fatima memar
عضو جدید
لوازم ضروري براي ازدواج موفق
عشق واقعي را بايد شناخت، آن را محترم شمرد و به آن اعتماد کرد. عشق، احساسي بسيار قوي، قدرتمند و سرشار از انرژي فراوان است که هم چون آتشي وجود انسان را دربر گرفته و تمام ابعاد زندگي او را تحت تأثير خود قرار مي دهد. آيا بسياري از مردم قادرند بين عشق واقعي، عشق کاذب، مجازي و شيفتگي، تفاوت بگذارند و آن ها را از هم تميز دهند؟ عشق راستين، صبور و بردبار است و به دنبال شناخت بوده و با مرور زمان به وجود مي آيد بيشتر مردم، عشق را نمي شناسند و جاذبه جنسي يا عشق کاذب و کور را با عشق و شور واقعي زندگي اشتباه مي گيرند؛ عشق هيجاني و احساسي، در قلب جاي دارد در حالي که جاذبه هاي ظاهري مقطعي و کوتاه مدت مي باشد. آيا مشکلات و مسائل زندگي مشترک بدون دانش همسرداري و کسب آگاهي و مهارت هاي لازم و رفع ديگر نيازها، فقط با عشق، قابل حل هستند؟ به عبارت ديگر، اگر پايه و اساس زندگي مشترک شما، بدون آگاهي هاي لازم و رفع ديگر نيازها، فقط عشق باشد ولي شناخت کافي به نيازهاي آشکار و پنهان خود و همسرتان نداشته باشيد و نتوانيد آن نيازها را به صورت درست، ارزيابي کرده و برطرف سازيد، در طولاني مدت، آيا مي توانيد پاسخ هاي مثبتي از همسر خود دريافت کنيد و به پايداري و دوام عشق، اميد ببنديد؟ باورهاي عمومي بسياري از مردم جوامع مختلف اين است که: با عشق است که زن و شوهر ها در کنار هم مي مانند. با عشق است که زوجين همديگر را خوشبخت مي کنند. با وجود اين همه مشکل، با عشق مي توان شادمانه زندگي کرد. با عشق است که زن و شوهر يکي مي شوند. در زندگي زناشويي ايدهآل، هيچ مشکلي وجود ندارد. در حالي که همين باورها و افسانه هاي ازدواج اگر مبناي درستي نداشته باشند، انتظارات غير واقع بينانه ايجاد کرده و خود باعث مشکلات فراوان مي شوند. فلسفه اصلي ازدواج هاي امروزي، علاوه بر تداوم نسل، رفع نيازهاي احساسي و عاطفي، جنسي، مالي، حمايتي، استقلالي و... مي باشد. به عبارت ساده، ازدواج و انتخاب همسر به منظور تشکيل زندگي مشترک، براي رفع نيازهاي فوق الذکر زن و مرد صورت مي پذيرد. براي رفع اين نيازهاست که زن و مرد، به آگاهي و کسب مهارت هاي لازم همسرداري احتياج دارند.
چون مهر، محبت و عشق، گل سرسبد احساس و عاطفه انسان است، بنابراين وقتي زوج ها زندگي مشترک را شروع مي کنند، هر کدام از ديگري مهر، صميميت، وفاداري و عشق بي قيد و شرط مي خواهد و هريک به صورت مستقيم يا غيرمستقيم انتظار دارد ديگر نيازهاي آشکار و نهانش نيز توسط همسرش برآورده شود. پرسش اين است: «آيا فقط عشق و علاقه مي تواند جايگزين آگاهي شده و پاسخگوي همه نيازها باشد؟» چون مهر، محبت و عشق، گل سرسبد احساس و عاطفه انسان است، بنابراين وقتي زوجها زندگي مشترک را شروع مي کنند، هر يک به صورت مستقيم يا غيرمستقيم انتظار دارد ديگر نيازهاي آشکار و نهانش نيز توسط همسرش برآورده شود. ازدواج زماني موفق به حساب مي آيد که اصول همسرداري را بدانيم و آگاه باشيم که با هم کاري دوطرف، نيازهاي زن توسط شوهر و نيازهاي شوهر توسط همسرش برطرف مي شود و اين امر فقط با کسب آگاهي و مهارت هاي لازم و برطرف کردن نيازهاي يکديگر(نيازهاي احساسي، عاطفي جنسي، مالي، حمايتي و استقلالي و...) امکان پذير است. به دختران و پسران به اين علت توصيه مي شود که آگاهي هاي خود را براي همسرداري و زندگي مشترک، هر چه بيش تر بالا ببرند تا بتوانند در زندگي زناشويي، به رفع نيازهاي خود و همسر شان بهصورت درست بپردازند و بتوانند همسر و خود را در مسير آرامش، شادابي، پيشرفت، ترقي و خوشبختي واقعي قراردهند. هماهنگي«عشق» و«آگاهي» و رفع نيازهاست که به زندگي مشترک شادابي، جذابيت و بالندگي مي بخشد. مهر، محبت و دلدادگي بدون آگاهي، به طور معمول در کوتاه مدت، زيبايي و جذابيت هاي خاص خود را دارد ولي براي داشتن زندگي مشترک پرطراوات و غني در طولاني مدت، علاوه بر عشق، به دانش و آگاهي همسرداري نيز نياز مبرم است چرا که عشق، بخشي از نيازهاي يک زندگي مشترک موفق را تشکيل مي دهد و به تنهايي نمي تواند ديگر نيازهاي زناشويي را که بسيار گسترده هم هستند، جواب گو باشد.
مي گويند: «عشق و آگاهي(دانش همسرداري)، همانند پيچ و مهره، آجر و ملات، لازم و ملزوم هم بوده و همانند دو بال يک پرنده هستند که بدون يکي، پرواز واقعي امکان پذير نمي شود.» به طور معمول عشق، تحمل مشکلات و موانع را براي انسان آسان مي سازد و انگيزهاي قوي براي رفع آن ها مي شود ولي نمي تواند از بروز مسائل و مشکلات، جلوگيري بهعمل آورد. عشق، منبع قدرت، حرارت و نور زندگي است. عشق، محرک قدرتمندي است که زوج ها تشکيل خانواده بدهند، يار و ياور هم باشند و احساس خوشبختي کنند و به آن تداوم بخشند. پرسش اين است که با وجود اين قدرت فائقه که انسان را به اوج آسمان ها مي برد، اگر زن و مرد عاشق، فاقد دانش کافي و مهارت هاي لازم همسرداري باشند و نتوانند نيازهاي خود و همسر را به درستي تشخيص داده و برطرف کنند، چگونه مي توانند در حل مسائل و مشکلات زندگي مشترک و ايجاد روابط مؤثرتر، موفقيت به دست آورند و به آن تداوم بخشند؟ بيش تر ازدواج ها با شور، اشتياق، مثبت انديشي و مهر و محبت شروع مي شود و در آغاز زندگي مشترک، زوجين تصور مي کنند که ازدواج آنان متفاوت از ديگران است، روابط شان محکم، قوي و خلال ناپذير است؛ عشق و مهر و محبت شان، جاودانه و مادامالعمر خواهد بود. در واقع شور و اشتياق و مثبت انديشي، همه چيز را در ابتداي امر، زيبا و آسان جلوه مي دهد و به زوج ها کمک مي کند تا کارها را با احساس خوب و زيبا انجام دهند ولي مشکلات بعدها ظاهر مي شوند؛ چرا که عشق بدون آگاهي، بستر کافي و توانمندي براي حل تمام مشکل ها و مسائل زندگي مشترک نيست؛ سوء تفاهم ها، عدم شناخت ها، ناآگاهي ها، نبود مهارت ها و... ذره ذره پايه هاي عشق را متزلزل مي سازند و تداوم آن ها، عشق را به آرامي به سوي بي تفاوتي، دشمني و حتي به نفرت و انزجار مي کشاند.
ازدواج زماني موفق به حساب مي آيد که اصول همسرداري را بدانيم و آگاه باشيم که با همکاري دو طرف، نيازهاي زن توسط شوهر و نيازهاي شوهر توسط همسرش برطرف مي شود و اين امر فقط با کسب آگاهي و مهارت هاي لازم و برطرف کردن نيازهاي يکديگر امکانپذير است. يکي از راه هاي شناخت خود و همسر، گفت و شنود سازنده با همسر و داشتن پرسش هاي مثبت از همديگر است؛ چرا که گفتگوهاي آرام و سازنده و پرسش هاي مثبت از خود و همسر، زن و مرد را به تفکر و تأمل وا مي دارد و توجه آنان را به نکته هاي جالب، ظريف و مثبت زندگي که تاکنون به آن ها فکر نکرده و يا از انديشيدن به آن ها واهمه داشتهاند، جلب مي کند. پرسش هاي مثبت از خود و همسر، فکر و توجه ما را به تهيه پاسخ هاي مثبت جلب مي کند. تکرار اين گونه پرسش و پاسخ ها، زن و شوهر را به سوي نکته هاي مثبت و همدلانه يکديگر مي کشاند و همسران را در ايجاد تفاهم بيش تر کمک مي کند، همسران را از سوء تفاهم و از رنج کنار هم بودن ها نجات مي دهد و آنان را در مسير زندگي آرام تري قرار مي دهد. گفت و شنودهاي آرام و پرسش هاي مثبت از خود و همسر، باعث مي شود که مسائل و موارد حاکم بر زندگي مشترک، با مثبت انديشي مورد بررسي قرار گيرند. به عبارت ديگر، با افزايش دانش و آگاهي و کسب مهارت ها همراه با چاشني مهر و محبت است که نکات مشترک، تفاهم ها، تضادها، توانمندي ها و ضعف ها آشکار و کشف مي شوند و با آن ها بهصورت درست و مثبت برخورد مي شود و عشق راستين، امکان ظهور يافته، بالنده و غني شده و گسترش مي يابد.
عشق واقعي را بايد شناخت، آن را محترم شمرد و به آن اعتماد کرد. عشق، احساسي بسيار قوي، قدرتمند و سرشار از انرژي فراوان است که هم چون آتشي وجود انسان را دربر گرفته و تمام ابعاد زندگي او را تحت تأثير خود قرار مي دهد. آيا بسياري از مردم قادرند بين عشق واقعي، عشق کاذب، مجازي و شيفتگي، تفاوت بگذارند و آن ها را از هم تميز دهند؟ عشق راستين، صبور و بردبار است و به دنبال شناخت بوده و با مرور زمان به وجود مي آيد بيشتر مردم، عشق را نمي شناسند و جاذبه جنسي يا عشق کاذب و کور را با عشق و شور واقعي زندگي اشتباه مي گيرند؛ عشق هيجاني و احساسي، در قلب جاي دارد در حالي که جاذبه هاي ظاهري مقطعي و کوتاه مدت مي باشد. آيا مشکلات و مسائل زندگي مشترک بدون دانش همسرداري و کسب آگاهي و مهارت هاي لازم و رفع ديگر نيازها، فقط با عشق، قابل حل هستند؟ به عبارت ديگر، اگر پايه و اساس زندگي مشترک شما، بدون آگاهي هاي لازم و رفع ديگر نيازها، فقط عشق باشد ولي شناخت کافي به نيازهاي آشکار و پنهان خود و همسرتان نداشته باشيد و نتوانيد آن نيازها را به صورت درست، ارزيابي کرده و برطرف سازيد، در طولاني مدت، آيا مي توانيد پاسخ هاي مثبتي از همسر خود دريافت کنيد و به پايداري و دوام عشق، اميد ببنديد؟ باورهاي عمومي بسياري از مردم جوامع مختلف اين است که: با عشق است که زن و شوهر ها در کنار هم مي مانند. با عشق است که زوجين همديگر را خوشبخت مي کنند. با وجود اين همه مشکل، با عشق مي توان شادمانه زندگي کرد. با عشق است که زن و شوهر يکي مي شوند. در زندگي زناشويي ايدهآل، هيچ مشکلي وجود ندارد. در حالي که همين باورها و افسانه هاي ازدواج اگر مبناي درستي نداشته باشند، انتظارات غير واقع بينانه ايجاد کرده و خود باعث مشکلات فراوان مي شوند. فلسفه اصلي ازدواج هاي امروزي، علاوه بر تداوم نسل، رفع نيازهاي احساسي و عاطفي، جنسي، مالي، حمايتي، استقلالي و... مي باشد. به عبارت ساده، ازدواج و انتخاب همسر به منظور تشکيل زندگي مشترک، براي رفع نيازهاي فوق الذکر زن و مرد صورت مي پذيرد. براي رفع اين نيازهاست که زن و مرد، به آگاهي و کسب مهارت هاي لازم همسرداري احتياج دارند.

مي گويند: «عشق و آگاهي(دانش همسرداري)، همانند پيچ و مهره، آجر و ملات، لازم و ملزوم هم بوده و همانند دو بال يک پرنده هستند که بدون يکي، پرواز واقعي امکان پذير نمي شود.» به طور معمول عشق، تحمل مشکلات و موانع را براي انسان آسان مي سازد و انگيزهاي قوي براي رفع آن ها مي شود ولي نمي تواند از بروز مسائل و مشکلات، جلوگيري بهعمل آورد. عشق، منبع قدرت، حرارت و نور زندگي است. عشق، محرک قدرتمندي است که زوج ها تشکيل خانواده بدهند، يار و ياور هم باشند و احساس خوشبختي کنند و به آن تداوم بخشند. پرسش اين است که با وجود اين قدرت فائقه که انسان را به اوج آسمان ها مي برد، اگر زن و مرد عاشق، فاقد دانش کافي و مهارت هاي لازم همسرداري باشند و نتوانند نيازهاي خود و همسر را به درستي تشخيص داده و برطرف کنند، چگونه مي توانند در حل مسائل و مشکلات زندگي مشترک و ايجاد روابط مؤثرتر، موفقيت به دست آورند و به آن تداوم بخشند؟ بيش تر ازدواج ها با شور، اشتياق، مثبت انديشي و مهر و محبت شروع مي شود و در آغاز زندگي مشترک، زوجين تصور مي کنند که ازدواج آنان متفاوت از ديگران است، روابط شان محکم، قوي و خلال ناپذير است؛ عشق و مهر و محبت شان، جاودانه و مادامالعمر خواهد بود. در واقع شور و اشتياق و مثبت انديشي، همه چيز را در ابتداي امر، زيبا و آسان جلوه مي دهد و به زوج ها کمک مي کند تا کارها را با احساس خوب و زيبا انجام دهند ولي مشکلات بعدها ظاهر مي شوند؛ چرا که عشق بدون آگاهي، بستر کافي و توانمندي براي حل تمام مشکل ها و مسائل زندگي مشترک نيست؛ سوء تفاهم ها، عدم شناخت ها، ناآگاهي ها، نبود مهارت ها و... ذره ذره پايه هاي عشق را متزلزل مي سازند و تداوم آن ها، عشق را به آرامي به سوي بي تفاوتي، دشمني و حتي به نفرت و انزجار مي کشاند.
