غزل پست مدرن (اشعارِسیدمهدی موسوی)

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]تسلیم باد بودن و چرخیدن[/FONT]

[FONT=&quot]تردید بین ماندن و رفتن بود[/FONT]

[FONT=&quot]تنهایی ام بزرگ تر از تاریخ[/FONT]

[FONT=&quot]تنهایی ات بزرگ تر از «من» بود[/FONT]
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]مرا دوباره شکستید... یادتان باشد[/FONT]

[FONT=&quot]که انتقام بگیرم اگر زمان باشد[/FONT]

[FONT=&quot]تبر به دست ِ من ِ خسته می زنید... چرا؟[/FONT]!

[FONT=&quot]که خواست لانه برای پرندگان باشد؟[/FONT]!...
 

niak

عضو جدید
و آمدی که بگویی: اگر... اگر می رفت... تو آمدی و کسی داشت سمت در می رفت!

تو آمدی و چنان زل زدی به پوچی من
که داشت حوصله ی انتظار سر می رفت!!

تو آمدی و کسی گوشه ی غزل هی با ↓
ردیف و قافیه هایی عجیب ور می رفت

تو آمدی، کلماتی که مرد ساخته بود
شبیه صابون از دست شعر در می رفت

از اینکه آمده تا... بیشتر پشیمان بود
از اینکه آمده تا... هرچه بیشتر می رفت!

اشاره کرد خدا سمت پرتگاه... ولی ↓
به گوش من... و تو این حرف ها مگر می رفت!



تو آمدی که بگویی... به گریه افتادی!
و پشت پنجره انگار یک نفر می رفت
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

tictac

عضو جدید
man kheyli ina ke minevisio dust daram
ye dastan daaram ke dust daram vasatoon begam ta bebinam shoma chejuri vasfesh mikonin.
khodam ye daste koochiki be ghalam daaram amma shoma jeddan khoob vasf mikoni.
age mitoonam in darkhast ro be javab beresoonam ba komake shoma behem LOTFAN khabar bedin
se.so.tic.tac@gmail.com
 

tictac

عضو جدید
mey mikhorim dar moharrame 91 be salaamatie hameye aanaan ke ba in kaar pishvande gheddis ra say darand az esmeshaan dar taarikh khat bezanandd.
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
خودم خیلی می نویسم اما الان دقیقا نفهمیدم منظورتون باکیه ina ke minevisioهمه نوشته هامنظورتونه یا نوشته های اقای موسوی ؟؟؟؟؟؟ اصلا منظورتون من بودم یانه؟؟؟!!!!
نیازی به ایمیل نیست اگر دوست داشتید همینجا خصوصی برام بفرستید نظرم رو میگم البته مطمئناخیلی ها اینجا هستند که از من بهترند:gol:
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
77

77

تو آمدی که بگویی: اگر... اگر می رفت...
تو آمدی و کسی داشت سمت در می رفت!

تو آمدی و چنان زل زدی به پوچی من
که داشت حوصله ی انتظار سر می رفت!!

تو آمدی و کسی گوشه ی غزل هی با ↓​
ردیف و قافیه هایی عجیب ور می رفت

تو آمدی، کلماتی که مرد ساخته بود​
شبیه صابون از دست شعر در می رفت

از اینکه آمده تا... بیشتر پشیمان بود​
از اینکه آمده تا... هرچه بیشتر می رفت!

اشاره کرد خدا سمت پرتگاه... ولی ↓​
به گوش من... و تو این حرف ها مگر می رفت!

تو آمدی که بگویی... به گریه افتادی!​
و پشت پنجره انگار یک نفر می رفت​
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
كندو صادق چوبك از پيشگامان داستان نويسي مدرن ايران مشاهير ايران 4

Similar threads

بالا