شعرنو-دوره ی نو

meh_61

عضو جدید

اهل سمنانم
روزگارم بد نیست
چاه نفتی دارم
پول گازی
سر سوزن عقلی
.......... دارم
بهتر از گاو دوان
دوستانی، دستشان داغ ودرفش
و سخنگویی که همین نزدیکیست
لای این شب بوها
گوییا .........
پای آن کاج بلند



اهل سمنانم
ازهمان روزکه خوردم پپسی
توی میدان ولیعصر شدم تهرانی


اهل سمنام
پیشه ام حرافیست
گاه گاهی قفسی می سازم توی اوین
تا به آواز جوانی که در آن زندانیست
غم بدبختیتان تازه شود
چه خیالی، چه خیالی، می دانم
همه شان بی جانند

خوب می دانم
حاصل دولت من بی نانیست





من مسلمانم
بر سرم هاله ی نور
جانمازم پرچم
مُهرم زور

قصر سجاده من

من وضو با خون
مردم پیر و جوان می گیرم
من نمازم را پی تکبیرةالحرام ف...ه
پی قدقامت شورای نگهبان خواندم


کعبه ام بر لب چاه
کعبه ام در
جمکران افتادست


کعبه من مث یک زندانی
می رود راه به راه
می رود بند به بند



اهل سمنانم
نسبم شاید برسد
به ..................در چین

نسب من شاید
به پسر عمه چاوز برسد

...... بی خبر از خواب پرید


مرد بقال از من پرسید
چند مثقال ....... می خواهی؟
من از او پرسیدم
رأی مفت سیری چند؟
 
بالا