عاشقانه ی 1...

A.mohsenzadeh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستای گلم...
تصمیم دارم از امروز تو این تاپیکا نامه ها و شعر های قشنگ عاشقانه رو که از نظر من و دوستان خوب بوده بزارم تا همه از خوندنشون لذت ببرن...
البته اگر مشکلی نداره بعد از خوندن حتما نظرات و انتقادات و پیشنهادات رو گویا باشید تا من هم بتونم هر بار متن های بهتری براتون بزارم...:heart::heart::heart:
:gol::gol::gol:
 

A.mohsenzadeh

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي همه وقت هايي كه مرا به خنده واداشتي

براي همه وقت هايي كه به حرف هايم گوش دادي

براي همه وقت هايي كه به من جرات و شهامت دادي

براي همه وقت هايي كه مرا در آغوش گرفتي

براي همه وقت هايي كه با من شريك شدي

براي همه وقت هايي كه با من به گردش آمدي

براي همه وقت هايي كه خواستي در كنارم باشي

براي همه وقت هايي كه به من اعتماد كردي

براي همه وقت هايي كه مرا تحسين كردي

براي همه وقت هايي كه باعث راحتي و آسايش من بودي

براي همه وقت هايي كه گفتي "دوستت دارم"

براي همه وقت هايي كه در فكر من بودي

براي همه وقت هايي كه برايم شادي آوردي

براي همه وقت هايي كه به تو احتياج داشتم و تو با من بودي

براي همه وقت هايي كه دلتنگم بودي

براي همه وقت هايي كه به من دلداري دادي

براي همه وقت هايي كه در چشمانم نگريستي و صداي قلبم را شنيدي

به خاطر همه ي اين ها هيچ وقت فراموش نكن كه :

لبخند من به تو يعني " عاشقانه دوستت مي دارم "

آغوش من هميشه براي تو باز است،

هميشه براي گوش دادن به حرفهايت آمادگي دارم،

هميشه پشتيبانت هستم

من مثل كتابي گشوده برايت خواهم بود

فقط كافي است چيزي از من بخواهي
بلافاصله از آن تو خواهد شد.

مي خواهم اوقاتم را در كنار تو باشم.

من كاملا به تو اطمينان دارم و تو امين من هستي.

در دنيا تو از هركسي برايم مهم تر هستي.

هميشه دوستت دارم چه به زبان بياورم چه نياورم.

همين الان در فكر تو هستم.

تو هميشه براي من شادي مي آوري به خصوص وقتي كه لبخند بر لب داري.

من هميشه براي تو اينجا هستم و دلم براي تو تنگ است.

هر وقت كه احتياج به درد دل داشتي روي من حساب كن.

من هنوز در چشمانت گم شده هستم.

تو در تمام ضربان هاي قلبم حضور داري.
 

A.mohsenzadeh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستهایت را بگشا بگذار حس هم آغوشی را با تو تجربه کنم
بگذار گرمای تنت، یخهای وجودم را آب کند
بگذار یکی شویم
عطشم را تو سیراب کن
دستهایت را بگشا
و بگذار
در آغوش امنت آرام بگیرم...


:heart::heart::heart:
 

A.mohsenzadeh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت نیمه شب مرا به فکر کردن وا میدارد.بی خوابی و نیاز به شنیدن

صدایت،اما افسوس که نمیتوانم صدای شیرین و دلنوازت را بشنوم.
چقدر سکوت شب بد است.از تاریکی بیزارم. و از تنهایی هم.ای کاش «تو»
در کنارم بودی،چه آرزوی محالی!

دلم میخواهد وقتی چشمانم را میبندم،فقط خواب «تو» را ببینم. آرزوی
همیشگی من! اما «تو»آنقدر نامهربانی که حتی در خواب هم به سراغم نمی آیی!

من از شب شاکیم ای یار...:heart::heart::heart::heart:
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پاییز را دوست دارم...
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش...
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش....
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش ....
بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش...
بخاطر رفتن و رفتن و خیس شدن زیر باران های پاییزی را دوست دارم...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
آبجی آزاده کوچولوی خودم؛ خیلی زیباست

ولی انشاءالله کسی گیر مرد یا زن بد نیفته.

