسعه شهرها بادرنظرگرفتن احتياجات اجتماعي واقتصادي باتوجه به حداقل رساندن مشكلات شهري وپاسخ گويي به نيازهاي عمومي جمعيت شهري.[/FONT]
[FONT=F_Titr]شهرسازي يك كارگروهي و يك كوشش ذسته جمعي باشركت متخصصين علومي است كه به نحوي در زمينه مسائل شهري مي توانند به مطالعه بپردازندو درجهت بهبود، توسعه وبه طوركلي وضع آينده آنهابه تعيين برنامه مبادرت كنند.[/FONT]
در واقع ، « شهر سازي » را مي توان جزو فعاليت ها و علومي به شمار آورد که با زندگي روزمره و لحظه اي انسان ها ارتباط دارد و آثار آن در نحوه « سکونت» و « کار و فعاليت » و « گذراندن اوقات فراغت » شهروندان ملموس و آشکار است . از اين روست که « شهرسازي » را مي توان دانشي تلقي کرد که تلاش دارد رابطه اي متعادل بين « انسان » ، « فعاليت » و « فضا – مکان » ايجاد نمايد . تحقق اين تلاش ، بدون « برنامه ريزي » ميسر نيست . بر همين مبنا ، همان طور که در برنامه ريزي ، ابعاد مختلف زندگي و جوامع انساني با بهره گيري از دستاوردهاي علومي چون اقتصاد ، جامعه شناسي ، مردم شناسي ، بوم شناسي ، اقليم شناسي و . . . مورد مطالعه و بررسي قرار مي گيرد ، در شهرسازي ، نيز تمامي اين ابعاد ، بايد مد نظر قرار داده شود تا با شناسايي و تحليل واقعيت هاي موجود ، تمهيدات ايجاد بستر مناسب زندگي براي ساکنان شهرها فراهم آيد .[FONT=F_Titr][/FONT]
ما واقعيتي بيروني تحت عنوان شهرسازي نداريم، يعني؛ هيچ دستگاه، واحد يا نهاد اجتماعي توان طراحي و ساخت پديده اي به بزرگي شهر را ندارد. بنابراين کلمه ي شهرسازي از نظر مفهومي، معنا ندارد و ما معادل آن را نيز در زبان هاي خارجي نداريم و به جاي آن از عنوان هاي برنامه ريزي شهري و طراحي شهري استفاده مي کنيم. چرا که شهر را مي توان برنامه ريزي يا بخش هايي از آن را طراحي کرد. يعني، مدل فيزيکي آن را ايجاد کرد. اما کسي نمي تواند مسئوليت ساخت پديده ي پيچيده اي مثل شهر را بر عهده بگيرد. به همين دليل عنوان شهرسازي درست نيست و در شوراي عالي برنامه ريزي وزارت علوم نيز نام اين رشته برنامه ريزي شهري و منطقه اي است. در شهرسازي و برنامه ريزي شهري هفت محور اصلي وجود دارد :
- برنامه ريزي شهري
- برنامه­ريزي منطقه­اي و ناحيه­اي
- برنامه ريزي حمل و نقل­
- برنامه ريزي اقتصادي و اجتماعي
- برنامه ريزي شبکه هاي زيرساختي
- برنامه ريزي محيط زيست
- طراحي شهري
شهرسازي در كتب لاتين به مفاهيم مختلفي تعريف شده است از جمله فن و مهارت ساخت شهر، تهيه نقشه شهر، تدبير كردن در امور شهر و ساخت محيط شهر مي‌باشد همچنين شهرسازي به عنوان طرح آگاهانه كالبدي است.
«كبيل شهرسازي را دانش سامان دادن كاربري زمين، تامين محل ساختمانها و مسير جاده‌هاي ارتباطي با حداكثر عملي بودن و راحتي و دسترسي تعريف كرده است. لينچ : شهرسازي را توزيع نظام كلي فضايي فعاليتها و عناصر در يك منطقه يا زمين دانسته است. چيپين : انجام تلاش منظم و سيستماتيك در جهت پيش بيني گرايشهاي اجتماعي و اقتصادي يك جامعه و هماهنگ كردن محيط فيزيكي با ‌آنرا شهرسازي بحساب آورده است. همچنين وي در تعريفي ديگر شهرسازي را چيزي جز انجام كاربري زمين ندانسته است» برخي ديگر از صاحبنظران، شهرسازي را نوعي برنامه‌ريزي فيزيكي دانسته‌اند كه جهت ارائه طرح و برنامه ريزي فيزيكي آينده، نگرش به حال و گذشته نيز لازم است و در تمام زمينه‌ها فرآيند حال و گذشته بايد نگريسته شود. هر برنامه‌ريزي چون آينده مورد نظري را در پيش دارد پس بايد هدف مشخصي را نيز دنبال كند و راهها و گامهاي رسيدن به اهداف آينده بايد مدنظر قرار گيرد.
بطور كلي دانش شهرسازي و بقولي ديگر هنر شهرسازي كه در واقع آنرا مي‌توان تلفيقي از علم و هنر دانست به دو قسمت تقسيم مي‌شود. قسمت اول تحت عنوان برنامه‌ريزي شهري و بخش دوم تحت عنوان طراحي شهري است. بدين صورت كه هر دو بخش لازم و ملزوم يكديگر بوده و تقدم و تاخر آنها بايد رعايت شود. انجام و ارائه هرگونه طرح فيزيكي يا طرح شهري بايد پس از مرحله برنامه‌ريزي شهري انجام شود و بدون برنامه‌ريزي در خصوص شهر امكان طراحي وجود ندارد.
از آنجا كه شهرسازي بطور مستقل وجود ندارد با پيوند و ارتباط دادن با علوم پيراموني امكان فعاليت مي‌يابد، شهرسازي در رده علوم ميان رشته‌اي تعريف شده است.
با مثال ساده‌اي مي‌توان مطلب فوق را روشن ساخت. رفع مشكل و نارسايي يك چهارراه در شهري صرفاً تكيه كردن بر مشكل كالبدي و فيزيكي چهارراه نمي‌تواند باشد عواملي كه مشكل تردد را در چهارراه بوجود مي‌آورد مي‌توان به صورت زير برشمرد.
الف : عدم رعايت قوانين و ضوابط راهنمايي و رانندگي، اين مطلب ممكن است به دو دليل بوقوع به پيوندد، از طرفي قوانين راهنمايي و رانندگي دچار اشكال هستند و نارسائيهاي مقرراتي وجود دارد و از سوي ديگر مردم به هر علتي حاضر به رعايت قانون نيستند.
ب : چراغهاي راهنمايي خوب عمل نمي‌كنند و بعضاً با سيستم وسائط نقليه هماهنگ نيست.
ج : مشكلات كالبدي و فيزيكي از جمله كاربريهاي نامناسب، عرض نامناسب شبكه در چهارراه وجود دارد.
در يك مسئله شهري همانطور كه اشاره گرديد مجموعه‌اي از عوامل فرهنگي، اقتصادي، كالبدي و ... وجود دارد كه امكان تردد مناسب در چهارراه را دچار مشكل كرده است. نتيجه اينكه مسائل و مشكلات شهري و از جمله برنامه‌ريزي شهري و شهرسازي نگرش صرف و واحدي نسبت به كالبد و فيزيك شهر ندارد بلكه در امر برنامه‌ريزي نگرش نسبت به پارامترهاي اقتصادي، طبيعي و جغرافيايي، تاريخ، محيط زيست، فني و سويل، كالبدي و فيزيكي، جامعه‌شناسي مي‌باشد. لذا شهرسازي را جزء علوم كاربردي و نيز علم ميان رشته‌اي تعريف كرده‌اند.
گدس و صاحبنظران ديگري از جمله مكلوين و چادويك حل مسائل شهرسازي را صرفاً به صورت سيستماتيك ميسر دانستند. در مسير و نگرش موضوعات، بارزترين روش تحقيق و مطالعه فرآيند است در فرآيند بطور كلي سه مرحله شناخت، تجزيه و تحليل و برنامه‌ريزي با ارائه طرح فيزيكي جاي دارد كه فرآيند اگر به صورت مفصل مورد توجه باشد در واقع مراحل هفت گانه زير را مي‌توان در آن جستجو نمود».
شناخت ـ مسئله يابي ـ حصول ـ تدوين اهداف در راستاي حل مسائل مرحله قبل ـ تدوين و ارائه راه‌حلهاي عملياتي و ممكن جهت نيل به اهداف كلي ـ ارزيابي اهداف عملياتي يا راه حلهاي مرحله قبل با توجه به معيارهاي هماهنگ با موضوع ـ انتخاب راه حل بهينه ـ اجراي راه حل بهينه.
 
  • Like
واکنش ها: cctv

پورسعید

عضو جدید
طراحي شهري چيست؟

طراحي شهري چيست؟

[FONT=&quot]طراحي شهري چيست؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]طراحي شهري فرآيندي است كه به شكل‌دهي فيزيكي بافت‌هاي مختلف شهري و روستايي منجر مي‌شود. طراحي شهري با رويكرد ساختارگرايي به ايجاد اماكن متعدد مي‌پردازد. اين فرآيند طراحي ساختمان‌ها، فضاها و چشم‌اندازها را در برمي‌گيرد و نهايتا جرياني را به راه مي‌اندازد كه به عمران و آبادي شهري كمك مي‌كند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تعریف طراحی شهری :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]طراحی بخشی از هنر سازمان دادن فضای کالبدی است که با رشته های مختلف علمی و هنری مانند برنامه ریزی شهری ,معماری و منظر سازی ,مهندسی فنی ,مهندسی ترافیک و حمل و نقل روانشناسی ,جامعه شناسی واقتصاد سر و کار دارد و در عین حال با سیاست و فرهنگ نیز ارتباط پیدا می کند.پس می بینیم که دامنه ی فعالیتش بسیار گسترده است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اگر گفته ی مانوئل کستل را بپذیریم که برنامه ریزی عین سیاست است شاید بهتر بتوان حوزه ی فعالیت شهری را مشخص کرد .به نظر جف لوید طراحی طراحی شهری حلقه ی پیوند دهنده ی معماری , معماری منظر, مهندسی به صورت گسترده و برنامه ریزی وبلاخص برنامه ریزی شهری است.این نظریه ای که امروز هم از اعتبار خود برخوردار است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]در تعاریف بالا ما به دنبال جوهر و مفهوم طراحی شهری هستیم چیزی که در شرایط جامعه ی ما نیز مفید واقع می شود . طراحی شهری فعالیت جدیدی نیست . بحثهای فراوانی از قدیم وجود داشته مبنی بر اینکه با شکل گرفتن فضای خصوصی زندگی بشر فضای عمومی نیز شکل گرفته , زیرا انسانها می خواسته اند با هم رابطه داشته باشند و به محض آنکه انسان پا ازفضای خصوصی بیرون می گذارد و در فضای عمومی قرار می گیرد حضور طراحی شهری در تاریخ کالبدی او آغاز می شود.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]گستردگی فعالیت طراحی شهری نشان می دهد که این فعالیت مانند یک طرح معماری یا طراحی یک پارک نیست که با طرح مشخصی شروع شود یا پایان پذیرد. یک کار معماری معمولا در جایی شروع می شود و خاتمه می یابد , ملی یک میدان به عنوان عنصری از سازمان فضایی شهر در طول تاریخ تکون می یابد , دگرگون میشود ,تغییر می کند و یا مدام عوض می شود . چنین فضایی می توانداز عهد باستان شروع شود , وسطی را پشت سر گذارد , رنسانس را ببیند و امروز هم بتواند در آن فعالیت و زندگی کند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دشواری پیش بینی آینده ایجاب می کند که طراحی شهری انعطاف پذیر باشد , بتواند خود را با حرکات ونوسانات و تصمیم گیری ها تطبیق دهد ,اصلاح شود و به قولی مدارا کند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]حرفه‌اي نو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]طراحي شهري يكي از جديد‌ترين حرفه‌هاست كه بيش از 25 سال از عمر آن نمي‌گذرد. بيشتر آن چه كه طراحان شهري ارايه مي‌كنند، (طراحي بافت‌هاي مسكوني) دستاورد حوزه‌هاي شغلي ديگر است. در واقع طراحي شهري يك رويكرد چندگانه نسبت به ساير مشاغل دارد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]رسالت عمومي[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]همزمان با شكل‌گيري صنف طراحان شهري، معماران، شهرسازان، طراحان فضاي سبز، مهندسان راه، هنرمندان و طيف وسيعي از مشاغل وفاداري خود را به اين حوزه «طراحي شهري» اعلام كردند.در واقع رسالت اين حوزه‌ها تغيير روند شكل‌دهي فضاهاي پيراموني بود. از جمله مباحث چالش برانگيز ميان اين حوزه‌ها عبارت‌ بودند از:[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]الف) معماران بايد سواي از طراحي ساختمان‌ها، با موقعيت مكاني بناها هم در ارتباط باشند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ب) شهرسازان هم بايد با شكل فيزيكي توسعه و گسترش شهرها ارتباط داشته باشند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ج) طراحان فضاي سبز هم بايد در ابتداي فرآيند طراحي شهري به بررسي و فهم درست از مناطق مورد نظر دست يابند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]د) مهندسان راه هم بايد به جاي تمركز روي مباحث ترافيكي، از مهارت‌هاي خود در ايجاد فضاهاي دلپذير (چه براي سكونت و چه براي مشاهده صرف) استفاده كنند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]چه اقداماتي در دستور كار طراحان شهري قرار دارد؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]1 _ وسعت ديد دادن به فضاي شهري _ استفاده از ابتكارهايي چند در توليد و بازتوليد محيط‌هاي پيراموني[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]2 _ طراحي فضاهاي ساخته شده _ از كل شهرها و حومه‌هاي آنها گرفته تا خيابان‌ها و ميدان‌ها ارايه نظرات خود بر چگونگي عمران و احياي شهرها[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]3 _ تحقيق و تفحص پيرامون مناطق مورد نظر و ساكنان آنها در نظر گرفتن بافت فيزيكي، سياسي، اقتصادي و روان‌شناسي حاكم بر آن مناطق[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]4 _ تحت تاثير قرار دادن مردم با ابتكارات خود، كمك به آنها در اتخاذ تصميم‌هايي مناسب و ‌آموزش آنها جهت ايجاد مكان‌هاي مطلوب[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]5 _ توسعه سياستگذاري‌هاي نوين پيرامون ساخت و سازهاي شهري[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]6 _ مشاور گروهي _ كمك به مردم براي برعهده گرفتن نقش‌هايي پيرامون سازندگي و طراحي حومه‌ها[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]7 _ ارايه تصاوير گرافيكي _ از طراحي‌هاي كلي و تكنيكي گرفته تا استفاده از آخرين دستاوردها در طراحي‌هاي كامپيوتري[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]هدف از طراحی شهری چیست ?[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]طراحی شهری بخش بسیار مهم و حساسی از هویت شهروندان یک شهر به شمار می رود.بدین معنا که چگونه می اندیشند ،چه امکاناتی در دسترس داشتند و چه متخصصانی نبوغ خود را ارائه دادند تا شهری که در آن زندگی می کنیم ساخته شده است. زمانی که این عوامل را کنار یکدیگر قرار می دهیم تا ترکیبی از یک شهر را ارائه نماییم ،سیمای شهر گویای فرهنگ و نگرش آن جامعه می باشد.معیار فرهنگی ،سلیقه ی شخصی ،تفکر و امکانات نهادهای اجتماعی در یک کشور تعیین کننده ی نمای ظاهری شهری و بالطبع طراحی شهری است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]طراحی شهری از یک سو باید حداقل خدمات و امکانات شهری را به طور یکسان در اختیار کلیه شهروندان قرار دهد و از سوی دیگر تنوع و امکان انتخاب جایگرین متفاوت را برای گروه های مختاپلف جامعه فذهم سازد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]هدف اول مستلزم یکنواختی استانداردها و جامعیت آن می باشد،ولی هدف دوم تنوع استانداردها و به کار گیری تدابیر و راهبردهای متخصصان و افراد ذی صلاح در شهرسازی را ایجاب می نماید.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]طراحی شهری در چارچوب کلی فرایند برنامه ریزی و تصمیم گیری جامعه ،نیاز به تشکلات رسمی دارد تا از این طریق ،قشر ها و گروه های فرهنگی جامعه ،نتواند به ارزشها و آرمانهای خود جامه ی عمل بپوشانند و پیشنهاد های طراحی را که نهایتا به صورت سرمایه گذاری شهری ،مرمت ،نوسازی ،بازسازی و ساخت و حفظ بناها در می آید ،بهتر ارائه دهند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اگر از هر قشر خواسته شود تا نظر خود را در مورد شکل شهر و نقش هشر بیان کند در طراحی شهری ،تنوع ، هماهنگی و زیبایی سیمای شهر و الگوی فعالیت ها به بهترین نحو فراهم می آید وزیرا در این حالت طراحی شهری رفتارهای جمعی خواسته های فرهنگی و هویت گروهی را منعکس می سازد.فرضیه اصلی در این جا این است که طراحی خیال پردازانه با استفاده مشترک از فضا و سهیم شدن در امکانات و دسترسی متعدد به عملکردهای شهری و تنوع در شیوه های زندگی می تواند برخی از تضاد های بارز بین گروه ها را از بین ببرد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]طراحی شهری فعالیتی پر هزینه تر از برنامه ریزی شهری می باشد و مستلزم به کار گیری منابع کمیاب و متخصصان حرفه ای ماهر است .این نکته حائز اهمیت است که فعالیت های طراحی شهری در جهاتی سوق داده شود که عملکردها و عوامل شکل دهنده ی شهری بیشترین تاثیر را روی رفتار کلی افراد و بافت و فرم شهر داشته باشد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پله و رمپ در فضا های شهری[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]موارد استفاده :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پله به عنوان یکی از مصالح پوششی کف ، ارتباط بین سطوح نا همطراز را امکان پذیر می سازد . پله همچنین می تواند در تعریف فضاها و حتی به عنوان مکانی برای نشستن و استراحت مورد استفاده قرار گیرد .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ابعاد :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]در طرح های شهری برای رعایت اصول ایمنی و راحتی معمولا حداقل عرض پله را 1/5 متر در نظر می گیرند . هر رشته پلکان ترجیحا باید دارای حداقل 3 سکو باشد . رابطه بین کف پله ([/FONT]t[FONT=&quot]) و ارتفاع یا خیز پله ([/FONT]r[FONT=&quot]) را می توان با استفاده از فرمول : میلی متر 700 یا 600 2[/FONT]r+ t[FONT=&quot] = محاسبه کرد . حداکثرر ارتفاع پله در اماکن عمومی شهرها ، 150 میلی متر اما اندازه مناسب تر بین 80 تا 120 میلی متر است .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]وزن یا آهنگ :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]وزن یا آهنگ ایمنی بالا رفتن و پایین آمدن از پله را پله را میسر می کند . این ایمنی با ثابت بودن ابعاد ( کف و ارتفاع ) تامین می گردد . لیک در برخی نقاط که پله ها در مسیر اصلی و مستقیم قرار ندارند ، برای ایجاد دسترسی سریع به مکان مورد نظر ، می توان با تغییر متناسب آهنگ ( کاهش تعداد گامها اما بلند تر برداشتن گامها ) امکان حرکت آهسته تر مسافران پیاده را فراهم کرد .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]مقطع طولی :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]زمانی که هدف ، ایجاد ایمنی بیشتر باشد ، لازم است تا حد ممکن لبه پله تشخص و وضوح کافی داشته باشد . برای نیل به این مقصود باید : الف : در نحئه پیوند ، نوع مصالح به کار رفته و رنگ آن تغییر ایجاد کرد . ب : انعکاس یا تصویر لبه ها ، یک خط سایه دار ایجاد کند . پله هایی که لبه آنها گرد ( به شکل بینی گاو ) است ، اگر چه کمتر صدمه می بینند ، اما وضوح و هویت خود را از دست می دهند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]سطوح شیب دار ( رمپ ها ) :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]در شیب 1:12 ( حدودا 8.5% ) حرکت صندلی چرخ دار و کالسکه بچه به خوبی امکان پذیر است . شیب 1:15 ( 6.7%) مناسب تر است ، اما هیچگاه استفاده از رمپ هایی با شیب بیش از 1:20 ( 5%) در محوطه بیمارستان ها جایز نیست . سطح رمپ ها نباید لغزنده بوده و آب های سطحی باید به کرانه های جانبی آن هدایت و سرازیر شود .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]رمپ های پلکان :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]در مسیر های طولانی و شیب دار ، رمپ های که پلکانی عملکرد بهتری دارند . این نوع رمپ ها ، امکان صعود را به صورت پیوسته و یکنواخت ، فراهم می کند . در این نوع مسیر ها ، حرکت توامان ( شانه به شانه ) دو صندلی چرخ دار و یا دو کالسکه بچه امکان پذیر خواهد بود . پله های صعود یا سکوها باید وضوح و برجستگی نمایانی داشته باشند . خیز یا ارتفاع آنها نباید از 100 میلی متر تجاوز کند . سطح پله می تواند از 450 میلی متر هم کمتر باشد ، اما اندازه مناسب در حدود 1 متر ، یعنی به اندازه یک گام بلند است . شیب سطح هر پله حداکثر 8.5% و برای ایجاد تنوع ، می توان پله ها را در دسته های 2 یا 3 تایی در بخشهای مختلف رمپ که به خوبی دیده می شوند ، تعبیه کرد .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پله و رمپ :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]برای تامین دسترسی بهتر معلولین و با هدف شکستن و خرد کردن تدریجی شیب های طولانی می توان ترکیبی از رمپ و پلکان را به کار گرفت . محل تلاقی پله و رمپ را به گونه طراحی کرد که امکان حرکت آزادنه بین رمپ و پله برقرار گردد .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تغییر سطح :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تغییر سطوح به اندازه چند پله در یک مسیر پیاده ، عنصر جداکننده پیاده روهای محلی مسیرهای سواره ( مسافران پیاده و وسائل نقلیه ) به شمار می رود . برای بهبود بخشیدن به چشم انداز، می توان در طول مسیر پیاده ، مکانهایی نظیر بوفه ، کیوسک های فروش و تعدادی نیمکت را در سطحی مرتفع تر از کف معبر سواره مستقر کرد . این اختلاف سطح ، عابرین را از خطر تردد وسائل نقلیه در امان نگاه می دارد .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پلکان جهت نشستن :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]در مکان های مرتفع که استفاده از مناظر اهمیت زیاد دارد ( مانند تفرجگاهها ، حریم رودخانه ها و طول سواحل ) ، باید برای سطح پله ها یا سکوها وسعت بیشتری در نظر گرفته شود ، به نحوی که در قدم زدن ، نشستن و تماشا کردن به خوبی امکان پذیر گردد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ایمنی :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پله ها به ویژه در اماکن عمومی باید هویت و وضوح کافی داشته و از ضوابط مربوط به ساختمان سازی نظیر تعداد پله ها در یک مسیر ، نحوه قرار گیری پله ها ، عرض مناسب پاگردها و وضعیت نرده ها تبعیت کند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]روشنایی :[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تامین نور کافی به ویژه در مکان های غیر هم سطح ، خصوصا در ابتدا و انتهای رشته پلکان ، ضروری است .[/FONT]
 

raha

مدیر بازنشسته
فضای شهری

فضای شهری

شهر مجموعه اي از تركيب عوامل طبيعي، اجتماعي و محيط هاي ساخته شده توسط انسان است كه جمعيت در اين مجموعه به صور منظمي درآمده و آداب و رسومي را براي خود ابداع كرده اند.

شهرها «لايه هايي از محيط هاي خلق شده و اشكال اجتماعي هستند كه فضاي طبيعي را دگرگون مي سازند و روي آن جا مي گيرند، با گذشت زمان انباشته مي شوند و همگي در كنار هم فضاي شهري را مي سازند. بدين ترتيب شهر پديده اي اجتماعي _ مكاني است با بعدي زماني كه ذاتي، اما مدني است. شهر محصولي از زمان است، خلقتي است تاريخي، در برگيرنده تاريخ و بدين علت خود فرآيندي تاريخي است.

«شهر مكان زندگي مردمي است كه تحرك، رمز تشكل، توسعه و استمرار آن است. تحرك در فضاي اجتماعي و اجتماعي فرهنگي، تحرك در فضاي اقتصادي _ اجتماعي و همچنين تحرك در فضاي مكاني. اين تحرك ها در تمام مكان هاي شهر و سرزمين آن اثر ملموس مي گذارد و سازنده شكل جديدي از معادله اي مي شود كه هيچ گاه پايدار نمي ماند.

تمامي تعاريف پيش گفته به نكته اي واحد تكيه دارند و آن محيط ها يا لايه هاي متفاوت و درگير ساخت فضاي شهري است.

شهر در هر لحظه و زمان كيفيت زندگي خود را وامدار تعامل ميان محيط انساني با ويژگي هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي خاص خود از يك سو و محيط كالبدي به مفهوم فضاي ساخته شده از سوي ديگر است. و اين در حالي است كه هر دوي اين عرصه ها با ارتباطي متقابل، فضاي طبيعي شهر را از طريق تصميمات و دخالت هايي كه در آن به اقتضاي نيازهايشان داشته، دگرگون ساخته اند.
البته محيط طبيعي نيز پيش از اين به واسطه محدوديت ها و امكاناتش به عنوان بستر عمومي شكل گيري همه تحركات در عرصه شهر، نيز ويژگي هاي فضاي كالبدي را متاثر ساخته و همچنين شرايط فيزيولوژيكي اجتماعي و فرهنگي ساكنان شهر را تحت تاثير قرار داده است. از اين طريق چيستي و معناي زندگي شهر در هر زمان و به ازاي هر اتفاق تازه، عبارت است از حاصل فرآيند اندر كنش محيط هاي درگير ساخت شهر و تا آنجا كه در عرصه اين تعامل، توازن ميان اجزا برقرار است، زندگي شهري كيفيتي مطلوب دارد.
 

raha

مدیر بازنشسته
محيط كالبدي _ فرهنگي شهر

در داد و ستد مستمر ميان محيط فرهنگي اجتماعي شهرهاي قديمي و فضاي كالبدي آنها به تدريج نوعي از فضاي كالبدي شكل گرفت كه حتي در يك نگاه تصويري روشن از ويژگي هاي فرهنگي ساكنان خود را باز مي نمايد. اين فضا همانند ساكنان خود متأثر و همراه با شرايط اقليمي و محيط طبيعي، هندسه مكاني بي نظيري را شكل مي دهد. در مجموع اين محيط كالبدي با شهروند ارتباطي برقرار مي كند كه صرفا ارتباطي مكانيكي و از جنس رفع نيازهاي فيزيكي نيست. در واقع رابطه اي اجتماعي است كه در عميق ترين ژرفاي انديشه و احساس شهروندان جاي مي گيرد. اين ميراث فرهنگي با جنسيت كالبدي اش هويت خود را همچون ساير ميراث فرهنگي (دين، زبان، هنر، آداب و رسوم) در طول سال ها در عرصه شهر به نسل بعدي منتقل مي كند و از آنان مي ستاند تا كماكان به نسل هاي بعد آن را منتقل كند .

از ديروز تا امروز


در پيگيري اين روند و در سير تاريخي به لحظه هايي از زمان مي رسيم كه زندگي شهر دستخوش تغييرات عمده اي شده است. نظم و توازن ارگانيك از ميان رفته و هجوم فناوري در ناسازگاري مطلق با محيط عمومي شهر، شعور ذاتي آن را مختل كرده است. در اين ميان هيچ كدام از عرصه و محيط هاي شهري نقش واقعي خود را نخواهند داشت. فضاي فرهنگي شهر، آشفته و متفاوت است يا در بروز خارجي خود اين تفاوت را نشان مي دهد. شهر باز هم متحرك است اما پويا نيست و توسعه مي يابد اما اين توسعه نيز پايدار نيست و در اين ميان آسيب پذيرترين محيط ها، ‌محيط كالبدي و فرهنگي شهر است. در اين آشفته بازار ما نيز از راه دلسوزي با تقليل معنايي اين محيط آن را آسيب پذيرتر كرده ايم. با اطلاق واژه بافت تاريخي به محيط كالبدي فرهنگي شهر در نخستين گام همراهي، محيط طبيعي را از او سلب كرده ايم.

در اين صورت بدون در نظر گرفتن هيچ گونه بار معنايي براي محيط طبيعي و همدست با فناوري روزآمد، مجاز به تعرض و تخريب او هستيم. مناظر طبيعي كه پيش از اين در همراهي با عرصه مصنوع شهر، ارزش هاي فرهنگي را مي ساخت امروز به تنهايي به عرصه اي در انتظار فتح تبديل شده است.

بنابراين در حقيقت آنچه امروز تحت عنوان بافت تاريخي شهرها، دلسوزانه در پي حفظ آن هستيم، تقليل يافتن موجوديت و ميراثي با ارزش است و اگر امروز استدلال، ابزار و خواست ما براي نگهداري و تضمين زندگي در آن كافي نيست، شايد عمده ترين دليل همين تقليل معناست.

با تبديل هويت فرهنگي شهرها به اندامي صرفا تاريخي به سختي مي توان دلايل كافي براي حفاظت آن در برابر روند مهاجم ساير اندام هاي شهري يافت. اين در حالي است كه ارزش هاي والاي فرهنگي موجود در اين عرصه ايفاي نقشي سازنده را در تبيين هويت شهر براي او الزامي مي سازد. واقعيت اين است كه اين عرصه پيش از آن كه فضايي براي تماشا و بازديد باشد، فضايي براي بودن، زيستن و شدن است. تنها از اين طريق است كه اين محيط قادر خواهد بود نهفته هاي فرهنگي خود را براي ما باز گويد و تاثير خود را بر جاي گذارد.

به نظر مي رسد كه براي باز زنده سازي اين محيط در نخستين گام بايد از زنداني كردن اين بافت در حصار خود و قطع ارتباط آن با بستر طبيعي و متن زندگي شهر پرهيز كرد. براي حفظ اين هويت فرهنگي بايد اين بافت در تعامل با محيط طبيعي شهر هماهنگ شود. از اين طريق نگاه ما نيز به محيط طبيعي شهر صرفا معطوف به شرايط زيست محيطي نخواهد بود و ايجاد شرايط زندگي و بودن به هنجار ساليان دور براي اين محيط صرفا اهداف زيست محيطي را دنبال نمي كند. بلكه به دنبال احيا و بروز ويژگي هاي نهفته فرهنگي در آن نيز هست.

محيط كالبدي _ فرهنگي در روند بازگشت دوباره به زندگي تغييرات عمده اي در نقش و كاركرد خود خواهد پذيرفت. ولي به محض ورود به عرصه زندگي در صورتي كه براي اين تحرك جديد مسيري هوشمندانه را برگزيده باشيم، كل فضاي شهر از منافع آن منتفع خواهد شد.
 

raha

مدیر بازنشسته
مديريت محيط كالبدي _ فرهنگي شهر

روندي را كه توضيح آن گذشت، جز از راه برقراري توازن از دست رفته شهر، نمي توان اجرا كرد و مسئول برقراري اين توازن نظام مديريت شهري است. اين نظام مديريت از آنجا كه در قالب يك شعور ذاتي يا نظام ارگانيك تعامل متوازن عرصه هاي مختلف را ممكن مي ساخت، در تمامي اين گستره ها مسئوليت حفظ، نگهداري و انتقال ميراث فرهنگي شهر را به نسل هاي بعدي داراست. با هيچ استدلال و بهانه اي نمي توان مديريت قسمتي از نظام هاي شهري را از ساير اركان آن جدا كرد و انتظار نتايج مطلوبي داشت. به محض جدايي قسمتي از فضاي شهر، زندگي از آن رخت بر مي بندد و اگر صرفا حفاظت كالبدي مدنظر باشد، بدون بهره گيري از ارزش هاي فرهنگي بافت با صرف هزينه هاي متمركز و زياد باز هم توفيقي به دست نخواهد آمد. زندگي محيط كالبدي _ فرهنگي شهر كه با زندگي ساير فضاهاي شهري عجين است، مديريت دوگانه اي نمي طلبد. از سوي ديگر مديران شهري نيز به واسطه مسئوليت تاريخي شان تحت هيچ شرايطي نمي توانند شانه از زير بار مديريت اين قسمت از شهر خالي كنند. در يك كلام شهر موجودي نيست كه بتوان آن را از چند سو به صورت متمركز و محلي مديريت و كيفيت فضاهاي آن را نيز با چنين روشي تضمين كرد.
نمونه بارز ناهنجاري فضاهاي شهري امروز بيش از همه معلول نبود يكپارچگي در نظام مديريت شهري است.
درآميختگي محيط طبيعي با محيط كالبدي شهر سرمايه اي است كه حفظ و بهره برداري از آن همچون ساير سرمايه ها و ارزش هاي شهري هم خواست مديران شهر و هم مسئوليت جدانشدنی آنهاست.

