علت دیوانگی

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پزشک قانونی به بیمارستان دولتی سر کشی می کرد که مردی را در میان دیوانگان دید که به نظرش خیلی باهوش به نظر می رسید .

او را پیش خواند و با کمال مهربانی پرسید که:

- شما را به چه علت به تیمارستان اورده اند؟!

مرد در جواب گفت :

- اقای دکتر بنده زنی گرفتم که دختر 18 ساله ای داشت .

یک روز پدرم از این دختر خوشش امد و با او ازدواج کرد و او از ان روز زن من مادر زن پدر شوهرش شد .
چندی بعد دختر بنده که زن پدرم بود پسری زائید که این پسر برادر من شد زیرا پسر پدرم بود .
اما در همان حال نوه زنم و از این قرار نوه بنده هم می شد و من پدر بزرگ برادر ناتنی خودم شده بودم .
چندی بعد زن بنده پسری هم زائید و از ان روز زن پدرم خواهر ناتنی پسرم و ضمنا مادر بزرگ او شد
در صورتی که پسرم برادر مادر بزرگ خود و ضمنا نوه او بود .
از طرفی چون مادر فعلی من یعنی همان دخترم ! خواهر پسرم
می شود بنده ظاهرا خواهر زاده پسرم شده ام
ضمنا من پدر مادرم و پدر بزرگ خودم هستم . پسر پدرم نیز هم برادر و هم نوه من است

حالا اقای دکتر اگر شما هم به چنین مصیبتی گرفتار می شدید قطعا کارتان به تیمارستان می کشید . نه؟؟!؟!؟!؟!؟8-}8-}8-}8-}
 

sepahrad

عضو جدید
روزه بعدش من رفتم تيمارستان يه ديونه باشخصيت جديد ديدم از وضع و سرنوشتش پرسيدم گفتن اين همون دكتره ديروزيه
 

Similar threads

بالا