مشاعرۀ سنّتی

[Shahab]

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

تو مو ميبيني و من پيچش مو
تو ابرو او اشارت هاي ابرو

 

[sonia_001]

تو مو ميبيني و من پيچش مو
تو ابرو او اشارت هاي ابرو

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز میگوییم نه غیبت میکنیم

 

[Shahab]

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز میگوییم نه غیبت میکنیم

مرا در منزل جانان چو امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محمل ها

 

[eghlimaa]

مرا در منزل جانان چو امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محمل ها

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا...
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا..؟؟؟

 

[Shahab]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا...
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا..؟؟؟

الا ياايهالساقي ادر كاسا و ناولها
كه عشق اسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها

 

[mani24]

الا ياايهالساقي ادر كاسا و ناولها
كه عشق اسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها

از مـُحبت خارها گـل ميشـوند

مـُحبت كردم هيچـكس گـل نـشد


...


فقـط خارم كـردند ...

 

[vajiheh.kh]

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

 

[mani24]

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

بعضی ها را انگار میان دلت نوشته اند از ازل...

انگار نمی شود که نباشند میان دلت...

 

[Shahab]

بعضی ها را انگار میان دلت نوشته اند از ازل...

انگار نمی شود که نباشند میان دلت...

تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطاکنی

 

[MOΣIN]

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[sonia_001]

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

راز را هر چند که میخواهم پنهانش کنم
سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن

 

[MOΣIN]

راز را هر چند که میخواهم پنهانش کنم
سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد...عالم پير دگرباره جوان خواهد شد

 

[Shahab]

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد...عالم پير دگرباره جوان خواهد شد

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

 

[sonia_001]

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا.

 

[Shahab]

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا.

انان که خاک را به نظر کیمیا کنند
ایا بود که گوشه چشمی نظر به ما کنند

 

[MOΣIN]

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

نه چنین حساب کردم چو تو دوست می‌گرفتم...که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد

 

[sonia_001]

انان که خاک را به نظر کیمیا کنند
ایا بود که گوشه چشمی نظر به ما کنند

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا خود شب سخن از سلسله موی توبود

 

[Shahab]

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا خود شب سخن از سلسله موی توبود

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[sonia_001]

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستي كي اخر امد دوستدارانرا چه شد؟

د بده

 

[MOΣIN]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستي كي اخر امد دوستدارانرا چه شد؟

د بده

دل از من برد و روي از من نهان کرد...خدا را با که اين بازي توان کرد

 

[sonia_001]

دل از من برد و روي از من نهان کرد...خدا را با که اين بازي توان کرد

دارد تمام عشق من از دست می رود
انگیزه های زیستن از دست می رود

 

[Shahab]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستي كي اخر امد دوستدارانرا چه شد؟

د بده

دلا تا کی در این زندان فریب این و ان بینی
دمی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

ی بده

 

[MOΣIN]

دارد تمام عشق من از دست می رود
انگیزه های زیستن از دست می رود

دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را...دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[sonia_001]

دلا تا کی در این زندان فریب این و ان بینی
دمی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

ی بده

یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد
هرکس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد

دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را...دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

از آنروز هست یاران راصفاها با می لعلش
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد


د بدین!

 

[MOΣIN]

یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد
هرکس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد


از آنروز هست یاران راصفاها با می لعلش
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد


د بدین!

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون...نيکي به جاي ياران فرصت شمار يارا.............

 

[Shahab]

یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد
هرکس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد


از آنروز هست یاران راصفاها با می لعلش
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد


د بدین!

دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است

 

[sonia_001]

 

[Shahab]

چیه بازم د بدم یا بسه دیگه

 

[sonia_001]

چیه بازم د بدم یا بسه دیگه

بده!!

 

[sonia_001]

دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است

دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامه در نیکنامی نیز میباید درید

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون...نيکي به جاي ياران فرصت شمار يارا.............

ابر اذاری برامد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم مطرب که میگوید رسید