معجزات علمی قرآن

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
بدن انسان
نـيـروی حـفـاظـتـی بـدن

« هر کسی در درون خود نيروی پشتيبانی دارد».
«نَفس»: زندگی و خودآگاهی در پديده زنده، و آنچه غرائز و احساسات و هستی خود را درک می کند و از خود بعنوان "من" ياد می کند. پديده زنده با زنده بودن نَفس زنده است و با مردن نَفس می ميرد و همينطور با مردن بدن نَفس نيز می ميرد. نَفس فوت هم می کند وفوت وضعيت ميان مرگ و زندگی است مانند خواب و بی هوشی). نفس در آيه مجاز است و بجای جسم آمده است. بعبارتی آيه می گويد: هر جسمی نيروی پشتيبانی دارد که نتيجه پشتيبانی از زندگی آن جسم می شود پشتيبانی از "زندگی نفس آن جسم".
«حافظ»: اسم فاعل از مصدر حفظ است. حفظ بمعنی: چيزی را از درون يا در درون نگهبانی و نگهداری و پشتيبانی نمودن است، ("حراست" بمعنی: چيزی را از بيرون نگهبانی و پشتيبانی نمودن است). و حافظ: کسی يا چيزی است که چيزی را از درون آن يا در درون آن نگهبانی و نگهداری و پشتيبانی می کند).
نکته آيه: هر کسی در درون خود نيروی پشتيبانی دارد:

بدن هر انسانی يک سيستم حفاظتی دفاعی دارد. برخی از سلولهای آن در جای مخصوصی به انتظار وارد شدن غير خوديها (باکتريها، ويروسها، ميکروبها و مواد خطرناک) هستند و برخی با جـريان خـون در سـراسـر بدن گـشـت ميزنند و هـنگام برخورد با دشـمـن با آن درگيرشده و آنرا از پا در می آورند. و به اين ترتيب سلامتی بدن را در برابر بيماريها حفظ می کنند و بدن زنده می ماند و با زنده ماندن بدن نفس زنده می ماند.
تصويری از سلولهای مغز استخوان انسان که با ميکروسـکوپ ديده ميشوند. در مغز استخوان هـر دقـيقه مـيـلـيـونها سلول درست ميشوند تا به بخشهای ديگر بدن صادر شوند. اين سلولها بين يک صدم تا سه صدم ميليمتر قـطر دارند.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
تأثير رنگها بر انسان



«
گفتند: از خدای خود بخواه برای ما روشن کند رنگ آن چيست؟ موسی گفت: خدا می گويد: آن گاوی است زرد، رنگ آن پر رنگ يکدست است، بينندگان را خرسند و شادمان می کند».


پژوهشهای علمی نشان می دهد که رنگها بر انسان و در زندگی وی تأثير دارند. رنگ سبز احساس دوست داشتن زندگی و اميد به زندگی را در انسان ايجاد می کند (به اين خاطر پوشاک جراحان از رنگ سبز انتخاب شده که روی بيمار تأثير بگذارد. و آياتی که از پوشش بهشتيان در بهشت صحبت می کنند نيز می گويند که پوشاک آنها سبز رنگ است) ـ رنگ ارغوانی انسان را به آرامش فرا می خواند ـ رنگ زرد دستگاه عصبی را پر جنب و جوش و انسان را با نشاط می کند (فعال می کند) و احساس شادمانی و خرسندی را در وی ايجاد می کند ـ رنگ آبی احساس سردی نمودن ورنگ سرخ احساس خشکی نمودن را در وی ايجاد می کند. همينطور درصد ياد گيری در متون و تصاوير رنگی بیشتر از متون و تصاوير سياه و سفيد است (بعبارتی مغز چيزهای رنگی را بهتر ذخيره می کند و بياد می آورد). رنگ به کارها معنی می دهد، در کارهائی که با اعداد با حجم زياد صورت می گيرد درصد اشتباهات در اعداد رنگی کمتر ار اعداد سياه و سفيد است.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
توجه شديد به چيزی و احساس درد نکردن



« و زنانی در شهر گفتند: همسر عزيز (يعنی زليخا همسر نخست وزير مصر) با جوان خود درگير می شود تا خواست خود را به او بخواهاند. شيفتگی دوستداری يوسف براستی مشغوليت او شده است. ما براستی او را در رويه ای که همه آن را ناپسند می دانند می بينيم
ــ هنگاميکه (زليخا) نقشه آنها را شنيد دنبال آنها فرستاد، برای هر کدام نشيمنی مشخص نمود، بدست هر کدام يک کارد داد، و به يوسف گفت بر آنها وارد شو! همينکه او را ديدند او را بزرگ ديدند و دستهای خود را بريدهبریده نمودند و گفتند: خدا از بدی دور! اين بشر نيست، اين تنها يک فرشته بزرگوار است».


«مُراوِدَة»: درگير شدن با کسی برای خواهاندن خواست خود به او است. «شَـغَـف»: شيفته و دلباخته شدنی است که انديشه انسان را بخود مشغول می کند ـ «حُبّ»: دوست داشتن کسی بخاطر خوب بودن آن است. مانند دوست داشتن يک آموزگار خوش رفتار. "مبين": چيزی است که برای همه پيدا و آشکار است. و "ضلال مبين" در آيه بمعنی: چيزی است که همه آنرا بی راهـگی و رويه نادرست می دانند. "دستهای خود را بريده بريده نمودن" مجاز است بمعنی: پوست و گوشت دستهای خود را بریده بریده نمودن. "مکر" بمعنی: نقش بر آب نمودن است و منظور زليخا از مکر زنان اين است که آنها (از روی رشک ورزی) نقشه داشته اند که جايگاه و شخصيت وی بعنوان همسر نخست وزير را لکه دار کنند. نکته مورد نظر ما درآيه اينست که می گويد: زنان يوسف را بزرگ می بينند و دستهای خود را بريده بریده می کنند. يعنی زيبائی يوسف چنان آنها را شيفته می کند که کاردهائی که با آنها ميوه پوست می کنده و تکه می کرده اند دستهای آنها را پاره پاره می کند ولی آنها احساس نمی کرده اند.

پژوهشهائی که با دستگاه روی مغز شده نشان می دهد که هنگاميکه مغز شديداً متوجه چيز مهمی است، فعاليت مناطقی از مغز که درد احساس می کند کم می شود. و فعاليت در سلولهای عصبی پيرامون کانال سيلويوز بيشتر می شود، که اين فعاليت منجر به ترشح ماده تسکين دهنده درد می شود. به اين خاطر هنگاميکه توجه انسان پيش چيز مهم و بزرگی است اگر در آن لحظات پوست و گوشت دست خود را بريده بريده بکند احساس درد نمی کند و متوجه نمی شود که دارد دست خود را می برد.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
سـرانـگـشـتـان



« آيا انـسـان می پندارد کـه مـا هـرگـز استخـوانهای او را جـمع نخواهيم کرد؟ چرا! ما حتی می توانيم سرانگشتان او را نيز دوباره درست کنيم»!

(واژه بـنـان در اصـل به معنی: "تکيه گاه و چيزيکه بنوعی و بنحوی به آن تکـيه می شـود" است. در معنی دوم خود از جمله به: قـسـمـت داخلی سر انگـشـتـان، يعـنی هـمان قسمتی که در تصوير می بينيم اطلاق شده، به اعتبار اينکه "انـسان در کـارهـا و نشست و برخاست های خود به آنها تکيه می کند").
نکـتـه آيه: سرانگشتان وضعيت خاصی دارند:

سـر انـگـشـتـان هــر فــردی رسـم و نـمودار کاملا منحصر بفرد خود دارد. حتی دو نـفـر دو قـلـو را نمی توان يافت که نمودار سرانگشتان آنها نظير هم باشد (دوقـلوهای موسوم به "دوقـلوهای همسان" که از يک تخم درست می شوند نيز نمودار سرانگشتان آنها دقيقاً يکی نيست ولی تميز دادن آنها دقت و بررسی زيادی می خواهد). نمودار سرانگشتان از تولد تا وفات ثابت می ماند، و به هر چيزی دستزده شود اثر خود را بجا می گذارد، و قطر خطهای آن در مردان از زنان بزرگتر است.
اينکه قـرآن "دوباره سازی سرانگشتان" را مطرح می کند به اين معنی نيست که آفرينش سرانگشتان سخت تر و پيچيده تر از اندامهای ديگر است، بلکه به اين معنی است که سرانگشتان چيزِ خاصی دارند و در آينده کشف میشود و آيه روشن می کند که قرآن سخن خداوند است. انسان در قرن نوزدهم به وضعيت سرانگشتان پی برد.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
نعمت بودن مـرجـان


« از هر دوی آنها (از هر دو دريای شور) مرواريد و مرجان درمی آيد. کداميک از اين نعمتهای پروردگار خود را می توانيد تکذيب کنيد»؟!
نکته آيه: آيه مرجان را نعمت شمرده است:

در زمان پيامبر مرجان استفاده ای که بتوان آنرا نعـمت ناميد نداشته است. امروزه انسان از برخی مرجانها در ترميم استخوانهای آسيب ديده و ناقـص شـده استفاده می کند. وقتی مرجان به استخوان پيوند زده می شود، علی رغم اينکه بـدن فـسـفـات کـلـسـيم دارد و مرجان کربنات کلسيم، با اين حال اسـتخوان مرجان را رد نمی کند، بلکه آنرا می پذيرد. ابتداخون دور قطعه مرجان را محاصره می کند و آنرا ذوب می کند. بعد استخوان آنرا در خود قـاطی می کند و رفته رفته با استفاده از آن، خود را ترميم می کند و دقـيـقـاً شکل اصلی خود را بخود می گيرد.

مرجان از استخوان قويتر است ولی ترکيبات آنها ضـمـن کـم و زيـاد بـودن در هـر کـدام مشترک است. مثلا هر دو کلسيم، منزيم و فـلـور
دارند. کـلـسيم مرجان و استخوان تقريباً مساوی است. منزيمِ استخوان تـقـريـبـاً کمی کمتر از دو برابر منزيم مرجان است. از نظر فـلـور، مرجان کمی بيشتر از استخوان فـلـور دارد.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
رونـد قـوی و ضـعـيـف شـدن بـدن


« خدا آنست که شما را از چيزِ سست آفريد، مدتی پس از سستی روند پيوسته نيرومند شوندگی قرار داد، مدتی پس از روند نيرومندی روند پيوسته سست شوندگی و پيری قرار داد. خدا آنچه را می خواهد می آفريند و او دانای توانمند است».

نکات آيه:

1ـــ انسان ابتدا از چيز سست آفريده می شود:
انسان در ابتدا از يک سلول آفريده می شود که ترکيب در هم ذوب شده ای است از تخمک زن و سلول مـنی مرد (اسپرم). اين سلول موجودی است کاملاً سست. يعنی بی استخوان و غضروف و غيره.
2ـــ مدتی پس از سستیِ ساختارِ خلقت، انسان پيوسته روند نيرومند شوندگی بخود می گيرد:
پس از مدتی (تـقـريباً پـس از سه هـفـته) رشد سـلـول اولـيه (کـه کاملاً سستاست) به نـقـطه تـولـيد اسـتخـوان می رسد کـه نيرومندترين بافـت بدن است. در اسـتـخوانها نيز همانگونه که بافتهای جديد توليد می شوند بافتهای قديمی خراب می شوند. از وقتی که توليد بافـت استخوانی آغـاز می شود تا 30 سالگی هـر ساله پـيـوسـته بافـتی کـه تولـيد می شود يک درصد از بافتی که خراب می شود بيشتر است. يعنی دقـيـقـاً هـمانطور که آيه می گويد: انسان پس از سستی ساختار خلقت خود روند پـيـوسـتـه نـيـرومند شوندگی بخود می گيرد. ( واژه جَعْـل به معنی «قـرار دادن» به معنی: پـيـوسته و همواره انجام دادن يا بودن چيزی يا کاری است. مثلا وقتی آيه می گويد: پس از سستی نيرومندی جَـعْـل کرده (قرار داده)، به اين معنی است که انسان پيوسته نيرومند می شود).

3ـــ مـدتی پس از روند پيـوسته نـيـرومـنـد شوندگیِ ساختارِ خلقت، خلقت روند پيوسته سست شوندگی را در پيش می گيرد:
از 40 سـالـگـی به بعد ميزان خراب شدن بافتهای استخوانی در هر سال يک درصد بيشتر از ميزان توليد آنهاست. به اين ترتيب چنانکه آيه می گويد: مدتی پس از نيرومند شوندگی (که تا 30 سالگی بود)، انسان پـيـوسـته روند سست شوندگی را در پيش می گيرد (که از 40 سالگی است).
ضـعـيـف شـدن بافـتهای اسـتخوانی تا جائی می رود کهسوراخهای ريز در آنهـا ايجاد می شود، طـوريکـه حتی يـک بـار سبک نيز می تواند منجر به ***تگی آنها بشود. امکـان شکستگی استخوان در مردان نصف زنان است، چـون مـردان از ابتدا بافـت استخوانی بيشتری دارند.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
میزان بارندگی و تبخير ــ منابع آب درون زمین

« و از ابر آبی به اندازه فرو می فرستیم وآنرا در زمین جا می دهیم و ما در بردن آن (یعنی بردن آن اندازه ای که بارانده ایم) توانائیم ـــ و با آن باغهای خرما و انگور برای شما تولید می کنیم، که هم فراورده های زیادی در آن برای شما هست و هم از آن می خورید (مؤمنون 18ــ19)». « آيا نمی بينی خدا آبی را از ابر پائين می آورد و آنرا در آب راهها در درون زمين راه می برد، سپس با آن رويشها با رنگهای گوناگون درمی آورد، سپس پژمرده می شود، پس از آن آنرا زرد شده می بينی، سپسآنرا خرد خرد می گرداند. در اين روند براستی برای ناب انديشمندان يادآوری افزون نهفته است (زمر 21)».

