سلام بچه ها یکسری سوال دارم خیلی دلم میخواد جوابش رو بدین راحت باشین اینجا با من دردو دل کنید نظر هم یادتون نره ممنون






تاحالا عاشق شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اولین بار که دیدیش چه احساسی داشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اونم تورو دوست داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بهش رسیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حاضری خودتو به خاطرش فدا کنی ؟؟؟؟؟؟؟ تاحالا بهش گفتی دوستش داری؟؟؟؟؟؟ عشق یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چند وقته دوستش داری ؟؟؟؟؟؟؟ باعث شده رفتارت عوض بشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟احساس میکنی تغییر کردی؟؟؟؟؟؟؟؟رابطه ات با خدا چطور شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واقعا عاشقشی یا از این عشق های دروغی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلت واسش تنگ میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟یکم ازخصوصیاتش روبگو؟؟؟
من خودم میگم آره من عاشق شدم و هنوز هم هستم خیلی هم دوستش دارم چندبار هم از ته دل گفتم دوستش دارم اما بازم میدونم اون منو خیلی بیشتر دوست داره حاضرم به خاطرش جونم رو بدم رفتارم کلی تغییر کرده تنهایی رو بیشتر دوست دارم مهربونتر شدم فداکارتر شدم از وقتی که یادم میاد دوستش دارم همه جز پدرو مادرم و فامیلهای مادرم میدونن ما آخرین نفرهایی بودیم که پدربزرگم قبل از مرگش با هاششون حرف زده بهمون گفت شما دوتا مثل هم هستید از اول باهم بودید تا آخر هم با هم باشید با خدا میشنم و دردو دل زیاد میکنم فکر میکنم عاشق واقعی هستم و هستیم دلم واسش خیلی تنگ میشه العان هم شده خیلی دوستم داره اینو خوب میدونم ادم خیلی فداکاریه خیلی با ادب و زیبا بچه ی درستکاریه خدا رو هم دوست داره باهوش و خیلی فعال و اجتماعی و شجاعبرام زیاد بستنی خرید و خیلی چیزهای دیگه دوبار باهاش رفتم بیرون تنها خیلی دوستش دارم دوریش برام سخته یکبار که بعد از7ماه دیدمش همینکه چشم افتاد به چشمش خدایی پاهام سست شد داشتم می افتادم زمین واقعا داشتم از حال میرفتم ههههههههههههه خوب من مختصری گفتم حالا شما بگید ؟؟؟؟







تاحالا عاشق شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اولین بار که دیدیش چه احساسی داشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اونم تورو دوست داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بهش رسیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حاضری خودتو به خاطرش فدا کنی ؟؟؟؟؟؟؟ تاحالا بهش گفتی دوستش داری؟؟؟؟؟؟ عشق یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چند وقته دوستش داری ؟؟؟؟؟؟؟ باعث شده رفتارت عوض بشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟احساس میکنی تغییر کردی؟؟؟؟؟؟؟؟رابطه ات با خدا چطور شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واقعا عاشقشی یا از این عشق های دروغی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلت واسش تنگ میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟یکم ازخصوصیاتش روبگو؟؟؟
من خودم میگم آره من عاشق شدم و هنوز هم هستم خیلی هم دوستش دارم چندبار هم از ته دل گفتم دوستش دارم اما بازم میدونم اون منو خیلی بیشتر دوست داره حاضرم به خاطرش جونم رو بدم رفتارم کلی تغییر کرده تنهایی رو بیشتر دوست دارم مهربونتر شدم فداکارتر شدم از وقتی که یادم میاد دوستش دارم همه جز پدرو مادرم و فامیلهای مادرم میدونن ما آخرین نفرهایی بودیم که پدربزرگم قبل از مرگش با هاششون حرف زده بهمون گفت شما دوتا مثل هم هستید از اول باهم بودید تا آخر هم با هم باشید با خدا میشنم و دردو دل زیاد میکنم فکر میکنم عاشق واقعی هستم و هستیم دلم واسش خیلی تنگ میشه العان هم شده خیلی دوستم داره اینو خوب میدونم ادم خیلی فداکاریه خیلی با ادب و زیبا بچه ی درستکاریه خدا رو هم دوست داره باهوش و خیلی فعال و اجتماعی و شجاعبرام زیاد بستنی خرید و خیلی چیزهای دیگه دوبار باهاش رفتم بیرون تنها خیلی دوستش دارم دوریش برام سخته یکبار که بعد از7ماه دیدمش همینکه چشم افتاد به چشمش خدایی پاهام سست شد داشتم می افتادم زمین واقعا داشتم از حال میرفتم ههههههههههههه خوب من مختصری گفتم حالا شما بگید ؟؟؟؟