خیلی خوووووووووووووووووووووووووووب
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چيزي بگو بگذار تا هم صحبتت باشم
لختي حريف لحظه هاي غربتت باشم
اي سهمت از بار امانت هر چه سنگين تر
بگذار تا من هم شريك قسمتت باشم
تاب آوري تا آسمان روي دوشت را
من هم ستوني در كنار قامتت باشم
سنگي شوم در بركه ي آرام اندوهت
يا شعله واري در خمود خلوتت باشم
زخم عميق انزوايت دير پاييده است
وقت است تا پايان فصل عزلتت باشم
صورتگر چشمان غمگين تو خواهم بود
بگذار همچون آينه در خدمتت باشم ...
 

A.mohsenzadeh

عضو جدید
کاربر ممتاز
چيزي بگو بگذار تا هم صحبتت باشم
لختي حريف لحظه هاي غربتت باشم
اي سهمت از بار امانت هر چه سنگين تر
بگذار تا من هم شريك قسمتت باشم
تاب آوري تا آسمان روي دوشت را
من هم ستوني در كنار قامتت باشم
سنگي شوم در بركه ي آرام اندوهت
يا شعله واري در خمود خلوتت باشم
زخم عميق انزوايت دير پاييده است
وقت است تا پايان فصل عزلتت باشم
صورتگر چشمان غمگين تو خواهم بود
بگذار همچون آينه در خدمتت باشم ...

ممنونم دوست خوبم...
 

رزتنها

کاربر فعال
در میان نسل آهن دل سپردن خطاست................هر که صادق بود باخت ........................بخندید به دل سپردنها دلها همه شکست.....................چه راحت به بازی گرفته می شود همه قلبت..................تو بخند همه دلها شکست......................
 

رزتنها

کاربر فعال
مطمئن باش ، برو ...



ضربه ات كاري بود ، دل من سخت شكست ...



و چه زشت به من و سادگيم خنديدي



به من و عشقي پاك ، كه پر از ياد تو بود ...



و به اين قلب يتيم



كه خيالم مي گفت تا ابد مال تو بود ...



تو برو تا راحت تر



تكه هاي دل خود را آرام سر هم بند زنم
 

A.mohsenzadeh

عضو جدید
کاربر ممتاز
در میان نسل آهن دل سپردن خطاست................هر که صادق بود باخت ........................بخندید به دل سپردنها دلها همه شکست.....................چه راحت به بازی گرفته می شود همه قلبت..................تو بخند همه دلها شکست......................


سپاس دوست عزیز
 
  • Like
واکنش ها: TRON

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدایت درگوشم زمزمه می شود

نگاهت درذهن مجسم ...

ولی من

تو را

می خواهم

نه خیالت را ..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
از کدام سو دورم می زنی ؟

می خواهم از همان سو دورت بگردم !

اگه اجازه بدی اینجا بزارم عاشقانه
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساعتها را جلو می کشند
وقت شرعی چشمانت زودتر از راه خواهد رسید
رکعتی بر بوسه نگاهت خواهم گذاشت
ربّنا لااقل آتنا…!. . .گستاخی خیالم را ببخش که حتی لحظه ای یادت را رها نمی کند. . .​


 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
باورت بشود یا نه روزی میرسد که دلت برای هیچکس به اندازه من تنگ نخواهد شد برای نگاه کردنم، خندیدنم،اذیت کردنم،برای تمام لحظاتی که درکنارم داشتی روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود،میدانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
باز عطر تو مرا آشفت و حیران کرد سر کوچه نفسهایم تندتر شد شاید شاید ازینجا رد شدی رهگذر بوی تو را میداد از کنارم رد شد اما نفهمید بوی عطرش۸سال خاطره رادرجانم شعله ورکرد
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
یه حسی از تو در من هست ک میدونم تورو دارم،واسه برګشتنت هرشب درارو باز میزارم ...
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا