شهید آقاسی زاده

z.alavi

کاربر فعال
تاپیک رو برای طرح عکسی برای شهدا می زنم. و به نیت ظهور مولای غریبمون انشاءالله.

شهید حسن آقاسی زاده
تولد:1338
سال شهادت :66/28/7

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هر خانواده ای برای خودش رسم و رسومی دارد. ما قبل از عروسی ، مراسمی زنانه برگزار می کنیم که معروف است به پاتختی.[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خانم ها جمع می شوند و در حضور عروس و داماد جشن می گیرند.[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مراسم شروع شده بود : اما هر چه اصرار می کردیم داخل خانه نمی آمد![/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به شوخی گفتم : همه که تو را نمی شناسند ، شاید فکر کنند عیب و ایرادی داری![/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قبول نمی کرد. نمی توانست رو به روی آن همه نامحرم بنشیند. جلوی در ایستاد. می گفت : همین کفایت می کند


[/FONT]حاج حسن می گفت در مکه با خدای خود چنین مناجات می کردم که بار الها بارها جانم را در میادین مبارزه در مقابل گلوله دشمن قرار دادم و هزاران تیر ازمقابلم عبور کرد و من را که آرزویم شهادت است هیچ به من اصابت نکرد. بار الها یا من لیاقت شهادت ندارم یا گناهانم باعث می شود که به سویت نیایم و یا اینکه مصلحت دین است که بمانم ."

شهادت نامه:

سرانجام در سال 66 بعد از نماز ظهر راهی مناطق حمله به نیروهای دشمن می گردند.در همان منطقه شام را می خورندو نماز مغرب و عشا را می خوانند و راه می افتند به سمت منطقه. باران شدیدی هم می بارد.مناطق از سمت منافقین هماهنگ شده بوده است. حاج حسن با دو نفر از همراهان از طرف دشمن مورد حمله قرار می گیرند.و حاج حسن از شیشه جلوی ماشین به بیرون می افتد و ماشین به ته دره سقوط می کند می شودوساعت های اخر 28/7/66به درجه رفیع شهادت که آرزویش بوده نایل می گردد.به گفته همرزمانش 2400 پروژه کوچک و بزرگ در6سال خدمات به جای گذشته است. او در مدت 12 سال در پشت جبهه و 6 سال در جبهه های حق علیه باطل تلاش می کند. و در سن 28 سالگی همزمان با شهادت امام حسن مجتبی(ع)و رسول اکرم (ص) به شهادت می رسد و جنازه ایشان در اصفهان و ارومیه و تهران تشییع می شود و در روز شهادت امام رضا (ع)تشییع می شود و در سوم امام رضا (ع)در حرم مطهر امام رضا(ع) تدفین می گردد.

عملیات ها:

عملیاتهایی که شرکت داشت:
عملیات رمضان، محرم ،خیبر ،بدر، والفجر1-9، کربلا1-10، نصر1-11
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

z.alavi

کاربر فعال
با اوجگیری مبارزات در کشور و اتمام تحصیلات متوسطه بر سر دو راهی قرار گرفت . ادامه مبارزه و یا تحصیل در خارج از کشور ؟ که با استعلام از دفتر نمایندگی امام در قم و تاکید آنها و کمک پدر و بعضی از مسئولین آموزش و پرورش عازم کاناد ا شد . هنوز مدتی از شروع دوره ی کارشناسی خود در دانشگاه تورتنوی کانادا نگذشته بود که هجرت امام به پاریس شروع شد . او به اتفاق تنی چند از دانشجویان در انجمن اسلامی کانادا فعالیت داشتند ، آرام نگرفت و برای پیوستن به نهضت امام خمینی عازم فرانسه شد . روز ها متر جم خبرنگاران خارجی بود و شبها در نوفل اوشاتو نگهبانی می داد . به محض اطلاع از آمدنم آمدن آنها و تاکید امام بر اتمام تحصیل ، دومرتبه عازم کانادا شد . در طول تحصیل به لحاظ برتری علمی و اعتقادش به انقلاب اسلامی و تلاش های بی دریغ او در انجمن اسلامی کانادا ، از مکر و حیله منافقین گروه های چپی در امام نبود و آنها مشکلاتی را در مسیر تحصیل و فعالیتهای سیاسی و مذهبی اش بوجود آوردند اما او با استقلال فکری و اتکا به نفس ، تلاش همه جانبه ای را با کمک دانشجویان مسلمان در جهت افشای چهره ی گروهک های از خدا بی خبر شروع کرد . کارشناسی خود را در رشته مهندسی سازه ها و سپس کارشناسی ارشد را در رشته پل سازی با ارائه تز مهندسی در دانشگاه تورنتوی کانادا با معدل بالایی گذراند رتبع اول دانشگاه را کسب نمود .


با تسخیر لانه جاسوسی فعالیت زیادی در اعتصاب غذای دنشجویان مسلمان در کانادا داشت و مصاحبه های زیادی با رسانه های خارجی از جمله روزنامه لوموند در اثبات حقانیت جمهوری اسلامی و جاسوسی آمریکاییان در ایران نمود .

فعالیت چشمگیری در انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان کانادا داشت و یکی از موثر ترین نیروهای فرهنگی در بر گزاری مجالس مذهبی و علمی در دفاع از حریم اسلام و مکتب تشیع برای ارشاد و هدایت دانشجویان مسلمان و غیر مسلمان بود .

باز گشت به ایران :


در سال 1361 با کوله باری از فنون و اعتقادی راسخ در بکارگیری آن در کشور و بویژه در جهت اهداف دفاع مقدس به ایران باز گشت . او که قصد شرکت فعال در جبهه ها را داشت بعد از چند ماه خدمت در جهاد سازندگی بلافاصله وارد سپاه شد . و عشق به جهاد و شهادت او را به جبهه های حق علیه باطل کشاند و در مهندسی رزمی مشغول انجام وظیفه شد . با لیاقت و شایستگی ذاتی که در ماموریتهای مختلف از خود نشان داد به عنوان معاونت فنی مهندسی قرار گاه خاتم الانبیاء منصوب شد .



با گسترش جبهه ها و نیاز به استفاده از تکنولوژی های مختلف نظامی و طبق مصوبه ی وزارت سپاه مامور تاسیس قرار گاه های « صراط المستقیم » و «خاتم الانیبا» شد تا از توان وزارتخانه ها در امر جنگ به نحو مطلوبتری استفاده کند . مسئولیت معاونت فنی و مهندسی قرار گاه خاتم الانبیاء از طرف سردار شهید محسن صفوی به شهید آغاسی زاده واگذار شد .
 

z.alavi

کاربر فعال
هر موقع از کانادا می آمد برای همه ی ما سوغاتی می آورد ، می توانم قسم بخورم که یک پیراهن با یک جفت جوراب برای خودش از کانادا نمی خرید .

می گف: افتخار می کنم که ایرانی هستم و لباس ایرانی می پوشم .
----------------------------------------------------------------------------------------


وقتی این خبر به اطلاع روزنامه گاردین رسیده بود که یک ایرانی در دانشگاه تورنتو کانادا با معدل بالایی رتبه اول را به دست آورده بود ، برای مصاحبه به نزد حسن آقا آمدند . مشروح مصاحبه با عکسش را درروزنامه گاردین چاپ کردند . از او تقاضای اقامت در کانادا شده بود ، پیشنهاد حقوق بالایی به او دادند

او گفته بود : باید به ایران بر گردم و به ملتم خدمت کنم ؛ ، مدیون آنها هستم .

---------------------------------------------------------------------------------------

اول زندگی به حسن آقا می گفتم : من مهارت آشپزی ندارم . چون دختر آخر بودم کمتر غذا درست می کردم .

زمانی که برنج خمیر می شد ، می گفت : اشکالی ندارد شما فقط غذا را نسوزانید ، عیبی ندارد . حالا می خواهد داخل شکم ما خمیر شود ، بگذار خمیر شود .

موقع شستن لباس و ظروف کمکم می کرد . وقتی مهمان داشتیم اصلا دوست نداشت که من پذیرایی کنم . د ر جواب کسانی که می فهمیدند مهندس نباید در منزل کار کند .

حسن آقا می گفت : مگر حضرت علی این کارها را نمی کرد . مگر به حضرت زهرا کمک نمی کرد این کارها که عیب نیست .

خیلی به حجاب اهمیت می داد . می گفت : حجابتان حتما همراه مقنعه باشد . موقعی که برای خرید وسایل سر عقد به بازار رفتیم به جای اینکه دنبال لباس عروس و آینه و شمعدانی برویم ، ابتدا برای من مقنعه خریدند .

---------------------------------------------------------------------------------------


برای تایید یک سکوی سایت موشکی با شهید آقاسی زاده به بندر عباس رفتیم . سکویی که نیروی هوایی ساخته بود باید توسط حسن آقا تایید می شد . آقای مهندس پس از باز دید . کار نیروی هوایی را تایید کرد . پرسنل نیروی هوایی آن قدر خوشحال شد که آن شب را جشن گرفتند .

همان شب بعد از تایید سکوی سایت موشکی ، شهید به نماز خانه رفت و مشغول نماز شد . من هم خودم را به ایشان رساندم و بدون اینکه متوجه شود ، پشت سرش اقتدا کردم .

نماز که تمام شد ، صدای گریه اش بلند شد و مرتب از خدا طلب شهادت می کرد .

--------------------------------------------------------------------------------------

قسمتی ازسخنرانی شهید:
ای دانشجویان عزیز ! ای متخصصین ! ای دانشجوی سال آخر ! اگر به خودتان می بینید در رشته های مختلف در جبهه خدمت کنید ، بروید . این پیام به همان مقدار که یک پیام الهی و مذهبی و نظامی است . در رابطه با تجهیز و آمادگی مردم برای شرکت در جنگ یک آزمایش قوی و عملی برای هر فردی است که بسنجد واقعا در عمل چقدر مسلمان است . چقدر عمل می کند به اسلام . من قدری از عملیات والفجر 8 و معجزاتی که در این عملیات بود ، خدمت برادرها می گویم : من هم در قیامت مسئولم . و یقه من را می گیرند . چرا جمعیتی در دانشگاه حضور یافتند و این مطالب نگفتنی را من باید می گفتم . تکلیف خودم را ادا کردم
 

z.alavi

کاربر فعال
منابع خاطرات و مطالب بالا:

http://www.rasekhoon.net/Forum/ThreadShow-98460-1.aspx
http://ghasedak-gomnam.blogfa.com/post-177.aspx
http://mjn1333.mihanblog.com/

برای مطالعه ی بیشتر و خواندن خاطرات جذاب این مهندس گرانقدر و شهید عزیز هم منبع اول مطالب بسیار زیبایی داره.
کتاب زندگینامه ی این شهید هم که اسمش "شهاب" هست بسیار خواندنی و جذاب هست.


امیدوارم بتونیم دل نبستن، بندها را بریدن و پرواز را از اینان بیاموزیم......


اللهم عجل لولیک الفرج
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز

کنار پل منتظرت ایستاده ام
 

Similar threads

بالا