سن مناسب برای ازدواج

saharnaz73

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهمترین دلیلش به نظر من قبل از مسائل اقتصادی، دختران.
یکم عزت نفس،فقط همین
قلب آدم پارکینگ نیست هرکی هروقت خواست بیاد پارک کنه،چند وقت بعدم بزاره بره.

به نظر شما ازدواج نکردن از عزت نفسه؟:surprised:
اگه این دخترخانوما عزت نفسشون بالاست پس چرا تن به این دوستیها میدن؟
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
به نظر شما ازدواج نکردن از عزت نفسه؟:surprised:
اگه این دخترخانوما عزت نفسشون بالاست پس چرا تن به این دوستیها میدن؟
نداشتن عزت نفس.
همینی که داری میگی.اصلا پسره نیاز نیست بره خواستگاری،همینجوری باهاش حاضره باشه.تازه یه سریا که میدونن پسره با چند نفر دیگه ام هست،بازم حاضرن...
 

saharnaz73

عضو جدید
کاربر ممتاز
نداشتن عزت نفس.
همینی که داری میگی.اصلا پسره نیاز نیست بره خواستگاری،همینجوری باهاش حاضره باشه.تازه یه سریا که میدونن پسره با چند نفر دیگه ام هست،بازم حاضرن...

خب منم میگم چرا این افراد حاضر به ازدواج نیستن ولی به این دوستیها تن میدن؟
این نشون میده که این افراد به ازدواج نیاز دارن ولی به دلایل متعددی که موضوع تحقیق منه نمیخوان یا نمیتونن ازدواج کنن......من دنبال این دلیل ها هستم.....
 

I'M SOMEONE

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان من انتظار داشتم راجع به این موضوع بیشتر بحث کنید تا به دلایل افزایش سن ازدواج برسیم........اینکه آیا جوونا واقعا علاقه ای به ازدواج ندارن یا عوامل دیگه ای در این موضوع دخیل اند؟
اگه واقعا علاقه ای به ازدواج ندارند پس چرا روابط آزاد و بی قید دخترها و پسرها روز به روز داره بیشتر میشه؟
علاقه به ازدواج ندارن
علاقه به ارتباط که دارن !!!!


ازدواج تعهد داره
مسئولیت داره
دردسر داره !
هزینه داره !!!
انتخاب بزرگیه ... خود این ترس داره
تو این عرف ... محدودیت داره ! هنوز خیلی از ماها موندیم بین یه تعهد سنگین قانونی و اجتماعی از اونورم جایی که دلمون گیره ... برای اغلبمون اینا می شه دو فیلد جدا !
و ...

طرف تو رابطه آزاد مجبور به تعهد نیست !
جز اینکه با هم خوش باشن ملزم به مسئولیتی نیست
هر جا دردسر شد می پیچونه و می ره ...
خرج و مخارج حاشیه ای و اضافی نداره ... مثل ازدواج نیست . مراسم و این خزعبلات
کافیه با یکی باشی که خوش بگذره ! همین . می شه یه پارامتر ! اما ازدواج 10 ها پارامتر داره که باید بسنجی ... دوستی موقته ، ازدواج دائمی ...
عرف ما هر چقدرم بسسسسسسسسسسسسسسسسسسته باشه اما وقتی می شه زیرآبی رفت !!! چرا خون دل خورد ؟! نه !؟!؟! ( دقیقن یه نفر به من می گفت ، می گفت وقتی برای ازدواجت هزار و یک باید و نباید مزخرف هست ، خب چرا قبل ازدواج خوشی هاتو نکنی !؟؟! پشیمون می شی بعد ازدواجت ها ! ... خودش از اینایی بود که پی تنوع و اینا بود .... هر وقت سیر شد می ره یه ازدواج برای بچه دار شدن و دم پیریش .... اینم یه سبکیه ! )

با وجود همه ی اینا ازدواج یه قشنگیای خاصی داره که در کنار همه ی سختیاش می ارزه ...

خودمو بگم بهت ؟!
من هم آمادگی ازدواجو حس می کردم از چند سال قبل هم دوست داشتم و انتخابم این هست نه روابط همینجوری .... منتها به قدری محدودیت وجود داره و مسائل مختلف که به طور ناخودآگاه گارد می گرفتم ... یعنی طوری شده بود که به خودمم دوست داشتم اینطور وانمود کنم که نمی خوام و علاقه ای ندارم و نه !!!
یه دلیلی دیگه که واقعا آدمو سرد می کنه بی هویتی ای هست که داره بیشتر و بیشتر می شه ...
آدما دیگه مثل قبل سر اعتقاداتشون پایبند نیستن ...
معلوم نیست طرف چند چنده !!!
معلوم نیست کدوم وریه !
از هر اعتقادی یه چیزی داره !!! شتر گاو پلنگه !
بالاخره نمی فهمی لاییکه یا مذهبی ! روشن فکره یا سنتی . حسابگره یا عاطفی . مقیده یا بی قید . دوستی می خواد یا ازدواج و ...
باور کن اینایی که حساسیتی رو خیلی مسائل ندارن و رله هستن راحت ترین آدمان تو این دوره !!! دغدغه ی ذهنی نداره که ! ... در لحظه و لذت طلب ! ... درست مثل یه کودک !!!!

این بلایی هست که داره سر ماها میاد ...
 

EECi

مدیر بازنشسته
علاقه به ازدواج ندارن
علاقه به ارتباط که دارن !!!!


ازدواج تعهد داره
مسئولیت داره
دردسر داره !
هزینه داره !!!
انتخاب بزرگیه ... خود این ترس داره
تو این عرف ... محدودیت داره ! هنوز خیلی از ماها موندیم بین یه تعهد سنگین قانونی و اجتماعی از اونورم جایی که دلمون گیره ... برای اغلبمون اینا می شه دو فیلد جدا !
و ...

