فراق یار

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا همه خوبند ، خیالت راحت !
من مانده ام و چهارتا هم صحبت
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ توایم
من ، عشق ، خدا ، عقربه های ساعت
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زن نیستم اگر زنانه پای عشقم نایستم! من از قبیله زلیخا آمده ام... انقدر عشقت را جار می زنم تا خدا برایم کَف بزند! فرقی نمی کند فرشته باشی یا آدم، یوسف باشی یا سلیمان! قالیچه دل من بدون اسم رمزِ نامِ "تو" پرواز نمی کند... زنانه پای این عشق می ایستم... مردانه دوستم بدار..
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

[FONT=courier new, courier, mono]تموم خاطرتمون
اشکای چشمای منه
دیگه باید خواب ببینم
دستات تو دستای منه
اما بدون با عکس تو هی روزها رو سر میکنم
خیلی بدی کردی به من
محاله من ولت کنم
کدوم گلایم رو بگم
یه عمر از تو دلخورم
تو فکر هیچ چیز رو نکن من غصه هات رو میخورم
بازم خدا دل من رو برای غم نشونه کرد
تو هم برو مثله همه تنهام بزار و بر نگرد
[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

[FONT=courier new, courier, mono]جای ِ خالیت پر نمیشود دیگر؛[/FONT]​
[FONT=courier new, courier, mono]حتی...[/FONT]​
[FONT=courier new, courier, mono]با خودت!
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد ،
[/FONT]​
[FONT=courier new, courier, mono] لال می شوی....[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, mono]حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات باشه، قبول.

لااقل این نکته را بدان:

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
[/FONT]​
[FONT=courier new, courier, mono]در سینه می تپید دلم بود نامهربان[/FONT]
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

بي قرار توام در دل تنگم گله هاست
آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست
بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است
مثل شهري که به روي گسل زلزله است
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گريه هايم بي صداست عشق من بي انتهاست
ردپاي اشک هايم را بگير تابداني خانه عاشق کجاست
تقديم به چشمي كه اشكش منم
تقديم به اشكي كه غمش منم
تقديم به شمعي كه پروانه اش منم
تقديم به گلزاري كه گلش تويي
وتقديم به عشقي كه عاشقش منم...!؟
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق تنها براي يک بار مي آيد و براي تمام عمرش مي آيد
عشق همان بود که به تو ورزيدم
حقيقتا همان يک بار و از بس بدان آويختم تا هميشه همه ي زندگي ام با آن بيش خواهد رفت
بس تا هميشه عا شقت مي مانم...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این منم که تو را می خوانم

نه پری قصه هستم در آفاق داستان

و نه قاصدکی در یک قدمی تو

من یک انسانم

کسی که همواره به یاد توست

سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم

برای کفتران چاهی دانه می ریزم

و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم

این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی

می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند

که تو مهربانترین مهربانی

پس آرام و گرم می نویسم

دوستت دارم مجنون نازنينم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بازخواهی گشت ...

از همان راه رفته ...

و در آغوش خواهی گرفت

تمام آرزوهای در بادم را....

و باز آغاز خواهد شد ....

ترنم باران احساس هایم

ایمانم ...در روزهای انتظار

اینگونه به باورم نشانده
 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدانم کجایی و چه کار میکنی ... خبری ندارم ازتو .... فقط میدانم حال و احوالت خوب است ... و این برای من بس است ... فقط برای من بس است ... چون قلبم با بودن توست که آرام میگیرد اما در این جدایی به آن آموختم که صبر کند ... صبر ...صبر ....صبر .... اما آن نه عقل دارد و نه زبانم را میفهمد.... صبر را سر کرده...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اينجا صداي پا زياد مي شنوم اما هيچکدام تو نيستي !
“دلم” خوش کرده خودش را به اين فکر که شايد “پا برهنه” بيايي !
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی:

بایدجملات عاشقانه ی تورابدزدم

گفتم: جملات من عاشقانه نیستند

این منم که عاشقم

گفتی: پس من باید تورا وعشق تورا بدزدم

من لبخند زدم

وتوهیچ وقت نفهمیدی

که عشق دزدیدنی نیست

خوب من

این روزها،آرزو میکنم

کاش عاشق بودی

 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پرسیدی:


ازکدامین فصل بیشترین خاطره را داری؟

گفتم فصل اول ، صفحه اول

خندیدی وگفتی : توهمیشه پیچیده حرف میزنی

ساده بگو

فصل بهار، ماه فروردین

من خندیدم

وتوهرگزنفهمیدی منظورمن

فصل عاشقانه ی اولین کتابی بود

که به من هدیه دادی

وروی صفحه اول آن نوشتی:

خوب من
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی :

دوستت دارم

پرسیدم : چقدر؟

گفتی : بی نهایت

خوب من

این روزها فکرمی کنم

درفرهنگ لغت

کلمه ی بی نهایت اشتباه تعریف شده !

چون دوست داشتن تو

هم آغازداشت ، هم پایان

ومن مطمئنم

که توهیچ وقت دروغ نمی گویی !

 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پرسیدی:

فکرمیکنی کسی بتواند بیشترازمن تورا دوست داشته باشد؟

گفتم : نمی دانم ونمی خواهم که بدانم

اما این را می دانم

که هیچ کس نه می تواند ونه خواهد توانست

بیشترازمن تورا دوست داشته باشد

خوب من

اگرمعنی جمله ام را هنوزنفهمیده باشی !

یقین دارم

یکی ازاین روزهای نزدیک خواهی فهمید.
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی:

بیاآرزوهایمان رابنویسیم
وتوساعت ها نشستی
نوشتی ونوشتی
ومن باخاطری آسوده ساعت ها نشستم
ومشتاقانه نگاهت کردم .
کاغذهایمان را جابه جا کردیم
نوشته های توطوماری بود از آرزوها
ومن سهم کوچکی بودم
درمیان آن همه خواسته ی تو
کاغذمن اماسفیدبود!
پرسیدی : پس آرزوهای توکجا هستند؟
خندیدم وگفتم: آرزوی من نوشتنی نبود
آخرتوتنها آرزوی منی
خوب من
آرزوی من براورده نشد
امامن هرروزبرای آرزوهای تودعامی کنم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من بارانی ازاحساسم


تو کویری تشنه

همه می گویند با هم بودمان محال است

یه ارزوی دست نیافتنی!!!

اما مجنوندوست داشتنی!

من به حرف هیچ کس اهمیتی نمی دهم

تا اخرین نفس هم پای تو به سوی خوشبختی گام برمی دارم

و به تمامی دنیا می قبولانم که تو نیمه گمشده نازنینی!!!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگـــــه بـهش زنـــگ ميزني ُ رد ميکنه
اگـــــه بهش ميگي دوسـ ـت دارم و اون فقــــط ميخنده
اگـــــه شـــــبآ بدون شبــخير گفتن تــــو خـ وآبش ميـ ـبره
.يعني تــــآريخ انقضـ ـآي ِ تو توي دلــــش تموم
اين يـ ـ ه قـــــآنون
بــــآ قـ ـآنونِ آدمــــآ نجــــنگ
غــرورت لــــِه ميشه


 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بیایید ، بیایید که جان دل ما رفت
بگریید ، بگریید که آن خنده گشا رفت
برین خاک بیفتید که آن آلاله فرو ریخت
برین باغ بگریید که آن سرو فرا رفت
درین غم بنشینید که غم خوار سفر کرد
درین درد بمانید که امید دوا رفت
دگر شمع میارید که این جمع پرکند
دگر عود مسوزید کزین بزم صفا رفت
لب جام مبوسید که آن ساقی ما خفت
رگ چنگ ببرید که آن نغمه سرا رفت
رخ حسن مجویید که آن اینه بشکست
گل عشق مبویید که آن بوی وفا رفت
نوای نی او بود که سوط غزلم داد
غزل باز مخوانید که نی سوخت ، نوا رفت
ازین چشمه منوشید که پر خون جگر گشت
بدین تشنه بگویید که آن آب بقا رفت
سر راه نشستیم و نشستیم و شب افتاد
بپرسید ، بپرسید که آن ماه کجا رفت
زهی سایه ی اقبال کزو بر سر ما بود
سر و سایه مخواهید که آن فر هما رفت
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگـــــه بـهش زنـــگ ميزني ُ رد ميکنه
اگـــــه بهش ميگي دوسـ ـت دارم و اون فقــــط ميخنده
اگـــــه شـــــبآ بدون شبــخير گفتن تــــو خـ وآبش ميـ ـبره
.يعني تــــآريخ انقضـ ـآي ِ تو توي دلــــش تموم
اين يـ ـ ه قـــــآنون
بــــآ قـ ـآنونِ آدمــــآ نجــــنگ
غــرورت لــــِه ميشه



واقعاً

:cry:
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصلا خدا ما زن ها را آفریده

تـــا حسادت کنیم ،

تا نازمان خریدار داشته باشد

تا قهر کردنمان را جدی نگیرند

تا گریه هایمان را بخندانند

ما زن ها آفریده شده ایم تا زن باشیم

و تو با تمامِ مردانگیت ،

با تمامِ غرورت ،

به پایِ بهانه هایمان بنشینی

ما زن ها آفریده شده ایم ،

تا در عینِ سادگی های کودکانه مان

تکیه گاهِ خستگی های ِ شبانه ی مردانه ات شویم

و باور کن ،

امن تر از آغوش یک زن، وقتی تماما تو را عاشقی می کند وجود ندارد


 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ســـهـم “مـــن” از “تـــو” عشـــق نیــست ، ذوق نیـــست ، اشتیـــاق نیــست
همـــان دلتنـــگیٍ بی پــایــانی ســت که روزها دیوانـــه ام می کنــد !
دیــوانه ام مـی کنــد ...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم بــه اجزای تشکیل دهنده ام تجزیه میشوم …

آب ، باد ، خاک....

و ایــن آتش کـه تــو به جانم انداخته ای ...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درنگ
عجب دنیای عجیبیست!
رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بود
زمانی که گفتی”برو”
چقدر عاشقانه می شد ، اگر نقطه اش بالا بود . . .
 
بالا