مشاعرۀ سنّتی

[yas87]

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

 

[naghmeirani]

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها

سعدی

 

[yas87]

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام

شرمندهٔ جوانی از این زندگانی‌ام

شهریار

 

[naghmeirani]

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حالِ هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

حافظ

 

[yas87]

تلخی وصل ندارد کم از اندوه فراق

شادی بلبل از آن است كه بو کرد و نچید

 

[naghmeirani]

هلالی جغتایی

دلم به مهر تو
صد پاره باد و هر پاره
هزار ذره و هر ذره
در هوای تو باد!

 

[yas87]

دامن مکش به ناز که هجران کشیده‌ام

نازم بکش که ناز رقیبان کشیده‌ام

 

[ALIREZA.F.1988]

منم که منفردم در جهان استعداد
کسی در این زمانه همچو من نزاد

 

[naghmeirani]

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

سعدی

 

[yas87]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام

 

[naghmeirani]

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود

 

[yas87]

دلا از دست تنهایی به جانم

ز آه و نالهٔ خود در فغانم

شبان تار از درد جدایی

کند فریاد مغز استخوانم

 

[naghmeirani]

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حالِ هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

حافظ

 

[yas87]

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

 

[naghmeirani]

من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا

مولانا

 

[yas87]

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را -
به خال هندویش بخشم سر ودست و تن و پارا
صائب تبریزی

 

[naghmeirani]

ای که از سرو روان قد تو چالاک ترست
دل به روی تو ز روی تو طربناک ترست

❆❆❆

سعدی

 

[ALIREZA.F.1988]

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

حافظ

 

[naghmeirani]

ملامت گوی عاشق را
چه گوید مردم دانا؟
که حال غرقه در دریا،
نداند خفته بر ساحل!

سعدی

 

[yas87]

لبخند تو خلاصه ی خوبی هاست
لختی بخند، خنده ی گل زیباست

 

[naghmeirani]

تو مپندار کز این در به ملامت بروم
دلم اینجاست بده تا به سلامت بروم

سعدی

 

[yas87]

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند

هر دلی را روزگاری عشـــــــــق ویران می‌کند

 

[naghmeirani]

دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ
بُوَد آشفته همچون مویِ فَرُّخ

حافظ

 

[محـسن ز]

خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد
نه من بسوزم و او شمعِ انجمن باشد

من آن نگینِ سلیمان به هیچ نَسْتانَم
که گاه گاه بر او دستِ اهرمن باشد

روا مدار خدایا که در حریمِ وصال
رقیب محرم و حِرمان نصیبِ من باشد

 

[ALIREZA.F.1988]

دلا خو کن به تنهایی ،که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد ، که از تنها بپرهیزد

 

[yas87]

درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست
شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيد

 

[ALIREZA.F.1988]

دلا عاشق شو و قطع نظر ازهر دو عالم کن
وطن در کنج محنت گیر و جا در گوشه غم کن

 

[naghmeirani]

ناصحم گفت كه جز غم چه هنر دارد عشق

گفتم اي خـــواجه عــاقل هنري بهتر از اين

 

[yas87]

نیست دلداری که دلداری کند

نیست غم خواری که غم خواری کند

 

[naghmeirani]

در آغـــاز محبت گـــر پشيمـــاني بگـو با من

كه من هم دل ز مهرت بركنم تا فرصتي دارم

رفیعی کاشانی