مشاعرۀ سنّتی

anna

عضو جدید
نسیم می وزد اینک
بهار در راه است
شکوفه های شقایق چه سرخ می شکفند
بهر معجزه بر سنگ و برف پیروز است
هوا هوای رهایی ست.....

فرهاد عابدینی
 

maryam_202084

عضو جدید
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم خبر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
اری شود و لیک به خون جگر شود
 

jeyjey

عضو جدید
ديگه رو خاک وجودم نه گلی هست , نه درختی
لحظه های با تو بودن ميگذره , اما به سختی :redface:
 

jeyjey

عضو جدید
هوای خانه چه دلگير می شود گاهی
از این زمانه دلم سير ميشود گاهی
عقاب تيز پر دشت های استغنا
اسير پنجه ی تقدير ميشود گاهی :confused:
 
آخرین ویرایش:

maryam_202084

عضو جدید
یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد
در بحر فتاده ام چو ماهی تا یار مرا به شصت گیرد
 

jeyjey

عضو جدید
دو مسافر بر در , دو رهاتر در باد
ازغزل افتاده فرصتی بی فرياد :gol:
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیروز که فریاد زدی دوستت دارم ....گفتم نمی شنوم لطفآ بلند تر
امروز که به آرامی گفتی دیگه دوستت ندارم.....گفتم هیس چرا داد می زنی
 

*azam

عضو جدید
تا بي سر و پا باشد اوضاع فلك زين دست
در سر هوس ساقي در دست شراب اولي
 

yekta

عضو جدید
شب که جوی نقره مهتاب
بی کران دشت را دریاچه می سازد
من شراع زورق اندیشه ام رامی گشایم درمسیرباد

شب که اوایی نمی اید
ازدرون خامش نیزارهای ابگیر ژرف
من امید روشنم را همچو تیغ افتابی می سرایم شاد

شب که میخواند کسی نومید
من زراه دور دارم چشم بالب سوزان خورشیدی
که بام خانه همسایه ام را گرم می بوسد
 

yekta

عضو جدید
چگونه به تو نيانديشم:
چگونه به تو نيانديشم٬ تويی که آتش اما و اگرها را در من به خاکستری سرد
نشاندی چگونه به تو نيانديشم تويی که بودنم را با مهر پاکت به اوج رساندی
تو مرا به لبخند وا داشتی ٬لبخندی که مشت محکمی شد بر دهان بزدلترين

افکار
يأس و نوميدی
چگونه به تو نيانديشم ٬تويی که لبخندم از صفای سينه تو سرچشمه گرفت
تويی که اسمت آشناترين واژهء هر لحظه زندگانيم است
چگونه ميشود در اين واژه واژه گم نشد
چگونه ميشود در خودم گم نشوم منی که سراپای وجودش تو فرا گرفته‌ای
به چشمان تو سوگند که من ديگر تو شده‌ای
به تبسم روی گونه‌هايت قسم که در تو غرق شده‌ام
تمام لحظه‌هايم تويی تويی که از معصوميت نگاهت به تمام و کمال رازهای دنيا
رسيد‌ام تنها تو ميدانی چه ميگويم حرفهای مرا تنها تو باور داری
آری من آنيم که از سر غرورم گذشتم تا به پيش پای چشمان تو زانو بزنم
عزيزترين تنها تو ميدانی که هيچ شکی در لحظه‌ای بدون تو ماندن نيست
غرورم آماده سجده بر خاک رد پای پر مهر توست تا که از خوبی و

صداقتت برايت
قصه گويدآن خوبی و صداقت بزرگی که درک و تاب دانستنش را ندارم
نيازم به چه باشد منی که به اوج با تو بودن رسيده‌ام
منی که هيچ برتر از با تو بودن نديده‌ام هيچ٬هيچ
چگونه به تو نيانديشم تويی که اشکهايم را از لحظه‌های تنهاييم ربودی؟
تو تنها عزيزی که قصهء لبخندهايت را با نسيم سحری در ميان گذاشتم
عزيزتر از آنی که لحظه‌ای در خيالم تصورت کنم
تو به لبخند قاصدک خوش خبر می‌مانی، تو بسان حرف رازقی در دل دشت
و صحرامی‌مانی
يا تولد لبخند بروی لبها به هنگام بهار اقاقيها
دوستت دارم.
 

maryam_202084

عضو جدید
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم:gol: :gol: :gol: :heart:
 

maryam_202084

عضو جدید
:gol: :gol: ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام و باده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که باداغ زاده ایم:gol: :gol:
 

jeyjey

عضو جدید
ميدونم جسارته اسم شما رو بيارم
اگه گستاخی نباشه دست هاتونو دوست دارم
اگه گستاخی نباشه نفس هام مال شما
تا چشام ميبينه مثل سايه دنبال شما :confused:
 

pashe_naz2001

عضو جدید
تویی چون من ز دنیا دل شکسته
منم چون تو ز غربت پیرو خسته
تویی آیینه جام حزینم
غروب ای آنکه با داغت اجینم
 

moongirl

عضو جدید
مرا در منزل جانان چه امن و عيش چون هر دم
جرس فرياد مي دارد كه بر بنديد محملها
 

melika

عضو جدید
اي بي تو ز زندگيم خوشنودي نه!
از درد توام اميد بهبودي نه!
روزي كه جدا از تو شدم دانستم
غم مي كشدم ولي به اين زودي نه!
 

maryam_202084

عضو جدید
:gol: :gol: :gol: هوا خواه تو ام جانا و می دانم که می دانی
که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی:gol: :gol: :gol:
 

alijan

عضو جدید
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
 

Eghlima

عضو جدید
مانده ام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا
يا چه بودست مراد وي از اين ساختنم ؟!!
 

maten110

عضو جدید
یوسفت نام نهادندو به گرگت دادند
مرگ,گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من
 

anna

عضو جدید
نه جود ترا كه وصف عاليت كنم
نه فهم تو را كه حرف ؛حاليت كنم
 

maryam_202084

عضو جدید
:gol: :gol: :heart: من ترک عشق و شاهد و ساغر نمی نمی کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایه ی طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمی نمی کنم
 

zoha

کاربر فعال
من اگر کام روا گشتم و خوش دل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
 

maryam_202084

عضو جدید
شبی پرسیدمش با بی قراری
به غیر از من کسی را دوست داری ؟
دو چشمش از خجالت در هم افتاد میان گریه هایش گفت
آری
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یاد آن روز که در صفحه شطرنج دلت .....شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا