آقا امیر!
خیلی برام جالبه ! مکانیک خوندی یا می خونی! اما قلم خوبی هم داری، به این میگن همه فن حریف! امیدوارم موفق باشی!
در مورد این شعر:
شهریارا.پادشاها.کشورم بر باد شد
مردمانش یک به یک پژمرده اندر خاک شد
پارسایان خفته و مردان به خون در خفته اند
عاشقان اندر هوس مدهوش در خون خفته اند
دوستان و همرهان گرگند اندر جلد میش
دشمن از رو خنجر آرد همرهان ما ز پیش
از زبان سرخشان آتش زبانه می کشد
آتشی جان سوز و خرمن سوز بالا می کشد
من ندانم چون تحمل آورم این رنج را
چون نسوزم آتشی کین سان بسوزد سنگ را؟
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
یار ما از دشمن دلاج صدها بدتر است
کو مقابل ایستد ایشان چو از پشت سر است
من ننالم ناله ام را چون اثر دیگر مباد
حاصل فریاد و آه و ناله ی ما را چه باد؟
باید بگم از همه بیشتر آدمو تحت تاثیر قرار میده! من که جو گیر شدم!!!!!!