چه نیک به یاد دارم ... بوسه های بی وقتت را
هوای نفس هایت در گرماگرم سوختن هایم در تب
لمس سرد دستانت بر پیشانیم
زمزمه های زیبایت در تنهاییم
و چه افسوس که به یاد دارم صدای شکست های پی در پی قلبت
که چگونه در اوج هیحان چون تکه بلوری خرد گشت
و چه افسوس که میدانم چه کسی بلور عشقت را شکست
و نه یک بار و بارها و بارها