طرف تو رابطه آزاد مجبور به تعهد نیست !
جز اینکه با هم خوش باشن ملزم به مسئولیتی نیست
هر جا دردسر شد می پیچونه و می ره ...
خرج و مخارج حاشیه ای و اضافی نداره ... مثل ازدواج نیست . مراسم و این خزعبلات
کافیه با یکی باشی که خوش بگذره ! همین . می شه یه پارامتر ! اما ازدواج 10 ها پارامتر داره که باید بسنجی ... دوستی موقته ، ازدواج دائمی ...
عرف ما هر چقدرم بسسسسسسسسسسسسسسسسسسته باشه اما وقتی می شه زیرآبی رفت !!! چرا خون دل خورد ؟! نه !؟!؟! ( دقیقن یه نفر به من می گفت ، می گفت وقتی برای ازدواجت هزار و یک باید و نباید مزخرف هست ، خب چرا قبل ازدواج خوشی هاتو نکنی !؟؟! پشیمون می شی بعد ازدواجت ها ! ... خودش از اینایی بود که پی تنوع و اینا بود .... هر وقت سیر شد می ره یه ازدواج برای بچه دار شدن و دم پیریش .... اینم یه سبکیه ! )

با وجود همه ی اینا ازدواج یه قشنگیای خاصی داره که در کنار همه ی سختیاش می ارزه ...

خودمو بگم بهت ؟!
من هم آمادگی ازدواجو حس می کردم از چند سال قبل هم دوست داشتم و انتخابم این هست نه روابط همینجوری .... منتها به قدری محدودیت وجود داره و مسائل مختلف که به طور ناخودآگاه گارد می گرفتم ... یعنی طوری شده بود که به خودمم دوست داشتم اینطور وانمود کنم که نمی خوام و علاقه ای ندارم و نه !!!
یه دلیلی دیگه که واقعا آدمو سرد می کنه بی هویتی ای هست که داره بیشتر و بیشتر می شه ...
آدما دیگه مثل قبل سر اعتقاداتشون پایبند نیستن ...
معلوم نیست طرف چند چنده !!!
معلوم نیست کدوم وریه !
از هر اعتقادی یه چیزی داره !!! شتر گاو پلنگه !
بالاخره نمی فهمی لاییکه یا مذهبی ! روشن فکره یا سنتی . حسابگره یا عاطفی . مقیده یا بی قید . دوستی می خواد یا ازدواج و ...
باور کن اینایی که حساسیتی رو خیلی مسائل ندارن و رله هستن راحت ترین آدمان تو این دوره !!! دغدغه ی ذهنی نداره که ! ... در لحظه و لذت طلب ! ... درست مثل یه کودک !!!!

این بلایی هست که داره سر ماها میاد ...

با شما موافقم

بزارید توضیحات شما رو خلاصه تر بگم
برای ازدواج باید به بلوغ فکری ، بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی رسید
شخصی که به بلوغ عاطفی برسه هدف از ازدواج و زندگی رو میدونه و میدونه لذت در رابطه های متعدد قبل ازدواج و خوشگذرونی به این شکل ، نیست .

البته یه جایی به نظر من اشتباه شده
ببینید هیچ وقت در بحث شناخت ازدواج روی کلمات نباید مانور داد!
دقیقا باید به دنبال مصداقش باشید

اینکه فردی میگه من روشنفکرم ، نباید شما قضاوت بکنید و طبق تعریفی که خودتون از روشنفکری دارید ، حساب کتاب کنید
دقیقا باید ازش بپرسید مثلا نظرش در مورد حق زن در مورد کار چیه . من ادم هایی رو دیدم که ادعای روشنفکری دارن ولی دچار اختلال بدبینی و شک هستن در نتیجه مخالف کار کردن زن هستن !

و یا

مثلا پسر نبایست از دختر بپرسه که به نظرتون قناعت خوبه ؟ اونم میگه خوب اره !! :D
باید اینطور بپرسه که در ماه چقدر خرج می کنه و برا چی خرج می کنه . بعد با تعریف قناعت در ذهنش بالا پایین کنه ببینه متناسب هست یا نه

اینطوری خیلی راحت میشه فهمید طرف مقابلتون واقعا چه باور هایی داره
وگرنه کلمات زیاد هم مهم نیستن . یکی می گفت لاییکه ولی هنوز تعریفی ازش نداشت!

دقت بکنید خیلی از مردم شعار های زیبا میدن ولی در عمل طور دیگه عمل می کنن ...
 
آخرین ویرایش:

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
علاقه به ازدواج ندارن
علاقه به ارتباط که دارن !!!!


ازدواج تعهد داره
مسئولیت داره
دردسر داره !
هزینه داره !!!
انتخاب بزرگیه ... خود این ترس داره
تو این عرف ... محدودیت داره ! هنوز خیلی از ماها موندیم بین یه تعهد سنگین قانونی و اجتماعی از اونورم جایی که دلمون گیره ... برای اغلبمون اینا می شه دو فیلد جدا !
و ...

طرف تو رابطه آزاد مجبور به تعهد نیست !
جز اینکه با هم خوش باشن ملزم به مسئولیتی نیست
هر جا دردسر شد می پیچونه و می ره ...
خرج و مخارج حاشیه ای و اضافی نداره ... مثل ازدواج نیست . مراسم و این خزعبلات
کافیه با یکی باشی که خوش بگذره ! همین . می شه یه پارامتر ! اما ازدواج 10 ها پارامتر داره که باید بسنجی ... دوستی موقته ، ازدواج دائمی ...
عرف ما هر چقدرم بسسسسسسسسسسسسسسسسسسته باشه اما وقتی می شه زیرآبی رفت !!! چرا خون دل خورد ؟! نه !؟!؟! ( دقیقن یه نفر به من می گفت ، می گفت وقتی برای ازدواجت هزار و یک باید و نباید مزخرف هست ، خب چرا قبل ازدواج خوشی هاتو نکنی !؟؟! پشیمون می شی بعد ازدواجت ها ! ... خودش از اینایی بود که پی تنوع و اینا بود .... هر وقت سیر شد می ره یه ازدواج برای بچه دار شدن و دم پیریش .... اینم یه سبکیه ! )

با وجود همه ی اینا ازدواج یه قشنگیای خاصی داره که در کنار همه ی سختیاش می ارزه ...

