M_ranjbar.82
عضو جدید
فِن زرافه کوچکي بود که با يک خانواده شش نفره زندگي مي کرد. وقتي اعضاي خانواده مشغول غذا خوردن بودند، بازي مي کردند، يا حتي وقتي خواب بودند، اين زرافه کوچک آزادانه در خانه راه مي رفت، مي دويد يا بازي مي کرد. حتي وقتي اسمش را صدا مي زدند مثل يک سگ دست آموز به طرفشان مي دويد.
اين حيوان دوست داشتني در کنار کولين مک رائي 59 ساله و همسر و چهار فرزند او در مزرعه اي در جنوب آفريقا زندگي مي کرد. فن هميشه شاد و سرحال در خانه و مزرعه رفت و آمد مي کرد و مراقب بود که روي کاشي هاي خانه ليز نخورد و موقع وارد شدن از در گردنش را خم کند.
اين خانواده فن را از زماني که نوزاد بود نگه داشته بودند و در سن دو سالگي قد او به ده فوت مي رسيد. چهار سال پيش کِرِگ، پسر خانواده موقع شرکت در يکي از مسابقات سوارکاري که از طرف خانوداه اش برگزار مي شد، فن را پيدا کرد. مادر فن او را در آن هواي گرم بين بوته ها رها کرده بود و حشرات حيوان کوچک را احاطه کرده بودند . کرگ و شش نفر ديگر حيوان را که حتي نمي توانست سرپا بايستد به طرف کاميون بردند.
کرگ و خانواده اش مراقبت از فن را به عهده گرفتند و تغذيه او را با شير گاو و تخم مرغ شروع کردند. مادر خانواده مي گويد "فن حتي وقتي خيلي بزرگ شده بود به خانه ما مي آمد. البته مجبور بود سرش را کاملاً خم کند! حتي گاهي مجبور بوديم او را از خانه بيرون کنيم چون سم هايش روي کاشي ليز مي خوردند و ممکن بود پاهايش بشکند. فن کاملاً مراقب وسايل خانه بود و سرش را به اندازه کافي خم مي کرد."
با بزرگ تر شدن فن غذاي او از شير و تخم مرغ به برگ و هشت ليتر شير در روز تغيير کرد. هويج غذايي بود که گاهي به عنوان جايزه يا پاداش به فن داده مي شد.
مادر خانواده مي گويد "زندگي با يک زرافه گاهي عجيب و غافلگيرکننده است. مثلاً روزي يکي از مهمان هاي ما در اتاق خوابش را بازگذاشته بود. فن از سر کنجکاوي در اتاق را هل داد و وارد اتاق شد و آن خانم را شگفت زده کرد. زندگي با فن پر از لحظه هاي جالب و فوق العاده بود.
فن بسيار احساساتي بود و به محبت و توجه نياز داشت. گاهي تنها براي جلب توجه و نوازش به طرف ما مي آمد و ما يا مهمانانمان ناچار بوديم که به او توجه کافي کنيم.
وقتي فن کوچک بود کنترل چنداني روي حرکاتش نداشت و ما هميشه مواظب بوديم که پايمان را لگد نکند چون وزن او از وزن يک انسان بيشتر بود."
اين حيوان دوست داشتني در کنار کولين مک رائي 59 ساله و همسر و چهار فرزند او در مزرعه اي در جنوب آفريقا زندگي مي کرد. فن هميشه شاد و سرحال در خانه و مزرعه رفت و آمد مي کرد و مراقب بود که روي کاشي هاي خانه ليز نخورد و موقع وارد شدن از در گردنش را خم کند.
اين خانواده فن را از زماني که نوزاد بود نگه داشته بودند و در سن دو سالگي قد او به ده فوت مي رسيد. چهار سال پيش کِرِگ، پسر خانواده موقع شرکت در يکي از مسابقات سوارکاري که از طرف خانوداه اش برگزار مي شد، فن را پيدا کرد. مادر فن او را در آن هواي گرم بين بوته ها رها کرده بود و حشرات حيوان کوچک را احاطه کرده بودند . کرگ و شش نفر ديگر حيوان را که حتي نمي توانست سرپا بايستد به طرف کاميون بردند.
کرگ و خانواده اش مراقبت از فن را به عهده گرفتند و تغذيه او را با شير گاو و تخم مرغ شروع کردند. مادر خانواده مي گويد "فن حتي وقتي خيلي بزرگ شده بود به خانه ما مي آمد. البته مجبور بود سرش را کاملاً خم کند! حتي گاهي مجبور بوديم او را از خانه بيرون کنيم چون سم هايش روي کاشي ليز مي خوردند و ممکن بود پاهايش بشکند. فن کاملاً مراقب وسايل خانه بود و سرش را به اندازه کافي خم مي کرد."
با بزرگ تر شدن فن غذاي او از شير و تخم مرغ به برگ و هشت ليتر شير در روز تغيير کرد. هويج غذايي بود که گاهي به عنوان جايزه يا پاداش به فن داده مي شد.
مادر خانواده مي گويد "زندگي با يک زرافه گاهي عجيب و غافلگيرکننده است. مثلاً روزي يکي از مهمان هاي ما در اتاق خوابش را بازگذاشته بود. فن از سر کنجکاوي در اتاق را هل داد و وارد اتاق شد و آن خانم را شگفت زده کرد. زندگي با فن پر از لحظه هاي جالب و فوق العاده بود.
فن بسيار احساساتي بود و به محبت و توجه نياز داشت. گاهي تنها براي جلب توجه و نوازش به طرف ما مي آمد و ما يا مهمانانمان ناچار بوديم که به او توجه کافي کنيم.
وقتي فن کوچک بود کنترل چنداني روي حرکاتش نداشت و ما هميشه مواظب بوديم که پايمان را لگد نکند چون وزن او از وزن يک انسان بيشتر بود."