شعر نو

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ، و دلتنگ، و اين شيشه خيس.
مي نويسم، و فضا.
مي نويسم ، و دو ديوار ، و چندين گنجشك.

يك نفر دلتنگ است.
يك نفر مي بافد.
يك نفر مي شمرد.
يك نفر مي خواند.

زندگي يعني : يك سار پريد.
از چه دلتنگ شدي ؟
دلخوشي ها كم نيست : مثلا اين خورشيد،
كودك پس فردا،
كفتر آن هفته.

 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه سبزم ، اگه جنگل
اگه ماهی ، اگه دریا
اگه اسمم همه جا هست
روی لب ها تو كتابا
اگه رودم رودگنگم
مثل مریم اگه پاك
اگه نوری به صلیبم
اگه گنجی زیر خاك
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی به مرگم

اگه پاكم مثل معبد
اگه عاشق مثل هندو
مثل بندر واسه قایق
واسه قایق مثل پارو
اگه عكس چهل ستونم
اگه شهری بی حصار
واسه آرش تیر آخر
واسه جاده یه سوار
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی به مرگم

اگه قیمتی ترین سنگ زمینم
توی تابستون دستای تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر كتابم
برای اسم تو چندتا دونه حرفم
اگه سیلم پیش تو قد یه قطره
اگه كوهم پیش تو قد یه سوزن
اگه تن پوش بلند هر درختم
پیش تو اندازهء دگمهء پیرهن
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی به مرگم

اگه تلخی مثل نفرین
اگه تندی مثل رگبار
اگه زخمی ، زخم كهنه

بغض یك در رو به دیوار
اگه جام شوكرانی
تو عزیزی مثل آب
اگه ترسی، اگه وحشت
مثل مردن توی خواب
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی به مرگم


شهريار قنبري
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
-.....اما اعجاز ما همین است
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در آن کتابخانه کوچک
تا باز این کتاب قدیمی را
-یعنی همین کتاب اشارات-را
باهم یکی دولحظه بخوانیم
ما بی صدا مطالعه میکردیم
اما کتاب را که ورق می زدیم
تنها
گاهی به هم نگاهی
ناگاه انگشتهای (هیس)!
ما را از هر طرف نشانه گرفتند
انگار غوغای چشمهای من و تو
سکوت را
در ان کتابخانه رعایت نکرده بود!
............................................................
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
هر چه زیباست مرا یاد تو می اندازد



آن که بیناست مرا یاد تو می اندازد



تو که نزدیک تر از من به منی می دانی



دل که شیداست مرا یاد تو می اندازد



هر زمان نغمه ی عشقی است که من می شنوم



از تو گویاست ، مرا یاد تو می اندازد



دیگران هر چه بخواهند بگویند که عشق



بی کم و کاست مرا یاد تو می اندازد



ساعتی نیست فراموش کنم یاد تو را



غم که با ماست مرا یاد تو می اندازد

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
کویر تشنه ی باران است

من تشنه خوبی

به من محبت کن!

که ابر رحمت اگر در کویر می بارید

به جای خار بیابان

بنفشه می روئید

وبوی پونه ی وحشی به دشت بر می خاست

چرا هراس؟

چرا شک؟

بیا که من بی تو

درخت خشک کویرم که برگ وبارم نیست

امید بارش باران نوبهارم نیست...


حميد مصدق
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر چه می دانم ،
که نیست تجربه هرگز تمامی معیار.
اگر چه می دانی ،
که از تعهد شمشیر و قلب بیزارم .
اگر چه می دانند ،
هنوز بیدارم ،
هنوز …

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر چه در خلوت شب مي نگرم

باز ،

در رهكوره ي شب

تو را مي بينم ؛

با دستهايت . . .

در التماس آيه ي باران

و چشمهايت . . .

كه تلاش سترون خوشه را

در امتداد رويش ميوه ؛

به ابرهاي يائسه پيوند مي زنند

و تو در لاجِرَم ِ

گرسنگي ، نان ، فرزندان . . .

تن مي سپاري

به چرايي ِ يك كوچ ِ در غبار

تا با آفتاب فردا

در پلاسگاه بهارستان

پلاس شوي

تا به رهگذراني كه چتر دارند

فرداهايت را فرياد بزني :

ــــ آي آدمها ؛

من گريزان از رنگ

من گريزان از ننگ

من از اعماق هزار توي دوصد كوچه ي تنگ

. . . مي آيم

زحمتي نيست اگر !

به آن دولتمردي . . . كه سرش

از مضيق من وُ ما آونگ آست

بفرماييد كه ؛

دوسه واژه

به عدالت مانده ،

دوسه چاله

تا خانه ي ملت مانده ،

ـــ زير باران ـــ

چكمه ي دخترمن سوراخ است .
_ _




**برات رفيعي**
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام.
در بنفشه زار چشم تو
برگ های زرد و نیلی و بنفش،
عطر های سبز و آبی و کبود،
نغمه های نا شنیده ساز می کنند،
بهتر از تمام نغمه ها و سازها!
http://www.farda.org/articles/05_updates/050615/pics/tulips.jpg
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی تو نیستی[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم ، باشد برای روز مبادا[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما در صفحه های تقویم ، روزی به نام روز مبادا نیست[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آن روز هر چه باشد ، روزی شبیه دیروز ، روزی شبیه فردا ،[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]روزی درست مثل همین روزهای ماست[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما کسی چه میداند ،[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاید امروز نیز روز مبادا باشد.[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی تو نیستی[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هر روز بی تو روز مبادا ست[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آینه ها که دعوت دیدارند ، دیدارهای کوتاه[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از پشت هفت دیوار[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیوار های صاف ، [/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیوارهای شیشه ای شفاف[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیوار های تو ،[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] دیوارهای من ،[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] دیوارهای فاصله بسیارند.[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آه.......[/FONT]​
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیوارهای تو همه آینه اند ، آینه های من همه دیوارند[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک آسمان پرنده

یک آسمان پرنده

یک آسمان پرنده ، رها رویِ شاخه ها،
در باغِ بامداد،
یک آسمان پرنده ،
سرگرمِ شست و شو ،
در چشمه سارِ باد
یک آسمان پرنده ،
در بسترِ چمن،
آزاد ،مست ، شاد،
از پشتِ میله ها ،
بغضی به های های شکستم :
قفس مباد!

**فریدون مشیری**
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دستانم تشنه ي دستان توست
شانه هايت تکيه گاه خستگي هايم
با تو مي مانم بي آنکه دغدغه هاي فردا داشته باشم
زيرا مي دانم فردا بيش از امروز دوستت خواهم داشت .....
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش که یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هر دومون عاشق می شدیم
کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت
گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت
کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم
باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون می شدیم
کاش که یه ماهی قشنگ برای ما فال م یگرفت
برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت
با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم
به شهر بی ستاره ها به آرومی سر می زدیم
شب که می شد امانت فرشته ها رو می دادیم
مامونو می بستیم و به یاد هم می افتادیم
کاش که تو دریای قشنگ خواب شقایق می دیدیم
خواب دو تا مسافر و عشق و یه قاشق می دیدم
کاش که می شد نیمه شب با همدیگه دعا کنیم
خدای آسمونا رو با یک زبون صدا کنیم
بگیم خدای مهربون ما رو ز هم جدا نکن
هرگز به عشق دیگری ما رو مبتلا نکن
کاش مقصد قایق ما یه جای دور و ساده بود
که عکس ماه مهربون رو پنجره اش افتاده بود
کاش اومجا هیچ کسی نبود
یه وقتی با تو دوست بشه
تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه
کاش که به جز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت
کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم
کاش گره دستامونو این سرنوشت وا نمی کرد
کاش هیچ کدوم از ما دو تا هیچ دوستی پیدا نمی کرد
کاش که می شد جدایی رو یه جایی پنهون بکنیم
خارای زرد غصه رو از ریشه ویرون بکنیم
کاش که با هم یه جا بریم که آدماش آبی باشن
شباش مثه تو قصه ها زلال و مهتابی باشن
کاش که یه روز من و تو رو تو دریا تنها بذارن
تو قایق آرزوها یه روز مارو جا بذارن
اون وقت با لطف ماهیا دریا رو جارو بزنیم
بسوی شهر آرزو بریم و پارو بزنیم
بریم یه جا که آدماش بر سر هم داد نزنن
به خاطر یه بادبادک بچه ها فریاد نزنن
بریم یه جا که دلها رو با یک اشاره نشکنن
بچه ها توی بازیشون به قمریا سنگ نزنن
جایی که ما باید بریم پشت در زندگیه
عادت مردمش فقط عشقه و آشفتگیه
چشمامونو می بندیم و با هم دیگه می ریم سفر
یادت باشه اینجا هوا غرق یه دلواپسیه
اما از اینجا که بریم فقط گل اطلسیه
ترو خدا منو بدون شریک شادی و غمت
مثل همیشه عاشقت مثل گذشته مریمت


مريم حيدرزاده
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
شب هاي دراز بي عبادت چه كنم
طبعم به گناه كرده عادت چه كنم
گويند كريم است و گنه ميبخشد
گيرم كه ببخشد ز خجالت چه كنم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برگ ريزان همه خوبي هاست
مي بريم از هم پيوند قديم
مي گريزيم از هم
سبک و سوخته برگي شده ايم
در کف باد هوا چرخنده
از کران تا به کران
سبزي و سرکشي سروري نيست
وز گل يخ حتي
اثري در بغل سنگي نيست
اين همه بي برگي ؟
اين همه عرياني ؟
چه کسي باور داشت
دل غافل اينک
تويي و يک بغل انديشه که نشخوار کني
در تماشا گه پاييز که مي ريزد برگ
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]نغمه درد [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]در من و اين همه زمن جدا [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]با مني وديده ات بسوي غير [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بهر نمانده راه گفت وگو[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]تو نشسته گرم گفتگوي غير [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]غرق غم دلم به سينه مي تپد[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]با تو بيقرار وبي تو بي قرار [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]واي ازآن دمي كه بي خبر زمن [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بر كشي تو رخت خويش از اين ديار[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سايه ي توام بهر كجا روي [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سر نهادم به زير پاي تو [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]چون تو در جهان نجسته ام هنوز [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]تا كه بر گزينمش بجاي تو[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]شادي وغم مني به حيرتم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]خواهم از تو...در تو آورم پناه [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]موج وحشم كه بي خبر زخويش [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]گشته ام اسير جذبه هاي ماه [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]گفتي از تو بگسلم...دريغ و درد [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]رشته ي وفا مگر گسستني است؟ [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بگسلم ز خويش و از تو نگسلم [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عهدعاشقان مگر شكستني است؟[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]ديدمت شبي،بخواب و سر خوشم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]وه...مگر به خواب ها ببينمت [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]غنچه نيستي كه مست اشتياق [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]خيزم و ز شاخه ها بچينمت [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]شعله مي كشد به ظلمت شبم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]آتش كبود ديدگان تو [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]ره مبند... بلكه ره برم بشوق.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]در سراچه غم نهان تو[/FONT]​
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گیرم که این درخت تناور
در قله ی بلوغ
آبستن از نسیم گناهی ست
اما
ای ابر سوگوار سیه پوش
این شاخه ی شکوفه چه کرده ست
کاین سان کبود مانده و خاموش ؟
گیرم خدا نخواست که این شاخه
بیند ز ابر و باد نوازش
اما
این شاخه ی شکوفه که افسرد
از سردی بهار
با گونه ی کبود
آیا چه کرده بود ؟

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
آن روزها

آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمان های پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
آن بام های بادبادکهای بازیگوش
آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
آن روزها رفتند
آن روزهایی کز شکاف پلکهای من
آوازهایم چون حبابی از هوا لبریز می جوشید
چشمم به روی هر چه می لغزید
آنرا چو شیر تازه می نوشید
گویی میان مردمکهایم
خرگوش نا آرام شادی بود
هر صبحدم با آفتاب پیر
به دشتهای نا شناس جستجو می رفت
شبها به جنگل های تاریکی فرو می رفت
آن روزها رفتند
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دیوانه بودی اما دیوانه‌تر شدی باز


[SIZE=+0]می‌دانم ای مسافر هم خسته‌ای و مانده
اما بگو چه چیزی‌ اینجا تو را کشانده؟
[/SIZE]

[SIZE=+0]دیدم کنار ابری زانو زدی چنان کوه
از رازهای خورشید در گوش تو چه خوانده؟
[/SIZE]

[SIZE=+0]گفتا ز شوق عشقش زنجیرها دریدم
دیوانه‌ای ندیدی از شهر عقل رانده؟!
[/SIZE]

[SIZE=+0]پر‌خنده‌ای و مستی ، از بند غم گسستی
با ما بگو چه شهدی جان تو را چشانده؟
[/SIZE]

[SIZE=+0]گفتا که چشم بد دور، بوسیدن لب صبح
این شهد و این حلاوت در جان من نشانده
[/SIZE]

[SIZE=+0]دیوانه بودی اما دیوانه‌تر شدی باز
آیا نسیم از او پیغام نو رسانده؟
[/SIZE]

[SIZE=+0]گفتا شنیدی ای دل بوی خوشش خبر داد
تا شهر گیسوانش راهی دگر نمانده!...
[/SIZE]
 

Ka!SeR

عضو جدید
وه، چه شیرین است.
رنج بردن با فشردن؛
در ره یک آرزو مردانه مردن!
و اندر امید بزرگ خویش
با سرو زندگی‌ بر لب
جان سپردن!
آه؛ اگر باید
زندگانی را بخون خویش رنگ آرزو بخشید
و بخون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پرده امید؟
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
لحظه‌ای بیاسای