خودمو بگم بهت ؟!
من هم آمادگی ازدواجو حس می کردم از چند سال قبل هم دوست داشتم و انتخابم این هست نه روابط همینجوری .... منتها به قدری محدودیت وجود داره و مسائل مختلف که به طور ناخودآگاه گارد می گرفتم ... یعنی طوری شده بود که به خودمم دوست داشتم اینطور وانمود کنم که نمی خوام و علاقه ای ندارم و نه !!!
یه دلیلی دیگه که واقعا آدمو سرد می کنه بی هویتی ای هست که داره بیشتر و بیشتر می شه ...
آدما دیگه مثل قبل سر اعتقاداتشون پایبند نیستن ...
معلوم نیست طرف چند چنده !!!
معلوم نیست کدوم وریه !
از هر اعتقادی یه چیزی داره !!! شتر گاو پلنگه !
بالاخره نمی فهمی لاییکه یا مذهبی ! روشن فکره یا سنتی . حسابگره یا عاطفی . مقیده یا بی قید . دوستی می خواد یا ازدواج و ...
باور کن اینایی که حساسیتی رو خیلی مسائل ندارن و رله هستن راحت ترین آدمان تو این دوره !!! دغدغه ی ذهنی نداره که ! ... در لحظه و لذت طلب ! ... درست مثل یه کودک !!!!

این بلایی هست که داره سر ماها میاد ...
چیزایی که گفتین باور خیلی از افراد جامعه ماست.اما موقعی که میخوان نتیجه گیری کنین،نتیجه ش متفاوته با اونچه که در واقعیت اتفاق میفته.
دلیلش اینه که این حرفارو میزنه چون فکر میکنه زندگی قبل از ازدواج با زندگی بعد از ازدواج هیچ ارتباطی نداره و ما انسانها زندگی دو مرحله ای تجربه میکنیم.
درصورتی که زندگی بعد از ازدواجه ما،تابع مستقیمی از واقعیت ها،رفتار ها و عادات قبلمونه.یه آدم تنوع طلب یا خیلی عذر میخوام شهوت طلب قبل از ازدواج،یه دفعه معجزه روش اتفاق نمیفته که بعد ازدواجش بخواد یه آدم متعهد قابل اتکا باشه و فقط وجودشو خرج شوهرش کنه.حتی در مورد پسرا.
کسی که حریم های اخلاقی که هم در عرف ما هنوز وجود داره و هم در دین ما رو بشکنه بخاطر راحت طلبی یا تنوع طلبی یا هر توجیه دیگه ای،خیلی سخته که دوباره برای خودش اون حریمو ایجاد کنه.چون دیگه قبحی نداره براش.قبلا خیلی چیزا رو تجربه کرده.ممکنه فقط صورت این تنوع طلبی تغییر کنه.یعنی حالا پیش خودش بگه چون من متاهلم،نه دیگه در حده ... پس فقط در حده...

دلیل خیلی از اختلافات بعد از ازدواج و ناسازگاری ها هم دقیقا همینه.وقتی من آدم تنوع طلبیم،وقتی من قبل از ازدواجم با پسرای دیگه ایم رابطه دوستی داشتم،بعد از ازدواجم،با ایجاد کوچکترین مسئله ای،دنبال یافتن جایگزین هایی جز شوهرم میرم.حتی شاید بخاطر مقایسه هایی که فقط در ذهنم با افراد قبلی انجام میدم،(ممکنه اصلا واقعیت اون آدما اونی نبوده که من دیدم،اما به طور ناخودآگاه ...) نسبت به شوهرم بخاطر همین ذره ذره مسائلی که مهارت حل کردنشونو ندارم،اما واقعا مشکل دارم دلسرد شم.

خیلی از افراد متاسفانه حتی برمیگردن سراغ اون نفر یا نفرات قبلی.واسه همینه که میگم این دسته افراد نتیجه گیریشون صحیح نیست.هر کار خواستیم قبل ازدواج میکنیم،بعد ازدواجم نه خانی اومده نه خانی رفته،راحت زندگیمونو میکنیم.در واقع ازدواج ما،بالای 90% تابع مستقیمی از زمان مجردیه ماست.البته ممکنه هر انسانی اشتباه کنه و بعد همون قبل ازدواجش جبرانش کنه.

چند تا نکته در مورد تعهد :

1)ازدواج تعهد سنگین نداره.نه واسه اونی که تنوع طلبه.واسه یه آدم نرمال با احساسات عاطفی و جنسی متعارف.اتفاقا به نظر من همه ما آدما به این تعهده و احساس تعلق متقابل نیاز داریم.چیزیه که بهمون آرامش میده.

2)اگر همین تعهد نباشه،مثلا در همین رابطه های دوستی همواره انسان دارای استرس و ترس از دست دادن طرف مقابلشه.چرا؟چون میدونه تعهدی نیست.ممکنه هر لحظه طرد بشه و فقط با خاموش شدن گوشیه طرف مقابلش یا رفتن در بلک لیست،برای همیشه دستش از طرف کوتاه بشه.

ما ازدواج اینطور نیست.هم خود دو طرف میدونن که بالاخره یه زمانی بر یه اساس و معیاری همدیگرو انتخاب کردن،حالا که بخوان جدا بشن هم باید این تمایل به جداییو بر یه اساس دیگه ای مطرح کنن،در نهایت اگر واقعا میخوان جدا بشن،با اطلاع طرف مقابل و دونستن دلایل،این اتفاق میفته.از سر راه نیومده یا دستمال کاغذی نیست که بعد استفاده حتی بدون اطلاع دور ریخته بشه.

3)در طول رابطه،چون این ارتباط عموما پنهانیه،بخاطر نداشتن این تعهد، همیشه ترس از افشای ارتباط وجود داره.من وقتی ازدواج میکنم،نمیترسم ازینکه تا 2 نصف شب با شوهرم بیرون از خونه باشم.نه از خانواده،نه از جامعه،نه از نیروی انتظامی....چرا؟چون شوهرمه.چون همه میدونن ما همدیگرو انتخاب کردیم که واقعا با هم باشیم و نسبت به هم متعهدیم.خانوادم خیالشون راحته چون هر اتفاقی بیفته،من با همسرم هستم.دیگه مسئولیتی بیشتر از همسر من ندارن.اون همراه منه.یا وقتی خونه پدرم هستم،هیچ ابایی ندارم که همسرم بیاد خونمون و حتی پیشم بمونه.یه ارتباط در کمال آرامش که همه در جریانش هستن...

4)در یک رابطه پنهانی که من حتی از افشا شدنش هم میترسم،به هر دلیلی طرف مقابلم عوض شد!دیوونه شد!منظورم اینه که یه دفعه کاملا عصبی وخشن و غیر قابل کنترل شد،یه دفعه شروع کرد به آزار و اذیت من،یه دفعه رفت سراغ تهدید،یه دفعه اخلاقش عوض شد،اصلا خدای نکرده یه دفعه یه بلایی سر من آورد ....چون این رابطه هیچ گونه تعهدی توش نیست،به هیچ کس و هیچ جایی به طور ناخودآگاه نمیتونم اعتراض کنم.چون اگر اینکارو کنم،اولین متهم قبل از تشکیل هر دادگاهی خودمم.چرا که خودم حاضر شدم با آدمی که خودش هیچ تعهدی نسبت به من نخواست داشته باشه،بودم و ادامه دادم.

اما اگر این اتفاقات مشابه نسبت به همسر آدم اتفاق بیفته،چون تعهد وجود داره،نه تنها دیگران و خانوادم بهم حق میدن،بلکه میتونم اقدام علنی در جهت گرفتن حقم داشته باشم.چون من به طرف مقابلم تعهد داشتم.همسرش بودم.چه دلیلی داره که بدون هیچ هزینه ای هر بلایی خواست سرم بیاره و من حتی صدام در نیاد.

این تعهد ،آرامش بخشه.قدرت میده.خصوصا برای زن.زن بیشتر به دنبال عشق و رابطه پایداره نسبت به مرد.
 
آخرین ویرایش:

I'M SOMEONE

عضو جدید
کاربر ممتاز
با شما موافقم


البته یه جایی به نظر من اشتباه شده
ببینید هیچ وقت در بحث شناخت ازدواج روی کلمات نباید مانور داد!
دقیقا باید به دنبال مصداقش باشید


اینطوری خیلی راحت میشه فهمید طرف مقابلتون واقعا چه باور هایی داره
وگرنه کلمات زیاد هم مهم نیستن . یکی می گفت لاییکه ولی هنوز تعریفی ازش نداشت!

دقت بکنید خیلی از مردم شعار های زیبا میدن ولی در عمل طور دیگه عمل می کنن ...
خیلی خیلی اشاره ی خوب و به جایی بود :)

چیزایی که گفتین باور خیلی از افراد جامعه ماست.اما موقعی که میخوان نتیجه گیری کنین،نتیجه ش متفاوته با اونچه که در واقعیت اتفاق میفته.
دلیلش اینه که این حرفارو میزنه چون فکر میکنه زندگی قبل از ازدواج با زندگی بعد از ازدواج هیچ ارتباطی نداره و ما انسانها زندگی دو مرحله ای تجربه میکنیم.
درصورتی که زندگی بعد از ازدواجه ما،تابع مستقیمی از واقعیت ها،رفتار ها و عادات قبلمونه.یه آدم تنوع طلب یا خیلی عذر میخوام شهوت طلب قبل از ازدواج،یه دفعه معجزه روش اتفاق نمیفته که بعد ازدواجش بخواد یه آدم متعهد قابل اتکا باشه و فقط وجودشو خرج شوهرش کنه.حتی در مورد پسرا.
کسی که حریم های اخلاقی که هم در عرف ما هنوز وجود داره و هم در دین ما رو بشکنه بخاطر راحت طلبی یا تنوع طلبی یا هر توجیه دیگه ای،خیلی سخته که دوباره برای خودش اون حریمو ایجاد کنه.چون دیگه قبحی نداره براش.قبلا خیلی چیزا رو تجربه کرده.ممکنه فقط صورت این تنوع طلبی تغییر کنه.یعنی حالا پیش خودش بگه چون من متاهلم،نه دیگه در حده ... پس فقط در حده...

دلیل خیلی از اختلافات بعد از ازدواج و ناسازگاری ها هم دقیقا همینه.وقتی من آدم تنوع طلبیم،وقتی من قبل از ازدواجم با پسرای دیگه ایم رابطه دوستی داشتم،بعد از ازدواجم،با ایجاد کوچکترین مسئله ای،دنبال یافتن جایگزین هایی جز شوهرم میرم.حتی شاید بخاطر مقایسه هایی که فقط در ذهنم با افراد قبلی انجام میدم،(ممکنه اصلا واقعیت اون آدما اونی نبوده که من دیدم،اما به طور ناخودآگاه ...) نسبت به شوهرم بخاطر همین ذره ذره مسائلی که مهارت حل کردنشونو ندارم،اما واقعا مشکل دارم دلسرد شم.

خیلی از افراد متاسفانه حتی برمیگردن سراغ اون نفر یا نفرات قبلی.واسه همینه که میگم این دسته افراد نتیجه گیریشون صحیح نیست.هر کار خواستیم قبل ازدواج میکنیم،بعد ازدواجم نه خانی اومده نه خانی رفته،راحت زندگیمونو میکنیم.در واقع ازدواج ما،بالای 90% تابع مستقیمی از زمان مجردیه ماست.البته ممکنه هر انسانی اشتباه کنه و بعد همون قبل ازدواجش جبرانش کنه.

چند تا نکته در مورد تعهد :

1)ازدواج تعهد سنگین نداره.نه واسه اونی که تنوع طلبه.واسه یه آدم نرمال با احساسات عاطفی و جنسی متعارف.اتفاقا به نظر من همه ما آدما به این تعهده و احساس تعلق متقابل نیاز داریم.چیزیه که بهمون آرامش میده.

2)اگر همین تعهد نباشه،مثلا در همین رابطه های دوستی همواره انسان دارای استرس و ترس از دست دادن طرف مقابلشه.چرا؟چون میدونه تعهدی نیست.ممکنه هر لحظه طرد بشه و فقط با خاموش شدن گوشیه طرف مقابلش یا رفتن در بلک لیست،برای همیشه دستش از طرف کوتاه بشه.

ما ازدواج اینطور نیست.هم خود دو طرف میدونن که بالاخره یه زمانی بر یه اساس و معیاری همدیگرو انتخاب کردن،حالا که بخوان جدا بشن هم باید این تمایل به جداییو بر یه اساس دیگه ای مطرح کنن،در نهایت اگر واقعا میخوان جدا بشن،با اطلاع طرف مقابل و دونستن دلایل،این اتفاق میفته.از سر راه نیومده یا دستمال کاغذی نیست که بعد استفاده حتی بدون اطلاع دور ریخته بشه.

3)در طول رابطه،چون این ارتباط عموما پنهانیه،بخاطر نداشتن این تعهد، همیشه ترس از افشای ارتباط وجود داره.من وقتی ازدواج میکنم،نمیترسم ازینکه تا 2 نصف شب با شوهرم بیرون از خونه باشم.نه از خانواده،نه از جامعه،نه از نیروی انتظامی....چرا؟چون شوهرمه.چون همه میدونن ما همدیگرو انتخاب کردیم که واقعا با هم باشیم و نسبت به هم متعهدیم.خانوادم خیالشون راحته چون هر اتفاقی بیفته،من با همسرم هستم.دیگه مسئولیتی بیشتر از همسر من ندارن.اون همراه منه.یا وقتی خونه پدرم هستم،هیچ ابایی ندارم که همسرم بیاد خونمون و حتی پیشم بمونه.یه ارتباط در کمال آرامش که همه در جریانش هستن...

4)در یک رابطه پنهانی که من حتی از افشا شدنش هم میترسم،به هر دلیلی طرف مقابلم عوض شد!دیوونه شد!منظورم اینه که یه دفعه کاملا عصبی وخشن و غیر قابل کنترل شد،یه دفعه شروع کرد به آزار و اذیت من،یه دفعه رفت سراغ تهدید،یه دفعه اخلاقش عوض شد،اصلا خدای نکرده یه دفعه یه بلایی سر من آورد ....چون این رابطه هیچ گونه تعهدی توش نیست،به هیچ کس و هیچ جایی به طور ناخودآگاه نمیتونم اعتراض کنم.چون اگر اینکارو کنم،اولین متهم قبل از تشکیل هر دادگاهی خودمم.چرا که خودم حاضر شدم با آدمی که خودش هیچ تعهدی نسبت به من نخواست داشته باشه،بودم و ادامه دادم.

اما اگر این اتفاقات مشابه نسبت به همسر آدم اتفاق بیفته،چون تعهد وجود داره،نه تنها دیگران و خانوادم بهم حق میدن،بلکه میتونم اقدام علنی در جهت گرفتن حقم داشته باشم.چون من به طرف مقابلم تعهد داشتم.همسرش بودم.چه دلیلی داره که بدون هیچ هزینه ای هر بلایی خواست سرم بیاره و من حتی صدام در نیاد.

این تعهد ،آرامش بخشه.قدرت میده.خصوصا برای زن.زن بیشتر به دنبال عشق و رابطه پایداره نسبت به مرد.
صحبتات درسته زینب جان
اما متوجه نشدم اینا رو چرا در جواب به حرفای من نوشتی ؟!
نکاتی که به ذهنم می رسه :
باور افراد جامعه اگه بود که بهش عمل می کردن ! باور چیزیه که بهش عمل می کنیم، اگه نه حرف که لقلقه ی زبونه ...
آدم تنوع طلب آشغال براش مرحله ی یک و دو نداره ! ازدواج و قبل و بعدش نداره . ازدواج برای اینا یه نقاب . اصن خودشونم قبل ازدواج می دونن که برای بعد ازدواج چه نقشه هایی کشیدن و برنامه دارن !
آره خب اینا یه درصد محدودی از جامعه هستن که بیمارن و صحبت ما آدمایی هستن با وضعیت نرمال و متعارف
در مورد بخش آخر صحبتات ، خب من خودم پیرو مکتب فکری ای هستم که توش خصوصیات روحی زنانه و مردانه تعریف می شه و قائل به تفاوت های بین دو جنس هست ( از این نظر شبیه تفکر سنتی هاست و تقریبا خیلی ها گارد می گیرن وقتی نظراتمو مطرح می کنم )
اما با این وجود نمی پسندم که بگیم تعهد و عشق و پایدار بودن رابطه خاص زن هست
به نظر من یه آدم سالم دنبال تعهد و عشق و رابطه پایدار هست
حالا چی باعث می شه درصد تعهد و این ها بین خانوما بیشتر باشه نسبت به آقایون؟ بر می گرده به سیستم تربیت و باور های عمومی جامعه + اینکه در کنارش قائل به تفاوت های روحی و شخصیتی زن و مرد هم هستم . ولی می خوام بگم هر دو موثره
یه مرد سالم هم تعهد می خواد از همسرش و خودش هم متعهد می شه - حتی بدون اینکه چماق بالای سرش باشه !

جدای از این
نمی دونم بحث تعهد چرا باز شده این وسط
ولی خب اینو قبول دارم که آدم سالم با تعهد مشکلی نداره !
منتها خیلی رک بهت بگم که خود من ( نمی شناسی منو ... اگه نه شاید یه خط هم در جواب کامنتم نمی نوشتی اگه روحیه ی خود منو می شناختی ... ) گاهی به قدری اذیت می شم و بقیه پا تو کفشم می کنن و حس می کنم ای بابا ! سر این مسئله ی ساده و شخصی به هزار نفر باید جواب پس بدم و ... که نخوام هم تمایل به یاغی شدن دارم !!! یعنی می گم به جهنم !
اینا تو ذهنم میاد ... من، با روحیات خاص خودم ...
اینجور مواقع با خودم فکر می کنم من اینم ، پس بقیه تکلیفشون چیه !؟؟!

شاید دلیل رفتار خیلی از جوونا هوس بازی نیست
خشمه ! اعتراضه ! استیصاله چون انتخاب دیگه ای ندارن !!!


ببین چقدر فرهنگ عوض شده ، حتی همون عرفی که تو ازش دم می زنی داره زیر و رو می شه ... بهتر بگم داره خراب می شه ! ( روند مثبتی من نمی بینم ... )
وقتی من یه موضع مشخص دارم (تقریبا حسم اینه مثل هم فکر می کنیم ) و 100% هم میدونم درسته منتها می بینم که دیگه جوابگو نیست ! یک درصد احتمال بده که از مسیرم برگردم ! نه چون غلطه ، چون مجبور شدم !!! حالا حساب کن من نوعی چقدر باید محکم باشم که سر جام وایستم - طعنه بشنوم !!! ( الان دیگه خاله خان باجی ها هم نسخه می پیچن ! ) اذیت بشم ، برچسب روم بخوره ، قضاوت بشم ( نمی دونی چه دردی داره وقتی می بینی یه نفر با ادعای اعتقادات بالا تو رو زیر سوال می بره بابت همون اعتقاداتی که خودش ازش دم می زنه !!! ... یعنی احساس می کنی دلت سوخته تا تهههههههههههههه ! اونم از نوع درجه 3 !!! ) اینا یه طرف ، خودتم بالاخره آدمی و سنگ نیستی دیگه ... کشش خودتم از اینور ... به نظرت این جنگ چقدر ادامه پیدا می کنه !؟ چقدر دووم میاره طرف ؟! چقدر تو این شرایط سخت امیدوار باقی می مونه ؟!
رک بهت بگم وقتی قیاس به نفس می کنم و حس و حال خودمو می سنجم می بینم ظرفیت پذیرش رابطه خارج از ازدواجو دارم از یه آشنایی ساده و تفکر باز تر که چیز معقول و مناسبی هم هست بگیر تا حتی خود هرزگی و از اون بدترش !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تاییدشون نمی کنم . ابدا" !
اما می خوام بگم درکشون می کنم ...
نمی دونم البته ...
شاید انقدری که من رنجیده شدم سر این جریانات کسی دیگه نرنجیده ... ( هر بار می گم دیگه سر تاپیکای اینجوری پست نزارم باز نمی دونم چرا میام و می نویسم ... هر چیم می گم یه کمم سبک نمی شم ! اگر برام مهم نبود و بی قید بودم که غم نداشتم خلاص ! الان نمی دونی چه حالیم ... ) شاید حرفای منو جور دیگه برداشت کنی ... نفهمی منو ... در هر صورت بحث این دوستمون و من این نیست که بی تعهد بشیم !( که اومدی برام از لزوم تعهد نوشتی ) بحث اینه که چرا اینجوری می شه !؟
که به نظر من فرضن بفهمیمم دردی دوا نمی شه !
مثکه باید اینجوری بشه اصن !!! ...

یه نکته ایم به استارتر تاپیک ، نظر یک روانشناس بود تو تهران با 10-12 سال سابقه ... و اطلاعات بالا ...
ایشون می گفت تعداد افرادی که می تونن اما نمی خوان بیشتره از اونایی که نمی تونن اما می خوان ازدواج کنن !!!
به نظر من تحقیقتو دو بخش کن
بخش اول باید ببینی چند نفر می خوان و شرایطش نیست - چند نفر شرایطشو دارن اما ترجیحشون رابطه های دیگه هست
مرحله ی بعد یکی از این دو گروه کیس استادی های تو میشن که اونا رو هم جداگانه بررسی کن ببین دلایلشون چیه
ضمنن بهتره چند تایی پرسش نامه درست کنی و تو یه فضای واقعی و نه مجازی بدی مردم پر کنن !!! ( حتی 30-40 تا هم جواب می ده ! کارتم دقیق و علمی می شه )
جامعه آماریت هم مشخص می شه ! مثلا بگو دانشجو های معماری دانشگاه فلان ! یا نه ، مثلا رنج سنی 22 تا 30 ، دانشجو یا ...
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نظر من:
23 تا 30 برای مردان
20 تا 28 برای دخترها
نه اینکه بقیش نامناسب باسب باشن.اینا به نظرم محدوده بهترینهاست
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
خیلی خیلی اشاره ی خوب و به جایی بود :)


صحبتات درسته زینب جان
اما متوجه نشدم اینا رو چرا در جواب به حرفای من نوشتی ؟!
نکاتی که به ذهنم می رسه :
باور افراد جامعه اگه بود که بهش عمل می کردن ! باور چیزیه که بهش عمل می کنیم، اگه نه حرف که لقلقه ی زبونه ...
آدم تنوع طلب آشغال براش مرحله ی یک و دو نداره ! ازدواج و قبل و بعدش نداره . ازدواج برای اینا یه نقاب . اصن خودشونم قبل ازدواج می دونن که برای بعد ازدواج چه نقشه هایی کشیدن و برنامه دارن !
آره خب اینا یه درصد محدودی از جامعه هستن که بیمارن و صحبت ما آدمایی هستن با وضعیت نرمال و متعارف
در مورد بخش آخر صحبتات ، خب من خودم پیرو مکتب فکری ای هستم که توش خصوصیات روحی زنانه و مردانه تعریف می شه و قائل به تفاوت های بین دو جنس هست ( از این نظر شبیه تفکر سنتی هاست و تقریبا خیلی ها گارد می گیرن وقتی نظراتمو مطرح می کنم )
اما با این وجود نمی پسندم که بگیم تعهد و عشق و پایدار بودن رابطه خاص زن هست
به نظر من یه آدم سالم دنبال تعهد و عشق و رابطه پایدار هست
حالا چی باعث می شه درصد تعهد و این ها بین خانوما بیشتر باشه نسبت به آقایون؟ بر می گرده به سیستم تربیت و باور های عمومی جامعه + اینکه در کنارش قائل به تفاوت های روحی و شخصیتی زن و مرد هم هستم . ولی می خوام بگم هر دو موثره
یه مرد سالم هم تعهد می خواد از همسرش و خودش هم متعهد می شه - حتی بدون اینکه چماق بالای سرش باشه !

جدای از این
نمی دونم بحث تعهد چرا باز شده این وسط
ولی خب اینو قبول دارم که آدم سالم با تعهد مشکلی نداره !
منتها خیلی رک بهت بگم که خود من ( نمی شناسی منو ... اگه نه شاید یه خط هم در جواب کامنتم نمی نوشتی اگه روحیه ی خود منو می شناختی ... ) گاهی به قدری اذیت می شم و بقیه پا تو کفشم می کنن و حس می کنم ای بابا ! سر این مسئله ی ساده و شخصی به هزار نفر باید جواب پس بدم و ... که نخوام هم تمایل به یاغی شدن دارم !!! یعنی می گم به جهنم !
اینا تو ذهنم میاد ... من، با روحیات خاص خودم ...
اینجور مواقع با خودم فکر می کنم من اینم ، پس بقیه تکلیفشون چیه !؟؟!

شاید دلیل رفتار خیلی از جوونا هوس بازی نیست
خشمه ! اعتراضه ! استیصاله چون انتخاب دیگه ای ندارن !!!


ببین چقدر فرهنگ عوض شده ، حتی همون عرفی که تو ازش دم می زنی داره زیر و رو می شه ... بهتر بگم داره خراب می شه ! ( روند مثبتی من نمی بینم ... )
وقتی من یه موضع مشخص دارم (تقریبا حسم اینه مثل هم فکر می کنیم ) و 100% هم میدونم درسته منتها می بینم که دیگه جوابگو نیست ! یک درصد احتمال بده که از مسیرم برگردم ! نه چون غلطه ، چون مجبور شدم !!! حالا حساب کن من نوعی چقدر باید محکم باشم که سر جام وایستم - طعنه بشنوم !!! ( الان دیگه خاله خان باجی ها هم نسخه می پیچن ! ) اذیت بشم ، برچسب روم بخوره ، قضاوت بشم ( نمی دونی چه دردی داره وقتی می بینی یه نفر با ادعای اعتقادات بالا تو رو زیر سوال می بره بابت همون اعتقاداتی که خودش ازش دم می زنه !!! ... یعنی احساس می کنی دلت سوخته تا تهههههههههههههه ! اونم از نوع درجه 3 !!! ) اینا یه طرف ، خودتم بالاخره آدمی و سنگ نیستی دیگه ... کشش خودتم از اینور ... به نظرت این جنگ چقدر ادامه پیدا می کنه !؟ چقدر دووم میاره طرف ؟! چقدر تو این شرایط سخت امیدوار باقی می مونه ؟!
رک بهت بگم وقتی قیاس به نفس می کنم و حس و حال خودمو می سنجم می بینم ظرفیت پذیرش رابطه خارج از ازدواجو دارم از یه آشنایی ساده و تفکر باز تر که چیز معقول و مناسبی هم هست بگیر تا حتی خود هرزگی و از اون بدترش !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تاییدشون نمی کنم . ابدا" !
اما می خوام بگم درکشون می کنم ...
نمی دونم البته ...
شاید انقدری که من رنجیده شدم سر این جریانات کسی دیگه نرنجیده ... ( هر بار می گم دیگه سر تاپیکای اینجوری پست نزارم باز نمی دونم چرا میام و می نویسم ... هر چیم می گم یه کمم سبک نمی شم ! اگر برام مهم نبود و بی قید بودم که غم نداشتم خلاص ! الان نمی دونی چه حالیم ... ) شاید حرفای منو جور دیگه برداشت کنی ... نفهمی منو ... در هر صورت بحث این دوستمون و من این نیست که بی تعهد بشیم !( که اومدی برام از لزوم تعهد نوشتی ) بحث اینه که چرا اینجوری می شه !؟
که به نظر من فرضن بفهمیمم دردی دوا نمی شه !
مثکه باید اینجوری بشه اصن !!! ...

یه نکته ایم به استارتر تاپیک ، نظر یک روانشناس بود تو تهران با 10-12 سال سابقه ... و اطلاعات بالا ...
ایشون می گفت تعداد افرادی که می تونن اما نمی خوان بیشتره از اونایی که نمی تونن اما می خوان ازدواج کنن !!!
به نظر من تحقیقتو دو بخش کن
بخش اول باید ببینی چند نفر می خوان و شرایطش نیست - چند نفر شرایطشو دارن اما ترجیحشون رابطه های دیگه هست
مرحله ی بعد یکی از این دو گروه کیس استادی های تو میشن که اونا رو هم جداگانه بررسی کن ببین دلایلشون چیه
ضمنن بهتره چند تایی پرسش نامه درست کنی و تو یه فضای واقعی و نه مجازی بدی مردم پر کنن !!! ( حتی 30-40 تا هم جواب می ده ! کارتم دقیق و علمی می شه )
جامعه آماریت هم مشخص می شه ! مثلا بگو دانشجو های معماری دانشگاه فلان ! یا نه ، مثلا رنج سنی 22 تا 30 ، دانشجو یا ...
قبول دارم حرفاتو...
ممکنه یه سری کارایی که داریم میکنیم،خودمونم درست بودنشو قبول نداشته باشیم.اما با توجیهاتی به انجام دادنش ادامه میدیم.
یکیش ممکنه همین لجبازی باشه.یعنی بخاطر یه سری مسائل دیگه که فکر میکنیم نمیتونیم یا اصلا نمیخوایم حلش کنیم،میفتیم رو دور ... .خیلی رک بگم.همین ارتباط با جنس مخالف.به هر دلیلی(مانع تراشی خونواده،نداشتن خواستگار خوب،و از همه مهمتر بالابودن سطح توقعات خودمون)ازدواج نمیکنیم.اما این نیاز نابود شدنی نیست.سرکوب شدنی هم نیست.اکثریت آدما از راه های نادرست میرن سراغ ارضای نیازشون.اما هستن آدمایی که تلاش میکنن در حد توان خودشون،با صبر و استقامت و فراهم کردن شرایط ازدواج،از خودشون شروع کنن.
ببین من خودم دوران مجردیه فوق العاده آزادی داشتم.آزادی که شاید خودم برای بچه م در این حد فراهم نکنم.انقدر بعضی وقتا زیاد میشد که خودم به خونوادم اعتراض میکردم!که یعنی چی!شماها در مورد من چی فکر کردین.(هستی دیگه.پولم که داری.امکاناتم که داری.خونه هم که داری.اگه کاری داشتی،زنگ بزن!!!!!!!)
فوق العاده هم کله م بوی قورمه سبزی میداد.3 نصف شب به راحتی سوار ماشین حمل و نقل عمومی میشدمو از یه شهر میرفتم یه شهر دیگه!اصلا انگار نه انگار که رفتن یه دختر تنها،اونم 3 نصف شب،تنها یکی از احمقانه ترین کارهاییه که میتونه انجام بشه.اونم نه با ماشین خودم!خونوادمم همیشه دلشون به این خوش بود که موبایلم روشنه!کاری داشتن،زنگ میزنن.
میخوام بهت بگم این حرفایی که میزنم،حرفایی نیست که کسی با چماق تو سرم فرو کرده باشه.واقعا چیزیه که خودم بهش رسیدم.یعنی از محدودیت،اجبار و لجبازی به اینا نرسیدم.اون حرفایی که در مورد تعهد زدم بزرگترین مسئله ارتباطه که به نظرم تاوانش واقعا سنگینه.هم برای پسرا و هم دخترا.
هیچکدوم از ماها توانایی زدن دکمه دیلیت در مغزمون برای فراموش کردن گذشته مونو نداریم.تجربه کردن هرچیزی بخاطر لجبازی با دیگران یا هر توجیه دیگه ای،خیله خب قبول،اما ذخیره شدنش در ذهنمون و تاثیر نا خودآگاهش بر حال و آیندمون چی؟
اینکه اطرافیان ما به هردلیلی عرضه ندارن یا بلد نیستن یا نمیفهمن یا نمیتونن درست حرف بزنن،دلیل نمیشه که خودمون هم خودمونو به نفهمی بزنیم.اونا مارو مجبور میکنن،چون کسی راه دیگه ای بهشون یاد نداده.شاید هیچوقت راه درست ارتباطی رو نفهمن،اما ما همینجوری به این لجبازی بچه گانه ادامه بدیم؟

من میگم حداقل حساب نفع و زیان خودمونو کنیم.خدا هم نه،دین هم نه،جامعه و دیگران هم نه،فقط و فقط وفقط خودمون.ته ته ته هرچی خود خواهیه.
چیزی که من در اطرافم بین پسرا و دخترا میبینم اینه که دارن به بازی احمقانه ای ادامه میدن که قربانی اولو آخرش خودشونن.حتی خودشون خودشونم نمیخوان.آخه چرا؟
 

I'M SOMEONE

عضو جدید
کاربر ممتاز
من میگم حداقل حساب نفع و زیان خودمونو کنیم.خدا هم نه،دین هم نه،جامعه و دیگران هم نه،فقط و فقط وفقط خودمون.ته ته ته هرچی خود خواهیه.
چیزی که من در اطرافم بین پسرا و دخترا میبینم اینه که دارن به بازی احمقانه ای ادامه میدن که قربانی اولو آخرش خودشونن.حتی خودشون خودشونم نمیخوان.آخه چرا؟

BIG LIKE !
اینکه باید و نباید از یه چماق تو سر تبدیل بشه به یه کنترلر درونی
یه سری گزاره ی باید و نباید گنگ برای طرف تبدیل بشه به یه درست و غلط درونی که بهش باور داره - حق انتخابم که داره
این بهترین حالته


خیلی ها هم هستن که آخرش به همین می رسن منتها با آزمون و خطا ( بین دوستای خودم دیدم دقیقن همین موردو ... تجربه هایی داشت از 18 تا 25 و آزادانه هم فکر می کرد، الان بعد ازدواجش پشیمون بود و معتقد بود بهتر بود اون تجربیات رو نمی داشت ولی خب به نظر من اون تجربه ها براش لازم بود و بخشی از رشد ش ... )

به نظر من بعضی ها لحظه ی حال براشون مهم تر از اینده هست !
این میشه یه منطق کودکانه البته ... تهش سرخوردگی هست
آینده رو دیدن می شه بالغ بودن ! کنترل کردن شرایط می شه بالغ ...
سرکوب هم می شه والد ! اینم سرخوردگی داره ... ( کودک - بالغ والد اریک برن منظورم هست )
البته یه عده ای که انتخابشون این سبک ارتباطی هست ( تجربه پشت تجربه ) و خب اینا بحثشون جداست ها !
یعنی من هر چقدر این تیپ آدما رو بهشون فکر کردم آخرش نفهمیدم چجوریه روحیه شون ! با خودم می گم لابد اینا یه گونه ای از آدمن متفاوت از من !!!!
منم ذاتا زیاد فکر می کنم خب ... با خودم می گم شاید اصن درگیر مسائلشون نمی شن ! ... نمی دونم !
یعنی اینکه چطور می شه فرت و فرت رابطه داشت و ضربه نخورد ، وابسته نشد اما لذت برد و ... رو من نمی فهمم !!! ولی باور کن این تیپ آدما هم هستن !!!
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
BIG LIKE !
اینکه باید و نباید از یه چماق تو سر تبدیل بشه به یه کنترلر درونی
یه سری گزاره ی باید و نباید گنگ برای طرف تبدیل بشه به یه درست و غلط درونی که بهش باور داره - حق انتخابم که داره
این بهترین حالته


خیلی ها هم هستن که آخرش به همین می رسن منتها با آزمون و خطا ( بین دوستای خودم دیدم دقیقن همین موردو ... تجربه هایی داشت از 18 تا 25 و آزادانه هم فکر می کرد، الان بعد ازدواجش پشیمون بود و معتقد بود بهتر بود اون تجربیات رو نمی داشت ولی خب به نظر من اون تجربه ها براش لازم بود و بخشی از رشد ش ... )

به نظر من بعضی ها لحظه ی حال براشون مهم تر از اینده هست !
این میشه یه منطق کودکانه البته ... تهش سرخوردگی هست
آینده رو دیدن می شه بالغ بودن ! کنترل کردن شرایط می شه بالغ ...
سرکوب هم می شه والد ! اینم سرخوردگی داره ... ( کودک - بالغ والد اریک برن منظورم هست )
البته یه عده ای که انتخابشون این سبک ارتباطی هست ( تجربه پشت تجربه ) و خب اینا بحثشون جداست ها !
یعنی من هر چقدر این تیپ آدما رو بهشون فکر کردم آخرش نفهمیدم چجوریه روحیه شون ! با خودم می گم لابد اینا یه گونه ای از آدمن متفاوت از من !!!!
منم ذاتا زیاد فکر می کنم خب ... با خودم می گم شاید اصن درگیر مسائلشون نمی شن ! ... نمی دونم !
یعنی اینکه چطور می شه فرت و فرت رابطه داشت و ضربه نخورد ، وابسته نشد اما لذت برد و ... رو من نمی فهمم !!! ولی باور کن این تیپ آدما هم هستن !!!
محاله ضربه نخورن.
ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون نمیتونیم مقایسه کنیم.
هر روز تنش،هر روز در انتظار مبادا ها ،تردید ها و طرد شدن ها....لذتی تلخ....تشنگی و آب شور!
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
در حال حاضر با شرایط الان:
برای خانوم ها بین 25 تا 30
برای آقایون بین 30 تا 35
توی این سن ها، درس و دانشگاه تموم شده، تفکرها منطقی تر شده، شغل و درآمد تقریبا مشخص شده، تفریحات دوران جوانی هم تاحدودی انجام شده. یعنی تقریبا به ثبات نسبی شخصیتی و اجتماعی رسیدن.
 

Similar threads

بالا