مشاعرۀ سنّتی

phalagh

مدیر بازنشسته
در ان روزی که خلقت این جهان شد
هزاران نکته در عالم بیـــــــــان شد
نمیدانم چه حـــــــالی بوده این حال
که در هــر ذره ای رمزی نهان شد. ...

-----------------------------------
ببخشید من تشکر ندارم.:gol:
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
 

sisah

عضو جدید
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
 

sisah

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو قرص ماهی و من کودکی که می خواهم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به قدر کاسه ای از حوض ِ ماه بردارم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بیا که چشم ِ جهانی هنوز منتظر است [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بیا که دست از این اشک و آه بردارم [/FONT]​
 

sisah

عضو جدید
سلام فلق و سالی عزیز.
وقتتون به خیر.
مثل اینکه نوبت منه با خودم مشاعره کنم.
راستی فلق جان کارتو تو طرح"پله پله تا ملاقات خدا "هم دنبال می کنم.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

-----------
سلام عزیزم.
بچه ها اگه یه کم صبر کنید شعر میرسه.
راستی عزیزم وقتی میای اونجا پست هم بزار مفتخرمون کن.
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بنده ای گله از پادشاه مکن ای دل
که شرط عشق نباشد حکایت از کم وبیش
 

phalagh

مدیر بازنشسته
شب است و باز چراغِ اتاق می‌سوزد
دلم در آتش آن اتّفاق می‌سوزد
در این یکی دو شبه حال من عوض شده است
و طرز زندگی‌ام کاملاً عوض شده است
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای نور هر دو دیده
 

sisah

عضو جدید
هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است
هنوز از چرخ، بیم دستبرد است
هنوزت نیست پای برزن و بام
هنوزت نوبت خواب است و آرام
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز

تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس

 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
الا اي آهوي وحشي!‌ کجايييييي؟
مرا با توست چندين آشنايي

دو تنها دو سرگردان دو بي‌کس
دو دامت در کمين از پيش و از پس

بيا تا حال يک‌ديگر بدانيم
مراد هم بجوييم ار توانيم

که مي‌بينم درين دشت مشوش
چراگاهي ندارد ايمن و خوش
:gol:
 
آخرین ویرایش:

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای روح تو راحت دل من
چشم تو چراغ منزل من

آبی ست محبت تو گویی
کامیخته اند با گل من
:gol:
سعدی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا