شما جای من باشید چیکار میکنید؟ چرا؟

noosheen1

عضو جدید
کلا از من نصیحت : هر کاری می خایی بکن ولی ایران ازدواج نکن یعنی زن کافر اجنوی بگیری اونجا تو زندگی این خیلی موفق تر میشی تا با یه دکتر ایرانی ازدواج کنی.

همیشه نباید ایراد رو تو جنس مقابل پیدا کنی ممکنه منشا حسی که باعث شده خود شما باشید نه دختران ایرانی
کاش به عنوان قشر تحصیل کرده ی جامعه متوجه حرفی که میزنیم باشیم
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
سالی 100 هزار دلار؟!یعنی ماهی تقریبا 8330 دلار.اونوقت واسه یه دانشجویی که تازه رفته؟اینجوری باشه که اصلا نیاز به هیچ سرمایه قبلی واسه رفتن نداره،انقدر در آمدش بالاست که میتونه یه چیزی دستی هم واسه خونوادش بفرسته!ما که هرکیو دیدیم خواست بچشو بفرسته طفلک با کلی هزینه و خرج پس اندازش به زورو ضربی فرستاد.بعدشم هر دو سه ماه یه بار پول میفرسته.شاید یکی مثه پسر عموی خودم تازه الان بعد حدود 7 سال که از کانادا رفتنش میگذره مشغول به کار شده و مثه سابق محتاج پول باباش نیست.تازه اونم تا جایی که من اطلاع دارم،خونه و ماشین نداره.الان دکترا میخونه.هزینه ای هم که کرد،فوق العاده زیاد بود.من عددو رقمشو دقیق ندارم اما میدونم اگر ایران میموند،با اون پول حداقل میتونست یه خونه و ماشین اینجا بخره.
این چیزایی که شما میگین،خیلی رویاییه.هرکی بشنوه لحظه ای درنگ نمیکنه واسه رفتن.درسته که نظم،شفافیت کار و نظارت دولت در اونجا قابل مقایسه با ایران نیست اما مالیات 20%ای حداقلشه.بسته به میزان در آمد و نوع شغل ممکنه کسی تا 70% حقوقش هم مالیات بده.

کاش قبل از پرسش از بنده، به سؤال اون دوستمون که پرسیدند کدوم کشور و دانشگاه و ... بودید که اینطوری ابراز نارضایتی میکنید جواب میدادید، چون برای من هم جای سؤال شده.

اگه با دقت پست من رو میخوندید، میدیدید که نوشتم یک "مهندس کامپیوتر"، نه یک دانشجو.
شما راجع به کسانی صحبت میکنید که با پول خودشون رفتند، و احتمالاً اروپا باشه، چون اغلب کشورهای اروپا هست که دانشگاه‌هاست مجانیه (مثل آلمان و اتریش و ...) و الا هر کسی جرأت نمیکنه بره آمریکا با پول خودش درس بخونه چون شهریه‌ی دانشگاه‌ها از میانگین 30 هزار تا ماکزیمم 50 هزار دلار هم میتونه بره، علاوه بر هزینه‌های معیشت. من خیلی در مورد کسانی که با پول خودشون رفتند اطلاع ندارم اما فکر نمیکنم بعد از تحصیل مثل پناهنده‌ها باشند، چون پست قبلی‌تون طوری توصیف کرده بودید که حس کردم با پناهنده‌ها مواجه شده‌اید.

اینکه چرا هر کسی با شرایطی که من گفتم (و شما هم تأیید کردید که ایده‌آل هست) نمیره علتش اینه که فرش قرمز پهن نکردند و فقط افراد با رزومه‌های قوی می‌تونند برن. کسی که دانشگاهی مثل Columbia پذیرش با فاند گرفته، عملاً سالی حدود 70 هزار دلار به طور غیرمستقیم میگیره (حدود 50 هزار بابت شهریه و بقیه بابت هزینه‌ی زندگی). پس میشه گفت یه دانشجو بله 70 هزار درآمد داره. ولی چون من راجع به مهندس صحبت کردم، دوست من که ارشد برق شریف خونده و دکتری میشیگان، الان شرکت Avago کار میکنه و سالی 150 هزار دلار میگیره و این برای شرکتی که 4 میلیارد دلار درآمد داره حتماً می‌صرفه. یا شخص دیگه‌ای که همون دانشگاه دکتری گرفته و گوگل کار میکنه نزدیک به 200 هزار دلار سالی میگیره. کانادا به دانشجوهای مستر هم فاند میده و اغلب کسایی که میرن کانادا (در مورد دانشگاه‌های درست حسابی صحبت میکنم) بعد از ارشد اغلب وارد بازار کار میشن، پس براشون صرف میکنه که قید PhD رو میزنند. همون کانادا دوست من وارد شرکت Altera شده و فعلاً به صورت کارآموز دوره میبینه و حقوقش رو نپرسیدم اما به طور میانگین به مهندسان طراح‌اش سالی 110 هزار میده، تازه تورونتو هست و خونه و هزینه‌ی زندگی خیلی ارزونه (برای یه آدم مجرد زیر 20 هزار دلار). یا مثلاً یه دوست دیگم با خانمش جفتشون توو UIUC درس میخونند و نفری ماهی دو هزار فاند میگیرند در حالی که 1500 الی 1600 تا ماهی بیشتر هزینه‌شون نیست (ایلینویز جای ارزونی هست و اینا خونه‌ی بزرگ گرفتند، تازه ماشین هم دارند که مالیات میخوره و بنزین هم گرونه!) و بقیه‌اش سیو میشه. یا یه دوست دیگم دکتری مکانیک میخونه و 10 ماهی که رفته 6000 تا سیو کرده در حال تحصیل (دانشگاه Duke میخونه که خونه ارزونه اونجا و ایشون هم آدم کم خرجی نیست).
کسایی که رفتند EPFL و ETH سوئیس وضعیت حین تحصیلشون از اینی که گفتم هم بهتره حالا وارد جزئیات نمیشم.
این توصیفات من برای کسانی بود که رزومه‌ی خوبی داشتند و افراد قابلی هم بودند، حالا شما بگید اگه اینا ایران میموندند چند سال طول میکشید برای خودشون یه خونه داشته باشند؟ توو کدوم شرکت با حقوق ساعتی 15 هزار کار میکردند؟ چند طول میکشید سابقه‌ی کاری دست و پا میکردند و میرفتند یه جایی که جای 15 تومن، ساعتی 40 تومن بدن؟ کلاً یه دلیل بیارید که کسی که دوران کارآموزی 70 هزار دلار میدن و سال اول 110 هزار و سال چهارم 150 هزار، بمونه اینجا.

مالیات 70 درصدی چه خبره؟ فکر میکنید جایی قرار باشه کسی 70 درصد مالیات بده زندگی میکنند؟ فکر میکنید اینطوری سرمایه‌گذار حاضره پاش رو به اون کشور بذاره؟ فقط فرانسه هست و توو شغل فوتبال که مالیات زیادی داره که تازه اونم به عهده‌ی بازیکن نیست. در گرون‌ترین ایالت آمریکا که کالیفرنیا باشه (از نظر مالیات) مالیات بر درآمد فکر کنم 15 درصد هست که 10 درصد هم مالیات غیرمستقیم بر فروش هم بذاریم میشه 25 درصد. اینم به این خاطره که هر کسی جرأت نکنه بره اونجا چون جمعیتش شده 40 میلیون! جاهای دیگه مثل کارولینا و شیکاگو مالیات خیلی کمه. آلمان که یکی از بیشترین مالیات رو بین کشورهای اروپایی داره، مالیات شهروندها به طور میانگین 30 درصد هست که در عوض، بیمه‌شون خیلی قوی هست و حتی دندون پزشکی هم رایگانه، مدارس و دانشگاه‌هاش هم که باز رایگانه و کلاً اون 30 درصد جبران میشه. تازه برای افراد متأهل مالیات کمتر هست و به ازای هر بچه هم از مالیات کم میکنند.
باز میگم هر کسی از من راجع به اپلای با پول خود و ... بپرسه چیزی نمیدونم بگم که البته باز جرأت اون‌ها رو ستایش میکنم و از شما میخوام به جای اینکه شرایط‌شون رو زیر سؤال ببرید، به این فکر کنید که چی شده که حاضرند ریسک اونطوری رو قبول کنند و بذارن برن؟
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلامممم.
من نگفتم کسی دنبال ارشد یا دکتری نره.ولی باید اون فلسفه دکتری رو بدونیم.عنوان ph.d که مخفف فیلاسوفی آف دکتریته به این معناست که کسی که دکتری میگیره سیر از اعتباریات تا نتیجه رو میدونه.حالا نه اینکه هر کی دکتری گرفته اینو نمیدونه ولی تعدادشون خیلی کمه.
دور از واقعیت نیست.
بعد بحث صرفا بحث رشته های صنعتی نیست.کشورهای توسعه یافته حاصل دانش آموختگان علوم انسانیه نه رشته های صنعتی.
اشکالی نداره 4 مهندس از بیرون وارد کشور بکنی مثلا برات سد یا ماشین بسازن(دارم الویت بندی هارو میگما نه اینکه این خوب باشه) ولی خیلی ایراد داره که از اون ور اقتصاد دان و حقوقدان و ... بیاریم.
خیلی از ایده هایی که دانشجوها تو همین رشته های صنعتی دارن تو همون دانشگاه باید پخته بشه.شرکت های بزرگ صنعتی دنبال سود خودشون هستن و براشون ریسکه که ایده جدیدی رو بخوان صنعتی کنن....شاید بگید مشکل همینه ولی شما هم جای اونا باشید همین کارو میکنید.
بله تو رشته های صنعتی این مسئله خیلی مهمه.رشته ما هم همینطوره ولی اینم یه ایده آله دیگه.ولی زمانی که این امکان فراهم نباشه دلیل بر فرار کردن از کشور نمیشه.شما به عنوان یه آدم معمولی میرید تو صنعت مشکلاتش رو خودتون میفهمید بعد ایده ای که در شما بوجود میاد رو میبرید تو دانشگاه تو مقطع ارشد و دکتری تئوریزه میکنید.
شما وقتی میرید با یه مهندس باتجره بالای 60 سال صحبت میکنید کوهی از ایده ست.ارتباط بین دانشگاه و صنعت این که فقط صنعت دانشگاه رو تحویل بگیره.دانشگاه هم باید از دل صنعت خیلی از مشکلاتش رو حل کنه.
این قضیه که تو رشته های علوم انسانی اسف باره.اقتصاد و جامعه شناسی و خیلی رشته های دیگه ،دکتر هاشون صرفا یه سری تحلیل کننده و ضبط صدا هستن.

ببینید بحث اینکه حرف ما دانشگاهیا (حالا فنی یا انسانی) شنیده نمیشه نیست، بحث اینه که نمیخوان بشنون. چند روز پیش مناظره‌ی زنده‌ی آرمان ذاکری (دانشجوی جامعه‌شناسی) رو فکر کنم شنیدید یا حتماً دیدی که خبرش پیچید و ایشون از اینکه استادای جامعه‌شناسی رو به جرم سیاه‌نمایی رو انداختند زندان شنیدید. حالا توو فنی نمیندازن زندان ولی وقتی که یه نفر با معدل 12 کارشناسی صنایع (که نحوه‌ی ورودش به همون کارشناسی هم نامشخص هست) رو در 28 سالگی بدون هیچ تجربه و سابقه‌ی کاری میذارن رئیس سایپا و دست چپ و راستش رو از هم تشخیص نمیده، حالا شما برو سعی کن به ایشون و مجموعه‌ی تحت مدیریتش که از لیسانس تاریخ گرفته تا ... (هر چیزی به جز مکانیک و برق و رشته‌های مرتبط) تووش داره، طرح‌ات رو توضیح بده! صنایع مهم و تأثیرگذار، دولتی هست، جاهای دولتی هم اینطوری هستند. صنایع خصوصی عملاً وجود خارجی ندارند، شرکت‌های قوی مثل مپنا هم که تعدادش خیلی کمه و میدونید تجربه‌ی کار قوی میخواد و به راحتی هر کسی نمیتونه واردش بشه یا از ایده‌اش دفاع کنه.
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
ادامه تحصیل : راستش من شاگرد خیلی خوبی بودم. معدل نهایی دیپلم و پیشم 19.5 و 20 بود. تو کارشناسی اما خب درسم به نسبت قبل خیلی ضعیف شد و معدلم 15 شد ولی همچنان از تاپهای کلاس بودم از نظر پروژه و فعالیت علمی و اینا. بعدش ارشد درس و تلاشم بیشتر شد ولی بازم تو درس خوندن علی الخصوص شب امتحان تنبلی میکردم و معدلم 16.80 هست. ولی همه استادها کم و بیش قبولم دارن و ضمن اینکه دانشگاه دولتی بودم. خلاصه اینکه ازم انتظار میره حداقل دکترا رو بگیرم ولی راستش خودم نه اینکه درسم ضعیف باشه ولی حوصله درسخوندن ندارم اصلا از طرفی هم حیفم میاد دکترا نگیرم ولی بازم میگم ابدا علاقه ای به ادامه تحصیل ندارم. استادم به شوخی میگه خر نشو، دکترات رو بگیر پسر.

شغل : از نظر کار هم اکنون تو یه شرکت شاغلم بعنوان مهندس محاسب ولی خب هم تجربه ام کمه هم اینکه چون خدمت سربازی رو انجام ندادم شغلم یک پا در هواست. هر روز ممکنه بیکار بشم یا اینکه از کار بیام بیرون. کلا حس میکنم وقتم داره تلف میشه.

سربازی: خب سربازی که نرفتم و باید برم. خیلیا میگن امریه بگیر یا طرح پژوهشی و اینا که من اصلا نمیدونم این چیزا چی هست و چیجوری میگیرن و شرایطش چیه و آیا من شرایطش رو دارم یا نه. معافی هم که تا اونجایی که تحقیق کردم شرایطش رو ندارم. پس اگه بخوام تو ایران بمونم یا برم و برگردم باید برم سربازی رو ولی خب اگه بخوام برم و دیگه بر نگردم میتونم وثیقه 15 تومنی بذارم برم بعدش تو خارج سیتیزن بشم دیگه نیام.

ازدواج : خب چرا دروغ، خیلی دوس دارم ازدواج کنم با یه خانم خوب و مهربون و خوشگل و خانواده خودم رو داشته باشم. از کوچیکی آدم خانواده دوستی بودم بر خلاف داداشم.

خارج یا داخل : خب تا همین چندماه پیش واقعا واسم فرقی نمیکرد خارج زندگی کنم یا ایران، یعنی راستش خیلی دوست داشتم تو ایران کار کنم و زندگی کنم چون هم کشورمه هم اینکه کیان و خانواده ام و سرمایه ام اینجا هستن هم اینجا همه منو میشناسن و واسم راحت تره. ولی خب دیدم و میبینم خیلی از دوستام (و اخیرا صمیمی ترین دوستم کاراش رو درست کرده که بره) و فامیلامون رفتن خارج و هر روز کیفیت زندگی تو ایران پایین تر میاد و اینکه زندگی تو اونور خیلی خوب و با آرامش و ثبات هست، به سرم زده به گزینه خارج رفتن به طور جدی فکر کنم.
اولا که ایران دکترا خوندن یعنی اشتباه محض...
وقتی علاقه زیادی به تحصیل نداری و به ازدواج علاقمندی، پس برو سربازی ... بعدش بیا کار پیدا کن و ازدواج کن... فکر کنم ین بهترین کار متناسب با روحیه و علایقت باشه
ولی من اصلا پشیمون نیستم.همون مدتی هم که بودم ، بره و برنگرده از بس که بد بود.بله ایران شاید یه جاهایی امکانات،برنامه ریزی و ثبات بعضی کشور های خارجی رو نداشته باشه.اما به قول راهینو به چه قیمتی! آدم تنها زجرشو میکشه.حتی اونی که ادعا میکنه من اصلاااااااا .....خیلیم عالییییه.خوش میگذره.هرچقدرم به ظاهر سرشو گرم کنه.چون اکثر ما ایرانیا واقعا عاطفی هستیم.

میلیارد ها پول و مدرک پست دکترا هم جبران کننده این آسیب روحی نیست.تازه اکثر کسایی که اونجا میرن نه به میلیاردها پولش میرسن،نه پست دکتراش.چون هزینه ها در کشور های پیشرفته فوق العاده بالاست.شاید با درآمد کمتر در ایران بمونن و پس انداز کنن،خیلی بیشتر واسشون بمونه.اونم نه با زجر روحی.(فقط ایرانه که طرف میتونه چند تا حساب بانکی و چند تا خونه و زمین همزمان داشته باشه و دولت هم هیچوقت نفهمه واقعا چقدر پول داره.چون اونجا همه چیزتو دولت میدونه و اجازه نمیده از حدی که خودش مشخص میکنه،بیشتر بشه.) به راحتی هم نمیتونن با یه شغل پر در آمد مشغول به کار شن.خیلیا ممکنه برن رستوران تی بکشن اما به خونواده هاشون بگن مدیر ارشد یه شرکتم!

اینجوری میشه که وقتی میرن اونجا تازه با واقعیت ها رو به رو میشن که تا وقتی ایران بودن،اصلا فکرشم نمیکردن.
با این حرفایی که زدید حدس میزنم یا در کشوری در سطح ماکزیمم اروپایی بودید، یا همون ایران تشریف داشتید... چون اصلا اطلاعات ندارید...
 
آخرین ویرایش:

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچکس نمیتونه برای دیگران تعیین تکلیف کنه. چون هر کسی بهتر از دیگران از استعداد هاش با خبره. پس دهن بین نباش و تصمیمت رو خودت به تنهایی بگیر . طوری که بعدا هم با توانائیهات همخوانی داشته باشه و بتونی ادامه بدی.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچکس نمیتونه برای دیگران تعیین تکلیف کنه. چون هر کسی بهتر از دیگران از استعداد هاش با خبره. پس دهن بین نباش و تصمیمت رو خودت به تنهایی بگیر . طوری که بعدا هم با توانائیهات همخوانی داشته باشه و بتونی ادامه بدی.

این توصیه قران هست که میگه
فامرهم شورا بینهم!
به آنها دستور بده در کارهاشان مشورت کنند.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچکس نمیتونه برای دیگران تعیین تکلیف کنه. چون هر کسی بهتر از دیگران از استعداد هاش با خبره. پس دهن بین نباش و تصمیمت رو خودت به تنهایی بگیر . طوری که بعدا هم با توانائیهات همخوانی داشته باشه و بتونی ادامه بدی.

تصیه منم همون بود که عرض کردم. موفق باشید.

من از استعدادهام، توانایی هام و ضعفهام با خبرم ولی این کافی نیست. تصمیم گیری تو مواردی که تو شروع تاپیک گفتم واقعا سخته.
مثلا از یه طرفی واسه منی که تا مقطع فوق اومدم واقعا سخته که ادامه تحصیل ندم، نیاز دارم حداقل یکی دو تا دلیل پیدا کنم واسه اینکار، از طرف دیگه هم واقعا بی حوصله شدم، دیگه اون آدم 4 5 سال پیش نیستم که بشینم پای درس.
همینطور مساله رفتن به خارج یا موندن تو کشور، ادامه تحصیل در خارج یا داخل، ازدواج قبل از خدمت یا بعدش، ازدواج قبل تحصیلات یا درحینش یا بعدش ، سربازی قبل از دکترا یا بعدش و ...
دهن بین بودن معنیش اینه که هرچی دیگران گفتن تو بدون فکر و استدلال و در نظر گرفتن شرایط خودت قبول کنی ولی من دارم سوال میکنم، جوابها رو میخونم و بررسی میکنم.
 

Candyman

کاربر فعال
من خب این تابستون فوقم رو میگیرم و باید یکی از راه های زیر رو انتخاب کنم. بنظرتون کدوم رو انتخاب کنم؟

1- ادامه تحصیل و اخذ مدرک دکترا در داخل کشور و بعدش سربازی
2- برم سربازی و بعدش برم دنبال کار و ازدواج (ادامه تحصیل ندم)
3- برم سربازی بعدش ادامه تحصیل واسه دکترا در داخل کشور
4- برم سربازی بعدش ادامه تحصیل واسه دکترا در خارج از کشور
5- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش کار
6- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش ادامه تحصیلات در داخل کشور
7- ازدواج بکنم و بعدش برم سربازی بعدش ادامه تحصیلات در خارج از کشور
8- ازدواج بکنم و بعدش با همسرم برم خارج از کشور واسه کار و هرگز برنگردم
9- ازدواج بکنم بعدش با همسرم برم خارج از کشور ادامه تحصیلات و هرگز برنگردم
10- ازدواج بکنم بعدش با همسرم برم خارج از کشور ادامه تحصیلات و بعدش برگردم برم خدمت سربازی
11- برم خارج از کشور واسه کار و هرگز برنگردم و اگه شد اونجا ازدواج کنم
12- برم خارج از کشور واسه ادامه تحصیل و هرگز برنگردم و اگه شد اونجا ازدواج کنم
13- سایر موارد (تو نظرات بگید)
14- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و تحصیل در داخل
15- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج و برنگردیم دیگه
16- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج ادامه تحصیل و برگردیم
17- برم سربازی بعدش ازدواج کنم و بریم خارج ادامه تحصیل و برنگردیم

با سلام

ما هیچ نسخه ایی برای زندگی شما نمیتونیم بپیچیم.این خود شما هستید که میدونید کی هستید؛چی هستید؛چه روحیاتی دارید؛چه شرایطی دارید؛

زندگی هیچ معادله و گزینه ایی رو قبول نمیکنه .

با احترام
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام

ما هیچ نسخه ایی برای زندگی شما نمیتونیم بپیچیم.این خود شما هستید که میدونید کی هستید؛چی هستید؛چه روحیاتی دارید؛چه شرایطی دارید؛

زندگی هیچ معادله و گزینه ایی رو قبول نمیکنه .

با احترام

با تشکر
 

Similar threads

بالا