هر روز صبح از کنار قبرستانی چشم‌نواز می‌گذرم.
چه آرامشی‌ست آنجا
بوسه‌ها‌‌ی باران و نوازش خورشید
و صدای مردگان را می‌شنوم:
کجا با این همه شتاب؟
لحظه‌ای بیاسای
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن صداها به کجا رفت
صداهای بلند
گریه ها قهقهه ها
آن امانت ها را
آسمان آیا پس خواهد داد ؟
پس چرا حافظ گفت؟
آسمان بار امانت نتوانست کشید
نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا ؟
به کجا می رود آه
چهچهه گنجشک بر ساقه ی باد
آسمان آیا
این امانت ها را
باز پس خواهد داد ؟

 

won-a-pa-lei

عضو جدید
آه...​
سهم من اينست​
سهم من اينست​
سهم من ،​
آسمانيست که آويختن پرده اي آنرا از من ميگيرد​
سهم من پايين رفتن از يک پله متروک است​
و به چيزي در پوسيدگي و غربت واصل گشتن​
سهم من گردش حزن آلودي در باغ خاطره هاست​
و در اندوه صدايي جان دادن که به من مي گويد​
دستهايت را​
دوست دارم "​
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شما که عشقِتان زندگی‌ست
شما که خشمِتان مرگ است،

شما که تابانده‌اید در یأسِ آسمان‌ها
امیدِ ستارگان را

شما که به وجود آورده‌اید سالیان را
قرون را

و مردانی زاده‌اید که نوشته‌اند بر چوبه‌ی دارها
یادگارها
و تاریخِ بزرگِ آینده را با امید
در بطنِ کوچکِ خود پرورده‌اید

و شما که پرورده‌اید فتح را
در زهدانِ شکست،

شما که عشقِتان زندگی‌ست
شما که خشمِتان مرگ‌ست!

شما که برقِ ستاره‌ی عشقید
در ظلمتِ بی‌حرارتِ قلب‌ها
شما که سوزانده‌اید جرقه‌ی بوسه را
بر خاکسترِ تشنه‌ی لب‌ها
و به ما آموخته‌اید تحمل و قدرت را در شکنجه‌ها
و در تعب‌ها

و پاهای آبله‌گون
با کفش‌های گران
در جُستجوی عشقِ شما می‌کند عبور
بر راه‌های دور

و در اندیشه‌ی شماست
مردی که زورق‌اش را می‌راند
بر آبِ دوردست

شما که عشقِتان زندگی‌ست
شما که خشمِتان مرگ است!

شما که زیبایید تا مردان
زیبایی را بستایند

و هر مرد که به راهی می‌شتابد
جادوییِ نوشخندی از شماست

و هر مرد در آزادگیِ خویش
به زنجیرِ زرینِ عشقی‌ست پای‌بست

شما که عشقِتان زندگی‌ست
شما که خشمِتان مرگ است!

شما که روحِ زندگی هستید
و زندگی بی شما اجاقی‌ست خاموش،

شما که نغمه‌یِ آغوشِ روحِتان
در گوشِ جانِ مرد فرح‌زاست،

شما که در سفرِ پُرهراسِ زندگی، مردان را
در آغوشِ خویش آرامش بخشیده‌اید
و شما را پرستیده است هر مردِ خودپرست، ــ

عشقِتان را به ما دهید
شما که عشقِتان زندگی‌ست!
و خشمِتان را به دشمنانِ ما
شما که خشمِتان مرگ است

احمد شاملو ...
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
از آن سوی مرز باور و تردید
می آیم
خسته بسته
می آیم
هم رنگ درخت
در هجوم دی
می پایم
تا بهار می پایم
خاموشم و انتظار
سر تا پا
تا سبزترین ترانه را فردا
در چهچهه بوسه ی تو بسرایم