(«سُـلُوک» بمعنی: راه رفتن يا راه بردن در جای تنگ يا تنگ تر است ـ« ذِكرى» بمعنی: ياد آوری زياد است (و منظور از آن در آيه اينست که "گياهان فراوان پيش روی ما يافت می شوند و روند و فرايند زندگی و مرگ آنها، مرتب يادآور و بنمايش گذارنده روند و فرايند مرگ وزندگی برای انسان است"). «الباب» جمع لب، بمعنی چيز ناب (يعنی چيزی که ناخالصی ندارد، آفت ندارد، شيله پيله ای در آن نيست، چيزهای هرز در آن نيست). و به مغز و انديشه ناب اطلاق شده (يعنی مغز و انديشه ای که در خردورزی و انديشمندی هيچگونه شيله و پيله، پيش داوريها، پيشينه های ذهنی، مکتبها، فلسفه ها،آداب و رسوم، منافع شخصی و گروهی و غيره ندارد و با مسائل برخورد حق بينانه و واقع بينانه می کند).


آب باران دو نوع گردش در درون زمين را شکل می دهد. يکی در عمق سطح زمين (بالای لايه يا لايه های سفت و فشرده و سنگی زمين) که دوران وجود و گردش آن بطور ميانگين تقريباً 10 روز است، و ديگری نفوذ در اعماق زمين (نفوذ به زير لايه يا لايههای سفت وفشرده و سنگی زمين)، که دوران گردش و وجود آن می تواند 1000 سال طول بکشد.
نکات آیات:
1ــ میزان بارندگی و تبخیر به اندازه است:
چنانکه در آیه گفته شده میزان بارش آب به زمین وميزان تبخیر شدن آب از زمین به يک اندازه است. برآورد می شود که در سال 513 ترلیون تن آب به زمين می بارد و همين اندازه نيز تبخير می شود، که بخش عمده آن از درياها و اقيانوسها است، و در مرتبه پساز آن از حوضه های آبی ديگر روی زمين، و در مرتبه پساز آن از ترشح و عرق درختان است.


2ــ آب درون زمین آب باران است و برخی از درختان از آب درون زمین استفاده می کنند: چنانکه در آیه گفته شده آبهای درون زمین در واقع آب باران است که در زمین فرو رفته، و بشکلی که در تصوير می بينيم از جمله در عمق کم در زمين روان می شود. اينآبها بطور ميانگين تا ده روز می توانند روان باشند و به حوضه های آبی می ريزد، و برعکس از حوضه های آبی نيز وارد چشمه ها و راه های آبی می شود و از راه های باريک و موئی به بالا نفوذ می کند و درختان از آن استفاده می کنند و درختانی که خود ریشه در اعماق دارند آب خود را از آن می گیرند.
بخش ديگری از آب باران از لايه يا لايه های سفت و سنگهای شکافته زمين نفوذ کرده به اعماق می رود و انبار می شود، و مدت 1000 سالی می تواند باقی بماند. در جهان دانش در اين رابطه يک تئوری می بينيم که مربوط به قرن هفدهم است (يعنی بيش از هزار سال پس از گفته قرآن)، که می گويد آب منابع زمين همان آب باران است که درون زمين نفوذ می کند. البته در اين تاريخ قرآنِ ترجمه شده در غرب وجود داشتهو احتمال اينکه منبع برخی تئوريها قرآن باشد نيز بعيد نيست.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
سقوط ستاره در چاله


« سوگند به ستاره وقتيکه از بالا به گودال فرو می افتد (يا فرو می ريزد)».

«هَوی» فعل گذشته از مصدر هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی:فرو افتادن يا فرو ريختن از بالای زمين يا از روی زمين به درون زمين است. يعنی افتادن به درون گودال و چاله و چاه و غيره. («خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر يا پيشانی است ـ «حَطّ» بمعنی: فرود آمدن يا فرود آوردن يا فرو نهادن است (مانند فرود آمدن هواپيما و پرنده) ـ «هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ايراد شدن و از بالا به زمين فرو افتادن يا سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از اين واژه برای فرود آمدن هواپيما استفاده می کنند. برای بيان فرود آمدن هواپيما ميايست از جمله از واژه حَطّ استفاده شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن چيز بدرد نخور يا چيزِ بحال خود رها و ول می شود است. مانند: سرنگون شدن يک رژيم بدرد نخور يا ميوه خراب شده ـ نزول بمعنی: پائين آمدن است ـ و اِنهيار بمعنی: فرو ريختن ناشی از پوکی است).
نکته آيه "فرو افتادن يا فرو ريختن ستاره در چاله" است:
وقـتی ستاره ای خيلی بزرگ باشد، (بيش از 100000 برابرزمين باشد) نيروی جاذبهو فـشار درستاره نوترونی آنقـدر زياد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم می شود وبه چاله تبديل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتريکی استکه جرم آن تقريباً مساوی پروتون است و در کليه هـسته های اتمی بجز هستههيدروژن وجود دارد).

چاله ها چنان نيرویجاذبه قـوی دارند که حتی نور نـيـز نمی تواند آنهـا راترک کند. به اين خاطر ديده نمی شوند و چاله سـياهناميده شده اند، (آدم می تواند آنها راهنگامی که گاز مارپيچ (به شکل تصوير) به درون آنها سقوط می کند آنها را ببيند. چون گاز هنگامی که داغ می شود تشعشعات پردرخشش زيادی از خود ايجاد می کند). اين چاله ها ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یامی بلعند و در خود فـرو می برند. و به اين شکل به تعبير قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند. (علت اينکه قرآن «مکيدهشدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـياه» را «فرو افتادن ستاره در گودال» تعبير کرده اين است که سمت فرو افتادن (يعنی سمت پائين) سمت کشش نيروی جاذبه است، وسمتی که ستاره توسط نيرویِ جاذبه چاله سياه کشيده می شود نيز همان سمت پائين می شود. به اين دليل «مکيده شدن ستاره» توسط چاله سياه را «فرو افتادن يا فرو ريختن ستاره در چاله» ناميدهاست).
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ويـژگـيـهـای قـرآن کریم

ويـژگـيـهـای قـرآن کریم

ويـژگـيـهـای قـرآن


واژه «قـُرآن» از مصدر «قـرء» می آيـد و خود نيز هـم مـصـدر می باشـد. به مـعـنی: "بترتيب چيدن و پيش رفـتن". بعـد به خواندن (از روخوانی) اطـلاق شـده، چـون در وضعـيـت مـزبـور خوانـنده حروف و واژه ها را بترتيب می چيند و پيش می رود. قـرآن به معنی اسمی به معنی: "خواندنی ــ از رو خـوانـی، و به نـظـم و ترتيب چـيـنی" است. قـرآن كريم 1400 سال عـمـر دارد. در مـدت بـيـن 22 الی 23 سال به حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم وحی شده است. وقـتی حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم آيه يا آياتی که نازل می شـده اند را بـر ديگـران می خوانده آنـها آنرا بر روی چيزهای مختـلفی که آن زمان برای نوشتن روی آن استفاده می شده می نوشته اند. و برخی نيز آيات را از بر می کرده اند. محل قرار دادن آيات در سوره ها نيز خود حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم مشخص می کرده است. در زمان حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم قرآن بصورت يک کـتـاب کـه هـمـه آن يکجا جمع بوده باشد وجود نداشته، بلکه دوسال پس از وفات وی برای اولين بار قرآن جمع آوری شده و بصورت يک کتاب درآورده شده است. از آنجا که حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم آخرين پيامبر است و پس از وی اسلام گسترش پيدا می کـنـد و مـسـلـمانان در شرايط مختلفی خواهند بود، قرآن با ويژگيهائی پرداخته شده است که بتواند برای هميشه و همه جا مناسب و پاسخگو باشد. ويژگيهای آن از جمله:
ـــــ
آيات محکم و متشابه داشتن آن است.
ـــــ
مـنسوخ شدن آيات آن است.
ـــــ
تـفـسير و تأويل و تبیین شدنِ آيات آن است. ـــــ راهـهای متنوعی برای رستگاری ارائه دادنِ آن است. (که عـمـدتا موارد سه گانه هستند).
ـــــ
حروف و واژه های آن حساب شده و قانونمند بکار برده شده اند. هر کدام از اين موارد را بطور فـشرده بررسی می کنيم:



آيات محکم و متشابه

آل عمران 7: «هُـوَ الـَّذی اَنـْزَلَ عَـلَـيْکَ الْکِتابَ مِنـْهُ آياتٌ مُحْکَماتٌ هُـنَّ اُمُّ الْکِتابِ وَ اُخَـرُ مُتـَشابِهاتٌ. فـَمـّا الـَّذيـنَ فـی قـُلـُوبـِهِـمْ زَيْـغٌ فـَيَـتـَّبـِعُـونَ مـا تـشـابَـهَ مِـنـْهُ اِبـْتِـغـاءَ الْـفِـتـْـنـَةِ و ابْـتِـغـاءَ تـَأويـلِـهِ. وَ مـا يَـعْـلـَمُ تـأويـلِـهِ اِلاّ اللهُ و الرّاسِخوُنَ فی الْعِـلْـمِ يَـقـُولُـونَ آمَنـّا بـِهِ کُـلٌّ مِنْ عِـنْـدِ ربِّـنـا».
«اين خداست که قرآن را بر تـو نازل نـمـود. برخی از آيات آن محکم هسـتـنـد که آنها اصل اين کتاب می باشند و بـقـيه متشابه. و امّا افرادی که مسائلی در دل دارند هميشه به متشابهات آن استناد می کنند، کـه بـرخی از مـوضـع مسئله سازی اين کار را می کنند و برخی نيز از موضع ارتـبـاط دادن آيات بـه مـسائل مربوط به آنها! در حاليکه ارتباط آيات با مسائل فقط خـدا Yمی داند و انـديـشـمـنـدانی می دانـنـد کـه می گـويند: ما به تماميت آن ايمان داريم، محکم و متشابه آن همه حرف خداست».

واژه «مُحْکـَم» به معنی: "ثابت، پابـرجا، استوار، خلل ناپذير" و مـواردی از اين قبيل است. و واژه «مُـتـَشـابـِه»: در لغت در اصل به معنی: "چيزی است که با چيز ديگری همانند نمائی و همگون نمائی می کند" (يعنی هـمانـنـديـها و همگونيهائی زيادی را با آن دارد). و در معـنی دوم خود بـطور ضمنی و تلويحی به معنی: "چيز مناسب، متناسب، هـمگـون، هـم سـنخ" و غيره بکار رفـته است.
با توجه به معنی واژه های «محکم» و «متشابه»، آيات «مـحـکـم» آيـاتِ "ثابت" هـستند. يعنی: در هـر زمــان و مکـان و شرايطی همچنان بـقــوت خود باقـی هستند. و آيات «متشابه» آياتِ "مناسب و متناسب" هستند. يعـنی: هـمـيـشه بقـوت خود باقی نيستند بلکه «مناسب و متناسب وضعيت و شرايط خاص فـردی، اجتماعی، تاريخی و غـيره هستند.
در آيه 20 سوره مزمل در رابطه با نحوه بکارگيری قـرآن چنين می خوانيم:
« عَـلِـمَ اَنْ سَـيَـکُـونُ مِـنْـکُـمْ مَـرْضـی، وَ آخَـرُونَ يَـضْـرِبُـونَ فِـی الاَرضِ يَـبْـتـَغـُونَ مِـنْ فَـضْـلِ اللهِ وَ آخَـرُونَ يُـقـاتِـلـوُنَ فی سَـبـيـلِ اللهِ، فـَاقـْرَؤُا ما تـَيَـسَّـرَ مِـنْـهُ».
«خدا می داند کسانی از شماها مريض خواهند شد، کسانی برای امرار معاش خود در مسافرت خواهند بود و کسانی نيز در راه وی در جنگ خـواهـنـد بـود. بـنـابـر ايـن آنچه از قرآن مناسب شما است آنرا بگيريد».






مثال برای آيه متشابه:

احزاب 58 ـ 60:

«وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغـَيْرِ مَا اكْـتَسَـبُوا فَـقـَدِ احْـتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا ــ يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ قُـلْ لِأَزْوَاجِـكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَـلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْـرَفْـنَ فَـلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ــ لَئِنْ لَمْ يَـنْـتَهِ الْمُنَافِـقُـونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَـنّـَكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا».
« و کسانيکه بـه زنان و مردان ايمان آورده بـرای کار ناکرده زخم زبان می زنند، مرتکب تهمت زنی و گناه بزدلانه سنگينی می شوند. ای پيامبر! به زنـان و دخـتـران خـود و زنـان مــردان ايـمـان آورده بگو بخشی از جلباب خود را روی خود بکشند. اين کار بهترین راه بـرای شناخته نشدن و از زخم زبان رنجيده نشدنِ آنها است. خـدا مسائل را بـرای آمرزيدن شدن فعلاً کنار می گذارد و بيش از استحقاق نـيـز می بخشد. اگر منافـقـيـن و کسـانيکـه مـرض دارند و افراد هرزه شهر نيز دست برندارند به تو امکان برخورد با آنها را می دهيم، و پس از آن جز تعداد کمی از آنها همسايه تو نخواهند ماند».

اين آيات مـربوط به دستشوئی رفـتن افراد در زمانی بوده که عربها دستشوئی را جدا و دور از واحد مسکونی خود درست می کرده اند. وقـتی خانواده حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم و بقـيه ايمان آورندگان به دستشوئی می رفته اند مخالـفـيـن حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم چنانکه آيه مـطرح کرده به ايمان آورندگان تـهـمت و زخم زبان می زنده اند. (مـصدر «اذی» مربوط به آزار دادن با زبان است). آيه به حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم گفـته که به "دختران و زنان خود و زنان ايمان آورندگان" بگويد که بخشی از جلباب خود (جـلـبـاب پـوشـشی اسـت کـه روی پوشش اصلی و رسـمی می پوشـند و لـبـاس سـنتی عربها است. فرق آن با چادر اين است که جلباب آستين و دکمه دارد ولی چـادر ندارد) را روی صـورت خود بيندازند تا شناخته نشوند. و با شناخته نشدن از زخم زبان آزرده نمی شوند. (يعنی اگر کسی روی خـود را بپوشاند و ديگران او را در حالـيـکـه نمی شـناسـنـد بـدگـوئی کـنـنـد، او آزرده نمی شـود. چون او می داند که هوچی گرها او را نمی شناسند). و بعـد آيه می گويد: خدا غـفـوز رحيم است. غـفـور يـعـنی: کـسيکه مسئله ای را فعلاً کنار می گذارد تا اينکه بـعـدهـا به آن رسيدگی کند. و رحيم يعنی: کسيکه بيش از استحقاق می بخشد. و «غـفـور رحـيـم» در آيه يعنی اينکه: خداY فعلاً از کـردار کسانيکه دختران و زنان پيامبر و و زنان ايمان آورندگان را اذيت می کـنـنـد صـرف نظـر می کند تا اگر بعـدها آدمهای درستی شدند اين عـمـلـکـردهـای آنـهـا را ببخشد. بعـد نيز در ادامه می گويد: اگر دست برندارند بـه حضرت محمد صلي الله عليه وآله وصحبه وسلم امـکـان بـرخـورد بـا آنها داده خواهد داد تا جائی که جز تعداد کمی از آنها بـقـيه از همسايگی وی بروند.
اين آيات آيات متشابه است. يعنی هـمـيـشه و هـمه جا بقوت خود باقی نيستند، بلکه مربوط به شرايطی است که مـسـلـمانـان مورد اذيت و آزار و تهـمت واقع شوند. (الـبـته اگر مـناسبترين راه برخورد با افـراد هـرزه در آن شرايط همين باشد).






نمـونـه ديگـر بـرای آيـات مـتـشـابـه:

بقره 204ــ 205:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَـوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُـشْـهِـدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَـلْـبِـهِ وَهُـوَ أَلَـدُّ الْخِصَامِ ـــ وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُـفْـسِـدَ فِيهَا وَيُهْـلِـكَ الْحَـرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْـفَـسَـادَ.
«در ميان مردم افرادی هستند کـه حـرف آنها پيش از رسيدن به حاکـميت چـشم انسان را می گيرد، خدا آنچه در دل وی می گذرد را می بیند، او کسی است که هـيچ فضا و امکانی را به کسی نخواهد داد ـــ وقـتی به حاکميت می رسد همه فعاليتهای خود در کشور را بر بی عـدالتی می گـذارد(يعنی برای خود کار می کند) و اقـتصاد و انسانها هر دو را نابود می کـند».
اين آيات مـربـوط به زمان انـتخـابـات است. در زمـان محـمـد مـوضـوعـيتی نداشته است. پس از محمد تا به امروز نيز جز گهگاهی در مدت کوتاهی، اساساً موضوعيت پيدا نکرده است. امروزه نيز در مـيان مسـلـمانان موضوعـيـتی ندارد.
هرگاه جائی انتخابات شد وقـت بکار گرفـتن ايـن آيات است. و منظورِ آيات نرفـتن دنـبال شعر شعار افـراد و بلکه مراجعه نمـودن به عـملکرد و کارنامه آنها و مواردی از اين قـبيل است. آيات اينچنينی که مـربـوط به شـرايـط خـاصـی اسـت آيـات مـتـشـابـه است.








مـثـال بـرای آيـه مـحـکـم:

بقره 184:

« أَيَّامًا مَعْـدُودَاتٍ فَـمَـنْ كَـانَ مِـنْـكُـمْ مَرِيضًا أَوْ عَـلَى سَـفَـرٍ فَـعِـدَّةٌ مِـنْ أَيَّامٍ أُخَـرَ وَعَـلَى الَّذِينَ يُطِـيـقُـونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَـهـُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُـومُـوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُـنْـتُمْ تَعْـلَمُونَ».
« روزه در روزهـای مشـخصی است. اگـر کـسی از شـما در آن روزها مريض بـود يـا در مسافـرت، روزهای ديگری را روزه بگيرد. کسانيکه از روزه گـرفـتـن رنـج می برند، بجای روزه گـرفـتـن فـرد بـيـنـوائـی را غــذا بدهند. اگر کسی نفرات بيشتری را غذا بدهد برای خود خوبی بيشتر کرده. و روزه گرفتنِ شما وقتی آنرا بشناسيد آنرا بنفع خود خواهيد ديد».
اين آيه از آيات «مُحْکـَم» است. يعنی: ماه رمضان در هر زمان و مکان و شرايطی که واقع شود، اين آيه بقوت خـود باقی است. هر که بتواند روزه بگيرد روزه می گـيـرد و هـر کـه مريض باشـد يا در مـسـافـرت، روز های ديگری (پس از ماه رمضان) روزه می گـيرد و هـر کـه از روزه گرفـتـن رنـج می برد بجای روزه گرفـتـن فـرد بينوائی ( يا اگر خواست بينوايان بيشتری را) غـذا می دهـد.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
آيـات مـنـسـوخ

بـقـره 106: «مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِـثـْلِهَا. أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».
« آيه ای را منسوخ يا فراموش نمی کنيم مگر اينکه بهتر از آن يا مانند آن را ميآوريم».
واژه « نـَسْـخ» به معنی: "از دور اسـتـفـاده خارج نـمـودن و کـنار گـذاشتن" است. و «منسوخ» به معنی: "از دور استفاده خارج شده و کنار گـذاشـتـه شده" است. قرآن آياتی دارد که مربوط به وضعـيت يا دوران خاصی است و پـس از عـبور از آن وضعيت ديگر اعتبار و موضوعيت خود را از دست می دهند و مطلقاً بکار گرفته نمی شوند. اين آيات آيات «منسوخ» (يعنی: آيات از دور اسـتـفـاده خارج شده) ناميده می شوند. مانند:
نـسـاء 43: « يا اَيُّـهَـا الذيـنَ آمَـنـُوا لاتـَقـْرَبُـوا الـصَّـلاةَ وَ اَنـْتـُمْ سُـکـاری حَـتـّی تـَعـْلَـمُـوا ما تـَقـُولـُونَ».
«کسانيکه ايمان داريد! وقـتی که مست هستيد به نماز خواندن نزديک نشويد تا وقـتيکه بدانيد (در نماز) چه می گوئيد».
اين آيه با آيه 90 سوره مائده منسوخ شده: « يا اَيُّـهَـا الـّذيـنَ آمَـنـُوا اِنـَّمـا الْـخَـمْـرُ وَ الْـمَـيْـسِـرُ وَ الاَنـْصـابُ وَ الاَزْلامُ رِجْـسٌ مِـنْ عَـمَـلِ الشَّـيْـطـانِ فـَاجْـتـَنِـبُـوهُ لـَعَـلـَّکُـمْ تـُفـْـلِـحـُونَ».
در جاهای ديگر نيز به تحريم مشروب اشاره شده از جـمـله در آخر آيـه بعـدی آيه مزبور گفـته: فـَهَـلْ اَنـْتـُمْ مُـنـْتـَهُـون = آيا می خواهيد از آن دست برداريد (يعنی از آن دست برداريد).
("فـراموش کردن" آيه ای به معنی: "رها کردن آن تا بکارگيری مجدد آن در شرايط مشابه بعدی" است. ولی"نـَسْخ نمودن" آيه به معنی: "مـطـلـق کـنار گذاشتن آن برای هميشه" است).

چرا قرآن آیات محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارد؟
پاسخ روشن است. محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ خاص قرآن نیست. به هر چیزی که ما در جهان و در زندگی نگاه کنیم بنوعی و بنحوی و در رابطه ای ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه دارند. مثلاً وقتی ما به کلاس دوم دبستان می رویم. کلاس اول توسط کلاس دوم منسوخ می شود. و این به این معنی نیست که به کلاس اولرفتن چیز بی خود یا اشتباه بوده است.
همینطور در رابطه با پوشاکها و ابزارهائی که استفاده می کنیم، یا روند و فرایند رشد و شکل گیری پدیده ها، و همینطور مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و غیره، همه و همه محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارند.






تـفـسـيـر:

واژه «تـَفـسير» به معـنی: "روشن نـمـودن چيز ناروشن" است. مثلاً وقتی بيمار به پزشک مراجعه میکند و مشکل خود را به پـزشـک می گـويد، کاری که پزشک می کند (يعنی معاينه و آزمـايـشـاتی که بـرای روشـن و مشخص نمودن نوع و دليل ناراحتی بيمار انجام می دهد) تـفـسـير است.
تـفـسـيـر نمودن قـرآن نيز به همين ترتيب است. يعنی قـرآن از نظر معنی آيات ناروشن دارد که بايد روشن کرده شوند. مثال:
« وَ جَـعَـلَ لَـکُـمُ الـسَّـمْـعَ وَ الاَبـْـصـارَ = و برای شما شنوائی و بـيـنـائـيـهـا قرار داد» (سجده 9).
در اين آيه واژه «سَـمع (شنوائی)» مـفـرد آمده و واژه «ابصار (بينائيها)» جمع آمده است. مـفـرد بـودن شـنـوائی و جـمـع بودن بينائی" مـقـوله ناروشنی است و بايد آنرا روشن کرد. روشن نمودن آن تفـسير نمودن آن است.
مـثـال ديـگـر:
فصلت 37: «لا تـَسْـجُـدوا لِلشَّـمْـسِ وَ لا لِـلْـقَـمَـرِ وَ اسْـجُـدوا لِلهِ الـَّذی خَـلـَقـَهُـنَّ».
« نه به خورشيد و نه ماه هيچکدام سجده نکنيد بلکه برای کسی سجده کنيد که آنها را آفـريده است».
در اين آيه يک نکته ناروشن وجود دارد و آن اين است که در زبـان عـربی ضـمـيـر بـرای مـفـرد (يک چيز) و برای مثنی (دو چـيز) و برای جمع (سه چيز به بالا) صرف می شود. در حالـيـکـه آيـه از مـاه و خورشـيـد کـه دو چيز هستند صحبت می کند ولی بجای ضـمير مناسب آنها که ضمير دوتائی «هُـمـا» به معنی آنـدو باشد ضمـير جمع « هُـنَّ » بمعـنـی «آنها» بکار برده،؟ يعنی گفـته «ماهـهـا و خورشيدها» را آفريد! اين موضـوع روشـن نيست و نياز به روشن شدن دارد. روشـن نـمـودن آن تفـسـيـر نمودن آنست.
تفسیر قرآن اساساً مربوط به معانی واژه ها و جملات و دستور و زبان و ادبیات می شود. و از این فراتر نمی رود.




تـأويـل:

«تأويل» در اصل به معنی: "برگشتن يا برگرداندن چـيـزی بجای خـودش يـا بحالـت خودش يا به اصل خودش" و مواردی از اين قـبيل است.
تـأويـل نمـودن آيات قـرآن نيز به معنی: بـرگرداندن آنها بـه اصل خودشان است. يعنی: ربط دادن آنها به مسائل و وضعيتها و واقعيتهای مربوط به آنها است. مثال:
انفطار 3: « وَ اِذا الْـبـِحارُ فـُجـِّـرَتْ = و وقتی درياها طغـيان کنند».
تکوير 6: «وَ اِذا الْـبـِحـارُ سُـجـِرَّتْ = «و وقتی درياها بغـليان آمده و تبخير شوند».
اين دو آيه مربوط به درياها مربوط به چه زمـان و شـرايطی است؟ يعنی: چه وقت آب آنها زياد می شود و وارد خشکی و شهرهای ساحلی می شوند؟ و چه وقت بجوش می آيند و تبخير می شوند؟
وقـتی ما زمان و موضوعـيت اين آيه ها را پيدا کنيم و آنها را در مجموعه رخدادهای مربوط به طبيعـت در جای خود قرار دهـيم آنها را تأويل کرده ايم!
تأویل قرآن اساساً مربوط به مسائل علمی میشود. که شامل علوم طبیعی و سیاسی و اجتماعی و تاریخی و غیره همه میشود. (و تفسیر چنانکه گفتیم مربوط به معنی واژه و جمله و دستور و زبان و کلاً ادبیات میشود).







 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
تـبـیـیـن:

«تـَبـیـیـن» بمعنی: باز و بررسی نمودنِ چیز کلّی، پرداختن به جزئیات یک چیز کلّی، و مفاهیمی از این قبیل است. و عمل تبیین در رابطه های مختلف به شیوه های گوناگون صورت می گیرد. مثلاً وقتی دولت در بودجه خود یک میلیارد تومان به وزارت آموزش و پرورش اختصاص می دهد، این یک چیز کلی است. بعد وزارت آموزش و پروش این یک میلیارد را باز و بررسی و برنامه ریزی میکند. مثلاً می گوید اینقدر آموزگار داریم، اینقدر امکانات آموزشی نیاز داریم، اینقدر هزینه فلان چیز خواهد شد و الی آخر. این نوعی «تبیین» است.
قرآن نیز آیاتی دارد که یک چیز کلی هستند. و در هر زمانی اسلام شناسانی که در زمینه حقوقی و قانونگذاری کار میکنند می بایست آنها را تبیین کنند. مثلاً قرآن می گوید دست دزد را قطع کنید ولی میزان و مبلغ موردِ دزدی را تعیین نمی کند. در هر زمانی با توجه به مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و ماهیت نظام حاکم و غیره، مبلغ و میزان دزدی که در حد قطع نمودن دست دزد بشود از طرف قانونگذاران اسلام شناس تعیین می شود.






مـوارد مختلف بـرای رسـتـگـار شـدن:


از آنجا که مـسـلـمانان در شـرايط مخـتلفی خواهند زيست و مسائل و شرايط مختلف فکری، اقتصادی، سياسی، اجتماعی و غيره خواهند داشت، قرآن برای رسـتگار شـدن مـوارد مـتـنوعی که عـمـدتاً موارد سه گانه هستند را ارائه داده تا هر کسی به فـراخور وضعيت خود بتواند رويه مناسب خود را برای رستگار شدن در پيش بگيرد. از جمله:

بقره 3ــ 5: « الـَّذيـنَ يُـؤمِـنـُونَ بـِالْـغـَيْـبِ وَ يُـقـيمُـونَ الصَّـلاةَ وَ مِـمّـا رَزَقـْـناهُـمْ يُـنـْفِـقـُونَ ـــ وَ الـَّذيـنَ يُـؤْمِـنـُونَ بـِمـا اُنـْزِلَ اِلـَيْکَ وَ ما اُنـْزِلَ مِـنْ قـَبْـلِکَ وَ بـِالآخِـرَةِ هُـمْ يُـوقِـنـُونَ ــ اُولئِکَ عَـلی هُـدیً مِـنْ رَبـِّهـِمْ وَ اُولـئِکَ هُـمُ الْـمُـفـْلِحُونَ».
« کـسـانـيکه "در جائيکه کسی نيست" بخدا ايمان دارند و نـماز را پـايـدار می دارند و از درآمد خود انفاق می کـنـنـد ـــ و کسانيکه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو نازل شده ايمان دارند و به آخرت يقـين ـــ آنها بر هدايت پرودگار خود هستند و آنها رستگار خواهـند شد».

لقمان 4ــ5: « اَلَّـذيـنَ يُـقـيـمُـونَ الصَّـلاةَ وَ يُـؤتـُونَ الـزَّکوةَ وَ هُـمْ بـِالآخِرَةِ هُمْ يُـوقِـنـُونَ ــ اُولئِکَ عَـلی هُـدیً مِـنْ رَبـِّهـِمْ وَ اُولـئِکَ هُمُ الْـمُـفـْلِحُونَ».
«کسانيکه نماز خود را پايدار می دارند و مازاد بر نياز و هزينه و مصرف خود را می دهـند و به آخرت يقـين دارند، آنها بر هدايت پروردگار خود هستند و آنها رستگار خواهـند شد».

آل عمران 104: « وَلْـتـَکُـنْ مِـنـْکـُمْ اُمَّـةٌ يَـدْعُـونَ اِلَی الْـخَـيْـرِ وَ يَأمُـرُونَ بـِالْـمَـعْـرُوفِ وَ يَـنـْهَـوْنَ عَـنِ الْـمُـنـْکَـرِ وَ اُولـئِـکَ هُـمُ الْـمُـلِحُونَ».
«از شما کسانی باشند که ديگران را به اسلام دعـوت کـنـنـد و به انجام خوبيها و دست کشيدن از بديها سفارش بدهـنـد. آنها رستگار خواهند شد».

ذاریات 17 ــ 19: « كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ ــ وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ــ وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ».
« اوقات کمی از شب می خوابیدند ــ و بامدادان آمرزش می طلبیدند ــ و از مال خود همیشه به کسانیکه کمک می خواستند و کسانیکه کسی نداشتند کمک می کردند».
(این آیات از کسانی صحبت می کنند که روز رستاخیز رستگار شده اند، و بعنوان متقین از آنها یاد شده).

آل عمران 134 ــ 135: « الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ـــ وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ».
« کسانیکه در شرایط نامناسب بدنی و مالی خود انفاق می کنند، و علی رغم داشتن توان خشم خود را فرو می نشانند، و مردم را می بخشند. و خدا افرادی که بیش از آنچه به آنها خوبی شده خوبی میکنند را دوست دارد ـــ و کسانیکه وقتی مرتکب موردی از فحشاء میشوند یا به خود ستمی می کنند خدا را یاد می کنند و بیدرنگ آمرزش می طلبند. که کسی غیر از خدا نیز نیست که بخواهد گناهان را ببخشد. و در صورت آگاه بودن از (بد بودن) آنچه انجام داده اند سعی نمی کنند که (برای دیگران) استدلال بیاورند».

در آیه اول سه موردِ "انفاق نمودن"، "فروخوردن خشم در زمانی که فرد توان پاسخ دادن دارد" و "بخشیدن مردم" برای رستگار شدن مطرح شده، و در آیه بعدی نیز سه موردِ "یادِ خدا پس از گناه یا ستم"، "آمرزش خواستن" و "بهانه جوئی ننمودن برای کرده بد خود" مطرح کرده است. و در آیه پس از آن گفته که اینها رستگار خواهند شد.

هر کسی که یکی از آیاتی که دیدیم را در زندگی خود بکار بگیرد رستگار می شود و به بهشت می رود. البته رستگار شدن و در بهشت بودن سلسله مراتبی دارد. بالاترین آنها به گفته قرآن از جمله کسانی هستند که با زندگی و دارائی خود در راه خدا مبارزه می کنند. و کسانیکه پیشتاز هستند.

حروف و واژه های قرآن حساب شده و قانونمند بکار برده شده اند

قرآن از نظر بکارگيری واژه ها و حروف و حتی تعداد آنها خيلی دقـيق و حساب شده است.از جمله:
1ـــ وقتی در آغاز سوره از قـرآن بنام «قرآن» نام می برد، در آن سوره واژه «قرآن» بيش از واژه «کتاب» بکار رفته. و وقتی در آغاز سوره از قـرآن بـنام «کـتـاب» نـام می برد در آن سـوره واژه «کـتـاب» بيش از واژه قرآن بکار رفته. و چنانچه در آغاز سوره از قرآن بنام «کتاب» و «قرآن» هر دو ياد می کند در آن سوره واژه های «کتاب و قـرآن» بطور مساوی و يا تـقـريباً مساوی بکار رفـته اند. مثال:
ــــ در آغـاز سوره بـقـره می گويد: ذلک الـکـتاب. در ايـن سـوره واژه «کـتاب» و مشـتقات آن 47 بار آمـده در حاليکه واژه «قرآن» و مـشـتـقـات آن فـقـط يک بار آمده است. در جمله: شهر رمضان الذی انزل فـيه الـقـرآن.
ــــ در آغاز سوره طه می گويد: ما انزلنا عليک القرآن لتشقی. در اين سوره واژه «قرآن» سه بار آمده و واژه «کتاب» يک بار.
ــــ در آغاز سوره نمل می گويد: تلک آيات الـقـرآن و کتاب مبين. در اين سوره واژه «قـرآن» چهار بار آمده و واژه «کـتاب» 5 بار. (وقـتی «کتاب» و «قـرآن» با واژه «مبين» می آيند، آنکه با واژه «مبين» آمده در سوره بيشتر بکار رفـته است).

2ــــ خط مشی و رويه ای که در اسلام برای مسلمانان تعيين و پيشنهاد شده «صراط مستقيم» است.«صراط مستقيم» راه و رويه بينابينی، مـيانی، مـتـوازن، مـتعـارف، معتدل، مـيانه روانه و مواردی از اين قـبـيـل است. يعنی مثلاً ايـنکه فـرد نـه بايد ستم کند و نه ستم بپديرد ـــ نه مصرفی و تجملاتی زندگی کند و نه هـمـه دار و نـدار خـود را انـفـاق کند و در تنگدستی زندگی کند ـــ نه دنيا را رها کند و به آخرت بچسبد و نه آخرت را رهـا کـند و به دنيا بچسبد بلکه آنها را پنجاه پنجاه بگيرد ـــ هـمـينطـور در رابـطه با پوشش و ساير مسائل ديگر. همه مسائل آن در موضع و وضعيت ميانی و بينابينی است.
در همين رابطه خود قـرآن نيز راه و رويه «صراط مستقيم» را در پيش گرفته است. مثلاً: واژه «دنيا» و «آخرت» را هر کدام 115 بار بکار برده است.

3ـــ در اسلام بالاترين ارزش خـدا است. در هـمـين رابطه بيشترين اسمی که در قرآن بکار برده شده واژه «الله» است که 2702 بار بکار رفته. و پس از واژه «الله» واژه «رب» که از صفات خداوندY است بيشترين واژه ای است که در قــرآن بکار رفته است که تعداد آن 980 بار است.

4ـــ واژه بَـحْـر به معنی دريا 41 بار در قـرآن بکار رفـته و واژه بَـرّ به معنی خشـکی 12 بـار. عــدد «12» 29 درصـد عدد «41» است. خشکی سـطح زمـيـن نيز 29 درصد است و 71 درصد بـقـيه آن آب است.

5ـــ واژه یوم بمعنی روز 365 بار بکار رفته که به تعداد روزهای سال است (البته سال 365 روز و ربع است ولی عدد 365 نزدیکترین عدد ممکن برای آنست). در جمع و مثنای خود 30 بار بکار رفته که به تعداد روزهای ماه است. و واژه ماه 12 بار بکار رفته که به تعداد ماه های سال است.
مـواردی از گـفتـه هـای مخالـفـيـن در رابـطه با قـرآن

ــــ محمد قرآن را خود درآورده. (از جمله در سوره يونس آيه 10).
ــــ محمد ديوانه است. (از جمله در سوره قلم آيه 51).
ــــ قـرآن افـسانه های پيشينيان است. (از جمله در سوره فرقان آيه 5).
ــــ محمد سحر زده شده است. (از جمله در سوره بنی اسرائيل آيه 47).








مـواردی از پاسـخ قـرآن بـه مـخالـفـيـن:


بقـره 23: اگر استلالهای لازم مبنی بر حرف خدا بودن قـرآن را نمی بينيد سوره ای مانند سوره های آن بياوريد.

ــــ احقاف 4: «اُئـْتـُونی بـِکـِتابٍ مِـن قـَبـْلِ هـذا اَوْ اَثـارَةٍ مِـنْ عِـلـْمٍ اِنْ کـُنـُتـُمْ صادِقـيـنَ»!
«اگر واقعا فکر می کنيد که اين کتاب حرف خدا نيست، کتابی پيش اين (قرآن) را بياوريد که گفـته های قـرآن در آن بـاشد! يا ردی از عـلمی که عـلوم قـرآن بتواند از آن گرفـته شده باشد»!

ــــ بـنـی اسـرائـيـل 88: « قـُـلْ لَـئِـنِ اجـْـتـَمَـعَـتِ الاِنـْسُ وَ الْجـِـنُّ عَـلـی اَنْ يَأتـُوا بـِـمِـثـْـلِ هــذَا الْـقـُرْآنِ لايَـأتُـونَ بـِمـِثـْلِـهِ وَ لَـوْ کـانَ بَـعْـضُـهُـمْ لِـبَـعْـضٍ ظـَهـيـراً».
«به آنها بگو: اگر انـس و جنّ همدست شوند که کتابی مانند قـرآن بنويسند نخـواهند توانست، حتی اگــر نـسـل بـه نـسـل نيز اين کار را ادامه بدهـند».
مـجـاز
در دستور زبان مقوله ای وجود دارد بنام مجاز. از آنجا که برخی از مسائل مطرح شده در آيات جنبه مجازی دارند، برای جلوگيری از تکرارِ بحث مجاز در اينجا با آن آشنا می شويم:
بحث مجاز اينست که می توان واژه ای را بجای واژه ديگر، يا جمله ای را بجای جمله ديگر، و يا شبه جمله ای را بجای شبه جمله ای دیگر بکار گرفت در صورتی که نوعی رابطه و نسبتی ميان آنها وجود داشته باشد. مثلاً رابطه علت و معلولی داشته باشند، يا لازم و ملزوم همديگر باشند، يا شامل همديگر بشوند، يا جزئی از هم باشند و غيره. يکی از مباحث اين مبحث هم اينست که "می توان به جای گفتن خودِ کاری که انجام می شود نتيجه آن را گفـت". مانند:
«نان» می پزم. بجای «خمير» می پزم.
جام «شفا» نوشيدم. بجای جام «دوا» نوشيدم.
«سيب» کاشتم. بجای «تخم سيب» يا «درخت سيب» کاشتم.
ساعت 12 «پرواز می کنيم». بجای ساعت 12«هواپيما پرواز می کند».
«زمين» سبز شد. بجای «گياه» سبز شد.
در همين چهار چوب آياتی هستند که بجای «انجامِ خودِ کار»، «نتيجه» آن را گفته اند. مانند آيه 45 سوره فرقان که میگويد: خدا «گرما» را کشيد و دور برد. که منظور از آن: کشيدن و دور بردن "زمين" است که نتيجه آن دور بردن گرما است.

يکی ديگر از مباحث مبحث مجاز اينست که بجای گفتن محتوی می توان دربرگيرنده را گفت. مانند:
«دادگاه» رأی خود را صادر کرد. بجای «قاضی» رأی خود را صادر کرد.
«کشور» ما پيروز شد. بجای «تيم» ما پيروز شد.
در همين چهارچوب آياتی هستند که در برگيرنده را بجای محتوی مطرح می کنند. مانند آيه 47 سوره ذاريات که میگويد: و فضا را، ما آنرا با نيروی ويژه بنا کرديم، و اين ما هستيم که آنرا پيوسته گسترش می دهيم». که منظور از "بنا کردن" و "گسترش دادن" فضا، بنا کردن و گسترش دادنِ محتوای آن يعنی: جرم و انرژی آنست. يعنی دور بردن کهکشانها از همديگر.
يا مثلاً در سوره رحمن آيه 7 می گويد: «وَ السَّـمـاءَ رَفـَعَـهـا وَ وَضَـعَ الْـمـيـزانَ = فضای در دسترس را بلند کرد و در آن تعادل ايجاد نمود».
که در اين آيه منظور از( فضای در دسترس) محتوای فضای در دسترس است، يعنی سيارات منظومه شمسی.
(الف و لام در واژه السّماء، الف و لام عهد ذهنی است، که سماء را بمعنی سمائی می کند که ذهن شنوده با آن آشنائی قبلی دارد. يعنی فضای منظومه شمسی).
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
معجزه ریاضی قران (عدد 19)

معجزه ریاضی قران (عدد 19)

بارخدایا:
"قرآن راوسیله ای برای رسیدن مابه والاترین منازل کرامت قرارده ونردبانی که بوسیله آن به جایگاه سلامت وامنیت عروج نمائیم وسببی برای نجات ماازعذاب وکیفردرعرصه قیامت گردان ووسیله ای که به کمک آن برنعمت های سرای ابدی واردشویم."

قرآن جواب اکثرسؤالات بشررادربردارد: 1-ماازکجاآمده ایم وچرادرکره زمین هستیم وبه کجامی رویم.
2-چراباخداارتباط برقرارکنیم؟ 3-هستی به چه صورت خلق شده؟ 4-آیازندگی درکرات دیگروجوددارد؟
5-شیطان چیست وچه اعمالی رادرکره زمین به عهده دارد؟ 6-سن قانونی ازنظرخداچه سنی است؟
7-چه عواملی باعث طوفان، سیل وزلزله درکره زمین می شود؟ 8-راه نجات بشرچیست؟و...
وسؤالی که همه منتظرجواب آن هستند:9-رمزخوشبختی کامل بشرچیست؟
همه می پرسندمعجزه ریاضی قرآن چیست؟

همه رسولان و پیغمبران خداباچنان معجزاتی همایت شده اندکه ثابت می کندازسوی خداآمده اند. وهیچ انسانی نمی تواند همانندآن معجزات راآشکارسازد. موسی چوب دستی راانداخت وبه خواست خدابه مارتبدیل شد. آخرین رسول(پیامبر)خداباچنان معجزاتی همایت نشده بود معجزه او قرآن بود.

چنانچه مردم ازاومی خواهندمعجزه ای نشان دهد، خدابه محمدمی گوید(به آنهابگوآینده ازآن خداست پس منتظرباشیدمن هم باشمامنتظرمی شوم) درسوره مدثروآیه 30ازقرآن می خوانیم "برروی قرآن عدد19راقراردهد" خدامی گویدهمه قرآن برعدد19قابل تقسیم است و19مخرج مشترک سراسرسیستم قرآن است. دلیل آن رادرآیه31می خوانیم. ما، فرشتگان رانگهبانان جهنم قراردادیم وشماره شان را19تعیین کردیم.1-تاکافران رامضطرب سازیم. 2-تامسیحیان ویهودیان رامتقاعدسازیم. 3-تاایمان مؤمنان را محکم ترکنیم. اکنون برای اولین باردرتاریخ علم داریم بامعجزه هیبت انگیزریاضی که به صورت رازازمحافظت الهی برخورداربوده است، واین معجزه عظیم راخدادرقرآن درسوره مدثر، آیه35اعلام کرده است.
کدریاضی قرآن ازبسیارساده تابسیارمشکل تغییرمی کند.

1-اولین آیه(آیه1:سوره1)"بسم الله الرحمن الرحیم" شامل 19حرف است.
2-هریک ازکلمات بسم الله درهمه قرآن به تعدادی تکرارشده است که همگی مضرب19دارند.
اسم19مرتبه تکرارشده، رحمن57(3*19)مرتبه، رحیم114مرتبه(6*19)
3-قرآن دارای114سوره 6*19
4-مجموع ایات قرآن6346است که می شود19*334. 334آیه شماره گذاری شده و12آیه(بسم الله)شماره گذاری نشده است که می شود112+6234توجه کنیدکه4+6+3+6می شود19.
5-بسم الله114مرتبه تکرارشده است. باوجودغیبت آن درسوره توبه در(سوره نمل دوبارتکرارشده پس دوبارمی شود114=19*6
6- ازغیب بسم الله درسوره توبه تابسم الله اضافی درسوره نمل دقیقاً19سوره می باشد.
7- مجموع شماره سوره ها ازتوبه تانمل(27+26+...+12+11+10+9)342یا18*19
8- این مجموع342همچنین مساوی است بامجموع کلمات بین دوبسم الله سوره نمل وسوره توبه342=19*18
9- اولین آیات معروفی که وحی شد"سوره علق آیه1تا5"شامل19 کلمه است.
10- این اولین وحی19کلمه دارای76حرف است19*4
11- سوره علق ازنظرترتیب زمانی ازاخرقرآن نوزدهمین است.
12- مجموع29سوره ای که(پارافهای قرآنی)(حروف مقطعه)درآنهاآمده است می شود:
822=68+50+7+3و 822+14 (14 مجموعه حروفهای مقطعه می شود836=19*44)
قرآن پدیده خاص وبی نظیری داردکه هرگزدرکتاب دیگری یافت نمی شود

درواقع این معجزه عظیم همه دانشمندان وعلماوریاضیدانان رابه مبارزه می طلبدتافقط یک سوره مانندقرآن نشان دهند.

حال ازخودمی پرسیم چرا عدد19برگزیده شده است. چندلحظه ای این سؤال را درذهن خودتکرارکنید. چرا؟

همه کتاب های خدانه فقط قرآن به طریق ریاضی باعدد19کدگذاری شده حتی جهان به این پهناوری این علامت رادربردارند. عدد19رامی توان امضاءخالق برروی هرچه خلق کرده است درنظرگرفت برای مثال:

1.19 عدداول است.
2.مسائل اولین عدد1وآخرین عدد9است. انگارکه صفت خدارادر75:3نشان دهد.
3.عدد19 مجموع اولین توان9و 10است.
4.بدن انسان از19سلول خاص شکل گرفته است.
5.دربدن انسان209استخوان است یا11*19
6.موج دریا به زاویه19درجه می رسد.

زمانی که مردم نسبت به صحت کتاب های آسمانی شک دارندزمانی که دریافتیم که مردم ازکتابهای آسمانی دور شده اندهرگاه خواستیم که دوستی، خواهریابرادری راباکتاب آسمانی قرآن نزدیک کنیم ازساختمان ریاضی قرآن بااو صحبت کنیم.سوره هاوآیات وکلمات قرآن نه تنهادارای انشای ر یاضی هستندبلکه مطلقاً ریاضی است. محتویات ادبی آن هیچ ارتباطی باترتیب چنین ساختمانی ندارد. این معجزه مانندقفل رمزی قرآن راازداخل قفل کرده است کوچکترین دستبردبه آن آشکارمی شودهریک ازعناصرقرآن دارای ترکیبی ریاضی است. تعدادسوره هاوانواع اسم های الهی وطرزنوشتن بعضی لغات وبسیاری ازعوامل دیگرقرآن همگی دارای ترکیبی خاص هستندکه ازتوانایی انسان بسیاردوراست

اگربه تفسیرقرآن بپردازیم درسوره نمل آیه82(27:82)خدامی گویددرزمانی معین مابرایشان موجودی به وجودمی آوریم که ازاجزای چنین ساخته شده است.

اعلام می کند که مردم به آیات مایقین ندارند. این موجودکامپیوتراست(2+8+7+2=19)

اکنون خدای بزرگ بامابوسیله ریاضی درهمه علوم وکامپیوترکه اکثرمردم باآن آشنایی دارندارتباط برقرارکرده است.خدامی خواهد دینی راکه بواسطه ابراهیم برای هدایت وراهنمایی بشرفرستاده بودودرطی مرورزمان ازبین رفته وتغییرشکل پیداکرده است رادوباره به حالت اول بازگرداندوهمه ادیان رادریک دین وتسلیم کامل تنهاخدا، یکی کند.

اگرکمی اندیشه کنیم درمی یابیم که تعداداشخاصی که معجزات رسولان قبلی رامشاهده کرده بودندبسیارمحدودبودندولی معجزه حیرت انگیزریاضی قرآن راهمه مردم تاآخردنیا می توانندمشاهده کنند. هم اکنون اثباتی علمی دردست داریم که ثابت می کنند چوبدستی موسی بخواست خدابه مارتبدیل شدو...


خدای بزرگ می گوید: قرآن کتابی است کامل ومفصل وتنهامنبع پیروی وهدایت بشراست.
معجزه هیبت انگیزقرآن همه دستبردگی هاوتزریقات انسانی راازقرآن پاک کرده است.
 
ممنون دوستم
نکته ای که منو جذب کرد
و در واقع متن رو به صورت اجمالی به دنبال آن خواندم که فکر کنم نبود
آیه ای از قرآن هست که گفته
علیها تسعه عشر(مدثر 30)
در واقع با توجه به ایات قبل و بعد معنی ای خواهد داشت قطعا
ولی با توجه به اینکه عدد رندی هم نیست(مثلا 10،100و...)
برای من هم جالب بود که این عدد اورده شده و نکاتی هم که گفتی جالب بود
ممنون
ولی موافق نیستم که اون رو امضای خالق بدونیم;)
در میان ارقام عدد فی (1.618) بیشتر شایسته ی عجیب دونستنه خب
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
اطلاعات قرآنی

اطلاعات قرآنی

عروس قرآن : سوره الرحمن
بزرگترين سوره : سوره بقره
بزرگترين آيه : بقره / 28
كلمه وسط قرآن : وليتلطف /كهف / 19
بزرگترين كلمه قرآن : فاسقيناكموه/ حجر / 22
اولين سوره كه نازل شد : علق
تعداد سوره هاي قرآن : 114
تعداد حزب قرآن : 120
تعداد حروف قرآن : 323671
تعداد بسمله قرآن : 114
سجده هاي مستحب قرآن : 11 آيه
سوره اي كه حرف فا در آن نيست : سوره حمد
سوره اي كه در تمام آياتش كلمه الله است : مجادله
اميدبخش ترين آيه : قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله
قلب قرآن : سوره يس
كوچكترين سوره : سوره كوثر
كوچكترين آيه : طه
حرف وسط قرآن : تا
كوچكترين كلمه قرآن :با بسمله
آخرين سوره كه نازل شد : نصر
تعداد جز قرآن : 30 جز
تعداد كلمات قرآن : 77437
تعداد آيات قرآن : 6236
تعداد حروف مقطعه : 71 در آغاز 29 سوره
مهمترين آيه قرآن : آيه الكرسي
سوره اي كه حرف ميم در آن نيست : كوثر (به غير از بسمله)
عدالت آميزترين آيه : ان الله يامر بالعدل و الاحسان
ترس آورترين آيه : فمن يعمل مثقال ذره شراً يره
 

coriolis

عضو جدید
شاید دلیلی باشد بر اینکه شب 19 ماه رمضان شب قدر باشد...
در ضمن عدد 19 عددی اول است.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
رشاد خليفه و عدد 19

رشاد خليفه و عدد 19

ميدوني رشاد خليفه كه بود ؟ چگونه و چرا كشته شد و چرا ماجراي عدد 19 را ساخت ؟
اگر تونستي به سايت زير برو
http://fardabaou.persianblog.com
شاید دلیلی باشد بر اینکه شب 19 ماه رمضان شب قدر باشد...
در ضمن عدد 19 عددی اول است.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
رشاد خليفه و خلق عدد 19 براي عوام

رشاد خليفه و خلق عدد 19 براي عوام

ممكنه نتونيد به اينجور سايتها بريد براتون پيوست ميكنم تا موضوع عدد 19 برايتان واضح گردد
فايل پي دي اف زير را باز كنيد
بارخدایا:
"قرآن راوسیله ای برای رسیدن مابه والاترین منازل کرامت قرارده ونردبانی که بوسیله آن به جایگاه سلامت وامنیت عروج نمائیم وسببی برای نجات ماازعذاب وکیفردرعرصه قیامت گردان ووسیله ای که به کمک آن برنعمت های سرای ابدی واردشویم."

قرآن جواب اکثرسؤالات بشررادربردارد: 1-ماازکجاآمده ایم وچرادرکره زمین هستیم وبه کجامی رویم.
2-چراباخداارتباط برقرارکنیم؟ 3-هستی به چه صورت خلق شده؟ 4-آیازندگی درکرات دیگروجوددارد؟
5-شیطان چیست وچه اعمالی رادرکره زمین به عهده دارد؟ 6-سن قانونی ازنظرخداچه سنی است؟
7-چه عواملی باعث طوفان، سیل وزلزله درکره زمین می شود؟ 8-راه نجات بشرچیست؟و...
وسؤالی که همه منتظرجواب آن هستند:9-رمزخوشبختی کامل بشرچیست؟
همه می پرسندمعجزه ریاضی قرآن چیست؟

همه رسولان و پیغمبران خداباچنان معجزاتی همایت شده اندکه ثابت می کندازسوی خداآمده اند. وهیچ انسانی نمی تواند همانندآن معجزات راآشکارسازد. موسی چوب دستی راانداخت وبه خواست خدابه مارتبدیل شد. آخرین رسول(پیامبر)خداباچنان معجزاتی همایت نشده بود معجزه او قرآن بود.

چنانچه مردم ازاومی خواهندمعجزه ای نشان دهد، خدابه محمدمی گوید(به آنهابگوآینده ازآن خداست پس منتظرباشیدمن هم باشمامنتظرمی شوم) درسوره مدثروآیه 30ازقرآن می خوانیم "برروی قرآن عدد19راقراردهد" خدامی گویدهمه قرآن برعدد19قابل تقسیم است و19مخرج مشترک سراسرسیستم قرآن است. دلیل آن رادرآیه31می خوانیم. ما، فرشتگان رانگهبانان جهنم قراردادیم وشماره شان را19تعیین کردیم.1-تاکافران رامضطرب سازیم. 2-تامسیحیان ویهودیان رامتقاعدسازیم. 3-تاایمان مؤمنان را محکم ترکنیم. اکنون برای اولین باردرتاریخ علم داریم بامعجزه هیبت انگیزریاضی که به صورت رازازمحافظت الهی برخورداربوده است، واین معجزه عظیم راخدادرقرآن درسوره مدثر، آیه35اعلام کرده است.
کدریاضی قرآن ازبسیارساده تابسیارمشکل تغییرمی کند.

1-اولین آیه(آیه1:سوره1)"بسم الله الرحمن الرحیم" شامل 19حرف است.
2-هریک ازکلمات بسم الله درهمه قرآن به تعدادی تکرارشده است که همگی مضرب19دارند.
اسم19مرتبه تکرارشده، رحمن57(3*19)مرتبه، رحیم114مرتبه(6*19)
3-قرآن دارای114سوره 6*19
4-مجموع ایات قرآن6346است که می شود19*334. 334آیه شماره گذاری شده و12آیه(بسم الله)شماره گذاری نشده است که می شود112+6234توجه کنیدکه4+6+3+6می شود19.
5-بسم الله114مرتبه تکرارشده است. باوجودغیبت آن درسوره توبه در(سوره نمل دوبارتکرارشده پس دوبارمی شود114=19*6
6- ازغیب بسم الله درسوره توبه تابسم الله اضافی درسوره نمل دقیقاً19سوره می باشد.
7- مجموع شماره سوره ها ازتوبه تانمل(27+26+...+12+11+10+9)342یا18*19
8- این مجموع342همچنین مساوی است بامجموع کلمات بین دوبسم الله سوره نمل وسوره توبه342=19*18
9- اولین آیات معروفی که وحی شد"سوره علق آیه1تا5"شامل19 کلمه است.
10- این اولین وحی19کلمه دارای76حرف است19*4
11- سوره علق ازنظرترتیب زمانی ازاخرقرآن نوزدهمین است.
12- مجموع29سوره ای که(پارافهای قرآنی)(حروف مقطعه)درآنهاآمده است می شود:
822=68+50+7+3و 822+14 (14 مجموعه حروفهای مقطعه می شود836=19*44)
قرآن پدیده خاص وبی نظیری داردکه هرگزدرکتاب دیگری یافت نمی شود

درواقع این معجزه عظیم همه دانشمندان وعلماوریاضیدانان رابه مبارزه می طلبدتافقط یک سوره مانندقرآن نشان دهند.

حال ازخودمی پرسیم چرا عدد19برگزیده شده است. چندلحظه ای این سؤال را درذهن خودتکرارکنید. چرا؟

همه کتاب های خدانه فقط قرآن به طریق ریاضی باعدد19کدگذاری شده حتی جهان به این پهناوری این علامت رادربردارند. عدد19رامی توان امضاءخالق برروی هرچه خلق کرده است درنظرگرفت برای مثال:

1.19 عدداول است.
2.مسائل اولین عدد1وآخرین عدد9است. انگارکه صفت خدارادر75:3نشان دهد.
3.عدد19 مجموع اولین توان9و 10است.
4.بدن انسان از19سلول خاص شکل گرفته است.
5.دربدن انسان209استخوان است یا11*19
6.موج دریا به زاویه19درجه می رسد.

زمانی که مردم نسبت به صحت کتاب های آسمانی شک دارندزمانی که دریافتیم که مردم ازکتابهای آسمانی دور شده اندهرگاه خواستیم که دوستی، خواهریابرادری راباکتاب آسمانی قرآن نزدیک کنیم ازساختمان ریاضی قرآن بااو صحبت کنیم.سوره هاوآیات وکلمات قرآن نه تنهادارای انشای ر یاضی هستندبلکه مطلقاً ریاضی است. محتویات ادبی آن هیچ ارتباطی باترتیب چنین ساختمانی ندارد. این معجزه مانندقفل رمزی قرآن راازداخل قفل کرده است کوچکترین دستبردبه آن آشکارمی شودهریک ازعناصرقرآن دارای ترکیبی ریاضی است. تعدادسوره هاوانواع اسم های الهی وطرزنوشتن بعضی لغات وبسیاری ازعوامل دیگرقرآن همگی دارای ترکیبی خاص هستندکه ازتوانایی انسان بسیاردوراست

اگربه تفسیرقرآن بپردازیم درسوره نمل آیه82(27:82)خدامی گویددرزمانی معین مابرایشان موجودی به وجودمی آوریم که ازاجزای چنین ساخته شده است.

اعلام می کند که مردم به آیات مایقین ندارند. این موجودکامپیوتراست(2+8+7+2=19)

اکنون خدای بزرگ بامابوسیله ریاضی درهمه علوم وکامپیوترکه اکثرمردم باآن آشنایی دارندارتباط برقرارکرده است.خدامی خواهد دینی راکه بواسطه ابراهیم برای هدایت وراهنمایی بشرفرستاده بودودرطی مرورزمان ازبین رفته وتغییرشکل پیداکرده است رادوباره به حالت اول بازگرداندوهمه ادیان رادریک دین وتسلیم کامل تنهاخدا، یکی کند.

اگرکمی اندیشه کنیم درمی یابیم که تعداداشخاصی که معجزات رسولان قبلی رامشاهده کرده بودندبسیارمحدودبودندولی معجزه حیرت انگیزریاضی قرآن راهمه مردم تاآخردنیا می توانندمشاهده کنند. هم اکنون اثباتی علمی دردست داریم که ثابت می کنند چوبدستی موسی بخواست خدابه مارتبدیل شدو...


خدای بزرگ می گوید: قرآن کتابی است کامل ومفصل وتنهامنبع پیروی وهدایت بشراست.
معجزه هیبت انگیزقرآن همه دستبردگی هاوتزریقات انسانی راازقرآن پاک کرده است.
 

پیوست ها

  • adad19rashad.pdf
    121 کیلوبایت · بازدیدها: 0

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تازه‌ترين اعجاز اعداد در قرآن كشف شد

تازه‌ترين اعجاز اعداد در قرآن كشف شد

دكتر طارق سيودان اخيرا كشفيات بسيار جالب، قابل توجه و تعمقي در آيات قرآن، در حوزه اعجاز قرآن در اشكال علمي كرده است.
به گزارش خبرنگار ايرنا از جمله كشفيات مي‌توان به برابري يك چيز با چيز ديگر، به عبارتي برابري اضداد اشاره كرد.
برابري مرد با زن يكي از نمونه‌هاي آن در اين كشف است. هر چند اين نكته از لحاظ دستور زبان عجيب بوده، ولي آنچه از مجموع آيات قرآن مجيد آشكار مي شود، اين است كه كلمه مرد ‪ ۲۴‬بار در قرآن مقدس آمده است. همچنين كلمه زن نيز ‪ ۲۴‬بار در قرآن مقدس آمده است.
سپس مطابق آناليز آيات مختلف، مشخص شده كه اين همساني در متناقض ها، در تمامي قرآن كريم صادق است. قرآن مجيد مشخص مي‌كند كه يك چيز با چيز ديگري (يا به عبارتي با متضاد خود و يا ريشه خود) برابر است.
در ادامه، نتايج شگفت آور حاصل از محاسبه كلمات عربي قرآن مجيد و رمز اعداد را خواهيد يافت.
كلمات و دفعات تكرار در جمع آيات قرآن مجيد همانند كلمات دنيا (يكي از نام‌هاي زندگي) ‪۱۱۵‬بار، آخرت (نامي براي زندگي پس از اين جهان) ‪۱۱۵‬بار، ملائكه ‪ ۸۸‬بار، كلمه شياطين ‪ ۸۸‬مرتبه، كلمات زندگي و مرگ ‪۱۴۵‬بار، سود و زيان و ملت (مردم) و پيامبران ‪ ۵۰‬مرتبه آمده است.
كلمات ديگري همچون ابليس (پادشاه شياطين) و پناه جوئي از شر ابليس ‪۱۱‬ مرتبه، مصيبت و شكر ‪۷۵‬بار، صدقه و رضايت ‪ ۷۳‬مرتبه، فريب خوردگان (گمراه شدگان)، مردگان (مردم مرده) ‪۱۷‬بار، مسلمين و جهاد ‪ ۴۱‬بار، طلا و زندگي راحت هشت، جادو و فتنه ‪ ۶۰‬مرتبه، زكات و بركت ‪،۳۲‬ذهن و نور ‪ ،۴۹‬زبان و موعظه (گفتار، اندرز) ‪ ۲۵‬و آرزو و ترس هشت مرتبه آمده است.
همچنين كلمات آشكارا سخن گفتن (سخنراني) و تبليغ كردن ‪ ،۱۸‬سختي و صبر ‪۱۱۴‬ ، محمد (صلوات الله عليه) و شريعت (آموزه‌هاي حضرت محمد صلي الله عليه و آله) چهار، مرد و زن ‪۲۴‬مرتبه ذكر شده است.
كلمات نماز پنج، ماه ‪ ،۱۲‬روز ‪ ،۳۶۵‬دريا ‪ ۳۲‬و زمين (خشكي) ‪۱۳‬مرتبه در قرآن تكرار شده است.
دانش بشري بتازگي اثبات نموده كه آب ‪ % ۱۱۱؟۷۱‬و خشكي ‪ % ۸۸۹؟۲۸‬از كره زمين را فراگرفته است كه با درصد تعداد دفعات ذكر شده دريا و زمين در قران برابري مي‌كند.
 

mohan

عضو جدید
معجزه علمی قرآن -سيستم خود دفاعي مورچه

معجزه علمی قرآن -سيستم خود دفاعي مورچه

[FONT=&quot]در كنار معجزات كلامي قرآن، كه محمد صل الله عليه و آله به واسطه آن مشركان را به مبارزه طلبيد و از آن ها خواست كه يك آيه مانند آن بياورند و آن ها نتوانستند، قرآن كريم دربرگيرنده معجزات علمي زيادي است كه خداوند براي محمد آن ها را بيش از هزار سال پيش آشكار كرد.اين معجزات امروزه كشف شده اند و باعث تقويت ايمان ايمان آورندگان شده است و اثباتي براي الهي بودن قرآن كريم است. خانم [/FONT][FONT=&quot]Wadea Omranyكشف جديدي علمي در قرآن كرده است. ايشان مي گويند كه ما در سوره نمل آيه 18كشف جديد علمي كرده ايم. اين معجزه جديد چيزي است كه مورچه در آيه 18 گفت و علم امروز نحوه ارتباط مورچه ها با يكديگر را كشف كرد خصوصا زماني كه يك خطر محل زندگي مورچه ها را تهديد مي كند.

ما تلاش مي كنيم جملاتي كه مورچه در قرآن كريم به زبان آورد را توضيح دهيم و سعي مي كنيم آنچه را كه او گفت با كشفيات جديد علمي ربط دهيم و مدرك پيشي گرفتن قرآن كريم به علم امروزي را رو مي كنيم كه اين حقايق را بيش از هزار سال پيش بيان كرد.

خداوند در سوره نمل آيه 18 مي فرمايد:} حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ{ "تا چون به دره مورچه ها رسيدند، مورچه اي گفت: اي مورچه ها به لانه هايتان وارد شويد‌، مبادا سليمان و لشگرش پايمالتان كنند و خود آگاه نباشند."

در آيه بالا مورچه خطر قريب الوقوعي كه در كمين مورچه ها است را در طي چهار مرحله متوالي به شرح زير مي گويد:

1- "اي مورچه ها " اين اولين اعلام خطري است كه توسط مورچه داده مي شود تا توجه ديگر مورچه ها را به سرعت جلب كند. مورچه هاي ديگر با گرفتن اين پيام صبر مي كنند تا ديگر پيام ها را توسط همان مورچه دريافت كنند.

2- "به لانه ايتان وارد شويد‌" در اين جا گوينده پيام، جملاتش را با ديگر پيام ها ادامه مي دهد و به مورچه هاي ديگر مي كويد كه چه كار بايد بكنند. ما اين رابطه را كه توسط علم امروزي كشف شده در قسمت دوم اين نوشته مي بينيم ( كه در ارتباطات بين مورچه ها است.)

3- " مبادا سليمان و لشگرش پايمالتان كنند" در اين جمله مورچه دليل اين خطر را به مخاطب خود مي گويد و اين آن چيزي است كه ما امروزه توسط بررسي علمي اثبات مي كنيم.

4- "و خود آگاه نباشند" مورچه ها، به عنوان عكس العملي در مقابل خطر قبلي، يك نوع دفاع مشخصي از خود بروز مي دهند. در اين چند جمله آخري،مورچه به مخاطبان خود مي گويد كه به منبع خطر حمله نكنيد زيرا خطر از يك دشمن واقعي نيست- زيرا سليمان و همراهانش از وجود لانه مورچه ها در سر راه خود خبر ندارند و قصد حمله به آن را نيز ندارند بنابراين مورچه ها آن ها را خطر واقعي نمي دانند.

در كلمات آخر، مورچه پيام رسان، همراهانش را از رسيدن سليمان با خبر كرد و اين چيزي است كه ما به صورت علمي و از طريق بررسي رمز هاي شيميايي ارتباطي مورچه ها توضيح مي دهيم.

ما ترتيب دستورات مورچه ها را كه به چهار مرحله تقسيم مي شد- چهار مرحله شامل عبارات ها و علامت ها- نشان داديم. علم در اين زمينه چه مي گويد؟ اين مقاله را بخوانيد:
مورچه ها از ارتباط شيميايي در موقعيت هاي اخطار و دفاعي و همچنين زماني كه تبادل سريع اطلاعات نياز باشد و نيز زماني كه با خطري مواجه باشند استفاده مي كنند.

اين اخطار معمولا توسط صدور علامت هاي شيميايي دفاعي مشخص مي شود. غده هاي دفاعي مسئول ايفاي نقش اخطار و دفاع هستند. به عنوان مثال مورچه استراليايي رادر نظر بگيريد. وقتي اين مورچه ها با خطر مواجه مي شوند، قطرات كوچكي را از غده دفاعي خود ترشح مي كنند – اين يك فرمان براي ديگر مورچه ها است تا فرار كنند و با شاخك هاي خود ارتعاشي ايجاد كنند كه به معناي قرار گيري در موقعيت خطر است.

اولين ماده كه توسط مورچه ها شناسايي مي شود aldehyde hexanal است و باعث جلب توجه و علاقه آن ها مي شود.در نتيجه شاخك هاي خود را تكان مي دهند و بالا مي برند تا ديگر بوها را نيز بگيرند.

وقتي كه آن ها hexanol( اولين پيغام به شكل الكل بود) را دريافت مي كنند موقعيت خطر به خود مي گيرند و در تمامي جهت ها مي دوند تا منبع مشكل را پيدا كنند. زماني كه undécanoneدريافت كنند، مورچه ها را به سمت منبع خطر مي برد و آن ها را تحريك مي كند تا تمام اشيا خارجي را گاز بگيرند. سپس در نهايت وقتي كه به هدف نزديك تر مي شوند butyloctenalرا تشخيص مي دهند كه پرخاشگري و آمادگي آن ها را براي قرباني كردن خود افزايش مي دهد.
اين مقاله مي گويد كه ارتباط شيميايي مهم ترين روش ارتباط در زمان خطر و گزارش دادن اين خطر است. در اين فرايند مورچه ها انواع مختلف اين مواد كه هر كدام رمز تفاوتي دارد و بيانگر نوع خاصي از صحبت كردن است را استفاده مي كنند. اگر انتشار موادي كه توسط مورچه اي كه آن خطر را اعلام كرد تعقيب كنيم مي بينيم كه كاري مي باشد كه مورچه مورد اشاره در آيه 18 سوره نمل آن را انجام داده.
موادي كه مورچه در موقعيت هايي مثل اين از بدن خود ترشح مي كند به چهار دسته تقسيم مي شوند كه هركدام زبان و علامت مخصوص به خود را دارند.
مراحل پي در پي عكس العمل مورچه ها:
aldéhyde hexanalاولين ماده شيميايي است كه مورچه در صورت احساس خطر از خود ترشح مي كند. و آن را مي توان به عنوان آژير خطر دانست. مورچه ها با دريافت اين ماده شروع به جمع شدن در يك نقطه مي كنند و منتظر رسيدن بقيه علامت ها مي شوند و اين شبيه اولين مرحله است كه توسط مورچه در جمله "اي مورچه ها" گفته شد.
سپس مورچه دومين ماده شييايي hexanol""را ترشح مي كند.
با دريافت اين ماده مورچه ها شروع به دويدن در تمامي جهت ها مي كنند تا منبع اين ماده را پيدا كنند. مورچه اي كه ماده شيميايي را ترشح مي كند بايد مسيري را كه بقيه مورچه ها بايد از آن كنار بروند را معين كند و اين كاري است كه مورچه حضرت سليمان انجام داد و از بقيه مورچه ها خواست كه وارد لانه هايشان بشوند و گفت: "به لانه هايتان وارد شويد‌" و اين دستوري از گوينده است و به بقيه مي گويد كه به طرف لانه هايشان بروند. بنابراين بايد مسير را مشخص كرده باشد و اين شبيه هدايت مورچه ها مي باشد.
Undécanone سومين ماده اي است كه مورچه ترشح مي كند. اين ماده نشان دهنده عامل خطر است و چيزي كه مورچه در سومين عبارت گفت" مبادا سليمان و لشگرش پايمالتان كنند" مي بينيد كه چه قدر مطابقت و سازگاري دارد؟ در اين مرحله مورچه ها آماده مواجه با خطر مي شوند. پس ماده چهارم چه مي شود؟

