در تمنای وصالت اشک ها بايد که ريخت
بسکه لغزش داشتيم خجلت زده بايد گريخت
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید
که حلقهای ز سر زلف یار بگشاید
تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطهات بیاراید
وصال او از عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
اي عشق چه زود بي پناهت كرديم
آلوده ي تهمت و گناهت كرديم
ديدم كه از شهر تو را ميرانند
از دور فقط فقط نگاهت كرديم
مینویسم ” د ی د ا ر”
تو اگر بی من و دلتنگ منی
یک به یک فاصله ها را بردار
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
در قمار زندگي عاقبت ما باختيم
بس كه تك خال محبت بر زمين انداختيم
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست
تشکرآمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا
بيوفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا
دلم از دست خوبان گیج و ویجه
مژه بر هم زنم خونابه ریجه
دل عاشق مثال چوبتر بی
سری سوجه سری خونابه ریجه
هرگز از عطار حرفی نشنویدلم از دست خوبان گیج و ویجه
مژه بر هم زنم خونابه ریجه
دل عاشق مثال چوبتر بی
سری سوجه سری خونابه ریجه
دو چشمانت پیالهی پر ز می بی[FONT="]همه آهوان صحرا سر خود نهاده بر کف[/FONT]
[FONT="]به امید آنکه روزی به شکار خواهی آمد [/FONT]
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل آشياني داشتم
مگر دريا دلي داند كه ما را،[FONT="]من و تو يكي شديم
[FONT="]از هر شعله اي برتر[/FONT]
[FONT="]كه هيچگاه شكست را بر ما چيرگي نيست[/FONT]
[FONT="]چرا كه از عشق رو ئينه تنيم[/FONT][/FONT]![FONT="][/FONT]
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |