علیرضــا روشـــن

F iona

عضو جدید
سلام دوستان عزیز
من شخصا به شعر های " علیرضا روشن" بسیار علاقه دارم
و اینجا شعرهای ایشون به اشتراک گذاشته خواهد شد
:gol:
 

F iona

عضو جدید
تابوت اگر دو مرده را جا میداشت
من آنجا می بودم کنار تو
ما بنده گان ناگزیریم
اما
حالا که هجران، پیشانی نوشت ِ مقدر ِ آدمی است
این درخت که اینک تکیه گاه توست
امروز منم
این درخت که امروز منم
فردا تابوتت
بمانی درختت می شوم
بمیری تابوتت ...

از علیرضا روشن
 
آخرین ویرایش:

F iona

عضو جدید
برق رفته است
کبريت مي کشم و شمع را روشن مي کنم
مبل و صندلي هستند
ميز و ديوار و چيز هاي ديگر هم
از تو اما فقط يک جاي خالي مانده است
جاي خالي ِ دستت بر قاشق
جاي خالي ِ پايت در کفش
جاي خالي ِ حضورت در من

از علیرضا روشن

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باز نمی گردد


لب ساحل رفته
بر کشتی نشسته
می گوید من دریا بوده ام
به دریا رفته
حرف نمی زند
به دریا رفته
باز نمی گردد.

از علیرضا روشن
کتاب کسره
 

F iona

عضو جدید
به هر چه نگاه كــردم
رفت
برگ ريــخت
رود گــذشـت
بــاد رفــت
تنها تــويي كـه نـمي روي
تو
كه بــه خاطــرت
هــمـه رفــتنـد !


از علیرضا روشن
 
بالا