علم النفس

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه هایه سوال داشتم ازتون
توکتاب علم النفس یه جاگفته نفس کمال جسم آلی است یه جاگفته نه غزالی مثلامیگه استکمال جسم آلی است خب ایناچه فرقی باهم میکنن؟کمال واستکمال
ممنون میشم جواب کامل ودقیق بم بدین;)
 

••ostad••

عضو جدید
بچه هایه سوال داشتم ازتون
توکتاب علم النفس یه جاگفته نفس کمال جسم آلی است یه جاگفته نه غزالی مثلامیگه استکمال جسم آلی است خب ایناچه فرقی باهم میکنن؟کمال واستکمال
ممنون میشم جواب کامل ودقیق بم بدین;)


با سلام
به نظر می رسد شما با دو کلمه ی کمال واستکمال در این متن مشکل دارید . این اشکال شما بر میگردد به صرف ونحو عربی دوره ی دبیرستان !!!

کلمه ی کمال مصدر است به معنای تمامیت و انجام یافتن . در واقع کلمه ی کمال یک امر بالقوه است که هنوز به فعلیت در نیامده است .

واما کلمه ی استعمالی جناب غزالی یعنی استکمال که همان کلمه ی کمال است که به باب استفعال رفته و ماهیت طلب ودرخواست را به خود گرفته یعنی کمال بالقوه تبدیل به تمنا ودرخواست شده .

از نظر مقیاس این دو امر اینطور میتوان تعریفشان کرد :
کمال مرحله ی تمامیت یک امر است که آماده ی بالفعل شدن میباشد یعنی امری که تمامیتش نزد شیء حاضر است .
اما استکمال مرحله ی قبل از کمال میتواند تعبیر شود . یعنی شیء در طلب ودرخواست تمامیت امری میباشد .


موفق باشید :gol:
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز

با سلام
به نظر می رسد شما با دو کلمه ی کمال واستکمال در این متن مشکل دارید . این اشکال شما بر میگردد به صرف ونحو عربی دوره ی دبیرستان !!!

کلمه ی کمال مصدر است به معنای تمامیت و انجام یافتن . در واقع کلمه ی کمال یک امر بالقوه است که هنوز به فعلیت در نیامده است .

واما کلمه ی استعمالی جناب غزالی یعنی استکمال که همان کلمه ی کمال است که به باب استفعال رفته و ماهیت طلب ودرخواست را به خود گرفته یعنی کمال بالقوه تبدیل به تمنا ودرخواست شده .

از نظر مقیاس این دو امر اینطور میتوان تعریفشان کرد :
کمال مرحله ی تمامیت یک امر است که آماده ی بالفعل شدن میباشد یعنی امری که تمامیتش نزد شیء حاضر است .
اما استکمال مرحله ی قبل از کمال میتواند تعبیر شود . یعنی شیء در طلب ودرخواست تمامیت امری میباشد .


موفق باشید :gol:
مرسی ازجواب دقیقتون
 

••ostad••

عضو جدید
با سلام

به نظرم رسید اگر دوستان موافق باشند تاپیک را از جهات مختلف موضوعی وماهیتی دنبال کنیم .

برای ادامه بد نیست به موضوع وعنوان تاپیک از جنبه های گوناگون بپردازیم .
از لحاظ لغوی علم النفس را می توان به آگاهی از خود ویا شناخت از خود ترجمه کرد .

در متون اسلامی نیز از این مطلب به عنوان پلی برای رسیذن به حقایق هستی نام برده شده .به گونه ای که در احادیث وبرخی آیات شناخت نفس را مرادف با شناخت خداوند قرار داده اند

مثل : من عرف نفسه عرف ربه _ هرکس خود را بشناسد خدای خود را شناخته است .

اما در اینجا یک سؤال اساسی وجود دارد . این شناخت از خود به کدام جنبه ی انسانی ما تعلق میگیرد ؟

موفق باشید :gol:
 

jamnaj

عضو
هر کس که نظر به ذات خود می دارد
بیند که مدام از وجود خود آگاه است

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
H هم گونی و هم راستایی علم و هنر بحث و گفتگوی فلسفی 0

Similar threads

بالا