venus4164
عضو جدید
قرآن، این كلام محكم الهی، ماه مبارك رمضان را ماه نزول خود معرفی میكند، رمضانی كه از دیرباز ارجمند بوده، باید تا قیام قیامت، ارج نهاده شود؛ بنابراین به پاس حرمت آن فرمود: (فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ).[1]
از سویی دیگر، شبی مبارك، یعنی شب قدر را محملگاه نزول خود میشمرد: (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ)[2] و (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَة القدر)[3] قدری كه در لغت به معنای اندازه و اندازهگیری و تعیین است[4] و در اصطلاح، یعنی ویژگی هستی، وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن، یعنی اندازه و محدودة وجودی هر چیز؛[5] پس قرآن در شبی نازل شد كه همة مقدرات، تقدیر میگردد و قالب معیّن و اندازة خاص هر پدیده، روشن و اندازهگیری میشود، همچنانكه امام رضا علیه السلام در تبیین شب قدر فرمود: «لیلة القدر هی خیر من الف شهر و فیها یفرق كل امرحكیم و هو رأس السنة یقدر فیها مایكون فی السنة من خیر و شر و منفعة أو رزق أو أجل و لذلك سمّیت لیلة القدر».[6]
آری! شبی كه راه سعادت بشر در آن تعیین گردید و فرقانی نازل شد كه تا روز (وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ)[7] روز جدایی حق از باطل، چراغی شود برای همة آنهایی كه میخواهند، هدف هستیبخش خود را در (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)[8] امتثال بخشند تا او هم به پاس این ارادة آنها، نوری سبز را در یكی دیگر از این شبهای رمضانی تقدیر سرنوشت، در سرنوشت آنها قرار دهد. (وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ)[9] و اینگونه شود (وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ).[10]
بدیهی است كه هر سال، رمضانی دارد و نگاهی به سورة مباركة دخان و قدر نیز نشان میدهد كه هر رمضانی هم در خود، شبی مبارك به نام شب قدر دارد، چرا كه افعال مضارع «یفرق» و «تنزّل» در آیات (فِیهَا یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ)[11] و (تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ)[12] دلالت بر تكرار، بقا، تجدّد و دوام دارند؛ همچنانكه استفاده از «القدر» ـ كه معهود ذهنی بودن آن را نزد مخاطبان آیه بیان مینماید ـ معلوم میكند كه از همان زمان ـ كه بشر، آمادة فراگرفتن شریعت و قوانین گردید و به رشد و بلوغ رسیده، پیغمبران و گیرندگان وحی و الهام در میان مردم برانگیخته شدند ـ لیلة القدری داشتند كه اصول معارف و شریعت در آن، مقدر میگردیده، همچنانكه امور مادی یكسالة آنها نیز تعیین میشده است؛ اما با توجه به این مطلب كه لیلۀ القدر برای پیمبران و برگزیدگان امتها، به صورتهای مختلف بوده، با تكامل نبوت و شریعت، پیوسته كاملتر گردیده، تا آنكه قرآن جامع و كامل در آن، یكجا بر خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد.
ولی باز هم، لیلة القدرهایی وجود دارند، درست مثل رمضان كه هر ساله در حال تكرار شدن است؛ لیلة القدرها، جدا كردن امور و فرستادن آنها به وسیلة ملائكه و روح؛ همانطور كه در زمان رسول مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، تفریق امور و فرستادن آنها، صورت میگرفته، به طور یقین فرشتگان و روح، این امور را در آن برهة زمانی بر آن شخصیت بزرگوار نازل میكردهاند چرا كه از نظر قرآن، نزول ملائكه و روح، این حاملان امر، جز برای افراد خاصی امكانپذیر نیست: (یُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[13] و (و یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ) تا جایی كه به صراحت آن را مخصوص برگزیدة خلقت میشمرد: (وَكَذَلِكَ أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا)[14] پس احتمال نزول ملائكه و روح در شب قدر برای بالا بردن اعمال مؤمنین یا ورود در مجالس انس و همراهی آنان در عبادت، منتفی است؛ افزون بر اینكه لحنِ ( َنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا)[15] حاكی از امری فوقالعاده در این شب است كه باعث (وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ)[16] شده، در حالیكه نزول ملائكه برای احتمالات یاد شده، امری عادی است كه ممكن است در شبهای مبارك دیگری همچون شب نیمة شعبان و ... هم اتفاق بیفتد.
پس باید در شبهای قدر دیگر نیز، فرشتگان و روح بر كسی، نازل شوند و امر را بر وجود او عرضه، كشف یا تبیین و تحكیم كنند؛ كسی كه بیشترین سنخیت را با افراد دارای این مقام در گذشته و بالاخص وجود مبارك پیامبر عظیمالشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشد، یعنی كسی كه به افق نبوت، نزدیك باشد.
بنابراین شب قدر و تقدیر هر ساله، صاحبی دارد و این، چیزی غیر از فرمایش مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیه السلام نیست كه فرمود: (ان اللیلة القدر فی كل سنة و إنه ینزل فی تلك اللیلة امر السنة و ان لذلك الامر ولاة بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم).[17]
صاحبی كه تا زمانیكه آن شب مباركه، شب قدر و به عبارتی، ماه رمضانی هست؛ باید باشد.
صاحبی كه طبق آیات وحی باید محل نزول ملائكه و روح و از صاحبان امور باشد و همین وحی، تنزیل ملائكه و روح را بر چنین افرادی میشمارد: (یُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[18] و (إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ)[19] افرادی از بندگان شایسته خدا كه راه ایمان را به حقیقت برگزیده، تا آخر در آن ماندهاند؛ در كنار اینكه از صاحبان امور در جایگاه كسانی یاد میكند كه اطاعت آنان در كنار اطاعت خدا و رسول بزرگوارش است (أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ)[20] همانهایی كه اگر به آنها رجوع شود، منابع و معادن علوم در وجودشان كشف میگردد (وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ)[21] صاحبان اموری كه ملائكه در شبی كه (فیها یُفرَقُ كُلُّ أمرٍ حَكیمٍ)، آن را بر این وجوه الهی (فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ)[22] عرضه میدارند.
حال سؤال این است كه چه كسی ادعای ولایت و امری را برای خود یا دیگری دارد كه به وسیلة فرشتگان و روح بر او نازل شده است و میشود؟ آیا در میان جهانیان، كسانی غیر از سلالة نبوت، برگزیدگان رسالت و عترت بهترین آفریدة آفریدگار جهان هستند كه لباس (اِنّ الَّذینَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثم استَقاموا) را به زیباترین و كاملترین شكل بر تن كرده (وَ لباسُ التَّقوی ذلكَ خیرٌ) تا شایستة منزلگاه شدن نزول ملائكه و روح، گشته باشند برای دریافت امور كه اولی الأمری شوند كه اطاعت آنان بر تمامی بندگان و كائنات واجب است؟ اولی الأمری كه تا جهان هست، باید كسی از آنها باشد؛ چرا كه تا جهان هست، سال و ماه رمضان و شب مبارك قدری هست و تا این شب هست، باید محلی مقدس برای نزول تقدیسی ملائكه و روح باشد؛ از همین رهگذر است كه پنجمین معدن علم فرمود: «ای جماعت شیعه! با دشمن خود به سورة «انا انزلناه» محاجه كنید كه پیروز خواهید شد؛ پس سوگند به خدا! كه این سوره برای حجت خداوند تبارك و تعالی بعد از رسول صلی الله علیه و آله و سلم است؛ همانا این سوره مدرك دین شما و نهایت علم ماست؛ ای جماعت شیعه! با «حم و الكتاب المبین» بحث كنید؛ زیرا این آیه، اختصاص به والیان امر بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارد.[23]
به بیانی دیگر، هر كس قرآن را در جایگاه كلام خدا پذیرفت؛ همة سورهها و آیات آن را پذیرفته، تسلیم محض تمامی آنها گشته است.
پس لاجرم باید سورة قدر و از آن سوره، شب قدر و استمرار آن را تا روز قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، قبول این مسئله است كه در شب قدر، فرشتهها و روح از طرف پروردگار با هر امری، فرود میآیند و این امر، سرپرست و ولیّ میخواهد كه متولی آن امر باشد وگرنه كافر به بعض آیات قرآن خواهد بود كه در چنین صورتی، بنا بر بیان خود قرآن، كافر واقعی است (وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ ... أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا)[24]
شاید فرمایش پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم هم با توجه به این مطلب بوده، كه فرمود: «من انكر المهدی فقد كفر؛ هر كس وجود مهدی را انكار كند، رهسپار دیار كفر شده است». [25]
آری! امام مهدی(ع)، همان اولیالأمر زمانة ماست، كسی كه ملائكه و روح در برابر او فروتنی میكنند؛ از اعلی علیین آسمانها پایین آمده، تا به قرب او نایل شوند، عرض ادبی نمایند و دفتر تقدیر امور كائنات را نزد او بگشایند تا دستان مباركش، مهر تأیید بر آن زند، چرا كه خوب میدانند، بدون تصدیق او در سال آتی، هیچ پلكی بر هم نمیرود، هیچ برگی از درخت، فرو نمیافتد و حتی هیچ هدایت و گمراهی حاصل نمیشود؛ از این روست كه عدهای به امید نیم نگاهی از آن ولیّ مهربان، شب تقدیر خویش را با زمزمة عاشقانة «اللهم كن لولیك» سپری میكنند تا رسم عاشقی را به جا آورند؛ شكواییة هجران را در مینوردند؛ به امید وصل و دیدار، بیدار مینشینند تا از جام ظهور «سلام» تا «مطلع فجر» سرمست شوند.
بله! رمضان دعوت به ضیافتی است، ضیافتی برای تناول از مائدة تقوا، اما همة آنها، تنها نُزُلی است برای شبی، شبی برای بازیافتن خودِ گمشده، خودِ عاشقی كه هجرانی طولانی، او را از معشوق حقیقیاش دور داشته، تلنگری میطلبد؛ تا شروع كند؛ از تطاول مهجوری و درازی دوران دوری، شكوه كند؛ آرزوی ظهور صبح روشن وصال به امید رهایی از شب تاریكی هجران و غیبت را نماید و ....
پی نوشت :
[1]. سورة بقره، آیة185.
[2]. سورة دخان، آیة3.
[3]. سورة قدر، آیة1.
[4]. قاموس القرآن، سید علی اكبر قریشی؛ ج5، ص246ـ 248.
[5]. المیزان، سید محمد حسین طباطبایی؛ ج12، ص150 و 151.
[6]. نورالثقلین، عبد علی حویزی؛ ج8، ص265.
[7]. سورة یس، آیة59.
[8]. سورة ذاریات، آیة56.
[9]. سورة مجادله، آیة22.
[10]. همان.
[11]. سورة دخان، آیة4.
[12]. سورة قدر، آیة4.
[13]. نحل/2.
[14]. شوری/52.
[15]. قدر/4.
[16]. قدر/2.
[17]. اصول كافی، كلینی؛ ج1، باب فی شأن انا انزلناه، ص247 و بحارالانوار، علامه مجلسی؛ ج25، باب3، ص78.
[18]. نحل/2.
[19]. فصلت/30.
[20]. نساء/59.
[21]. نساء/83.
[22]. بقره/115.
[23]. اصول كافی، كلینی؛ ج1 و كتاب الحجۀ، باب فی شأن لیلة القدر، ص249.
[24]. نساء/150و 151.
[25]. بحارالانوار، علامه مجلسی؛ ج51، ص51.
از سویی دیگر، شبی مبارك، یعنی شب قدر را محملگاه نزول خود میشمرد: (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ)[2] و (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَة القدر)[3] قدری كه در لغت به معنای اندازه و اندازهگیری و تعیین است[4] و در اصطلاح، یعنی ویژگی هستی، وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن، یعنی اندازه و محدودة وجودی هر چیز؛[5] پس قرآن در شبی نازل شد كه همة مقدرات، تقدیر میگردد و قالب معیّن و اندازة خاص هر پدیده، روشن و اندازهگیری میشود، همچنانكه امام رضا علیه السلام در تبیین شب قدر فرمود: «لیلة القدر هی خیر من الف شهر و فیها یفرق كل امرحكیم و هو رأس السنة یقدر فیها مایكون فی السنة من خیر و شر و منفعة أو رزق أو أجل و لذلك سمّیت لیلة القدر».[6]
آری! شبی كه راه سعادت بشر در آن تعیین گردید و فرقانی نازل شد كه تا روز (وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ)[7] روز جدایی حق از باطل، چراغی شود برای همة آنهایی كه میخواهند، هدف هستیبخش خود را در (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)[8] امتثال بخشند تا او هم به پاس این ارادة آنها، نوری سبز را در یكی دیگر از این شبهای رمضانی تقدیر سرنوشت، در سرنوشت آنها قرار دهد. (وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ)[9] و اینگونه شود (وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ).[10]
بدیهی است كه هر سال، رمضانی دارد و نگاهی به سورة مباركة دخان و قدر نیز نشان میدهد كه هر رمضانی هم در خود، شبی مبارك به نام شب قدر دارد، چرا كه افعال مضارع «یفرق» و «تنزّل» در آیات (فِیهَا یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ)[11] و (تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ)[12] دلالت بر تكرار، بقا، تجدّد و دوام دارند؛ همچنانكه استفاده از «القدر» ـ كه معهود ذهنی بودن آن را نزد مخاطبان آیه بیان مینماید ـ معلوم میكند كه از همان زمان ـ كه بشر، آمادة فراگرفتن شریعت و قوانین گردید و به رشد و بلوغ رسیده، پیغمبران و گیرندگان وحی و الهام در میان مردم برانگیخته شدند ـ لیلة القدری داشتند كه اصول معارف و شریعت در آن، مقدر میگردیده، همچنانكه امور مادی یكسالة آنها نیز تعیین میشده است؛ اما با توجه به این مطلب كه لیلۀ القدر برای پیمبران و برگزیدگان امتها، به صورتهای مختلف بوده، با تكامل نبوت و شریعت، پیوسته كاملتر گردیده، تا آنكه قرآن جامع و كامل در آن، یكجا بر خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد.
ولی باز هم، لیلة القدرهایی وجود دارند، درست مثل رمضان كه هر ساله در حال تكرار شدن است؛ لیلة القدرها، جدا كردن امور و فرستادن آنها به وسیلة ملائكه و روح؛ همانطور كه در زمان رسول مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، تفریق امور و فرستادن آنها، صورت میگرفته، به طور یقین فرشتگان و روح، این امور را در آن برهة زمانی بر آن شخصیت بزرگوار نازل میكردهاند چرا كه از نظر قرآن، نزول ملائكه و روح، این حاملان امر، جز برای افراد خاصی امكانپذیر نیست: (یُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[13] و (و یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ) تا جایی كه به صراحت آن را مخصوص برگزیدة خلقت میشمرد: (وَكَذَلِكَ أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا)[14] پس احتمال نزول ملائكه و روح در شب قدر برای بالا بردن اعمال مؤمنین یا ورود در مجالس انس و همراهی آنان در عبادت، منتفی است؛ افزون بر اینكه لحنِ ( َنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا)[15] حاكی از امری فوقالعاده در این شب است كه باعث (وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ)[16] شده، در حالیكه نزول ملائكه برای احتمالات یاد شده، امری عادی است كه ممكن است در شبهای مبارك دیگری همچون شب نیمة شعبان و ... هم اتفاق بیفتد.
پس باید در شبهای قدر دیگر نیز، فرشتگان و روح بر كسی، نازل شوند و امر را بر وجود او عرضه، كشف یا تبیین و تحكیم كنند؛ كسی كه بیشترین سنخیت را با افراد دارای این مقام در گذشته و بالاخص وجود مبارك پیامبر عظیمالشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشد، یعنی كسی كه به افق نبوت، نزدیك باشد.
بنابراین شب قدر و تقدیر هر ساله، صاحبی دارد و این، چیزی غیر از فرمایش مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیه السلام نیست كه فرمود: (ان اللیلة القدر فی كل سنة و إنه ینزل فی تلك اللیلة امر السنة و ان لذلك الامر ولاة بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم).[17]
صاحبی كه تا زمانیكه آن شب مباركه، شب قدر و به عبارتی، ماه رمضانی هست؛ باید باشد.
صاحبی كه طبق آیات وحی باید محل نزول ملائكه و روح و از صاحبان امور باشد و همین وحی، تنزیل ملائكه و روح را بر چنین افرادی میشمارد: (یُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[18] و (إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ)[19] افرادی از بندگان شایسته خدا كه راه ایمان را به حقیقت برگزیده، تا آخر در آن ماندهاند؛ در كنار اینكه از صاحبان امور در جایگاه كسانی یاد میكند كه اطاعت آنان در كنار اطاعت خدا و رسول بزرگوارش است (أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ)[20] همانهایی كه اگر به آنها رجوع شود، منابع و معادن علوم در وجودشان كشف میگردد (وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ)[21] صاحبان اموری كه ملائكه در شبی كه (فیها یُفرَقُ كُلُّ أمرٍ حَكیمٍ)، آن را بر این وجوه الهی (فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ)[22] عرضه میدارند.
حال سؤال این است كه چه كسی ادعای ولایت و امری را برای خود یا دیگری دارد كه به وسیلة فرشتگان و روح بر او نازل شده است و میشود؟ آیا در میان جهانیان، كسانی غیر از سلالة نبوت، برگزیدگان رسالت و عترت بهترین آفریدة آفریدگار جهان هستند كه لباس (اِنّ الَّذینَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثم استَقاموا) را به زیباترین و كاملترین شكل بر تن كرده (وَ لباسُ التَّقوی ذلكَ خیرٌ) تا شایستة منزلگاه شدن نزول ملائكه و روح، گشته باشند برای دریافت امور كه اولی الأمری شوند كه اطاعت آنان بر تمامی بندگان و كائنات واجب است؟ اولی الأمری كه تا جهان هست، باید كسی از آنها باشد؛ چرا كه تا جهان هست، سال و ماه رمضان و شب مبارك قدری هست و تا این شب هست، باید محلی مقدس برای نزول تقدیسی ملائكه و روح باشد؛ از همین رهگذر است كه پنجمین معدن علم فرمود: «ای جماعت شیعه! با دشمن خود به سورة «انا انزلناه» محاجه كنید كه پیروز خواهید شد؛ پس سوگند به خدا! كه این سوره برای حجت خداوند تبارك و تعالی بعد از رسول صلی الله علیه و آله و سلم است؛ همانا این سوره مدرك دین شما و نهایت علم ماست؛ ای جماعت شیعه! با «حم و الكتاب المبین» بحث كنید؛ زیرا این آیه، اختصاص به والیان امر بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارد.[23]
به بیانی دیگر، هر كس قرآن را در جایگاه كلام خدا پذیرفت؛ همة سورهها و آیات آن را پذیرفته، تسلیم محض تمامی آنها گشته است.
پس لاجرم باید سورة قدر و از آن سوره، شب قدر و استمرار آن را تا روز قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، قبول این مسئله است كه در شب قدر، فرشتهها و روح از طرف پروردگار با هر امری، فرود میآیند و این امر، سرپرست و ولیّ میخواهد كه متولی آن امر باشد وگرنه كافر به بعض آیات قرآن خواهد بود كه در چنین صورتی، بنا بر بیان خود قرآن، كافر واقعی است (وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ ... أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا)[24]
شاید فرمایش پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم هم با توجه به این مطلب بوده، كه فرمود: «من انكر المهدی فقد كفر؛ هر كس وجود مهدی را انكار كند، رهسپار دیار كفر شده است». [25]
آری! امام مهدی(ع)، همان اولیالأمر زمانة ماست، كسی كه ملائكه و روح در برابر او فروتنی میكنند؛ از اعلی علیین آسمانها پایین آمده، تا به قرب او نایل شوند، عرض ادبی نمایند و دفتر تقدیر امور كائنات را نزد او بگشایند تا دستان مباركش، مهر تأیید بر آن زند، چرا كه خوب میدانند، بدون تصدیق او در سال آتی، هیچ پلكی بر هم نمیرود، هیچ برگی از درخت، فرو نمیافتد و حتی هیچ هدایت و گمراهی حاصل نمیشود؛ از این روست كه عدهای به امید نیم نگاهی از آن ولیّ مهربان، شب تقدیر خویش را با زمزمة عاشقانة «اللهم كن لولیك» سپری میكنند تا رسم عاشقی را به جا آورند؛ شكواییة هجران را در مینوردند؛ به امید وصل و دیدار، بیدار مینشینند تا از جام ظهور «سلام» تا «مطلع فجر» سرمست شوند.
بله! رمضان دعوت به ضیافتی است، ضیافتی برای تناول از مائدة تقوا، اما همة آنها، تنها نُزُلی است برای شبی، شبی برای بازیافتن خودِ گمشده، خودِ عاشقی كه هجرانی طولانی، او را از معشوق حقیقیاش دور داشته، تلنگری میطلبد؛ تا شروع كند؛ از تطاول مهجوری و درازی دوران دوری، شكوه كند؛ آرزوی ظهور صبح روشن وصال به امید رهایی از شب تاریكی هجران و غیبت را نماید و ....
پی نوشت :
[1]. سورة بقره، آیة185.
[2]. سورة دخان، آیة3.
[3]. سورة قدر، آیة1.
[4]. قاموس القرآن، سید علی اكبر قریشی؛ ج5، ص246ـ 248.
[5]. المیزان، سید محمد حسین طباطبایی؛ ج12، ص150 و 151.
[6]. نورالثقلین، عبد علی حویزی؛ ج8، ص265.
[7]. سورة یس، آیة59.
[8]. سورة ذاریات، آیة56.
[9]. سورة مجادله، آیة22.
[10]. همان.
[11]. سورة دخان، آیة4.
[12]. سورة قدر، آیة4.
[13]. نحل/2.
[14]. شوری/52.
[15]. قدر/4.
[16]. قدر/2.
[17]. اصول كافی، كلینی؛ ج1، باب فی شأن انا انزلناه، ص247 و بحارالانوار، علامه مجلسی؛ ج25، باب3، ص78.
[18]. نحل/2.
[19]. فصلت/30.
[20]. نساء/59.
[21]. نساء/83.
[22]. بقره/115.
[23]. اصول كافی، كلینی؛ ج1 و كتاب الحجۀ، باب فی شأن لیلة القدر، ص249.
[24]. نساء/150و 151.
[25]. بحارالانوار، علامه مجلسی؛ ج51، ص51.