معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـــــــ ــــ ـــ ـــــی تو درین غروب خلـــ ـــ ــــــوت و کور
من و یـــ ــــ ــــاد تو عالمـــ ـــــ ـــــــی داریم
چشـــــ ــــــ ــمت آینــــ ـــ ـــــ ــــــه دار اشک مــــ ـــــ ــــن است
شب چراغــ ـــــ ـــی و شبنمی داریـــــ ـــــ ــم....





 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
. نمیدانی چقدر دلم برای درد دل های مادر بزرگم پر کشیده.
.. چقدر برای وقتی که صدایم می زد تا موهایش را برایش ببافم..
چقدر دلم می خواهد دوباره صدایم بزند..
. نه پنجره ای نیست…
مادر بزرگی نیست…
من هستم و پیاده رویی که انگار او هم قدم های مرا از یاد برده…
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كسي به سوگ نشست

و در مصيبت آن روزهاي خوب گريست

كسي نمي‌داند

كه پشت پنجره آواز كيست مي‌آيد

كه كيست مي‌خواند
(حميد مصدق)
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من

دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من



عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد

رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من



می‌سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت

کانون من، سینه من، سودای من، آذر من



دل در تف عشق افروخت، گردون لباس سیه دوخت

از آتش آه من سوخت، در آسمان اختر من



گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنه آب و گل شد

صد رخنه در ملک دل شد، ز اندیشه کافر من



شکرانه کز عشق مستم، میخواره و می‌پرستم

آموخت درس الستم، استاد دانشور من



در عشق، سلطان بختم، در باغ دولت، درختم

خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من



اول دلم را صفا داد، آیینه‌ام را جلا داد

آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من





بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل

چون می‌تواند کشیدن این پیکر لاغر من
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پاییز محزونی
که در خون تو می خواند
گامی به تو نزدیک و گامی دور
آرام همراه تو می اید
روزی تمام باغ را
تسخیر خواهد کرد
ای روشن آرای چراغ لالگان
در رهگذار باد
با من نمی گویی
آن آهوان شاد و شنگ تو
سوی کدامین جوکنارانی گریزان اند ؟
آه
شب های باران تو وحشتناک
شبهای باران تو بی ساحل
شب های باران تو از تردید
و از اندوه لبریز است
من دانم و تنهایی باغی
که رستنگاه آوای هزاران بود
وینک
خنیاگرش خاموش
و آرایه اش
خونابه ی برگان پاییز است
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از برگ برگ دفتر من پرت می شوند

معشوق های خسته ی پایان گرفته ام

یلدای چشم های تو را گریه می کنند

موهای رنگ و بوی زمستان گرفته ام.......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


سـڪوت پشت گوشے تلفـטּ
سنگیـטּ تریـטּ سـڪوت هاست ...
نـﮧ از בست ها ڪارے ساפֿـتـﮧ است
نـﮧ از چشم ها ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

منتظر قطارم
قطارے ڪـﮧ مسافرم בر آלּ نیست
و مـטּ בر ایستگاه نیستم
مـטּ روے ریلم !

__________________
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفته بودم بی تو سخت می گذرد

حرفم را پس می گیرم

بی تو انگار اصلا نمی گذرد...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فرياد ها مرده اند
سكوت جاريست
تنهايي حاكم سرزمين بي كسي است
مي گويند:خدا تنهاست
ما كه خدانيستيم،چرا تنهاييم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

(دكتر علي شريعتي)
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نبودنت همه جا هست...تو نبض دیوار های اتاقم

رو غبار پنچره ها...

که مدت هاست انعکاس تصویر تو

تنشونو قلقلک نداده

حتی بوی اتاق... بوی رفتن تو رو میده...

نبودنت همه جا هست اما...

من هنوز انکارش میکنم!

 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشانی ام ...

چسبیدن به سینــه ات را میخواهد..

و چشم هایم خیس کردن پیراهنت را...

عجب بغض پرتوقعی دارم...

مــن امروز ..




 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواستم اسمتو گل بزارموترسیدم پژمرده شوی!
خواستم اسمتو خورشید بزارم ترسیدم غروب کنی
اسمتو گذاشتم نفسم
که اگه نباشی...نباشم!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا سرزمین واژه های وارونه است:
جایی که گنج، "جنگ" می شود
درمان، "نامرد" می شود
قهقه، "هق هق" می شود
اما دزد همان "دزد" است
درد همان "درد"
و گرگ همان "گرگ"


براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 2560x1600 مي باشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطره نه سر دارد نه ته....
بی هوا می آید تا خفه ات کند
می رسد گاهی وسط یک فکر،
وسط خیابان،سردت می کند،داغت می کند،
رگ خوابت را بلد است،زمینت می زند...
خاطره تمام نمی شود،
تمامت می کند...!



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کمی عوض شدم .
دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم .
به کسی تکیه نمیکنم .
از کسی انتظار محبت ندارم .
خودم بوسه میزنم بر دستانم .
سر به زانو هایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت



ایــن روزهـــا همــه بــه مــن

دلـتــنـــگــی

هــدیــه مـی دهنــد

لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!

بــه خـــدا

تمــــامـ شــد

دلـــــــــــم...!
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=2]همــــه دنیـــآی یـکــــ نفــــر بآشــی. . .[/h]

کل دنیـــآ رآ هـــم کـــه دآشتــه بآشــی . . .

بــآز هــــم دلتــــ میخــوآهــــد . . .

بعضــی وقتهــــآ . . . فقـــط بـعـضــی وقتهـــآ . . .

بـــرآی یـکــــ لحظــــه هـــم کـــه شـــده . . .
همــــه دنیـــآی یـکــــ نفــــر بآشــی. . .
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


روزهـــایــی کـــه مـی بینمت، نفســـــم مــی گیـــــــــرد...
و روزهــــایـــــی کـــــه نیستـــــی، دلـــــــــــــــــم...
اما تـــــــــــــو بـــــاش...!
تحمـــــل ٍ اولـــی آســان تـــر است...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بگذار تفسیرم کنند
هرگز کسی
معنای مرا
نخواهد فهمید
من
یک معما هستم
معمایی که
هرگز نوشته نمیشود و خوانده نمیشود
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت



شجاعت میخواهد وفادار احساسی باشی که میدانی شکست میدهد

روزی نفس های دلت را ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک چیز در این دنیا هست که چرا ندارد
دلیلش را نپرس
جبران ندارد نور
من برای خودم به تو گل دادم
مافاتی نیست
بازنده ندارد این قمار
می فهمی؟
اشک دارد و دلتنگی و انتظار ...
 
بالا