 

won-a-pa-lei

عضو جدید
[FONT=&quot]انهدام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]نصرت رحمانی[/FONT]​
[FONT=&quot]این روزها[/FONT][FONT=&quot]
اینگونه ام ،‌ببین:
دستم، چه كند پیش می رود،‌انگار
هر شعر باكره ای را سروده ام
پایم چه خسته می كشدم ،‌گوئی
كت بسته ا زخَم هر راه رفته ام
تا زیر هركجا[/FONT]​
[FONT=&quot]حتی شنوده ام[/FONT][FONT=&quot]
هربار شیون تیر خلاص را[/FONT]​
[FONT=&quot]□
ای دوست
این روزها
با هركه دوست می شوم احساس می كنم
آنقدر د وست بوده ایم كه دیگر
وقت خیانت است[/FONT]​
[FONT=&quot]□
انبوه غم حریم و حرمت خود را
از دست داده است
دیریست هیچ كار ندارم
مانند یك وزیر[/FONT]​
[FONT=&quot]وقتی كه هیچ كار نداری[/FONT][FONT=&quot]
تو هیچ كاره ای
من هیچ كاره ام : یعنی كه شاعرم
گیرم از این كنایه هیچ نفهمی[/FONT]​
[FONT=&quot]□
این روزها
اینگونه ام :
فرهاد واره ای كه تیشه ی خود را
گم كرده است[/FONT]​
[FONT=&quot]□
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسله ی مردان
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید
برسنگ گور من بنویسید:
- یك جنگجو كه نجنگید
اما ...، شكست خورد[/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمه ئی،
پروانه ئی، وگلی كوچك
از شادی
سر شارش می كند
و یاس معصو مانه
از اندوهی
گران بارش:
این كه بامداد او، دیری است
تا شعری نسروده است.



 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
وحشت از عشق که نه..ترس ما فاصله هاست
وحشت از قصه که نه..ترس ما خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم
صحبت از خاطره هاست..صحبت از کشتن نا خاسته ی عاطفه هاست.
کوله باری است پر از هیچ که بر شانه ی ماست
گله از دست کسی نیست..مقصر دل دیوانه ی ماست
درد ما مرگ تفاهم..غم ما کوچ محبت..غم ما از بی کسی مردن
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
به رهایی سوگند ...!!! واژه ایی در قفس است ! به رهایی سوگند ...!!!
قلب من در دستت ... یاد تو در قلبم ...!
اوج پرواز راها یی است ولی ...
باورش در من نیست که در این فاصله ها ...
یاد مهتاب به اندازه ی شبها غم به اندازه ی شادی باشد به رهایی سوگند ...!!!
من کلامم پی تو می گردد پی جا پای تو
در کلبه ی تاریک دلم
من به آغاز زمین نزدیکم .... و به پایانی دور ... تشنه ی زمزمه ام.....
.... لحظه ها می گذرد .... آنچه بگذشت نمی آید باز !
به رهایی سوگند ...!!! که اگر می خندم خنده ام بی ثمر است !!!
و اگر می گریم گریه ام .....
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]با تو بودن [/FONT]
[FONT=&quot]بی تو بودن [/FONT]

[FONT=&quot]با تو بودن هم عذابی بود[/FONT]
[FONT=&quot]بی تو بودن هم عذابی بود[/FONT]
[FONT=&quot]با تو بودن[/FONT][FONT=&quot] :[/FONT]
[FONT=&quot]ای که در چشم تو دیدم ،[/FONT]
[FONT=&quot]آسمان آبی فردای رُوشن[/FONT]
[FONT=&quot]با تو بودن ،[/FONT]
[FONT=&quot]آبشار گیسوانت را[/FONT]
[FONT=&quot]شعر شفاف نگاهت را[/FONT]
[FONT=&quot]مخمل سرخ لبانت را[/FONT]
[FONT=&quot]خُوب دیدن ، سیر دیدن[/FONT]
[FONT=&quot]با تو بودن هم عذابی بود[/FONT]
[FONT=&quot]بی تو بودن[/FONT][FONT=&quot] :[/FONT]
[FONT=&quot]ای شبم ، تاریکیَم[/FONT]
[FONT=&quot]ای دُروغ نازنین هستیم[/FONT]
[FONT=&quot]بی تو بودن ،[/FONT]
[FONT=&quot]چون غروب خسته پاییز[/FONT]
[FONT=&quot]سوت بودن ، کور بودن[/FONT]
[FONT=&quot]با همه بیگانه بودن[/FONT]
[FONT=&quot]آشنای درد بودن[/FONT]
[FONT=&quot]بی تو بودن هم عذابی بود[/FONT]
[FONT=&quot]با تو بودن ، بی تو بُودن[/FONT]
[FONT=&quot]بی تو بُودن ، با تو بُودن[/FONT]
[FONT=&quot]سرگذشت روزهای رفته ام[/FONT]
[FONT=&quot]قصه ما هم عذابی بود[/FONT]
[FONT=&quot]با تو بُودن هم عذابی بود[/FONT]
[FONT=&quot]بی تو بودن هم عذابی بود

[/FONT]
[FONT=&quot]حسین سرفراز[/FONT]

 

Similar threads

بالا