در اين ميان توجه يك نكته ضروري است. بسياري از موضوعاتي كه در شهر مديريت مي شوند، در يك نگاه كلان با منابع، محدوديت ها و امكانات ملي ارتباط دارند. دقيقا به همين دليل است كه اصولا توسعه و ركود شهرها، متضمن توسعه و ركود ملي است. بنابراين هميشه تعامل و هماهنگي ميان سطوح مديريت محلي و سطوح متمركز مديريت ملي الزامي است. بر همين اساس موفقيت مديريت شهري متضمن تعريف ارتباط اداري و مالي دقيق با دولت مركزي در زمينه برنامه ريزي و اجراست
 

raha

مدیر بازنشسته
ويژگي‌هاي نقاشي ديواري در شهر

آثار ديواري كه با عوامل و كيفيت‌هاي بصري ديوار به حد كمال هماهنگ شده‌اند در نگاه كلي تحت سيطره ساختار زيباشناختي حاكم بر ديوار قرار گرفته‌اند كه اوج اين هماهنگي را مي‌توان در آثار هنرمندان دوره رنسانس و آثار ديه‌گو ريورا به خوبي مشاهده كرد

دكتر اصغر كفشچيان مقدم
تهران _ 29 مرداد 1384 :
پايگاه اطلاع‌رساني شهرسازي و معماري: هنر نقاشي ديواري به عنوان هنري چند رسانه‌اي، از نظر ماهيت ارتباطي، قابليت‌هاي فراواني در ساختارهاي زيباشناختي، جامعه شناختي، روان‌شناختي، و مسايل فرهنگي، هنري و سياسي جامعه دارد.
تجزيه و تحليل عوامل صوري و بياني در آفرينش نقاشي ديواري نه تنها درك واقعي‌تري از اين هنر ارايه مي‌دهد، بلكه به معرفي زيرساخت‌هاي اين گرايش هنري، به عنوان يكي از ضرورت‌هاي خلق اثر ديواري مي‌پردازد. در قالب اين ضرورت و ويژگي‌هايي چون ارتباط اثر ديواري با ديوار، معماري، محيط و مخاطب، ميان هنر ديواري و غيرديواري فاصله‌اي به نسبت هنر و غيرهنر ايجاد مي‌شود.

قالب‌ها و شيوه‌هاي گوناگون نقاشي ديواري، در طول تاريخ، همواره الهام‌بخش هنرمندان مشهور و گمنام سبك‌هاي مختلف هنري بوده است. اما به دليل نبود پژوهش‌هاي كافي در اين زمينه و غفلت نسبت به شناخت مباني و اصالت نقاشي ديواري، اين شيوه هنري نتوانسته آن چنان كه بايد صورت‌هاي خلاقانه هنرمندان را به شكل رسمي به نمايش بگذارد.
نقاشي ديواري هنري چند بعدي

(نقوش به جا مانده بر ديواره غارها، از 30000 سال پيش، تا ديوارنگارهاي هنرمنداني چون سيكه ايروس، ريورا، اوروسكو، كليمنت، شاگال و... بسياري از هنرمندان معاصر ديگر، نه تنها ما را در مقابل آثاري منقوش بر ديوار قرار مي‌دهند، بلكه به طور نسبي به وسيله دانش هنري و خلاقيت‌هاي فردي، پتانسيل‌هاي موجود بصري در محيط را به فعليت در مي‌آورند. در اين گرايش هنرمندان تلاش مي‌كنند تا با ابداع روابط بصري ممتاز و هماهنگ ميان قابليت‌هاي بصري موضوع و عناصر بصري در محيط، اثري منسجم و يكپارچه خلق كنند. به طوري كه امكان تفكيك ديوار از ديواري امكان‌پذير نباشد. بنابراين نقاشي ديواري در تركيب جديد، اثري كاملا متمايز با ديگر آثار تجسمي است.

به معناي ديگر، در اين ساختار، هنرمند تنها به بازگو كردن يك روايت تصويري و اجراي ايده آل چند پرسوناژ در يك فضاي دو بعدي و يا سه بعدي بسنده نمي‌كند. او تلاش مي‌كند تا با به خدمت گرفتن قابليت‌هاي تجسمي مكان و زمان محاط بر اثر، فضايي منحصر به فرد ايجاد كند. فضايي كه مخاطب در مقابل آن تنها نقش يك مخاطب منفعل را ايفا نمي‌كند، بلكه مي‌تواند با انتخاب زمان، مكان، موقعيت و وضعيت خود نسبت به اثر در معنا بخشيدن به آن شركت كند.
اين ساختار چند وجهي شايد همان نگاه ممتاز در آثار جديد است كه هنرمند از سال‌هاي بسيار دور به گونه‌اي ديگر جست و جو كرده است.

ايجاد اين كيفيت چند وجهي ميان اثر ديواري، معماري، محيط و مخاطب از ديرباز مورد توجه هنرمندان نقاش، معمار و مجسمه‌ساز بوده است. براي ابداع اين كيفيت هر يك از اين هنرمندان تلاش كرده‌اند تا به گونه‌اي خاص از كيفيت‌هاي بصري حاصل از ارتباط بصري عناصر اين دو حوزه مجازي و حقيقي (نقاشي _ معماري) استفاده كرده و ساختاري ممتاز را در فضاي حاكم بر اثر خود ايجاد كنند. بي‌توجهي هنرمندان به ايجاد وحدت ميان ديوار و اثر ديواري، اثر ديواري با معماري و بالاخره اثر ديواري با فضاي فرهنگي حاكم بر معماري، نه تنها بر ساختار كيفي اثر ديواري تاثير نامطلوب مي‌گذارد بلكه ساختار زيباشناسي معماري و فضاي فرهنگي محيط را نيز، در بسياري از موارد تخريب مي‌كند.

نقاشي ديواري را نبايد، به عنوان روشي منحط كه تنها رسالتش تزيين و يا ابلاغ يك پيام است پنداشت بلكه ضمن توجه به ويژگي‌هاي نقاشي ديواري و اصالت‌هاي ارزشمند آن در ارتباط با محيط و مخاطب بايد آن را به عنوان يك هنرمند چند وجهي و همگاني كه توانسته گرايش‌هاي ديگر هنري را در خود تجربه كند و قابليت‌هاي بصري محيط را به كار گيرد، در نظر گرفت.

در اين نگرش، نقاشي ديواري ضمن تزيين فضايي خاص، خلاء موجود ميان عناصر بصري در طبيعت و ساخته‌هاي بشر را در ساختارهايي بديع تكميل مي‌كند. امروزه ويژگي‌ها و اصالت‌هاي مشابه اين گرايش را در شكل‌هاي ديگري از هنر، تحت عناويني همچون؛ هنر، محيطي، هنر منظر، هنر خطاي باصره، گرافيك محيطي و... مي‌توان ديد. بنابراين، پژوهش و تحقيق در خصوص تحولات ساختاري، فرمي و تكنولوژيكي نقاشي ديواري و مقايسه آن با شكل‌هاي جديدتر مي‌تواند ما را به راهكارهاي نويني در هنر نقاشي ديواري هدايت كند.

تفاوتي در ساختار زيبايي شناختي نقاشي ديواري با ديگر انواع نقاشي مطرح نشده است و اگر در دو قرن اخير تحولاتي در ساختار زيبايي شناختي (بصري و معنايي) نقاشي پيدا شده است هيچ منعي وجود ندارد كه همين تحولات و تغييرات در نقاشي ديواري جست و جو شود.
بنابراين آن چه كه نقاشي ديواري را از نقاشي و نقاشي را از نقاشي ديواري جدا مي‌كند تفاوت ميان بستر منقول و غيرمنقول، مستقل و وابسته و بالاخره بي‌تعهد و متعهد اين دو قالب هنري، يعني بوم و ديوار است.

يعني نقاشي ديواري به خاطر گزينش ديوار به عنوان بستر نمايشي خود، بايد از يك سو، با عوامل بصري و معنايي در معماري (همچون ساختار زيبايي شناختي، اندازه، رنگ و فرم معماري حاكم) در محيط (همچون عناصر بصري و معنايي ثابت، متغير و نيمه متغير)، به عنوان عوامل و پارامترهاي تاثيرگذار اين قالب هنري هماهنگ شود و از سوي ديگر با ساختارهاي زيبايي شناختي، جامعه شناختي و روان شناختي مخاطب، به عنوان دريافت كننده اثر ديواري خود را هماهنگ كند. اين همان مرزي است كه هنرمند نقش غير ديواري سعي كرده خود را از آن برهاند و در هيچ قيد و بندي قرار ندهد.بنابراين، نمي‌توان نقاشي ديواري را در قالب‌هاي اجرايي و غير منصفانه‌تر، در نوع مواد و مصالح مورد استفاده اسير كرد. بلكه آنچه نقاشي ديواري را محدود مي‌كند، ديوار و عوامل بصري مربوط به آن در ساختار معماري و محيط وابسته به آن است.

ارايه تركيب ايده‌آلي از ديوار و ديواري تحت عنوان نقاشي ديواري را بايد تنها در گرو درك تجربه‌هاي گذشته و ويژگي‌هاي زيباشناختي ديوار و ديواري، در معنايي واحد دانست و آفرينش اين معناي واحد را مي‌توان در گرو مطالعه ويژگي‌ها و محدوديت‌هاي بصري اثر ديواري در ارتباط با ديوار عوامل بصري وابسته به ديوار، نقش كاركردي ديوار در محيط و رابطه مخاطب وابسته به ديوار، دسته‌بندي كرد.

اثر ديواري بايد متناسب با فرم‌ و ابعاد ديوار باشد. يعني در قالب ابعاد ديوار جز يا پوشاننده ديوار باشد. بنابراين اثر ديواري در يك هارموني با شكل و فرم ديوار اجرا شده و به تناسب ساختار صوري ديوار (زوايا و كنج‌ها) فرمي منظم يا غير منظم، ساده يا تركيبي از چند ديوار به خود مي‌گيرد. همچنين بايد چارچوب اثر ديواري با ساختار فيزيكي و زيباشناختي فرمي ديوار هماهنگ باشد تا كيفيت بصري و كاركردي ديوار، حفظ شود.
مواد و مصالح اثر ديواري نيز بايد متناسب با مواد و مصالح بستر ديوار باشد. از آن جا كه مواد به كار رفته در ديوار به تناسب امكانات، آب و هواي خاص منطقه و فرهنگ‌هاي گوناگون، متفاوت است، از يك سو، داراي قابليت‌هاي بصري متفاوت در شكل و بافت مصالح بوده و از سوي ديگر داراي خاصيت اثرپذيري مواد مختلف ديگر بر خود است. از اين جهت براي هر ديوار، در هر زمان و مكان و با توجه به شرايط اقليمي منطقه كيفيت‌هاي بصري و قابليت پذيرش مواد و مصالح ديوار، بايد مواد و تكنولوژي متناسب با جنس و بافت ديوار را به كار گرفت.

اثر ديواري نبايد نقش كاربردي ديوار را تغيير دهد. كليت اثر ديواري بايد تابع نقش كاربردي ديوار و معماري حاكم بر ديوار باشد. چرا كه هر بنا براي مقصود خاصي ساخته شده و اجزاي ساختمان به پيروي از هدف كلي بنا، نقش و كاربري خاصي را ايفا مي‌كنند كه در تركيب كلي بنا، به يك وحدت نهايي مي‌رسند. يعني بناي كلي، نماها، ورودي‌ها، راهروها، اتاق‌ها، تالارها، سرسراها، حياط، باغ، آب‌نما، در‌ها و پنجره‌ها و ديوارها همه از واحدي به نام ديوار با كاربري‌هاي متفاوت شكل گرفته‌اند كه در نهايت در تركيبي خاص به يك وحدت و هماهنگي واحد در راستاي كاركرد و زيباشناسي بنا مي‌رسند. بنابراين ساختار زيباشناختي اثر ديواري نيز بايد تابع‌ هارموني حاكم بر بنا و نقش كاربردي ديوار باشد.

علاوه بر تابعيت اثر ديواري از نقش كاربردي و زيباشناسي ديوار، اثر ديواري مدام در ارتباط با افرادي است كه در محيط حاكم بر ديوار، فعاليت، زندگي و داد و ستد مي‌كنند بنابراين اثر ديواري غير از هماهنگي با فضاي معماري بايد با فرهنگ جاري در فضاي مربوط به ديوار نيز مرتبط باشد. از اين زاويه است كه موضوع اثر، نقش مخاطب و ميدان ديد مخاطب، به طور غيرمستقيم در ارتباط با اثر ديواري و ديوار به ميان مي‌آيد و هنرمند را وادار مي‌كند تا صوري بر هماهنگ ساختن ساختار صورتي اثر ديواري با عوامل فيزيكي و صوري ديوار، فضاي معنايي اثر را نيز با فرهنگ حاكم بر ديوار و چگونگي برخورد آن با مخاطبش بررسي و موزون كند.

اثر ديواري بايد هماهنگ با محيط ديوار باشد. ديوار جزء اساسي از يك بنا و داراي دو گستره بيروني و دروني، با كاربري‌هاي متفاوت است. اگر وجه دروني ديوار با عوامل زيباشناختي و فرهنگي فضاي حاكم بر معماري داخلي هماهنگ شود، وجه بيروني با عوامل بصري محيط خود نيز، در يك تعامل فيزيكي و بصري قرار مي‌گيرد كه متاثر از شكل و رنگ‌هاي موجود در ديوارهاي جانبي و نور و سايه عناصر بصري در محيط اطراف خود است. از آن جا كه اثر ديواري وابسته به ديوار بيروني يا دروني بناست، بنابراين، بايد ضمن هماهنگي با ساختار زيباشناختي بنا با عوامل بصري و زيباشناختي در محيط خود نيز هماهنگ شود.

ماندگاري اثر ديواري بايد به تناسب مدت كاربري ديوار ارزيابي و پيش‌بيني شود. از آنجا كه نقش كاربري ديوار از نقش كاربري فضاي حاكم بر معماري ناشي مي‌شود و نقش كاربري معماري به مواد و مصالح و تكنولوژي بنا و مهم‌تر از همه به علائق و اهداف ساكنان آن وابسته است، انتخاب مواد و مصالح براي طول ماندگاري اثر با توجه به موضوع كاربري محيط، و علايق ساكنان مي‌تواند متفاوت باشد.

شيوه اجراي اثر ديواري نيز بايد با بافت ديوار و ساختار زيباشناختي معماري حاكم بر ديوار متناسب باشد. تكنولوژي معاصر، بستر مناسبي براي معماران، در بهره‌برداري از مواد و مصالح و نمايش قابليت‌هاي صوري آنها ايجاد كرده است. هنرمندان از جمله معماران نيز در برخورد با اين حجم از گوناگوني مواد و مصالح و تكنولوژي پيشرفته، بسيار خلاق، جست و جوگر و جسورانه عمل كرده‌اند. به طوري كه در بسياري از معماري‌هاي معاصر، ساختار زيباشناختي صوري ديوار، به قابليت‌هاي بصري مواد و نحوه برخورد هنرمندان با آنها وابسته است. بنابراين اثر ديواري بايد، به گونه‌اي اجرا شود تا ضمن رعايت ارزش‌هاي زيباشناختي با بافت ديوار كه در يك هارموني با كليت فضاي معماري ايجاد شده است، هماهنگ شود.

اثر ديواري بايد با افق ديد ديوار در محل متناسب باشد. ديوار متناسب علاوه بر ساختار زيباشناختي، داراي كاركرد مشخصي در معماري ساختمان است. اين دو كيفيت در هر ديوار متناسب با افق ديد مخاطب در معماري و فضاي شهري ارزيابي مي‌شود. بنابراين رعايت هماهنگي ميان خط افق ديوار و اثر ديواري، ضمن بهره‌برداري كيفي اثر ديواري از عوامل بصري حاكم بر ديوار از تخريب بصري زيباشناختي بنا و فضاي معماري جلوگيري مي‌كند.

اثر ديواري بايد با فرهنگ حاكم بر فضاي ديوار متناسب باشد و مخاطب را درك كند. از آنجا كه ديوار در هر دو حالت خود (وابسته به معماري و مستقل از معماري)، علاوه بر اينكه، جزيي از بنا و يا محيط محسوب مي‌شود، داراي كاركرد معيني در ارتباط با كليت معماري و محيط نيز هست به تناسب كاربري‌‌اش در بنا، داراي فضايي كمي و كيفي است كه قابليت‌هاي بصري و بياني متناسب با فرهنگ و زيباشناختي محيط را با خود حمل مي‌كند. از منظر فني و زيباشناختي، براي ايجاد هماهنگي و وحدانيت در كليت اثر، فضاي تخصيص يافته و حاكم بر ديوار بايد تابع كميت‌ها و كيفيت‌هاي زيباشناختي جاري در فضاي حاكم بر معماري و محيط باشد. براي ارايه و نمايش تركيبي واحد، لازم است اثر ديواري به گونه‌اي خلق شود تا ضمن رعايت و حفظ كيفيت‌هاي زيباشناختي در ديوار، معماري و محيط، تعاملي مناسب با ظرفيت‌هاي بياني و ادراكي مخاطب داشته باشد.

آثاري چون شام آخر اثر لئوناردو داوينچي، مدرسه آتن اثر رافائل، روياي يك بعد از ظهر يكشنبه در پارك آلامادا» و «نمايش در تاريخ مكزيك»، از ديه‌گو ريورا مصاديق مناسبي از توجه هنرمندان به اين ويژگي است.

ويژگي‌هاي شمرده شده بيانگر روابط كيفي نقاشي ديواري و محيط حاكم بر ديوار هستند كه رعايت نكردن هر يك، رابطه كيفي و دو سويه ديوار و ديواري‌ و هارموني لازم ميان محيط، معماري و اثر را از بين مي‌برد. بنابراين لازم است هنرمند پيش از هر اقدامي براي اجراي نقاشي ديواري، اين موارد را مطالعه و بررسي كرده و نسبت به كشف و درك قابليت‌هاي بصري و چگونگي بهره‌گيري از آنها تلاش كند. اين كشف و شهود در قابليت‌هاي بصري ديوار و عوامل بصري وابسته به آن، اين امكان را به هنرمند مي‌دهد كه؛ چگونه موضوع را از ميان ديوار و توانمندي‌هاي آن پيدا كند و به تناسب موضوع و تمامي قابليت‌هاي تصويري ديوار، مواد و مصالح مناسب شيوه اجرايي ايده‌آل خود را انتخاب كند.

معيارهاي كيفي آفرينش‌هاي هنري هيچ گاه يكسان نبوده و كيفيت آنها با ويژگي‌ها و خصوصيات گوناگون تعيين شده است. آثار گذشته و حال، به هر شكل و نوعي كه اجرا شده باشند هميشه گونه‌اي از ارتباط كيفي _ بصري را با ديوار، معماري و عوامل بصري در محيط اثر، ايجاد كرده‌اند به طوري كه اين ارتباط كيفي، در هر دوره از تاريخ و در آثار هر يك از نقاشان، شكل تازه‌اي پيدا كرده است.

آثار ديواري كه با عوامل و كيفيت‌هاي بصري ديوار به حد كمال هماهنگ شده‌اند در نگاه كلي تحت سيطره ساختار زيباشناختي حاكم بر ديوار قرار گرفته‌اند كه اوج اين هماهنگي را مي‌توان در آثار هنرمندان دوره رنسانس و آثار ديه‌گو ريورا به خوبي مشاهده كرد. مانند؛ شام آخر، اثر لئوناردو داوينچي/ اسطوره تلالوك، خداي باران نزد آزتك‌ها، اثر ديورا نجات سنت پيرو، مدرسه آتن، از رافائل/ داستان‌هاي تورات سقف سيستين، اثر ميكل آنجلو.

همچنين آثار ديواري‌اي وجود دارند كه توجهي به عوامل و كيفيات بصري ديوار و محيط نداشته و ديوار تنها محملي براي حمل نقاشي محسوب شده است كه مانند تابلوهاي غير ديواري مي‌توانند در هر مكان و زماني ارايه شوند. در اين خصوص مي‌توان به آثار ديوارهاي پمپئي (از جمله نقاشي‌هاي ديواري از اتاق ايكسون، خانه ويي مربوط به سبك پيچيده يا درهم، سده نخست) و آثار مشهور جوتو دي بوندونه در كليساي آرنا مربوط به اوايل قرن چهاردهم اشاره كرد.
نوعي ديگر از آثار ديواري نيز در تركيب با ديوار، مجموعه‌اي منسجم و نو ارايه داده‌اند. به طوري كه در تركيب جديد، هنرمند ضمن حفظ هماهنگي با فضاي حاكم معماري، با بهره‌گيري از علم مناظر و مرايا و استفاده از خطاي باصره مخاطب و تكنولوژي اجراي اثر، تلاش مي‌كند عوامل بصري ديوار و محيط را به نفع اثر خود تغيير دهد و تركيب ايده‌آل خود را بر ديوار حاكم كند. در اين خصوص مي‌توان به تابلوي ديواري رستاخيز اثر ميكل آنجلو در محراب سيستين، كه پنجره‌هاي واقع در محراب را به نفع اثر پوشانده، اشاره كرد.

در اين روش، هنرمند توانسته فضايي تجسمي، متناسب با محيط، معماري و مخاطب خلق كند، به گونه‌اي كه تفكيك نقاشي ديواري از معماري و محيط براي مخاطب امكان‌پذير نيست.

آثاري كه با اين خصوصيات خلق مي‌شوند، نوعي قرابت و وحدانيت را ميان ديوار و اثر ديواري ايجاد مي‌كنند. به طوري كه اثر ديواري بدون توجه به قابليت‌هاي بصري و بياني ديوار، فضاي حاكم بر ديوار و فرهنگ مخاطب معنا نخواهد داشت. به عبارت ديگر، اگر هر يك از ارتباط‌هاي كيفي بصري و معنايي ميان ديوار و ديواري حذف و يا تضعيف شود به همان نسبت اثر ديواري از كيفيت هارمونيك خود با ديوار، محيط و مخاطب، دور مي‌شود. بنابراين مي‌توان ادعا كرد كه اثر ديواري وابسته به مكان، زمان و شرايط ايجادي خود است و نمي‌تواند خارج از موقعيت و وضعيت آفرينشي خود تمام و كمال حضور پيدا كند
 

raha

مدیر بازنشسته
مبلمان شهري؛ آرايشي نامناسب در معبرها

مبلمان شهري فعاليت‌هاي گسترده‌اي را در شهر سامان مي‌دهند و ارتباطي زنده و پويا و مستقيم با شهروندان دارند

تهران _‌ 05 شهريور 1384
پايگاه اطلاع‌رساني شهرسازي و معماري: فضاي شهري مطلوب اين نيست كه امروزه مي‌بينيم و مي‌شناسيم. شهرهايي كه تنها جايگاهي براي سكونت باشند. خيابان‌هايي كه تنها حكم معبري را دارند و خانه‌هايي كه رفته‌رفته به آشيانه بدل گشته‌اند، آني نيستند كه جوامع مدرن و نوين خواهان آن بوده‌اند و داعيه داشتن آن را داشتند.

فضاهاي مدني پيوسته و همواره جايگاهي براي تعاملات اجتماعي‌اند و عرصه حضور مردم، حضور سالم و شادابي كه تنها توجه به كميت آن را مهيا نمي‌سازد و در گروه انديشه‌هايي است كه به كيفيت مي‌انديشند ضمن آنكه آن را نيز محدود به تعريفي خاص نمي‌كند. كيفيتي كه اعتلاي سلامت روان شهروندان را نيز لحاظ مي‌كند و به تاثيرات روحي و رواني فضاهاي شهري نيز مي‌انديشد.

كداميك از عناصر شهري مي‌كوشند تا شهروندان را آرام و سرزنده نگاه دارند؟ كداميك به قصد آن تدارك ديده شده‌اند تا از فشارهاي موجود بر فرد بكاهند؟ كداميك به فاكتورهايي غير از كاربري انديشيده‌اند؟ و حتي آيا آن دسته كه براي كاربري ساخته و پرداخته شده‌اند، كارآمدند؟ تمامي اين سوالات هنگامي پاسخ داده مي‌شود كه بدانيم مبلمان شهري چيست. چه وظايفي و چه كاربردي را داراست و چگونه طراحي، توليد، جايابي و نصب مي‌شود و آيا تمامي ابزاري كه مي‌تواند اثرات مثبت اين اثاثه را بر زندگي شهري تثبيت كند مهياست و يا مبلمان شهري در نوساني ناآشنا و بدون برنامه رها شده است.


فضاي شهري بي‌ اثاثه‌اش خانه‌اي را مي‌ماند كه بي‌امكانات و مبلمان تنها حكم سرپناهي را دارد. مبلمان شهري فعاليت‌هاي گسترده‌اي را در شهر سامان مي‌دهند و ارتباطي زنده و پويا و مستقيم با شهروندان دارند.

آنچه آسايش و راحتي را تامين مي‌كند و ارايه اطلاعات، هدايت، كنترل، امنيت و گاه تبليغات و تزيينات را برعهده دارد، همان مبلمان شهري است. عناصر و تسهيلاتي كه شاخه‌هاي گوناگون و زير شاخه‌هايي فراوان دارند.

روزبه‌روز بر تعداد شهرهاي گسترده با جمعيتي انبوه افزوده مي‌شود و شهرهاي توسعه يافته و در حال توسعه‌اي كه شاهد دگرگوني‌هاي فراوان در ساختار اجتماعي _ اقتصادي‌شان بوده‌اند و روند و جريان شهرسازي نيز در آنها دستخوش اين دگرگوني قرار گرفته است فراوان‌تر مي‌شوند. مديران و شهروندان اغلب مي‌دانند كه روند زندگي تنها در خانه، محل‌هاي كار و گاه مراكز تفريحي در جريان نيست. بلكه زمان زيادي از شبانه‌روز در فضاهايي از شهر مي‌گذرد كه هيچ كدام از اينها نيستند و در لابه‌لاي فضاها و اماكن مذكور شكل گرفته‌اند.

تاكنون چنين بوده كه شهرها ساخته و ‌ساختمان‌ها و ابنيه‌ها بر پا شوند و در اين ميان خيابان‌هاي متاثر از آن نوع ساخت شكل يابند و دغدغه تعبيه فضاهاي عمومي براي استفاده شهروندان وجود نداشته باشد. اما اكنون زمانه‌اي است كه همگان بر اين باورند كه فضاهاي عمومي و كاربرد مبلمان شهري براي ايجاد كيفيت برتر، به همان اندازه مهم است كه ساخت يك بنا و يا خيابان. اما گره بر قسمت ديگري از اين ريسمان خورد به اين شكل كه طراحي و توليد مبلمان شهري و يا قرار دادن يك محل به عنوان فضاي عمومي بدون توجه به استانداردهاي موجود و بهره‌وري آن معضلي ديگر شد.

خيابان‌ها و كوچه پس كوچه‌هاي باريك با پياده‌روهايي به باريكاي موانبانه‌اي از وسايل و تجهيزاتي شد كه نام مبلمان شهري را يدك مي‌كشيدند و با آرايشي نامناسب هر جاي معبرها را مي‌پوشاندند و دامنه خيابان‌ها، ميدان، پارك‌ها و عناصر ديگر شهري را تنگ‌تر مي‌كردند.

اين تجهيزات _ كه با تنوع ساختاري اساس شكل‌گيري تسهيلات و امكانات شهري را تشكيل مي‌دادند _ را به شش گروه تقسيم كرده‌اند كه اينهايند: عناصر و تسهيلات گذران اوقات فراغت، عناصر ترافيكي، اطلاع‌رساني، زيست محيطي و بهداشتي و عناصر و تجهيزات شهري دسته‌اي كه هيچ كدام از پنج گروه قبلي در آن جاي نمي‌گيرند و شامل موارد ديگري است چون نيمكت و سكو، آبخوري، چادر، سايبان، چراغ و پايه چراغ روشنايي، صندلي و گلدان خياباني، تنديس، كفپوش، سنگفرش، كف‌سازي، آسفالت، درخت، آبراهه، آبسردكن، باغچه، پاركومتر، رگولاتور گاز شهري، زباله‌دان، شير فشار آب، ستون اعلانات، شير آتش‌نشاني، خط‌كشي ترافيكي، چشم‌گربه‌اي، تيرهاي برق، درپوش‌هاي مختلف خياباني، صندوق پست، پلاك ساختمان‌ها، تابلوهاي شناسايي معابر، پل عابر پياده، پل روي جوي و انهار و كانال‌ها، ترانسفورماتور برق، تلفن همگاني، سرپناه ايستگاه اتوبوس، پله‌برقي، شبكه پاي درخت، جدول، محافظ تنه درخت، سيم‌ها و كابل‌هاي هوايي، فضاي سبز، پرچم پلاكارد، تثبيت‌كننده شيب‌ها، تجهيزات ورود و خروج توقفگاه مسدود كننده راه، توالت‌هاي عمومي، تجهيزات ورزشي خياباني و نورافكن‌ها و نظاير اينها است .

چنين گستره وسيع و متنوعي براي كارآمد شدن، نياز به جذب بسياري از تخصص‌ها و حرفه‌ها براي طراحي، ساخت و نصب دارد. فارغ‌التحصيلان بسياري در شاخه‌هاي طراحي صنعتي، مهندسي معماري، گرافيك، مجسمه‌سازي، مهندسي ترافيك، مهندسي عمران،‌ مهندسي طراحي فضاي سبز، نقاشي، برنامه‌ريزي شهري و جز اينها لازمند و باعث تسريع روند حركت رو به بهبود اين مقوله مي‌شوند. حركتي كه سبب مي‌شود تا اثاثه شهري براي صحنه‌هاي تعامل جمعي مجهزتر شوند و استحكام، راحتي، ايمني، نگهداري و بهداشت آنها مورد توجه بيشتري قرار گيرند. چرا كه اين عناصر به لحاظ كاربردي به طور مستقيم با شهروندان در ارتباطند و عدم رعايت اصول لازم باعث بي‌استفاده ماندن محصول، اغتشاش و آلودگي بصري و تخريب زودهنگام آن مي‌شود كه اين خود سلب اعتماد شهروندان در استفاده از اين محصولات را به دنبال دارد.

بي اعتمادي شهروندان احساس تعلقي دوسويه بين آنها و شهر را نيز از بين مي‌برد و اينگونه شهرها متعلق به مردم نيستند و شهروندان دغدغه حفظ و نگهداري آنها را ندارند. اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر تلاش‌ها به اين جهت هدايت شده‌اند تا نظم كيوسك، پايه، سطل زباله، گلدان و جز اينها نباشد در برخي ديگر نيز اين بخش ناكارآمد مانده است.

اين امكانات و تجهيزات مكمل فضاي شهري و نهايي‌ترين عناصر لازم براي يك شهروند بدون مديريت واحد شهرند كه تقسيم شده و نامتمركز در دست ارگان‌ها، سازمان‌ها و ادارات مختلف پخش شده است و هزاران متولي دارد و از دسترس متخصصان به دور است نكات مهم و قابل توجهي كه بايد در امر طراحي اين عناصر لحاظ شود اعم از پارامترهاي فيزيكي، ويژگي‌هاي خاصي‌‌اند كه اغلب ناديده انگاشته مي‌شوند. شكل، رنگ، بافت، پوشش، اتصالات و مواد مصرفي از معيارهاي فيزيكي به حساب مي‌آيند و هماهنگي با محيط اطراف، ايمن بودن، ارگونومي، دسترسي، كم بودن قطعات، دوام و مقاومت در برابر تخريب، استحكام و مناسب بودن براي گروه‌هاي مختلف و همچنين اقتصادي بودن نيز از فاكتورهاي لحاظ شده غير فيزيكي محسوب مي‌شوند.

اما بسيار ديده شده است كه به بهانه صرفه‌جويي در بودجه به سازندگاني رجوع مي‌شود كه هيچ كدام از معيارهاي ذكر شده را در نظر نمي‌گيرند و مشكل هنگامي بروز مي‌يابد كه وسيله ساخته شده نامطلوب در مكاني مناسب قرار داده مي‌شود. تير چراغ برق كه حجمي از پياده‌رو را مي‌گيرد نمونه‌اي از آنست و يا نيمكت‌هاي بي‌كيفيتي كه بدون در نظر گرفتن اقليم ساخته شده‌اند و در محلي از خيابان جايابي شده‌اند كه امكان استفاده از آن وجود ندارد، تجمع كيوسك‌هاي تلفن، وسايل ارتباطي، صندوق‌هاي پست و جز اينها در يك محل و خالي بودن مكاني ديگر از تمامي اين تسهيلات، رها شدن كابل‌هاي برق فشار قوي در آسمان شهر و در ارتفاعي پايين و همگي مواردي‌اند كه بسيار به چشم مي‌‌‌آيد.

