سلام........کلا بگم بیچاره شدم هر کاری کردم مادرم راضی نمیشه و همه چی رو بهونه میکنه،میگه سربازم میگه دختره سه سال ازت بزرگتره،میگه راه خونشون دوره در حالی که کمتر از دو ساعت راهه،خسته شدم هر جوری بود خواستم مادرم رو راضی کنم ولی نشد که نشد!!!
دختره به خدا ازون دخترایی هست که سنش کم نشون میده خیلی کم نشون میده خیلی،الانم تو این دوره زمونه کسی بیشتر از یه بچه که نمیاره،خودمم مراقبشم،چرا مادرم اینطوریه،همه کاره خونمونم مادرمه،خسته شدم خیلی با مادرم بحث کردم،هر طوری بگی حرف زدم ولی نشد که نشد!!!خسته شدم،من این دختر رو میخوام و میدونم باهاش خوشبخت میشم،دختری هست که به ایده هام و خانوادم خیلی نزدیکه،خستم خسته......
مادرم میترسه با این دختر بدبخت شم،قبلا دوست داشت ارشد قبول شم قبولم شدم ولی باز حرفش عوض نشد که نشد،دارم دیوونه میشم،چکار کنم؟ما تقریبا3 ساله پنهانی با هم هستیم،جدا بشم دختره دیوونه میشه خودمم داغون میشم من دوسش دارم
دختره به خدا ازون دخترایی هست که سنش کم نشون میده خیلی کم نشون میده خیلی،الانم تو این دوره زمونه کسی بیشتر از یه بچه که نمیاره،خودمم مراقبشم،چرا مادرم اینطوریه،همه کاره خونمونم مادرمه،خسته شدم خیلی با مادرم بحث کردم،هر طوری بگی حرف زدم ولی نشد که نشد!!!خسته شدم،من این دختر رو میخوام و میدونم باهاش خوشبخت میشم،دختری هست که به ایده هام و خانوادم خیلی نزدیکه،خستم خسته......
مادرم میترسه با این دختر بدبخت شم،قبلا دوست داشت ارشد قبول شم قبولم شدم ولی باز حرفش عوض نشد که نشد،دارم دیوونه میشم،چکار کنم؟ما تقریبا3 ساله پنهانی با هم هستیم،جدا بشم دختره دیوونه میشه خودمم داغون میشم من دوسش دارم