Amagnified picture of the head of an ant holding a piece of wood , see God's doing who perfected the doing of all things

در مرحله چهارم مورچه اخطار دهنده ماده شيميايي مخصوصي را ترشح مي كند كه butylocténalنام دارد. توسط اين ماده گوينده دستور دفاع مي دهد و نوع دفاع را تعيين مي كند. بنابر اين در عبارت آخر مي گويد" و خود آگاه نباشند" با اين كار مورچه از وارد شدن بقيه مورچه ها به مرحله حمله جلوگيري مي كند كه مي توانست منجر به مرگ شود.
در اين جا حضرت سليمان خنده اي از روي محبت و شكر مي كند گويي كه او اين مورچه ها را آرام كرده است و اين كه او گفته است به مورچه ها كه لازم نيست نگران باشند و آن حضرت آن ها را ديده است و با آن ها مهربان مي باشد و به آن ها صدمه اي نمي رساند.
حال اجازه دهيد خلاصه مطالب را برايتان بگويم:
"تا چون به دره مورچه ها رسيدند، مورچه اي گفت: اي مورچه ها به لانه ايتان وارد شويد‌، مبادا سليمان و لشگرش پايمالتان كنند و خود آگاه نباشند."
يكي از مورچه ها مي گويد اي مورچه ها
Hexanal
به لانه هايتان وارد شويد
hexanol
مبادا سليمان و لشگرش پايمالتان كنند
undécanone
و خود آگاه نباشند


[/FONT]
 

computrenginneer

عضو جدید
حقايق جديد درباره مگس در قرآن و روایات حضرت محمد (ص)

حقايق جديد درباره مگس در قرآن و روایات حضرت محمد (ص)

کسب تجربه از اوایل قرن بیستم جهت استفاده از پادزهر حشرات آغاز شد . خانم دکتر "جوآن کلارک" در استرالیا از غربیهایی بود که به این مسئله اهتمام ورزید و در اثر تجربه فهمید که در سطح خارجی مگس پادزهر وجود دارد که برخی از امراض و بیماریها را معالجه می کند، بنابراین اذعان داشت که در مگس شفا وجود دارد. هر کسی در این زمینه نظری ارائه کرد. اما کسب تجربه همچنان ادامه داشت تا اینکه تعدادی از اندیشمندان بحثهایی در این زمینه مطرح کردند و فهمیدند که مگسی که بیشتر بیماریها را حمل می کند، بیشترین پادزهر را که منجر به شفای بیماریها می شود، نیز حمل می کند؛ به گونه ای که ناقل امراضی که حمل می کند، نیست. وجود این مسئله امری منطقی است، زیرا مگس باکتریهای مضر زیادی در جسمش حمل می کند تا بتواند به زندگی ادامه دهد؛ بنابراین باید که مواد ضد این باکتریها را نیز حمل کند و این مواد را که خداوند افزایش داده برای این است تا برخورد با ویروسها و بیماریها با او جلوگیری کند. محققان به صورت ناگهانی دریافتند که بهترین شیوه برای آزاد سازی این مواد یا همان پادزهرها فروبردن مگس در مایع است. زیرا پادزهرها بر سطح خارجی جسم مگس و بالهایش وجود دارد. البته این اطلاعات طی سالهای اخیر مطرح شد و هنگامی که محققان غرب از آن صحبت می کردند آنرا بسیار عجیب می دانستند و از آن شگفت زده می شدند. زیرا برای آنها اطلاعات جدید و غریبی به شمار می رفت. امروز پزشکان روسیه تلاش می کنند تا درمان جدید با مگس را توسعه دهند؛ زیرا دریافتند که مگس حاوی مواد زیادی است که بیشتر از داروهای سنتی و قدیمی به شفا و درمان بیماریها کمک می کند . آنها می گویند که این درمان جدید در دنیای پزشکی انقلابی به پا خواهد کرد. بنابراین ما دو حقیقت علمی داریم: 1- سطح خارجی مگس حاوی پادزهرهایی است که میکروبها و ویروسها را از بین می برد. 2-بهترین شیوه برای آزادسازی این پادزهرها فروبردن مگس در مایعات است. در حدیثی از حضرت محمد (صلی الله عليه وسلم)، این دو حقیقت مطرح شده است: (إذا وقع الذباب في شراب أحدكم فليغمسه ثم لينزعه، فإن في أحد جناحيه داء وفي الآخر شفاء)" هنگامی که مگسی در نوشیدنی یکی از شما افتاد، آنرا در آب فروبرید سپس از آن نوشیدنی استفاده کنید؛ زیرا در یکی از بالهای مگس درد و در دیگری درمان است. " این حدیث شریف نبوی برای این است تا غذایی که در آن مگس افتاده را هدر ندهیم، کافی است که آنرا در آب فرو بریم تا مواد ضد میکروبها آزاد شود. اما بیشتر ملحدان از این حدیث نه تنها تعجب کردند بلکه آنرا که از نبی رحمت (صلی الله عليه وسلم) نقل شده، مورد تمسخر قرار دادند. اما ما امروز می بینیم که محققان بی آنکه بدانند کلام حضرت محمد (صلی الله عليه وسلم) را تکرار می کنند. پروفسور جان الوارز براوو از دانشگاه توکیو می گوید: چیزهای دیگری وجود دارد که انسان قبول کند در مگس شفا وجود دارد. بنابراین به زودی خواهیم دید که درمانی موفق برای بیشتر بیماریها از مگس استخراج می شود. همچنین برخی از محققان ایالات متحده آمریکا تلاش می کنند تا راه جدید شفا در استفاده از مگس بیابند و تأکید می کنند که درمان با مگس امری مقبول و علمی در آینده ای نزدیک است . طی چند ماه محققان دانشگاه آبرن به وجود پروتئینی در بزاق مگس پی برده اند . این پروتئین ممکن است که التیام زخمها و شکافهای پوستی مزمن را تسریع کند. و طی چند وقت محققان دانشگاه استنفورد اعلام کردند: برای اولین بار است که کشف کرده اند ماده ای در مگس وجود دارد که سیستم دفاعی بدن انسان را تقویت می کند. خانم کلارک می گوید: " ما درباره پادزهرها در جایی صحبت می کنیم که هیچ کس پیش از این توقع نداشته است." اما این محقق و محققان دیگر سخنان حضرت محمد (صلی الله عليه وسلم) را درباره شفا در بالهای مگس که بیش از 1400 سال پیش گفته بود را فراموش کرده اند. به جای اینکه شخص از دقت تعبیر نبی گرامی (صلی الله عليه وسلم) تعجب کند، از وجود شفا در بالهای مگس و شیوه آزادسازی این مواد، یعنی چگونگی به دست آوردن پادزهر در فرو بردن مگس در آب تعجب می کند. این اطلاعات چند سال پیش کشف شده؛ اما این حدیت شاهد صدق و راستی حضرت محمد (صلی الله عليه وسلم) و در پاسخ به ادعای کسانی است که احادیث مصطفی (صلی الله عليه وسلم) را مملو از اساطیر و افسانه می خوانند . چرا که هر کلمه ای که با آن سخن گفت کلامی حق از جانب خداوند بلند مرتبه بوده است. پایان: ای دوست ملحد من آیا با این حقایقی که بیان شد، حقایق محققانی که نمی توان تجارب و اکتشافات آنها را انکار کرد، قانع شدی؟ آیا قلبت برای دریافت پیام حق خاشع شد؟ آیا نظرت را درباره دین اسلام تغییر دادی؟ از خداوند بلندمرتبه می خواهیم که ما را هدایت کند و علمی نافع روزی دهد و از آن هر مطلعی نفع برد پروردگار من شنونده دعاء است. منابع: 1- Danny Kingsley , The new buzz on antibiotics, www.abc.net.au, 1 October 2002. 2-Fruit Flies May Pave Way To New Treatments For Age-related Heart Disease,Burnham Institute,2007 3- The ointment in the fly: antibiotics, The Economist, December 3, 1994. 4- Protein in Fly Saliva Speeds Healing of Incisions, Wounds, Auburn University, 23 Jan 2005. 5- Fruit Fly Insight Could Lead To New Vaccines, Stanford University, March 11, 2007. 6- The fly effect: Russian scientists invent new medicine with the help of flies, St Petersburg State University, 200
 

computrenginneer

عضو جدید
"بسم الله الرحمن الرحيم" معجزات علمي قرآن در كيهان شناسي! عمر دنيا و زمين و انبساط آن (بيگ بنگ) - سياه چاله ها و ستاره هاي نوتروني همگي گوشه اي از معجزات قرآن است! نسبت عمر دنيا به عمر زمين: سوره ي 50 (ق): آيه ي 38: "ما آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست در شش روز آفريديم و هيچ گونه رنج و سختي اي به ما نرسيد" سوره ي 41 (فصلت): آيه ي 9: "بگو: آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و براي او همانندهايي قرار مي دهيد؟ او پروردگار جهانيان است!" امروزه دانشمندان با توجه به شواهد موجود عمر زمين را 4.5 ميليارد سال پيش بيني مي كنند. اين در حالي است كه عمر دنيا 13.5 ميليارد سال برآورد شده است. در قرآن آمده كه زمين در دو روز و دنيا در شش روز خلق شد. (عمر دنيا 3 برابر عمر زمين است). اگر اين موضوع را با شواهد عيني امروز مقايسه كنيم هيچ كمبودي ديده نمي شود! عمر دنيا (13.5 ميليارد سال) را بر عمر زمين (4.5 ميليارد سال) تقسيم كنيد. جواب 3 بدست مي آيد. اين بدان معناست كه علم امروز نيز به اين مسئله رسيده كه عمر دنيا 3 برابر عمر زمين است! سياه چاله ها و ستاره هاي نوتروني: سوره ي 86 (طارق): آيات 1 تا 3: "سوگند به آسمان و كوبنده ي شب! و تو نمي داني كوبنده ي شب چيست. همان ستاره ي ثاقب است!" در عربي "ثقب" به معناي چاله و "ثاقب" به معناي چيزي است كه چاله را ايجاد مي كند. نسبيت عام پيش بيني مي كند كه سياه چاله ها از ستاره هاي نوتروني بوجود مي آيند. ستاره هاي نوتروني اكثرا قابل رويت نيستند و تنها با امواج راديويي (پالس ها) رصد مي شوند. امواج دريافتي از اين ستاره ها طوري به نظر مي رسد كه كسي به جايي مي كوبد! (ستاره ي كوبنده). باور نداريد؟ گوش كنيد! قرآن در آسمان ستاره اي كوبنده را معرفي مي كند كه ثاقب است. (چاله ايجاد مي كند). كلام واضح قرآن در اين مورد جايي براي شك نمي گذارد! بيگ بنگ – بيگ كرانچ و انبساط دنيا: سوره ي 55 (الرحمن): آيه ي 37: "آسمان ها روزي دوباره شكاف برمي دارند و مانند گل سرخي باز مي شوند!" سوره ي 51 (الذاريات): آيه ي 47: "و ما آسمان ها را با قدرت خود بنا كرديم و همواره آن را وسعت مي بخشيم!" سوره ي 21 (الانبيا): آيه ي 104: "در آن روز كه آسمان را چون طوماري در هم مي پيچيم هماگونه كه آفرينش را آغاز كرديم آنرا باز مي گردانيم. اين وعده اي است كه بر ماست و قطعا آنرا انجام مي دهيم!" با بيان تئوري بيگ بنگ دانشمندان همواره در صدد گسترش آن بوده اند. مدتي بعد به كمك تحقيقات عده اي از دانشمندان مشخص شد كه علاوه بر بيگ بنگ پديده اي به نام بيگ كرانچ هم بايد وجود داشته باشد. و همانطور كه دنيا باز شده روزي به همان نقطه ي آغاز جمع مي شود. (انا لله و انا اليه راجعون). قرآن اين موضوع را در ابتدا به باز شدن يك غنچه ي گل رز تشبيه مي كند و بيان مي دارد كه با قدرت بي انتهاي خويش در حال گسترش (انبساط) دنيا است! و روزي همانطور كه اين دنيا را باز كرد دوباره مانند طوماري آنرا در هم خواهد پيچيد. (بيگ كرانچ). و اين سخن حقيقت است! ترجمه و گردآوري: عليرضا يعقوبي: dr_ayt@yahoo.com منبع اصلي: http://www.speed-light.info
 

computrenginneer

عضو جدید
معجزه قرآن - پیشگوئی قرآن در مورد سالم ماندن بدن فرعون

معجزه قرآن - پیشگوئی قرآن در مورد سالم ماندن بدن فرعون

وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ (٩٠)آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (٩١)فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ (٩٢) سوره یونس « و بني اسرائيل را از دريا عبور داديم. فرعون و سپاهيان وي بيدرنگ مسلحانه و فراتر از حد خود آنها را دنبال کردند، تا وقتي که داشت غرق ميشد گفت: ايمان آوردم به اينکه خدائي غير از خدائيکه بني اسرائيل (فرزندان يعقوب) به او ايمان اوردند وجود ندارد و هميشه مسلمان خواهم بود ـــ حالا! در حاليکه تا پيش از اين از سپردن بني اسرائيل سرباز زدي و هميشه نيز مفسد بودي ـــ امروز فقط بدن تو را نجات ميدهيم تا براي افراد پس از خودت درسي باشد. هر چند خيلي از مردم از آيات ما غافلند». واژه فرعون در لغت بمعني: ساختمان باشکوه است. بعد به فرمانروايان مصر اطلاق شده، که اشاره ضمني و تلويحي بوده به ساختمانهاي بلند بالا و باشکوه آنها. تصويري که ميبينيم تصويرهمان فرعوني است که در زمان موسي بوده و از سپردن بني اسرائيل به موسي سرپيچي کرده و موسي و همراهانش را تعقيب کرده و در دريا غرق شده. او رامسز دوم نام داشته است. پس از غرق شدن افراد باقيمانده دستگاه فرعون که با وی در تعقیب موسی نبوده اند او را از آب گرفته و موميائی ميکنند، و امروزه در معرض تماشای جهانيان است. چيزی که 1400 سال پيش قرآن آن را پيش بينی کرده است صدق الله علی العظيم
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
وااااااااااااای من این تاپیک رو تازه دیدم
بسی تشکرااااااات بچه ها
هنوز وقت نکردم همه اش رو بخونم
ولی همین چند تایی رو که خوندم خیلی جاااالب بود
دست همتون درد نکنه:gol::gol:
 

computrenginneer

عضو جدید
معجزه 78 در خلقت ریش و سبیل

معجزه 78 در خلقت ریش و سبیل

معجزه 78 در حكمت گذاشتن ريش ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ رضي الله عنهما عَنِ النَّبِيِّ (ص) قَالَ: «خَالِفُوا الْمُشْرِكِينَ وَفِّرُوا اللِّحَى وَأَحْفُوا الشَّوَارِبَ». (بخارى:5892) ابن عمر رضي الله عنهما مي گويد: نبي اكرم (ص) فرمود: «با مشركين, مخالفت كنيد. ريشهايتان را بگذاريد وسبيلهايتان راكوتاه كنيد». تراشیدن ریش از نظر دین اسلام جایز نمیباشد و مقدار مجاز تا حدی میباشد که وقتی عرف مردم به صورت نگاه میکنند بگویند فلان شخص ریش دارد و در تراشیدن ریش فرقی بین تراشیدن ریش با ماشین یا تیغ نیست. دکتر ((فینکور جرج)) میگوید : برای ریش منافع بسیاری است مانند نگه داری دهان، مانع شدن از رطوبت اضافی دهان، سلامتی دندان و غده های لعابی. نویسنده کتاب تراش ریش از نظر بهداشت مینویسد : تغییر قیافه و رنگ، پیدایش بعضی از امراض دهان و گلو، چایشهای صورت و گلو، جوشهای مخصوصی که در اطراف گلو پیدا میشود، گاهی درد دندانهای بسیار سخت و ناگوار و بعضی از زکام ها، طبق کشفیات علم روز بسیاری از اوقات در اثر تزاشیدن ریش پیدا میشود. نویسنده کتاب تاریخ آمریکا ((سجعان ماریونی)) در کتابش راجع به منافع موی ریش و زیان تراش آن نوشته است که بعضی از مردم ریش داشتن را نمی پسندند و غافلند که داشتن ریش نافعتر است مخصوصا پزشک حاذق مشهور ویکتور ژورژ عقیده اش این است که ریش فوائد بسیاری دارد و مسلم است که ریش داشتن دهان را از دردهای چندی که متوجه دهان و اطراف آن است محافظت می نماید و هم از رطوبات زائدی که متوجه به جوانب دهان است جلوگیری میکند و پزشکان دیگر هم نقل کرده اند وقتی در فصل زمستان ریش تمام کارکنان راه آهن را تراشیدند پس از تراشیدن، اغلب آنها مبتلا به درد و آماس و ورمهای سختی شدند مخصوصا در غده هایی که چشمه های لعابی گلو و دهان است این دردها پدید می آید و نیز گفته اند که پزشک دیگری کسانی را که مبتلا به درد زکام شده بودند با امر کردن به گذاشتن ریش بیماری آنها را درمان کرد و لذا همه از شر این بیماری خلاص شدند. یکی دیگر از منافع ریش که پزشکان به آن اعتراف کرده اند این است که در طولانی مدت پوست کسانی که ریش خود را نمیتراشند شاداب تر و سالم تر میماند چرا که امروزه ثابت شده است که موها دارای روزنه بسیار ریزی میباشند که هوا از آنها رد و بدل میشود و اکسیژن را به زیر پوست میرسانند و به همین جهت پوست کسانی که ریش میگذارند شاداب تر میماند و در طولانی مدت شاداب تر میماند. تشکیل انجمنهایی در دنیا در جهت منافع ریش منافع ریش و زیانهای ریش تراشی برای بسیاری از اطبا پوشیده نیست به گونه ای که هر سال از گوشه و کنار دنیا مقالاتی در این رابطه منتشر میشود از جمله در سال 1911 میلادی به علت شیوع ریش تراشی در کشورهای خارجی و کل دنیا و به دلیل کشف مضرات ریش تراشی عده ای از اطبا و دانشمندان اروپا انجمنی برای مبارزه ریش تراشی در انگلستان تشکیل داده و برای حفظ بهداشت عمومی و جلوگیری از این عمل نشریاتی منتشر نمودند.
 

computrenginneer

عضو جدید
ادامه معجزه 78 در خلقت ریش و سبیل

ادامه معجزه 78 در خلقت ریش و سبیل

طبق گفته ي پزشکان اسلامي و غير اسلامي فلسفه گذاشتن ريش اين است که هر گاه صورت تراشيده شود ميکروبهاي مختلف در منافذ پوست جاي گرفته و بوسيله همان منافذ و سوراخ هاي ريزي که در پوست قرار دارد راهي براي پيشرفت خود باز مي کند. تراشيدن ريش به علت تحريک دائمي و مکرر پوست صورت موجب پيري زود رس مي شود. تراش ريش ايجاد جوش نموده و موهاي صورت را سفيد مي کند تکرار تراش ريش باعث از بين بردن زيبايي و روشنايي چهره مي شود.* علماي اسلام تراشيدن ريش را جايز نمي دانند و بعضي بطور احتياط دستور به ترک ريش تراشي داده اند. روايت است از رسول اکرم (ص) اگر مسلمانان خود را شبيه دشمنان من کنند جزو دشمنان من محسوب مي شوند همچنان که انها دشمنان من هستند. نكته بسيار مهم : پروفسور جان اس لیکر، که همراه با پروفسور همفری شت ایتر روی این مبحث مهم کار کردند. پروفسور اس لیکر و شت ایتر در مجله پزشکی "نانسنس لایز" اثبات کرده اند که تراشیدن ریش باعث سرطان بزاق آب دهان می شود و مخصوصا روی روده کوچک و کبد اثر مخربی دارد. همچنین در مجله پزشکی آنلاین به نام "فارتی پنتز" رابطه مستقیمی بین تراشیدن ریش و جمع شدن باکتری در غدد لنفاوی کف پا دیده شده است. احاديث و روايات : رسول الله (ص ) : محاسن را از ته زدن يك نوع مثله است و كسي كه خود را شكنجه و اذيت كند لعنت الله بر او باد . ده عمل زشت و گناه باعث نابودي قوم لوط شد ، كه دو عمل آنها تراشيدن ريش و بلند كردن سبيل ها بود . شانه زدن ريش ها ، رزق و روزي را زياد مي كند . مو و ( ريش ) زيبا لباسي است كه الله داده ، بنابر اين آن را گرامي بداريد . سبيل خود را بلند نگه نداريد زيرا شيطان آنجا را جايگاه خود قرار مي دهد و در آنجا مخفي مي شود . اما اصل معجزه بودن آن در قرآن مجيد : در قرآن كريم تعداد حروف مقطعه 78 حرف است كه تمام تنظيمات در ظاهر و باطن از آن الهام گرفته مي شود اين عدد زيبا در انسان به صورت كامل نمايان است و مقالات زيادي را در معجزهي جاويدان در اين باب به لطف و رحمت الهي انتشار داده ايم : www.quraneazim.blogfa.com حال يك 78 زيباي ديگر را در بدن انسان بررسي مي كنيم كه براي همه انسانها قابل مشاهده است و آن ريش و سبيل است . در صورت انسان ( مرد ) اين 78 به صورت كامل و بسيار زيبا توسط اله يكتا خلق شده است . جالب اين جاست كه عدد 88 نيز در صورت كاملا نمايان است زيرا ابرو ها به صورت 88 است . نكته ديگر اين كه پيامبر اكرم ( ص ) موهاي سر خويش را كمي بلند مي گذاشت و فرق از فرق سر سمت راست و چپ را جدا مي كرده است كه اين خود عدد 8 ديگري است كه در سر و جود دارد . از اين بررسي و تحقيق به اين نتيجه مي رسيم كه تمام اعمام رسول الله ( ص ) طبق قرآن مجيد بوده كه به صورت كامل توست رسول الله ( ص ) نمايش عملي داده شده است . مسلمانان جهان وقتي نماز مي خوانند بايستي با عدد 78 تطابق كامل داشته باشند اين را در ظاهر همه آنه مي توان ديد و باطن نزد الله است . مثال در هنگام خواند سوره الحمد كه ركن اصلي نماز است دست راست را بر دست چپ گذاشته و با كف دست راست مچ دست چپ را مي گيرند و عدد 7 را تشكيل مي دهند تا با عدد 8 دو پا هماهنگ شده و عدد 78 را بسازد تا هماهنگي كامل با ساير 78 هاي بدن داشته باشد . و اين معجزه بزرگ اله است در قرآن كريم كه با حروف مقطعه و سوره الحمد و ... است .
 

computrenginneer

عضو جدید
معجزه 78 در تعداد اعجاب انگیز اصحاب کهف

معجزه 78 در تعداد اعجاب انگیز اصحاب کهف

78 يعني تعداد حروف مقطعه قرآن كريم ، 78 يعني تعداد حروف 5 آيه اول سوره الحمد كه ما نمازهايمان را با توجه به كلمات آن مي خوانيم ، 78 يعني تعداد حروف 5 آيه اول سوره علق كه اولين بار بر رسول اكرم نازل شد ، 78 يعني تعداد استخوانهاي سمت راست بدن كه قرينه 78 استخوان سمت چپ است ، *** بحث اصلی ما روی حروف مقطعه است و تعداد عجیب آن که 78 است و برابری آن با استخوانهای سمت چپ و راست که هر کدام 78 و 78 است وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا ﴿17﴾ و آفتاب را مى‏بينى كه چون برمى‏آيد از غارشان به سمت راست مايل است و چون فرو مى‏شود از سمت چپ دامن برمى‏چيند در حالى كه آنان در جايى فراخ از آن [غار قرار گرفته]اند اين از نشانه‏هاى [قدرت] خداست‏خدا هر كه را راهنمايى كند او راه‏يافته است و هر كه را بى‏راه گذارد هرگز براى او يارى راهبر نخواهى يافت (17) وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿18﴾ مى‏پندارى كه ايشان بيدارند در حالى كه خفته‏اند و آنها را به پهلوى راست و چپ مى‏گردانيم و سگشان بر آستانه [غار] دو دست‏خود را دراز كرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع مى‏يافتى گريزان روى از آنها برمى‏تافتى و از [مشاهده] آنها آكنده از بيم مى‏شدى (18) در اين دو آيه سوره كهف دقيقا به سمت راست و چپ بدن اشاره شده است و ما در مقالات بدن انسان تعداد استخوانهاي سمت راست و چپ را كه قرينه اند مثل خود بدن كه دارايسمت راست و چپ قرينه است مورد بررسي قرار داديم و ديديم كه در سمت راست بدن 78 استخوان وجود دارد كه قرينه 78 استخوان سمت چپ است و اين 78 يا 7 و 8 نشانه ديگري از اصحاب كهف در قرآن كريم است و نشانه ديگري براي اثبات حقانيت عدد 78 در قرآن كريم . ويكي ديگر از آيات اين سوره سالهاي خوابيدن آنها در غار است كه بر عدد 103 قابل قسمت است يعني 309 و جالب اينجاست كه تعداد كل استخوانهاي بدن نيز بر اين عدد عجيب قابل قسمت است يعني 206 : 103÷309 = 3 103÷206= 2 البته نكته جالب ديگري از لحاظ پزشكي را در اين جا نيز مي توان قلم داد كرد و آن اين كه نوزادان داراي بيش از 300 استخوان هستند ( شايد 309 ) كه به مرور زمان تكامل يافته و در سن بلوغ به 206 استخوان كامل مي رسد . رجوع شود به كتابهاي مرجع اسنل و .. وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿25﴾ و سيصد سال در غارشان درنگ كردند و نه سال [نيز بر آن] افزودند (25)
 

computrenginneer

عضو جدید
تأثير «بسم‌الله‌الرحمن الرحيم» بر آب زمزم در ژاپن بررسی شد

تأثير «بسم‌الله‌الرحمن الرحيم» بر آب زمزم در ژاپن بررسی شد

به گزارش خبرگزاري اهل بيت (ع) ـ‌ابنا ـ به نقل از ايكنا ،«ماسارو ايموتو»، رئيس مركز پژوهشی«هادو» توكيو با بيان اين‌كه در اين تحقيق به نتايج ارزنده و عجيبی دست‌يافته‌اند، گفت: تلاوت آيه «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم» تأثير عجيبی بر روی بلورهای آب زمزم دارد به طوری كه هنگام تلاوت اين آيه مبارك حباب‌های زيبايی بر روی آب تشكيل‌می‌شود. اين پژوهشگر ژاپنی تصريح‌كرد: از بزرگ‌ترين تجاربی كه در نتيجه آزمايش بر روی آب زمزم به‌دست‌آمده، اين است كه هنگامی كه در كنار ظرفی از آب زمزم آياتی از قرآن‌كريم تلاوت‌‌شود،‌ بلورهايی رمزگونه و زيبا بر روی آن شكل‌می‌گيرد. رئيس مركز پژوهشی«هادو» با اشاره به اين‌كه آب زمزم ويژگی‌های خاصی دارد كه تغيير در آن امكان‌پذير نيست، افزود: اين آب ويژگی‌های منحصر به فردی دارد كه در ساير آب‌ها يافت‌نمی‌شود. وی گفت: با توجه به آزمايش‌ها و مطالعات زيادی كه بر روی آب زمزم انجام‌‌شد، اين نتيجه به دست‌آمد كه اگر يك قطره از آب زمزم با هزار قطره آب معمولی مخلوط‌شود، بلورهای تشكيل‌دهنده آن تغيير شكل‌داده و خاصيت آب زمزم را پيدامی‌كنند. منبع :http://www.abna.ir/search.asp?lang=1
 

Similar threads

بالا