مشاعرۀ سنّتی

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا محشر اگر خاک زمین بشکافند
از خون شهیدان تو یابند علامت
با حلقه زنار سر زلف تو زاهد
تسبیح زهم بگسلد از دست ندامت
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو هیچ می بینی
دوباره می پرسم
ستاره اما از دشت بی کرانه صبح
به من چو گمشده ای در سراب می نگرد
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
من امیدی را در خود
بارور ساخته ام
تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام
مثل تابیدن مهری در دل
مثل جوشیدن شعری از جان
مثل بالیدن عطری در گل
جریان خواهم یافت

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تن دیده اند از من و جانم ندیده اند
نامم شنیده اند و نشانم ندیده اند
قومی که سر کشند رنخوت بر آسمان
بر آستان میکده نشانم ندید ه اند
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
در صبح آشنایی شیرینمان تورا
گفتم که مرد عشق نئی باورت نبود
در این غروب سرد جدایی هنوز هم
می خواهمت چو روز نخستین ولی چه سود؟
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در لباس فقر کوس بی نیازی را زدم
روشن از این شمع شد دولت سرا ی جان من
من به این دیوانگی کی گرد می کردم سخن
عشفت شد شیرازه بند دفتر و دیوان من
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تک درختی تیره بختم که در سکوت صحرا
فریاد من شکسته در گلویم
 
  • Like
واکنش ها: abfa

abfa

عضو جدید
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
رندي ديدم نشسته بر خنگ زمين
نه کفر و نه اسلام نه دنيا و نه دين

ني حق نه حقيقت نه شريعت نه يقين
اندر دو جهان کرا بود زهره‌ي اين؟
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه اینکه حوصله ای نیست از تو دلگیرم
دگر ز دلهره ، تردید ، عاشقی، سیرم!
*
تمام شهر پر است از هجوم شایعه ها
عجیب شایعه ای اینکه بی تو میمیرم!!!
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
طنین شعر تو مگاه تو درترانه من
تو نیستی که بیبنی چگونه می گردد
نسیم روح تو در باغ بی جوانه من

 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور یا نزدیک راهش می توانی خواند
هرچه را آغاز و پایانی ست
حتی هر چه را آغاز و پایان نیست!
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مي را چه اثر به پيش چشمت؟
كاين مستي شادمانه از توست

پيش تو چه توسني كند عقل؟
رام است كه تازيانه از توست
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
تویی که شهره شهری به شعر و خوش سخنی
خودت به مدعیانت بگو که مال منی!!
من از حوالی دریایم اهل آبی عشق..
که غیر چشم تو هرگز نداشتم وطنی
به بیستون غرورم قسم، که می خوردم
از ابتدای تولد به درد کوهکنی
فقط برای تو دریاست موج موج تنم
چه می شود که بیایی شبی به آبتنی!
منم که مرد نبردم ولی تو در عوضش
به راستی که لطیفی.. به راستی که زنی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
شبنم آويخت به گلبرگ كه اي دامن چاك
سزدت گر همه با اشك ندامت باشي
ميكنم بخت بد خويش شريك گنهت
تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشي
ا ي كه هرگز نكند سايه فراموش تورا
ياد كردي به سلامم به سلامت باشي
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک روز سرد و برفی از درد مرده بوده بودم
آری به خاطرم هست، من گول خورده بودم
او بر سر قرارش، آن روز توی سرما
با خود فریب آورد، من عشق برده بودم!
تا لحظه های آخر، از روی ناتوانی
دستان سرد اورا، محکم فشرده بودم
"اینجا بمان میایم، بنشین و تا سه بشمار"
هفتاد و هشت، هشتاد، تا صد شمرده بودم
آمد کنار نعشم، زل زد به دستهایم..
خشک و است و سرد، آری، اینبار مرده بودم
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبنم آويخت به گلبرگ كه اي دامن چاك
سزدت گر همه با اشك ندامت باشي
ميكنم بخت بد خويش شريك گنهت
تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشي
ا ي كه هرگز نكند سايه فراموش تورا
ياد كردي به سلامم به سلامت باشي
انگار دارید کتاب هوشنگ ابتهاج رو میخونید؟ فکر میکنم سیاه مشق 1 باشه؟ درسته؟ آچه چند شعر ازش رو تو همین یکی دو صفحه نوشتید. منم خیلی ابتهاج رو می پسندم و دوست دارم
 

sina1

عضو جدید
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا