..:: قصه من و خدا ::..(میهمانی دلها)

maryam_202084

عضو جدید
:gol::gol::gol::gol:
اون شب هم مثل خیلی از شبها یه گوشه غمگین و تنها نشسته بود!دلم رو میگم.دلی که همیشه دوست داشت همه شاد باشن اون شب خیلی غمگین بود.گوشه دنجی پیدا کرده بود تا آروم آروم آسمون دلش بباره تا شاید ...زیر لب یه چیزی زمزمه میکرد!انگار داشت کسی رو صدا میزد!توی اون سکوت،توی اون تنهایی دنبال چی بود؟!دنبال کی میگشت؟!خندید!انگار خودش هم فهمید که هیچ کس نیست.اما توی اون خنده تلخ باز هم یه امید بود.برای خودش هم عجیب بود.صدایی شنید.صدای یه اشنای غریب بود.حس کرد که میشناستش!اما نمیدونست کیه.به دنبال صدا به راه افتاد.یه جای خیلی دور به یه مهمونی رسید.دل تنهای من،مات و مبهوت مونده بود.اخه انگار اون هم دعوت شده بود.نمیدونست باید چی کار کنه؟اصلا نمیدونست اون جا کجاست!اما هر چی که بود دلای خوشگل رو اون جا دید.دلایی که پاک بودن و مهربون.اما باز هم دل من ،احساس کرد توی اون جمع چه قدر غریبه!از صدا هم که دیگه خبری نبود!ترسید.از این که توی اون جمع هم فقط اون تنهاست.دلش گرفت.اخه همه دلا یکی رو داشتن جز اون.توی فکر فرو رفت که باز هم همون صدا رو شنید.دوباره با خودش فکر کرد:"یعنی اون کیه" "با من چی کار داره""این جا کجاست""چه قدر اشناست""اهان یادش اومد:توی یک روز خیلی خیلی دور ،اون قدیم قدیما ،قبل از این که دل تنها بیاد روی زمین ،توی آسمونا،مثل همین مهمونی رو دیده بود.اما اون جا همه دلا بودن.همشون هم پاک بودن و سفید.اون جا مهمونی دلا بود وصاحب خونه هم خود خود خدا بود.دلا گریه میکردن:آخدا ما رو نفرست به این زمونه بلا ،آخدا بذار بمونیم همین جا.
خدا میگفت:آهای دلا من میدونم برید زمین،یادتون میره منو تا برسین!
یادمه دلاهمه گریه کنون میگفتن:مگه میشه بریم زمین تو رو یادمون بره ای نازنین؟!
خدا هم گفت:آهای دلا من همیشه با شماهام اما شما ....
یادمه همون روز دیگه خدا حرفشو ادامه نداد.
"حالا فهمیدم اون صدا کیه!سلام خدا.کجا بودی؟چرا منو روی زمین تنها گذاشتی؟خدا:سلام ای بنده من،گفتم بیای یادت بیاد ،تو که تنها نبودی.پس چرا غصه میخوردی؟
من که با تو هستم همیشه،اما دیگه توی دلت جای من داره تنگ میشه
حالا هم غصه نخور،من باز هم کنارتم.
همون شب عاشق شدم.عاشق اون صدای ناز،عاشق اون حضور ناب.
میدونی همیشه میگن دلا که عاشق میشن تازه تنها میشن!!!اما حالا من داد میزنم:
اهای دلا من عاشقم اما بدونید که دیگه هیچ وقت تنها نمیمونم.
آهای دلا هر کی که عاشق خداست،دیگه روزگار واسش بی ادعاست
آهای دلا هر کی که با خدا باشه،مگه میشه که غصه ای داشته باشه
آهای دلا ،خدا مرهم درد شماست،آخه فقط اون با درداتون اشناست
حالا دیگه دلم پر از وجودشه،دلم پر از صدای اون سکوتشه.:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

hamid_61

عضو جدید
سلام مطالبتون رو خوندم
قشنگ بود. دوست دارم بدونم خودتون نوشتين؟ اگه خودتون نوشتين بايد بهتون تبريك گفت.
ولي خوب همه دل ها كه نميتونن عاشق خدا بشن! به قول خودتون خدا هميشه با ماست و.لي ما...
اگه قرار بود كه همه دل ها عاشق خدا بشن (توي اين دنيا) ،به قول شما ديگه هيچ كس تنها نبود و لازم نبود كه آدم و حوا با هم بيان زمين
پس خدا به فكر من و امثال من كه دلمون اون قدر بزرگ نيست كه خدا توش جا بشه، بوده و براي آدم، حوا رو فرستاده و براي حوا، آدم رو تا توي اين دنيا تنها نمونند
شايد تمام آدم ها توي اين دنيا نتونند عاشق خدا بشند، ولي ميتونند عاشق هم بشند و خود اين هم خيلي با ارزشه
 

SASE

عضو جدید
وای مریم جان عالی بود
من کلی تحت تاثیر قرار گرفتم
سحر:gol:
 

asal7088

عضو جدید
مریم جون واقعا متنت خیلی خوشکل بود،ولی ای کاش همه میدونستند که اگه دلشون با خدا باشه هیچ وقت تنها نیستن،کسی را دارند که به یادشون باشه چیزهای خوب را براشون رقم بزنه،فقط خوبی ها رو براشون بخواد اگه بهشون سختی بده فقطمیخواد بیشتر بشناستشون و اگه بازم تو اون شرایط به یاد خدا بودند یه جای خوب تو دنیایی که برا همیشه ماندگار براشون در نظر بگیره................
 

asal7088

عضو جدید
سلام حمید جان
آره عشق زمینی هم برای انسان ها مثل یه نیازه و واجبه که باشه ولی عشق آسمونی خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی با ارزشتره.....................
 

Similar threads

بالا