ارايه طرح و تهيه نقشه‌هاي از پيش تعيين شده براي ساخت كالبد شهر و انطباق اين نقشه‌ها بر هم و در نهايت مشخص شدن محل مبلمان شهري و مطالعه و تحقيق لازمند. اما پيش از تمامي اينها به وجود آوردن ضمانت اجرايي به وسيله مديريت واحد و همچنين واحدهاي هماهنگ كننده مبلمان شهري و تدوين قانون اجرايي و حقوقي از پيش‌شرط‌هايي است كه تا محقق نشوند تلاش متخصصان بي‌نتيجه است.

در حال حاضر وضعيت به گونه‌اي است كه سازمان‌هاي مداخله‌گر در اين مبحث بسيارند و نتيجه آن ايجاد شهر فرنگي هزار رنگ است. سازمان آب، اداره آب و فاضلاب، اداره برق، مخابرات، سازمان حمل و نقل و ترافيك شهري و جز اينها مجموعه‌هاي تصميم‌گيرنده‌اي‌اند كه اقدامات آنها به اشغال بخشي از فضاي عمومي و كالبدي شهري مي‌انجامد.

علمك‌هاي گاز، تيرهاي برق، صندوق‌هاي پست، علايم ترافيكي، تابلوهاي تبليغاتي، كيوسك‌هاي تلفن، سطل زباله، درخت و امور روشنايي هر يك در گوشه‌اي از شهر نصب مي‌شوند. در نهايت شهري گسترده با برچسب توسعه‌يافتگي خواهيم داشت. آنچه در نگاه اول نشان‌دهنده سطح كيفي كالبد يك شهر در مقايسه با ديگر شهرهاست، مجموعه مبلمان شهري است كه چنانچه گفته شد در ايران وضعيتي ناكارآمد دارد. تلاش مسئولان نيز در اين زمينه هنوز پاسخي نداده است. با آنكه قوانين شهرسازي، كم‌ و بيش وجود دارد اما اثاثه شهري فراموش شده است. هنوز استانداردسازي صورت نگرفته است و هيچ قانون حقوقي و جزايي نيز وجود ندارد تا چگونگي برخورد با متخلفان را مشخص كند. ميزان جرم‌شان را نشان دهد و دخل و تصرف در مسايل مبلمان شهري را آستانه‌گذاري كند
 

raha

مدیر بازنشسته
خاطره، زيربناي هويت شهر است

شهر با هويت به انسان هويت مي‌دهد و انسان به شهر. همان‌طور كه انسان با خاطره تعريف مي‌شود،‌ شهر نيز با خاطره‌هايش تعريف مي‌شود. هر چه اين خاطره‌ها بيشتر باشد، ‌هويت انسان يا شهر كامل‌تر است
شهر هر روز بزرگتر مي شود. خانه هاي سيماني همسايه كوچه باغ هاي بي درختند. كوچه هاي كه زماني شناسه هاي هويت شهر و بود ديگر چشم اندازي به روزهاي دور و خاطره هاي نزديك ندارد.
تهران بي خاطره ، بي هويت مي شود و اين بي هويتي از كوچه باغ هاي شميران تا كوچه هاي آشتي كنان "طهران " چون خط ممتدي كشيده مي شود.

هنگامي كه از شهرهاي با هويت صحبت مي كنيم ناخوداگاه به ياد شهرهاي گذشته مي افتيم. آيا شهرهاي امروزي ما نمي توانند شهرهاي با هويتي باشند؟ اصولا هويت شهري چيست؟ شهر با هويت چه ويژگي هايي دارد؟ وچگونه مي توان به شهري هويت بخشيد؟ اين پرسش ها را با محسن حبيبي، دكتر در شهرسازي و رئيس دانشكده هنر دانشگاه تهران در ميان گذاشتيم كه در ادامه مي آيد.


* چه عواملي به هويت شهر معنا مي‌بخشند؟


- هنگامي كه از هويت شهر سخن مي گوييم از چيزي صحبت مي‌كنيم كه در ظاهر و شكل شهر نيست بلكه در شاكله شهر است.
هويت شهر،‌ با شكل شهر تفاوت‌هاي اساسي دارد. شهرهاي زيبايي داريم كه ممكن است هيچ عامل هويتي در آن ديده نشود يا سيماي شهري آن بسيار زشت و آشفته باشد ولي همبستگي‌هاي اجتماعي، ياوري‌ها و كمك‌ها،‌ شاكله‌اي زيبا از درون آن شهر مي‌سازد.
وقتي از هويت شهر صحبت مي‌كنيم به چيزي رجوع مي‌كنيم كه در پس ظاهر و در بطن شهر نهفته است و ممكن است هيچ ربطي به شكل و ظاهر شهر نداشته باشد. در واقع زيبايي و زشتي شهر دليل با هويت بودن شهر نيست.مهم اين است كه داخل شهر چه مي‌گذرد. چه هنجارها و رفتارهايي در شهر به وقوع مي‌پيوندد كه به شهر هويت مي‌دهد.
وقتي از زندگي محله نام مي‌بريم، به ياد محله‌هاي قديمي مي‌افتيم. ممكن است اگر همان محله‌هاي قديمي را به شكل قديمي بازسازي كنيم، باز هم نتوانيم هويت و شاكله‌اي را كه در گذشته داشته است، ايجاد كنيم.

*‌ عوامل تشكيل‌دهنده هويت شهر چيست و اين عوامل چه تاثيري بر يكديگر دارند؟

- ارتباط بين عوامل هويت دهنده شهر مي‌تواند ارتباطي دو سويه باشد. شهر بدون عامل انساني مفهوم ندارد. اگر در شهري، شهروند وجود نداشته باشد، آنجا شهر نيست. بنابراين وقتي از شهر صحبت مي‌كنيم صحبت از تعاملات انساني است. تعاملات انسان با انسان، انسان با محيط و انسان با شهر. به همين دليل، عوامل تشكيل‌دهنده هويت شهر، هويت انسان را شكل مي‌دهد.
يكي از عناصري كه انسان با آن تعريف مي‌شود، حافظه است. شهر نيز داراي حافظه است. اگر شهري فاقد حافظه تاريخي باشد نمي‌توان گفت كه آن شهر باهويت است. به همين ترتيب اگر انسان چيزي را به ياد نياورد،‌ مي‌گوييم دچار فراموشي و آشفتگي شده است.

حافظه تاريخي شهر يعني اينكه شهر، داراي خاطره است و تعريف مي‌كند كه در اين مكان چه اتفاقي افتاده است. علاوه بر حافظه، شهر بايد خاطره داشته باشد. شهر بي‌خاطره، يعني شهر بي‌هويت.

مگر مي‌شود در شهر حادثه يا خاطره بد و خوبي صورت نگرفته باشد؟ پس همان‌طور كه انسان با خاطره تعريف مي‌شود،‌ شهر نيز با خاطره‌هايش تعريف مي‌شود. هر چه اين خاطره‌ها بيشتر باشد، ‌هويت انسان يا شهر كامل‌تر است.

افراد قديمي خاطره‌هاي طولاني تعريف مي‌كردند ولي امروزي‌ها بيشتر از چند خاطره، نمي‌توانند بگويند. به همين خاطر انسان امروزي سرگشته است. وقتي با او صحبت مي‌كنيم، مي‌گويد:‌ «پنجاه سال زندگي چه زود گذشت.» ولي پنجاه سال عمر فرد نسبتا قديمي، پر از خاطره بود. خاطره يعني اينكه فرد يا شهر «در حال» زندگي مي‌كنند. «حال» براي‌شان وجود دارد. شهر نيز بايد در زمان «حال» زندگي كند. اگر اين طور نباشد، داراي هويت نيست. يا بايد غم گذشته را بخورد يا تشويش آينده را داشته باشد.

هويت انسان به جز شكل فيزيكي، با هنجارها و رفتارهاي‌ش شكل مي‌گيرد. فرد را نه تنها از روي شناسنامه بلكه از روي رفتارها و هنجارهايش شناسايي مي‌كنيم. شهر نيز داراي رفتار و هنجار است.
 

raha

مدیر بازنشسته
* رفتار و خرد شهر را چگونه مي‌توان تعريف كرد؟
- اگر شهري داشته باشيم كه فاقد ايمني باشد، آن شهر داراي رفتار نابهنجار نيز خواهد بود. ما از اينكه در آن شهر راه برويم نگران هستيم. امنيت خاطر نداريم. شهر بايد سرزنده و با نشاط باشد. مكان‌هاي شهر بايد اين نشاط را در افراد ايجاد كنند. اينها رفتار و هنجار شهر است.
شهر بايد گيرايي داشته باشد و اين گيرايي از طريق مكان‌ها و فضاها بايد به وجود بيايد. اگر گيرايي نداشته باشد، كسي به آن جذب نمي‌شود. شهر بايد احساس داشته باشد. آيا شما تا به حال به اين فكر كرديد كه شهر داراي مزه است؟ شهر را مي‌شود مزه مزه كرد. همان‌طور كه مي‌شود يك شهر را چشيد يا بو كرد،‌ برخي مكان‌هاي شهري بو مي‌دهند. شهر گرمي و سردي مي‌دهد. شهر با هويت به انسان هويت مي‌دهد و انسان به شهر

* تاثير كدام يك بيشتر است؟
- بستگي به اين دارد كه ما از كدام جامعه و كدام شهر صحبت مي‌كنيم. ممكن است شهري با هويت تاريخي را نسلي به ارث ببرد كه هيچ خاطره‌اي از آن شهر ندارد. چنين چيزي هويت شهر را خدشه‌دار مي‌كند. به طور مثال، ميدان نقش جهان اصفهان هنوز به شهر اصفهان و شهروند اصفهاني هويت مي‌دهد و خودش هم هويت مي‌گيرد. اگر روزگاري در اين ميدان، بازار مكاره بر پا مي‌شد، يا مراسم سان و رژه در آن برگزار مي‌شد، امروز بيشتر‌ افراد در آن قدم مي‌زنند و گفت‌وگو مي‌كنند.
ميزان اين تاثيرات بستگي به اين دارد كه شهر، فضايي داشته باشد كه بتواند هويت خود را به شهروند تحميل كند و برعكس. ممكن است شهر جديدي باشد كه شهروندان به آن شهر، هويت دهند. اين تاثيرات بستگي به اين دارد كه حافظه و خاطره شهر چقدر قوي باشد.

* آيا هويتي كه ساكنان جديد به شهر مي‌دهند قابل پيش‌بيني است؟ به خصوص كه اين افراد بدون انتخاب روانه شهر مي‌شوند. اين هويت، مثبت است يا منفي و آيا بايد براي مثبت بودن هويت شهر جديد منتظر يك معجزه يا اتفاق باشيم؟

- ما مي‌توانيم از شهر جديد برازيليا نام ببريم. در يادداشت‌هاي 25 سال پيش اين شهر مي‌خوانيم، همه به آن شهر اعتراض دارند كه موفق نبوده است. اما الان برازيليا كه 50 سال از عمر آن گذشته و 2 نسل جمعيتي،‌ 25 ساله و 5 نسل جمعيتي؛ 10 ساله،‌ در آن سرمايه‌گذاري اجتماعي و فرهنگي كردند خيلي فرق كرده است. آخرين مقاله‌اي كه من از برازيليا خواندم اين بود كه شهر آرام آرام در حال پيدا كردن هويت شهري است و اين اصلا معجزه نيست،‌ بلكه سرمايه‌گذاري اجتماعي صورت گرفته است و ...


* برازيليا در پانزده تا بيست سال اول، شهري ملال‌آور شده بود.
- درست است. شهر جديد مي‌تواند اين طور باشد. اين مهم نيست. مهم اين است كه چه مكان‌هايي را در شهر تدارك ببينيم كه در اين مكان‌ها، اتفاقات و حوادث اجتماعي رخ دهد. كاري كه در شهر جديد انجام مي‌دهيم، فقط ساخت خانه،‌ مدرسه يا پارك است. ولي فراموش مي‌كنيم كه اينها مشكل ظاهر شهر است. فراموش مي‌كنيم مكاني كه شاكله شهر در آن بروز پيدا مي‌كند، بسازيم. درست مثل انسان‌ها. معلوم نيست من انساني شجاع هستم يا ترسو. فقط وقوع يك حادثه مي‌تواند اين را نشان دهد كه من چه عكس‌العملي نشان مي‌دهم.
در صورت وقوع حادثه‌اي كسي كه هميشه از شجاعت خود حرف مي‌زند، ممكن است فرد بزدلي بيرون بيايد، چون وقوع حادثه،‌ فرصت فكر كردن را از فرد مي‌گيرد و اينجا شاكله بروز پيدا مي‌كند.
بنابراين بايد جايي براي وقوع حادثه‌ها در شهر، بسازيم. در شهرهاي جديد،‌ شهر مجرد است. عده‌اي وارد آنجا مي‌شوند و احتياجي به گلچين كردن آنها نيست. خودشان،‌ به هر دليلي، انتخاب كرده‌اند كه وارد شهر جديد شوند.

شهرهاي جديد، مكاني براي وقوع حادثه‌هاي روزانه مي‌خواهند. جايي براي مارگيري، زنجير پاره كردن. جايي كه جمع شوند،‌ آواز بخوانند، عزاداري كنند يا هر چيزي كه نمايش اجتماعي باشد.
ساكنان، اين مكان‌ها را كجا پيدا كنند؟ وقتي در بهارستان پيدا نمي‌كند، به اصفهان مي‌رود. وقتي در واوان پيدا نمي‌كند در اسلام‌شهر به دنبال آن مي‌گردد.

انسان، علاقه‌مند به شركت در نمايش‌هاي شهري است؛ نمايش‌هايي كه در يك لحظه هم بازيگر باشد، هم تماشاچي. اگر اين را در شهر جديد به وجود بياوريم، ممكن است آن شهر در پنج سال اول نيز خاطره‌انگيز باشد. هر چه حادثه و واقعه در شهر قوي‌تر باشد، شهر جذاب‌تر مي‌شود. افراد بيشتري را جذب مي‌كنيم.

به جاي اينكه فكر كنيم علي آقا بقال كجا مي‌نشيند، سوپرماركت طراحي مي‌كنيم. جايي كه من و شما هيچ رابطه‌اي يا حرفي با فروشنده نداريم و در حالي كه با علي آقا بقال صحبت داريم، او راجع به ديگران مي‌گويد: پسره شيطاني كرد، فلاني ماشين خريده. چيزهايي كه ما از آن به عنوان فضولي‌هاي اجتماعي نام مي‌بريم. اين نظارت اجتماعي است كه در شهر وجود دارد. اين نظارت اجتماعي كجاست. جايي كه بتوان پاتوق درست كرد؟ به محض درست كردن اين پاتوق، رفتارهاي اجتماعي كنترل مي‌شود و خاطره ايجاد مي‌شود.

آيا فعاليت هاي سنتي مي‌تواند به شهر هويت بدهد؟
- منظور از سنتي چيست؟


* به عنوان مثال، قهوه‌خانه پاتوق خوبي براي انجام برخي از امور است. محال است چنين قهوه‌خانه‌هايي در شهرهاي جديد بسازند.
- در شهرهاي جديد به جاي قهوه‌خانه، كافي‌شاپ درست مي‌كنند.

* بين قهوه‌خانه و كافي‌شاپ تفاوت زيادي هست.
- طبيعي است كه در كافي‌شاپ تجدد و به روز بودن را ببينيد.

* منظور امروزي بودن نيست. در قهوه‌خانه، نظارت اجتماعي كه به آن اشاره كرديد، شكل مي‌گيرد؛ ولي در كافي‌شاپ نظارت اجتماعي وجود ندارد. كافي‌شاپ محلي است كه افراد مختلف در آن رفت و آمد مي‌كنند ولي در قهوه‌خانه، افراد خاص با فرهنگ خاص هستند كه بر آن محله نظارت دارند.
- اين گونه نيست. شما الان كافي‌شاپ را در مقياس شهر مطرح مي‌كنيد، در حالي كه بايد در مقياس محله مطرح شود. اگر به طور مداوم در كافي‌شاپ رفت و آمد كنيد، يك عده افراد خاص، هميشه در آنجا حاضرند كه آنجا براي‌شان حكم پاتوق را دارد. من و شما رهگذريم و اين پاتوق‌ها آرام‌آرام ساخته مي‌شود. كافي است مكاني شهره شود؛ آنگاه خود به خود تبديل به محلي براي نظارت اجتماعي مي‌شود. مهم اين است كه ما چگونه اين مكان‌ها را سازمان بدهيم.

ما درباره مكان ساخته شده صحبت مي‌كنيم. در حالي كه بايد از مكان ساخته نشده و شهر بدون ساكن صحبت كرد.

بايد دنبال جايي باشيم كه روح شهر يا شاكله شهر، ظاهر مي‌شود. البته ممكن است بگويند: فلان مجموعه آپارتماني، «خيلي باحاله» چرا مي‌گويند باحاله؟ اين در واقع يعني كه در زمان حال اتفاقاتي در آن مي‌افتد.

بنابراين فضاي سنتي، كه فضايي نوستالژيك و پر از خاطره است. به اين معنا نيست كه اگر آنها را بازتوليد كنيد، همان خاطره‌ها زنده شود، اگر توانستيم مكاني بسازيم كه اين «حال» در آن اتفاق بيفتد، يا «حال» داشته باشد، آن شهر هويت دارد و زنده است. مهم اين است كه چگونه شهر را سامان دهيم كه روح در آن جريان داشته باشد. از جسد بودن خارج شود. زنده شود، كه البته كاري سخت است ولي بايد اين امكان را به آن داد كه روح در آن حلول كند.
 

raha

مدیر بازنشسته
* نقش فرهنگ، در هويت‌بخشي به شهر چيست؟ جايي كه فرهنگ مطرح مي‌شود‌، هنر نيز در پي آن مي‌آيد. هنر چه نقشي در هويت يك شهر دارد؟

- فرهنگ، داراي دو معنااست. آنكه به ما ارث رسيده است - كه هيچ صفتي بر آن نمي‌گذارم و نمي‌گويم فرهنگ سنتي، چرا كه ممكن است، بوي كهنگي و غربت بدهد. فرهنگي كه به ما ارث رسيده، هم اجتماعي است و هم خانوادگي. فرهنگ ديگري هم هست كه ما آن را مي‌سازيم و اگر روزآمد نباشد و نتواند به خواست‌هاي روز ما جواب دهد،‌ فرهنگ نيست.
اگر پسوند شهري به آن داده شود، دو فرهنگ را در بر مي‌گيرد: اول، فرهنگي شهري، كه به ما ارث رسيده و دوم فرهنگ شهري را كه توليد مي‌كنيم.
فرهنگ شهري به ارث رسيده، به عنوان ميراث، در برخورد با ما به ثروت تبديل مي‌شود و ما از آن استفاده مي‌كنيم. در شهر جديد ممكن است فرهنگ شهري داشته باشيم و اين فرهنگ شهري در مكان رخ نمي‌دهد و با افراد مي‌آيد و ممكن است فرهنگي كه با افراد مي‌آيد، شهري باشد يا روستايي. در صورت روستايي بودن كار دشوارتر مي‌شود.
اين فرهنگ در آمد و شد و تعامل بين گذشته و حال است. به عبارتي گذشته مرتب تبديل به روز مي‌شود، دگرگوني پيدا مي‌كند. فرهنگ فرد نيز در حال استحاله و پالايش دايمي است. اين فرهنگ تشكيل‌دهنده هويت است. از اين‌رو، شهر بدون فرهنگ، شهر بدون هويت است. هر قدر غناي فرهنگي شهر بالا رود، آن شهر داراي فرهنگي جدي‌تر است. ولي از همان ابتدا هم مي‌توان شهري ساخت كه نشان دهد، فرهنگي جدي پشت آن است و اين فرهنگ جدي است كه مي‌تواند هنجارهاي فردي را كه با فرهنگ شهري آشنا نيست، تعديل و معنادار كند.

* نقش هنر در هويت‌بخشي چيست؟

- هنر،‌ بحث زيبايي‌شناسي است. بحث ذائقه شهري است و آنچه گفتم بايد از شهر چشيد. ممكن است فرهنگي قوي داشته باشيم ولي در سياه و سفيد خلاصه شود. بنابراين شهر ما رنگارنگ نخواهد بود و شهري كه رنگارنگ نباشد، افسرده و دل مرده است. به رغم غناي فرهنگي ما فرهنگ را رها كرديم و فرهنگ روزمره‌اي در پيش گرفتيم. زيبايي را از دست داديم و چشم‌مان به زشتي خو گرفته است. مگر اينكه در جايي برويم و زيبايي را ببينيم، بعد با تعجب بگوييم: «اين گونه هم مي‌توان بود»، «رنگ هم مي‌تواند باشد»، «آهنگ خوب هم مي‌شود داشت»، ‌«مي‌شود شهر زمزمه خوبي داشته باشد»، همه اينها بستگي به اين دارد كه سليقه عمومي چقدر بالا رفته باشد. سليقه هم با هويت رابطه دارد، هم با فرهنگ. در واقع اگر هويت و فرهنگ قوي نباشد سليقه هم خراب مي‌شود، آن وقت من معمار، هر چه براي‌تان بسازم فرقي نمي‌كند. در حالي كه اگر سليقه باشد، هر بنا و شهري ساخته نمي‌شود. معمار يا شهرساز، متكلم وحده نخواهد شد و مجبور مي‌شود مخاطب داشته باشد و وارد گفت‌وگو شود.
 

raha

مدیر بازنشسته
رنگ در شهر

رنگ يكي از جنبه هاي مهم زندگي شهري است. رنگ از جمله خصوصياتي است كه در كنار شكل ، ابعاد ، جنسيت و بافت هر شيء ، حجم يا فضاي آن را به ما مي شناساند. در بيشتر موارد نخستين چيزي كه بيننده در مورد يك شكل شناسايي مي كند ، رنگ است.
تصور دنيايي بدون رنگ براي هيچ يك از ما ممكن نيست . در محيط شهري رنگ را همه جا مي توان ديد ؛ در بدنه و نماي ساختمانها ، پوشش بام ، كف سازي ها ، مبلمان شهري ، فضا ي سبز ، خودروها و حتي آسمان شهر و نيز رنگ آميزي لباس افراد كه همگي نقش مهمي در تعيين چهره رنگي شهر دارند. براي مثال در جامعه ما رنگ هاي تيره و كدر ، رنگ هاي غالب هستند كه مسلما شهرهاي ما را متفاوت از شهرهايي مي كند كه مردم آن تمايل به رنگ آميزي هاي تند و شاد دارند. رنگ ها نه فقط از نظر زيبايي بخشيدن به دنياي اطراف ما اهميت دارند ، بلكه تاثيرات عاطفي - رواني قوي نيز بر اشخاص مي گذارند . رنگها تعابير رواني مختلفي دارند و همان طور كه در قبل نيز بحث شد ، مي توان خصوصيات افراد يا جامعه را از روي رنگهايي كه استفاده مي كنند و دوست دارند ، شناسايي كرد. از اين جهت رنگ ابزار مهمي در جهت هدايت و القاي حالات رواني خاص به افراد و جوامع است . فضاهاي تيره و ناهمگون ، افراد را دچار افسردگي و فشارهاي رواني ناخواسته مي كند ، در حالي كه خود افراد نيز از دلايل واقعي آن با خبر نيستند. از رنگ مي توان در طراحي فضا بهره فراون برد . رنگ به كاهش خستگي و برانگيختن چشم كمك مي كند . رنگها زمينه متنوعي از فضاها ( كنتراست ها ) را در ساعات مختلف روز پديد آورده و در هر ساعت ، سايه روشنهاي جديدي به وجود مي آورند و فضا را متنوع و سرزنده مي كند. ضمن اين كه با استفاده از رنگ مي توان به فضا يكپارچگي و وحدت بخشيد يا آن را متمايز و قابل شناسايي نمود. جالب اين كه اين استفاده معمولا هزينه خاصي را به سازنده و استفاده كننده تحميل نمي كند . رنگها معاني نمادين دارند و حتي در تصورات ذهني ما نيز هر بنا با رنگهاي خاصي تداعي مي شود. مثلا رنگهاي فيروزه اي و آبي ياد آور بناهاي مذهبي و مساجد هستندو يا با ديدن رنگهاي تند و شاد به ياد فضاهاي كودكانه مي افتيم . رنگهاي مختلف مي توانند ياد آور آرمانها ، معاني و وقايع خاص باشند. براي مثال رنگهاي سبز تيره و سياه براي مراسم عاشورا و رنگهاي زرد ، سرخ ، نارنجي ياد آور فصل پاييز و آغاز مدارس است كه هر يك چهره متفاوتي به فضاي شهر مي دهند.

رنگ در شهرهای قدیم
در بناها و فضاهاي قديم ، رنگهاي طبيعي مصالح محلي كه بناها به وسيله آنها ساخته مي شد ، به شهر چهره اي هماهنگ و همگون مي داد و با روحيه ، اقليم و فرهنگ مردم نيز بيشتر مطابقت مي كرد به اين ترتيب رنگ هر شهر تثبيت شده بود و جنبه اي از هويت آن محسوب مي شد. بنابراين ، با وجود تفاوت در مقياس و عملكردها ، نوعي وحدت كلي بر سراسر شهر حاكم بود . هر شهر هويت رنگي خاص داشت . در اين شهرها ، بناهاي شاخص شهري به ويژه بناهاي مذهبي با تزئينات كاشي فيروزه اي رنگ در زمينه خاكي خود مي درخشيدند و خود را متمايز مي كردند . شهرهاي كويري ، با آسمان آبي ، درختان سبز و بناهاي خاكي و گنبدهاي فيروزه اي رنگ ، تصويري چشم نواز در ذهن وخاطر هر بيننده اي حك مي نمودند . تجربه حركت در چنين فضاهاي شهري به دليل وحدت آن ، آرامش بخش و به دليل تنوع رنگي به جا و حساب شده سرزنده و متنوع بود .

رنگ در شهر های امروز...
بر عكس در شهرهاي امروز ما ، استفاده از رنگ به معضلي بدون پاسخ تبديل شده كه سازندگان ، معماران و طراحان ومردم عادي را به استفاده بي فكر و كوركورانه از رنگ كشانده است . شهرهاي ما يك بوم رنگي بي هويت و مغشوش هستند كه تنها موجب افسردگي روان پريشي و عصبيت افراد جامعه مي شوند . در جامعه ما حساسيت افراد نسبت به فضا از ميان رفته و افراد فاقد نگرشي منسجم در مورد چگونگي نمود فضاها هستند . در نتيجه با فضاها به صورت انفعالي برخورد شده و اجازه داده مي شود كه سرعت زندگي روزمره و وقايع ، ما را به دنبال خود بكشد ! ما با مسائل مهم فضاهايمان از جمله رنگ به صورت مقطعي و موردي برخود مي كنيم.
در شهرهاي ما هيچ گونه اصول و مباني مدوني براي محيط هاي شهري وجود ندارد تا محيط ، اقليم و فرهنگ مان و بر اساس اصول و طراحي رنگ بتوان مديران و طراحان و حتي مردم را در انتخاب رنگهاي مناسب براي محيط زندگي شان هدايت كرد.
شهرهاي امروز ما نيازمند نگرشي جامع نسبت به مسئله رنگ هستند تا در كنار ساير مسايل شهري ، رنگ نيز طراحي شده و سازماندهي يابد. در نتيجه در فضاهاي شهري با نوعي اغتشاش رنگي مواجهيم . رنگهايي كه نه مكمل يكديگرند و نه از قانون رنگي خاصي پيروي مي كنند.
رنگ وسيله اي براي خودنمايي شده است. توجه به جنبه هاي عملكردي و فيزيكي رنگ بدون توجه به ابعاد و تاثيرات رواني آن باعث آزاردهنده بودن رنگهاي به كار رفته در محيط مي شود . مديران از افراد غير متخصص در طراحي و تجهيز فضاهاي شهري استفاده مي كنند و سپس با وجود صرف هزينه وانرژي زياد با تعجب به نتايج تاسف بار به وجود آمده مي نگرند. در معماري تك بناها نيز افراد غير متخصص و گاه حتي متخصص تنها براي خودنمايي ، جلوه فروشي و متمايز كردن بنا از ساير بناهاي مجاور از رنگ هاي ناهمگون و نامتجانس با زمينه، عملكردو شخصيت بنا و محيط اطراف استفاده مي كنند كه با گذشت زمان ، نادرستي اين انتخاب ها آشكار مي شود.

ديدگاه طراحي شهري

استفاده فراوان از رنگهاي تند و متفاوت در پروفيل در و پنجره تا شيشه هاي رفلكس با رنگهاي تند و خيره كننده براي تك تك ما ملموس و آشنا اند . اين رنگها بر سردرگمي فرد در فضا مي افزايند ، چرا كه هر رنگ داراي پيام و داراي بار معنايي خاصي است. زماني كه بدون توجه به معاني نهفته در رنگها از آنها استفاده شود ، محيط به مكاني ناراحت كننده و ناخوشايند براي فرد بدل مي گردد .

رنگ كه خود عنصري هويتي و عاملي براي تقويت خوانايي است ، امروزه چنان در شهرها و محله ها به صورت تصادفي و سليقه اي به كار گرفته مي شود كه بخشهاي تازه ساز شهرهاي كويري يا شهري در حاشيه درياي خزر ، تفاوت چنداني با شهر تهران ندارند . اين اغتشاش و بي نظمي و بي هويتي در همه جا يكسان است و تنها از همين جهت مي توان ميان شهرها تجانس و تشابه يافت !

اين در حالي است كه هر شهر ، بسته به اقليم ، مصالح بومي ، فناوري و منابع سليقه و فرهنگ افراد ، رنگ نماها ، در و پنجره ها ، مبلمان شهري ، كف سازي ، سقف و بام اصولا تمامي عناصر شهري به رنگهاي خاصي محدود مي شود كه به نوعي شناسنامه رنگ شهر به شمار مي آيند. از كنار هم گذاشتن اين نمونه هاي رنگي مي توان پالت رنگي شهر را كرد. رنگهاي پالت رنگي شهر مطلوب در دامنه هاي مشخص و هماهنگ قرار دارند و اكثرا تناسبات رنگي با يكديگر هستند.
رنگ يكي از عناصري است كه در كنار نور ، بافت ، فرم و شكل بر ادراك بصري افراد از محيط تاثير مي گذارد ؛ اما در عين حال شايد بيش از هر مقوله ديگري در طراحي ، با آن به صورت تصادفي برخورد شود. رنگها داراي وزن ادراكي اند : رنگهاي روشن سبك ترند و رنگهاي تيره سنگين تر . رنگ سياه در اين مورد استثناست وخالي بودن را القا مي كند. رنگهاي متفاوت القاء كننده مسافت و فاصله نيز هستند . رنگهاي گرم نزديك تر حس مي شوند و فضا را تنگ تر مي كنند ، در حالي كه رنگهاي سرد دورترند و فضا را وسيع تر نشان مي دهند . در ضمن بايد توجه داشت كه چگونگي قرار گيري رنگها در كنار هم و نقشهاي زمينه نيز بر اين ابعاد تاثير مي گذارند.

ادراك رنگي در مجموع به سه عامل بستگي دارد :‌
1- شرايط و محيطي كه رنگ در آن ديده مي شود.
2- خصوصيات سطح جسم منعكس كننده مانند بافت و توانايي آن براي جذب يا انعكاس نور .
3- توانايي فرد براي ادراك رنگها.

روان شناسان مطالعات زيادي بر روي تاثير رنگ و نور بر ادارك ما از فضا و زمان انجام داده اند. همگان از تاثير رنگ بر حس وزن ( سبكي و سنگيني ) ، دما ( گرمي و سردي ) ، فاصله ( دوري و نزديكي ) و ابعاد ( بزرگي و كوچكي ) آگاه اند. حتي مقياس زمان نيز در فضاهاي داراي رنگهاي مختلف ، متفاوت است. براي مثال ، شنوندگان سخنراني در يك سالن آبي رنگ ، آن را طولاني و كسل كننده مي يابند ، در حالي كه همان سخنراني در يك سالن سرخ رنگ ، هيجان انگيز و كوتاه تر ارزيابي مي گردد .

مجموعه اين عوامل باعث مي شود تا صرف نظر از ساير عوامل محيطي و خصوصيات فضايي ، دو فضاي يكسان با تركيبات رنگي مختلف تاثيرات كاملا متفاوتي را بر ادراك انسان بگذارند.

استفاده از رنگهاي طبيعي در شهر
همان طور كه مبلمان منزل و فضاي محيط مسكوني بايد از هماهنگي و نظم در انتخاب رنگها برخوردار باشد ، اجزاء تشكيل دهنده شهر نيز در صورت تبعيت از اصول تركيب و هماهنگي در رنگها فضايي مطلوب و آرامش بخش را براي شهروندان خواهد ساخت. فضاهاي سبز شهري مهمترين عنصر تامين كننده تنوع رنگ هستند ، و در شكل دهي به سيماي رنگي شهر نقش اساسي دارند.

رنگ مهمترين عامل در جذابيت پارك ها و فضاهاي سبز شهري است و آگاهي از كاربرد متناسب رنگها موجب نيل به مقصود خواهد شد. يكي از وظايف طراحان چشم انداز ، آگاهي از دانش تركيب رنگ ، روانشناسي رنگها و آشنايي با گونه هاي گياهي تامين كننده آن است. درختان و درختچه ها و پوشش گياهي بسياري را در طبيعت مي توان يافت كه با تغيير رنگ در فصول مختلف موجب تنوع در چشم اندازهاي شهري مي شوند . در تركيب رنگ گياهان در هر منظره مي توان از دو روش كلي تبعيت نمود ؛ روش اول تركيب رنگهايي است كه در چرخه طيف رنگهاي مجاور يكديگرند ، مثل تركيب رنگهاي قرمز ، قرمز - بنفش و بنفش . در اين روش تركيب رنگ هر اندازه محيط مورد نظر وسيع تر باشد ، طيف رنگي و رنگهاي مجاور انتخابي بيشتر است . برعكس با كوچك شدن محيط ، رنگهاي انتخابي محدود خواهد شد.

روش دوم ، در تركيب رنگها ، نقطه مقابل روش اول است. دراين شيوه از رنگهاي مكمل و رنگهاي مقابل يكديگر استفاده مي شود ، به عنوان مثال طراح از گياهاني با رنگهاي بنفش- زرد و يا قرمز - سبز در مجاورت يكديگر استفاده مي كند. اين شيوه بيشتر در مواردي استفاده مي شود كه هدف طراح جلب توجه و نظر بينندگان به چشم انداز است.

منابع و ماخذ :
1- ايتن ، يوهانس ، عناصر رنگ ايتن ، ترجمه دكتر حسن ملجائي ، انتشارات دانش تايپ ، 1978
2- سيد صدر ، سيد ابوالقاسم ، معماري ، رنگ و انسان ، نشر آثار انديشه ، تهران ، 1380 .
3- حسينيون ، سولماز ، رنگ در شهر ، از ديدگاه طراحي شهري ، ماهنامه شهرداري ها ، 1380
 

saman021

عضو جدید
تاریخچه شهرنشینی و شهرسازی

تاریخچه شهرنشینی و شهرسازی

تاریخچه شهرنشینی و شهرسازی

1- كوچ نشيني بر مبناي صيد و شكار
2- كوچ نشيني بر مبناي زندگي شباني
3- كوچ نشيني بر مبناي ييلاق و قشلاق
4- كوچ نشيني بر مبناي كشاورزي ابتدائي
5- يكجانشيني بر مبناي كشاورزي و به گزيني مواد كشاورزي

شهر چيست ؟
شهر مجموعه‌اي از تركيب عوامل طبيعي، اجتماعي و محيط هاي ساخته شده توسط انسان است كه در آن جمعيت ساكن متمركز شده است. جمعيت در اين مجموعه به طور منظمي درآمده و آداب و رسومي را براي خود ابداع كرده است.
تعاريف مختلف شهري :1- تعريف عددي2- تعريف تاريخي3- تعريف حقوقي
1- تعريف عددي :
مركزي از اجتماع نفوس كه در نقطه‌اي گرد آمده و تراكم و انبوهي جمعيت در آن از حد معيني پايين تر نباشد. بر اين اساس در بيشتر ممالك حد جمعيت شهر 2500 نفر است.
2- تعريف تاريخي :
برخي از علما معتقدند ، كه مراكزي كه از قديم نام شهر به آن اطلاق شده است، به عنوان شهر شناخته مي شوند.
3- تعريف حقوق :
در دوره‌هاي گذشته، شهرها داراي امتيازاتي بودند، كه در روستاها نبود. مانند حق داشتن بازار و خدمات نظامي .
عوامل پيدايش شهرها
1- مازاد توليد محصولات كشاورزي
2- توسعه شبكه راهها و تمايل بشر به ايجاد يك زندگي دسته جمعي
3- توسعه مبادلات كالا و پيشرفت هاي تاريخي
4- عوامل طبيعي مانند وجود آب، مساعدت زمين و خاك
عوامل گسترش شهرها :
1- تحول در حمل و نقل و سرعت مبادلات .
2- پيدايش تخصص و تقسيم كار
3- ازدياد جمعيت
4- توسعه مهاجرت ها
5- تمركز صنعت و مهاجرت
6- توسعه مراودات اقصادي
7- بالا رفتن سطح درآمد
8- تنوع در مشاغل
9- پيدايش و گسترش وسايل ارتباط جمعي
شهرسازي چيست ؟
مجموعه روشها و تدابيري كه متخصصين امور شهري بوسيله آن شهرها را بهتر مي سازند به شهرسازي يا علم تنيسق شهرها شهرت دارد.
از ديدگاه ديگر ، شهرسازي عبارتست از مطالعه، طرح ريزي و توسعه شهرها با در نظر گرفتن احتياجات اجتماعي و اقتصادي .

تاريخچه و خاستگاه شهرسازي :
1- لوكوربوزيه معتقد است : « آغاز شهرسازي معاصر به پايان قرن هفدهم، زيالي لوئي چهاردهم است و او را نخستين شهرساز دنياي غرب بعد از تمدن روم مي داند »
2- زيگفريد معتقد است : «آغاز شهرسازي معاصر به سالهاي آخرين قرن شانزدهم بر مي‌گردد. يعني – دوره پاپي سيكستوس پنجم – كه وي را اولين شهرساز مدرن مي داند.
3- زيرلو معتقد است : «نظام جديد خانه‌سازي در حومه‌ها كه امكان جرايي يك نفر از همسايه‌اش را ميسر مي سازد، ترجمان تجملي خانه‌هاي بشر اوليه است.
در ادامه ی همین تحقیق در قسمت «تحولات شهرسازی» به صورت مفصل وجامع تری به این موضوع خواهیم پرداخت .
وظايف شهرسازي :
1- طرح و تنظيم نقشه‌هاي جديد
2- توزيع صحيح تأسيسات شهري و برنامه‌ريزي جهت حمل و نقل شهري
3- بسط روابط اجتماعي و اقتصادي
4- ايجاد محيط‌هاي راحت و سالم
5- كاستن از اثرات سوء زندگي شهري

شهر ساز كيست ؟
در حقيقت شهرسازي يا طرح و برنامه‌ريزي شهري عبارت از دو پديده محيط و انسان هستند، كه در كنار هم جوامع زيستي را به وجود آورده اند.
شهرساز به ايجاد رابطه‌اي منطقي بين انسان و محيط زيست مبادرت مي كند.
امروزه متخصصين شهرسازي در زمينه مسائل شهرسازي، در دو رشته اصلي برنامه‌ريزي شهري (Urban planning) و طرح ريزي شهر (Urban Design) ايفاي نقش مي‌پردازند.
 

mortezaasti

عضو جدید
مفهوم محيط انساني

مفهوم محيط انساني

در نحوه برداشت مردم و دولت‌ها از مفهوم محيط انساني، پراكندگي چشم‌گيري در سطح جهاني وجود دارد. به همين ترتيب مطالعاتي كه تاكنون صورت گرفته، اعم از بررسي‌هايي كه محيط انساني را از نقطه‌نظر خاصي مانند آلودگي هوا يا آب مورد توجه قرار داده و يا بررسي‌هايي كه به شكل جامع‌تري مسائل محيط انساني را مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهند. به‌علت پراكندگي، اثرات واقعي خود در جامعه كنوني از دست داده‌اند.
گسترش سريع شهرها در كشورهاي صنعتي به‌علت هجوم جمعيت، خيلي زود با اين واقعيت ناگوار روبرو شد كه مراكز كار و كارخانه‌ها در قلب مناطق مسكوني قرار گرفته و سلامت جسمي و رواني مردم را به مخاطره انداخته است و اولين موضوعي كه پيشنهاد شد مسئله انتقال كارخانه‌ها به خارج شهر بود و احداث كارخانه‌هاي جديد در خارج شهر و در نزديكي رودخانه‌ها يا درياچه‌ها كه آب مورد نيازكارخانه‌ها را نيز تأمين نمايند و دود كارخانه‌ها نيز مزاحم مردم شهرنشود پيشنهاد مذكور در ابتداي امر پيشنهادي منطقي به‌نظر مي‌رسيد و همين‌طورهم عملي شد، ولي بررسي نتايج حاصله نشان مي‌دهد كه چقدر اين اقدام بي‌اثر مانده است زيرا اولاً به‌علت فاصله كارخانه‌ با منازل مسكوني، ترافيك وسايط نقليه موتوري گسترش يافت كه چندين برابر دود كارخانه‌ها هواي شهر را آلوده ساختند، ثانياً مواد زائد كارخانه‌ها كه به رودخانه ريخته مي‌شد آب رودخانه‌ها را آلوده نمود و در بسياري موارد اين آلودگي تا حدي بود كه باعث از بين رفتن ماهي‌هاي رودخانه و ساير موجودات زنده آن شد.
در جوار اين مسئله انسان صنعت زده به تكميل دستگاه‌هاي آفريده خود پرداخت و به آن شكل و نظم و ريتم خاص داد و خصوصيات اخلاقي و رواني و عاطفي خود را ناخودآگاه تابع و تسليم اين ريتم خاص نمود، عبور از مرحله زندگي روستايي با خصوصيات روشن آن، مرحله جديد عكس‌العمل‌هاي نامطلوب اجتماعي پديد آورد. اگر فرضاً به مسئله كار و وقت آزاد او توجه كنيم، در روستا كار بيشتر و با ساعاتي بيشتر انجام مي‌داد ولي كار در طبيعت و هواي خوب، انگيزه او را با استفاده خاصي از ساعات فراغت برنمي‌انگيخت و در طول كار نيز در لحظاتي كه احساس خستگي مي‌كرد، مي‌توانست استراحتي بنمايد. در شهر،‌ كار كمتر شد، با ساعتي كمتر ولي در محيطي بسته و با هواي نامناسب و برنامه‌اي غيرقابل انعطاف، درنتيجه انگيزه استفاده ويژه از ساعات فراغت افزوده شد. در اين فرصت او با ريتم خاصي كه به آن انس گرفته بود به خريد و تفريح و ورزش پرداخت و در نتيجه كنترل‌هاي دائم احساسات خود را تحت فشار قرار داد و در اجتماع به شكل ناراحتي‌هاي رواني به‌عنوان يكي ديگر از آلودگي‌هاي محيط انساني جلوه‌گر شد. در اين مورد روان شناسان و جامعه‌شناسان،‌ دست‌اندركار تحقيق و مطالعه شده‌اند، ولي بيماري و ناراحتي باز هم توسعه مي‌يابد.
توليد كالاي مصرفي كه در سيستم‌هاي اقتصادي اكثر كشورهاي صنعتي،‌ مسئله بازاريابي را گسترش داده‌، در اغراق و گزافه‌گويي و تعريف از كالا، نوعي دروغ‌گويي را رسماً رواج داده است كه در تربيت مردم بي‌تأثير نيست و روش‌هاي خاص سودجويي و بهره‌گيري، مردم را به آلودگي‌هاي ديگر اجتماع كشانيده است در اين مورد حقوق‌دان‌ها قوانين خاصي وضع مي‌كنند كه با آلودگي مبارزه شود.
به اين ترتيب بعد از انقلابات صنعتي،‌ به‌عنوان عصر جديد خوشبختي، بشر با تمام غرور و پيروزي‌‌هايش با آلودگي‌هاي بسيار در تمام زمينه‌ها روبه‌رو است و سرعت توسعه صنعت و شهرهاي صنعتي مجال فكركردن و مقابله كردن با اين آلودگي‌هاي محيط را نداده است و از همه مهم‌تر پراكندگي مفاهيم و مطالعات مربوطه اقدامات را بلااثر گذاشته است.
به‌طور كلي آلودگي محيط انساني، بيشتر خاص جوامع صنعتي و يكي از پديده‌هاي صنعتي شدن است، زيرا در كشورهاي در حال توسعه كه اكثراً به علت وابستگي اقتصادي خود به كشورهاي صنعتي، در حال يك نوع صنعتي شدن هستند، مسئله به هيچ وجه قابل قياس نيست و بيشتر در سطح بهداشت و به‌طور كلي با مسائل ساده‌تري روبروست، ولي به هر حال مسئله از اين نظر قابل توجه است كه امروز اين كشورها قبل از صنعتي شدن،‌ با گرفتاري‌هاي كشورهاي پيشرفته صنعتي آشنا شده‌اند.
عدم رشد كشورهاي در حال توسعه، با رشد تاريخي صنعتي، آن‌ها را گرفتار نوعي عقده‌هاي اجتماعي مي‌نمايد كه ظواهر آن به ظواهر آلودگي‌هاي دنياي صنعتي شباهت دارد. اگر به رشد شهرهاي صنعتي توجه نماييم، درصد سال گذشته، رشد جمعيت و رشد صنايع با هم صورت گرفته و مردم آن ديار با صنعت مأنوس شده‌اند و خصوصيات اخلاقي خود را به آن وفق داده‌اند ولي موضوع صنعتي شدن براي شهرهاي در حال توسعه اكثراً مربوط به سالهاي اخير است و درنتيجه آشنا نبودن مسئله، براي مردم ايجاد عكس‌العمل‌هايي مي‌نمايد كه در مواردي حادتر و شديدتر از عكس‌العمل‌هاي مردم كشورهاي صنعتي است. به اين ترتيب باوجود تشابه ظاهري، در اصل تفاوت ذاتي بسيار دارند.


ايرج اعتصام
 

mortezaasti

عضو جدید
شهرسازي، مُد روز

شهرسازي، مُد روز

شهرسازي مقوله پيچيده‌اي است كه معماني چندگانه‌اي را دربردارد، از سويي به اموري از قبيل برنامه‌ريزي اقتصادي سرزمين، تبيين مقررات و قوانين راي كاربردي مناطق مختلف شهر و هم‌چنين آرايه‌بندي بافت شبكه‌هاي شهري و جز آن مي‌پردازد و از سوي ديگر باتوجه به حساسيسيتي كه به كليت و كالبد شهر دارد، به ساختار فضايي آن توجه دارد. به اين ترتيب، باتوجه به اهميت موضوع، مقياس شهر براي فردي كه بخواهد به ساختارشهري بپردازد، بي‌ترديد نياز به آمادگي خاص دارد. به بيان ديگر بي‌اطلاعي چنين فردي از حيطه اموري كه به آن اشاره شد، مي‌تواند بسيار فاجعه‌آميزتر از بي‌اطلاعي معمار از معماري باشد.
در عين حال، بي‌اطلاعي مردم از شهرسازي، همان‌گونه كه در معماري شكل‌آفرين است، درمورد شهرسازي نيز مصداق مي‌يابد. به بيان ديگر، بي‌اطلاعي مردم از شهرسازي، حتي در كشورهاي به اصطلاح پيشرفته نيز پيامدهاي گوناگوني به‌وجود آورده است. اعتراض و واكنش‌هاي اينان به قوانين جاري در امر ساخت و ساز، مشكلات ترافيك، سروصدا و آلودگي و جز آن و هم‌‌چنين سازمان يافتن گروه‌هاي مختلف براي دفاع از محيط زيست، حفظ بناها و مراكز شهري باارزش تاريخ و از اين قبيل موارد، هر دم از لحاظ كميت رو به فزوني‌اند. حال هرچند نمي‌توان اين واكنش‌ها را به‌عنوان آگاهي آنان از شهرسازي دانست، ليكن همين‌ها هيچ در بهبود اوضاع و تغييري در خط‌مشي دست‌اندركاران در زمينه شهرسازي نداشته است. چه رسد كشورهايي نظير كشور خودمان كه تاكنون از مفهوم شهروندي، به‌معناي اعم آن، حتي در شهرهايي كه جنبه كلان شهري دارند، كمترين نشاني ديده نمي‌شود. در اين ميان مردم حتي كوچك‌ترين حساسيتي به نحوه زندگي خود، كه به‌طور غيررشته برنامه‌ريزي شده است، از خود نشان نمي‌دهند.
بنابراين به‌نظر مي‌رسد تا زماني‌كه اين شرايط هم‌چنان پابرجا باشد، اميدي به بهبود اوضاع و دميدن روح زمانه در شهرسازي نيست. اما روح زمانه چگونه چيزي است يا مي‌تواند باشد؟ آيا بدون انكار محيط‌زيست مصنوع مي‌توان آرزويي جز اينكه انسان در شرايطي بدون آلودگي، سروصدا، ازدحام و ترافيك و نظاير اين‌ها زندگي كند، تصور كرد؟ آيا با اين آمال مي‌توان بدون برطرف شدن اين تضادهاي وحشتناك و هم‌چنين بي‌عدالتي‌اي كه بر جهان حاكم است و جنبه بسيار نابخردانه‌‌اي نيز يافته و رو به سوي نابودي تمدن‌ها دارد، دست يابد؟
البته همان‌گونه كه تاريخ شهرها نشان مي‌دهد از آن‌جا كه شهرها تجلي وضع اقتصادي، اجتماعي، فلسفي، مذهبي و علمي و فني‌شان هستند و هر معماري (يا شهرساز) كه نيرويي در خود حس كند، مي‌تواند برخلاف جريان وضع موجود حركت كند و با آن مخالفت ورزد. نمونه‌هايي چنين واكنشي نيز وجود داشته است، (به نقل از برونو زه‌وي) همان‌گونه كه برو ميني، لوكوروبوزيه و فرانك لويدرايت عمل كردند. به عبارتي آنان چندان به حال توجه نداشتند و آن را رد مي‌كردند، يا در واقع نوعي آرمان‌خواهي، تمايل و گريز در آنان وجود داشت. اينان به دنبال ايجاد نوعي تعادل در وضع موجود و آرمان شهري بودند كه درنظر داشتند.
لوكوروبوزيه در تشريح نظر خود راجع به شهرسازي، به‌ويژه به هنگام اداي توضيحاتي درباره طرح »شهر مشعشع« خود، در جايي تأكيد مي‌ورزد كه سطح اشغال ساخت و ساز شهري مي‌بايست 12 درصد باشد و بقيه به قضاهاي باز و سبز اختصاص داده شود. ببينيد چنين معياري امروزه چقدر دور از ذهن مي‌نمايد!
به هر حال تعريف فضا در شهرسازي بسيار پيچيده‌تر از تعريف آن در معماري است،‌ لكن در يك كلام مي‌‌توان گفت كه از اين جنبه شهر نيز بايد مانند ساختمان،‌ كه با پيوستاري فضا به پويايي فرد يا گروه شكل مي‌دهد، عمل كند. بنابراين همان‌گونه كه براي هيچ ساختماني نمي‌‌تواند عمر ابدي درنظر گرفت. يعني امر درمورد شهر نيز صادق است. شهر مي‌تواند تغيير شكل دهد و اين امر هر زماني كه تجديدنظر در سازماندهي فضايي شهر ضرورت يابد و از اين طريق بتوان به آن روح تازه يا روح زمانه دميده شود، مي‌تواند جامة عمل بپوشد.
تأكين بر حفظ هويت شهر، بر طبق معيارهاي حاكم و عمدتاً به خاطر برخي فضاهاي سنتي نظير بازارها و جز آن، در كشورهايي نظير ايران، برداشت چندان درستي به‌نظر نمي‌رسد. يا تأكيد بر تركيب مجموعه‌اي از ساختمان‌ها، خيابان‌ها و ميدان‌‌ها، هرچند كه به نوبه خود مي‌توانند اجزاي جداگانه با ارزش باشند، لزوماً شهرسازي مطلوبي را به‌وجود نمي‌آورند. به گفته رولان بارت، شهر نوعي بافت است. اما اين بافت از عناصر كاركردي يكسان به وجود نمي‌آيد، بلكه تركيبي است از عناصر قوي و خنثي و يا به بيان ديگر آميزه‌اي است از عناصر علامت‌گذاري شده و علامت‌گذاري نشده.
به‌طور كلي شهرسازي در ابعادكلان شهري كه از مدت‌ها پيش چنين صفتي به خود گرفته است، نه تنها مشكلاتي را بنابر ملاحظات ساختار شهري و روابط ســاكنان آن در برداشتند، بلكه به گفتــــه »رم كولهاس« معماري را نيز از سكه انداخته است. تعميم اين وضعيت بسيار نامطلوبي قرار دارد و تا زماني كه دگرگوني‌ اساسي در ساختار اجتماعي و به دست آوردن مفهوم واقعي شهروندي صورت نگيرد و واكنش‌هايي از سوي مردم به تصميمات مسئولان و برنامه‌ريزان شهري به‌عمل نيايد، اميدي در بهبودي اوضاع و هم‌‌چنين تحول انديشه و نحوه نگرش مسئولان و برنامه‌ريزان شهري وجود نخواهد داشت.
اگر غير از اين باشد، هم‌چنان كه در چند دهه اخير صورت گرفته است، نتيجه آن خيل عظيمي از گزارش‌ها، مقاله‌هـا، كتاب‌ها، ويژه‌نامه‌ها ونظاير اين‌هاست كه به‌نظر مي‌رسد پاياني نيز نداشته باشد و اين گفته بروندزه‌وي هرچند به چند دهه پيش برمي‌گردد ولي مي‌تواند در شرايط امروز ما مصداق باشد.
»شهرسازي در كشور ما هم‌چنان مد روز است«​



محمدرضا جودت
 

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
نماد شهری ماندگار با تفکر نهادینه

نماد شهری ماندگار با تفکر نهادینه



نماد شهری ماندگار با تفکر نهادینه:
وقتی وارد میدان نقش جهان اصفهان می‌شویم، در همان نگاه‌اول 4بنای عالی‌قاپو، مسجد جامع عباسی، مسجد شیخ لطف‌الله و سردر قیصریه حسابی به چشم می‌آیند؛ وقتی از سمت شرق زنجان به شهر قدیم سلطانیه می‌رویم، از دوردست‌ گنبدی فیروزه‌ای و زیبا رخ می‌نمایاند که گنبد سلطانیه است؛ وقتی از شیراز راهی پاسارگاد می‌شویم، از دوردست ابهت ستون‌های تخت‌جمشید ما را می‌گیرد؛ وقتی با هواپیما وارد آسمان شهر مشهد می‌شویم خیلی‌هایمان سعی می‌کنیم از همان پنجره کوچک هم که شده مناره‌ها و گنبد طلایی حرم امام‌‌رضا(ع) را ببینیم و موفق هم می‌شویم.
خیلی از بناهای تاریخی کشورمان هستند که علاوه بر معماری خاصشان، طوری استقرار یافته‌اند که با دیدنشان حس زیبایی را به انسان القا می‌کنند. اساسا این بناها خوب به چشم می‌آیند و این به چشم آمدن و به قول معمارها خوانا بودنشان است که آنها را تبدیل به نماد کرده. اینکه چطور نمادها شکل می‌گیرند و هویت پیدا می‌کنند و اینکه چگونه نمادی کاراتر و ماندگارتر می‌شود بحث بسیار مفصلی است، به‌همین منظور به سراغ مهندس مهرداد مال‌عزیزی، مدیرعامل شرکت مشاور چغازنبیل (شرکت مشاور طراحی بوستان آب‌وآتش ،گنبد آسمان‌نمای تقاطع همت و...) رفتیم و در رابطه با این موضوع به گفت‌وگو نشستیم.
شهر مجموعه‌ای پیوسته و وابسته از عناصر و منابع طبیعی با عناصر حیات بشری است. اساسا شهرها در طول تاریخ در حاشیه منابع طبیعی اعم از کوه‌ها، رودها، چشمه‌ها و قنوات استقرار یافته و شکل گرفته‌اند و ارتزاق جامعه سکونتگاهی متکی بر منابع خدادادی است، بنابراین ریشه هویت‌بخش و نهادینه این منابع، اثرگذارترین عامل را در ذهن جامعه سکونتگاهی برجای نهاده است. بدیهی است شکل و سیما و تناسبات، رنگ، بو، قد و قامت منحصر به‌فرد این عناصر ماندگارترین طرح‌های نمادین را کرده است. نمادهای سکونتگاه‌های شهری از کودکی در ذهن هر فرد، یک‌کلبه، یک‌کوه و یک‌رودخانه است. به‌طور نمونه سلسله ارتفاعات البرز و قله دماوند، نماد مشترک استقرار و سکونتگاه شهر تهران و حتی شهرهای استان مازندران تلقی می‌شود. زاینده‌رود ماندگارترین نمادشهری اصفهان محسوب می‌شود که در کنار آن ضرورتا بناهایی چون سی‌وسه‌پل و پل شهرستان به‌وجود آمده است. به‌یادماندنی‌ترین نماد شهر یاسوج آبشارهای متعدد آن معرفی می‌شوند. بنابراین منشأ پیدایش نمادخواهی در پیرامون زندگی و در فضای سکونتگاهی به عناصر و منابع طبیعت باز می‌گردد.
از نمادهای طبیعی تا نمادهای تزئینی
نمادگرایی و نمادخواهی به ذات بشر برمی‌گردد که عمدتا افسانه‌طلبی است. نیروهای قهری طبیعت، نماد خورشید و نماد ستارگان از دیرباز بشر را به وهم و تعمق وا داشته‌اند. از این‌رو است که نخستین طراحی‌های جامعه بشری حول فرم‌های طبیعی عناصر قهری و مخلوقات طبیعی اعم از گاو، اسب، مار و... دور می‌زدند. با رشد جوامع بشری و عناصر موضوع شکل‌گیری شهرها، قدرت نمایش و دید اجسام محیطی پیرامون شهرها مثل کوه‌ها، رودها و درختان تنومند در مقابل وسعت شهرها به مرور کاهش یافت. پیش از نهضت شهرسازی در اوایل قرن نوزدهم میلادی، شهرها بر اسلوب محیط استقرار پیدا ‌کرده ارگانیک و عملکردی رشد می‌کردند؛ مثل بافت کهن شهر دزفول یا یزد. نمادهای مذهبی ازجمله برج کلیساها، مناره‌ مساجد یا برخی المان‌های بلند، شاخص‌های مهم شهر تلقی می‌شدند که نقش آدرس و نشانه را نیز برعهده داشتند؛ مثلا مناره مسجد عتیق عموما یک‌نشانه و راهنما بود. نمونه‌ای دیگر نقش مهم میله‌های دشت‌های کویری است. مردم در آن زمان بر بالای این میله‌ها که تعدادشان به 30عدد می‌رسد، آتش روشن می‌کردند و راهنمای گردشگران و مسافران می‌شدند. این نماد منحصر به‌فرد معماری و شهرسازی بعدها الهام‌بخش طراحی برج‌های مخابراتی شد.
گاهی درختان کهنسال و بافت باغات، نمادهای خاطره‌انگیر سکونتگاه‌های جوامع را شکل می‌دادند و به آنها هویت می‌بخشیدند. تابلوی نقاشی‌ای در موزه صاحبقرانیه نیاوران وجود دارد که تجریش زمان ناصری را نشان می‌دهد. این نقاشی باغات پرتراکم درختان انجیر و گیلاس را نشان می‌دهد که در واقع قدرت نمادین آن تا به امروز است که تجریش را منطقه‌ باصفایی با درختان پرتراکم و باغات باصفا به یاد می‌آورد. چنار کهنسال امامزاده صالح خاطره‌انگیزترین نماد نزد دیولافوا، جهانگرد فرانسوی در سال 1881میلادی محسوب می‌شد که صراحتا در خاطراتش از آن به‌عنوان کم‌نظیرترین درخت دنیا یاد می‌کند. این درخت به‌عنوان یک‌نماد که ازعناصر طبیعی شکل گرفته بود مطمئنا در ذهن این جهانگرد ثبت شد و از یاد وی نرفت؛ یعنی نماد طبیعی می‌تواند ماندگارترین نماد شهری محسوب شود.با رشدجوامع بشری و عناصر موضوع شکل‌گیری شهرها، قدرت تناسبات احجام محیطی پیرامون شهرها مانند کوه‌ها، باغات، درختان، مناره مساجد و کلیساها در مقابل وسعت پهنه شهرها و ساختمان‌های بلند کاهش یافت و رویت عناصر طبیعت از میان کریدورهای بصری تو در توی بزرگراه‌های شهری غیرممکن شد. از این تاریخ که شاید از نهضت شهرسازی مدرن اوایل قرن 19 اروپا و آمریکا آغاز شد، ضرورت نمادسازی در شهرها با اهداف تزئینی و کارکردی حس شد. این ضرورت با شکل‌گیری عنصری به نام «میدان» در شهرسازی، مکان کالبدی خود را پیدا کرد.
مدل‌های مختلف نمادهای شهری
گاهی ابنیه خود به‌تنهایی مبدل به نماد شهری با عملکردهای شهری می‌شوند، مثل کاخ شمس‌العماره، مسجد کهنه اصفهان یا در خارج از کشور، برج ایفل یا پانتئون در شهر آتن یونان. اگر بخواهیم آدرس نزدیک‌تر در تهران بدهیم مثل برج میدان آزادی. از دیگر نمادهای شهری که عملکردی شهری نیز دارند آرامگاه و موزه فردوسی، گنبد آسمان نمای بزرگراه همت در اراضی عباس‌آباد یا پل معلق اهواز هستند.
گاهی نمادهای شهری صرفا تزئینی هستند و عملکرد کالبدی‌ ندارند؛ مانند نماد میدان مادر در میدان محسنی یا مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران. خاستگاه بنیادین و اساسی این قبیل نمادها، رویدادهای تاریخی در میدان‌های شهری است؛ مثل میدان 17شهریور که یادآور یک‌واقعه تاریخی است. پایین کشیدن مجسمه معمر قذافی در باب‌العزیز در نهضت اخیر مردم لیبی یا برچیدن نماد داس و چکش از پرده تالار بولشوی در مسکو که یکی از بزرگ‌ترین سالن اجتماعات است، پس از فروپاشی کمونسیت عقاب جایگزین آن می‌شود.
مناسب یا نامناسب بودن نماد شهری
مناسب بودن یا نامناسب بودن نماد شهری یک‌نسبت زمانی- مکانی است. صرف‌نظر از مبانی زیباشناختی و هنری و فرهنگی، نمادهای شهری از حیث مفهومی و زیبایی تابع شرایط اجتماعی- سیاسی یا در مواردی اقتصادی زمانه هستند. برای این منظور یک‌مثال جالب می‌زنم: بز مش اسماعیل به یک‌نماد پیشرو و آوانگارد هنر مجسمه‌سازی مبدل شده است. مش اسماعیل، فردی به‌نام اسماعیل توکلی بود که سرایدار کارگاه دانشکده هنرهای زیبای از پیش انقلاب بود و چندی پیش به رحمت خدا رفت. این فرد دورریزهای کارگاه‌های مجسمه‌سازی دانشکده را جمع‌آوری می‌کرد و برای خودش یک‌چیزی درست می‌کرد تا اینکه پس از چند وقت بزی را از جوش‌دادن فلزات تولید کرد و این بز تبدیل به نماد پیشرو در هنر مجسمه‌سازی شد. در واقع مجسمه بز مش اسماعیل حاصل ذوق روستایی و دروریزهای کارگاه مجسمه‌سازی دانشکده هنرهای زیباست.
هویت‌ نمادها
هرقدر شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه متکی بر قدرت نهادهای اجتماعی مثل صنوف مشاغل، طبقات اجتماعی اعم از کارگران، اندیشمندان و لایه‌های ریز و درشت فکری اجتماعی باشد، نمادسازی نهادینه‌تر، ماندگارتر و فاقد تاریخ مصرف زمانی و مکانی خواهد بود؛ یعنی هرچقدر ما خودمان را در نمادسازی از تابعیت زمانی و مکانی و سیاسی دور کنیم و به ذائقه مردم نزدیک‌تر کنیم، سرانجام نمادمان ماندگارتر خواهد بود. به‌طور مثال هیچ شرایطی قادر نخواهد بود معنای سمبلیک سرستون‌های کاخ داریوش در آپادانای شوش یا مجسمه فردوسی در میدان فردوسی یا حتی بنای یادمانی کمال‌الملک در نیشابور را مخدوش و تقبیح کند. در خارج از کشور نیز همین نکته برای آرامگاه روستایی و محقر سرشار از انرژی نیکوس کازانتزاکیس در استان کرت یونان هم صدق می‌کند.پس هر قدر معانی، مفاهیم و ارزش‌ها از حیث نظری، فرم‌ها، شکل‌ها و توده‌ها از حیث کالبدی ریشه در طبیعت سرزمین، لایه‌های اندیشه دیرین جوامع و فرهنگ سینه به سینه اقوام داشته باشند، نمادها باهویت‌تر تلقی می‌شوند. در این صورت، هیچ قدرتی و مرجعی نیاز نیست که بر اینگونه نمادها ارزشگذاری کند.

http://www.suiglenews.com/newss_261878
 

Similar threads

بالا