سلام احمد آقا خوبید؟قربانت محمد رضای عزیزم
خدا رو شکر میگذرد...
تو خوبی داداشی؟![]()
سلام داداشی خوبی؟سلام آقا رضا...سلام فائزه خانم....
آقا رضا شما بودی هفته پیش در مورد درس عملیات و آبیاری فشاری و قطره ای . اینا با هم بحث میکردیم؟
سلام احمد آقا خوبید؟قربانت محمد رضای عزیزم
خدا رو شکر میگذرد...
تو خوبی داداشی؟![]()
سلام داداشی خوبی؟سلام آقا رضا...سلام فائزه خانم....
آقا رضا شما بودی هفته پیش در مورد درس عملیات و آبیاری فشاری و قطره ای . اینا با هم بحث میکردیم؟
آبجی مگه تو درس و مخش نداری؟!سلام داداشی خوبی؟
سلام به روی ماهت، به چشمون سیاهت، و به بقیه جاهات...سلام آقا رضا...سلام فائزه خانم....
آقا رضا شما بودی هفته پیش در مورد درس عملیات و آبیاری فشاری و قطره ای . اینا با هم بحث میکردیم؟
خدا رو شکر خوبم دوست عزیزسلام احمد آقا خوبید؟
علیاحضرت که افسونه
راستی یه سوال چرا جملتو مینویسی بعد 10 تا اینتر میزنی و اخرش یک نقطه میزاری؟![]()
آبجی مگه تو درس و مخش نداری؟!![]()
خداروشکرخدا رو شکر خوبم دوست عزیز
شما خوب هستی انشالله؟![]()
افسون علیا حضرت کوچیکه!
میتونی حدس بزنی...
ببخشید fgni بود، الان یادم اومد!!! ولی کاش تو بودی!!!!سلام به روی ماهت، به چشمون سیاهت، و به بقیه جاهات...
من نبودم متاسفانه!
بله بله...در خدمتم...این جمید که حواس نمیذاره یه بند میگه پاشو بریم کار دریم!!!! آخه کار مهمتر از آقا رضا؟؟؟راستی یه کاری میتونی انجام بدی امیرمسعود؟
الو الو... هستی؟
امیر... امیر... ... ... رضا!
به اقا حمید سلام برسونبله بله...در خدمتم...این جمید که حواس نمیذاره یه بند میگه پاشو بریم کار دریم!!!! آخه کار مهمتر از آقا رضا؟؟؟
چه با احساس....روزی روزگاری گنجشکی بود که از مال دنیا تنها یک لانه داشت.
روزی طوفانی درنوردید و لانه ی گنجشک را ویرانه کرد.
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزها گذشت و گنجشك تصمیم گرفت که با خدا هیچ نگوید . [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت " . می اید ، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود :[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]" [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با من بگو از انچه سنگینی سینه توست ." گنجشك گفت " لانه كوچكی داشتم ، ارامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خدا گفت " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. انگاه تو از كمین مار پر گشودی . گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خدا گفت " و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتماز تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی.[/FONT]![]()
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پ.ن. خدای مهربونم به خاطر همه ی روزهایی که در زندگیم تنها لانه ام را از من گرفتی شکرت.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif].[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif].[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif].[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و کاش ما انسانهامی دانستیم که تو چقدر بزرگی.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و کاش ناشکری های ما را نادیده بگیری.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]![]()
بله....حتما!به اقا حمید سلام برسون
روزی روزگاری گنجشکی بود که از مال دنیا تنها یک لانه داشت.
روزی طوفانی درنوردید و لانه ی گنجشک را ویرانه کرد.
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزها گذشت و گنجشك تصمیم گرفت که با خدا هیچ نگوید . [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت " . می اید ، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود :[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]" [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با من بگو از انچه سنگینی سینه توست ." گنجشك گفت " لانه كوچكی داشتم ، ارامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خدا گفت " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. انگاه تو از كمین مار پر گشودی . گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خدا گفت " و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتماز تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی.[/FONT]![]()
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پ.ن. خدای مهربونم به خاطر همه ی روزهایی که در زندگیم تنها لانه ام را از من گرفتی شکرت.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif].[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif].[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif].[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و کاش ما انسانهامی دانستیم که تو چقدر بزرگی.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و کاش ناشکری های ما را نادیده بگیری.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]![]()
من نگفتمش تو یه وبلاگی دیدمچه با احساس....
بله....حتما!![]()
خواهش میکنم البته دست نویسندش درد نکنهخیلی خیلی مرسیییییییییییییییییییییییییییی واقعا زیبا بود و تو هم خیلی خوب و بااحساس گفتیش گلممممممممممم![]()
میسی این داستانو نیدونم کی نوشته حتی اس امسش هم هست ولی تو یه وبلاگی دیدم خوشم اومد گذاشتم اینجاسلام مر متگر جوان داستان شما خيلي زيبا بود اگر كمي فكر كنيم ميبينيم كه خدا با ما هم همين كار را كرده و ما هم كار اين گنجشك نا مطلع از حوادث را ميكنيم من دوست دارم كه همه دنيا به جاي اينكه اين قدر ناله بكنند كمي بيشتر به اتفاق فكر كنند
پس چیکار کنم!!! خودت میدونی دیگه!من نگفتمش تو یه وبلاگی دیدم
چرا اینجور میکنی؟![]()
شرمنده میکنید!!!!!من به شما اقا امير سلام ميكنم
پس بگو من چیکار کنم؟پس چیکار کنم!!! خودت میدونی دیگه!
عجب دقتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!پس بگو من چیکار کنم؟
راستی رنگ امضات مبارک![]()
بچه مگه تو کلاس نداری؟ پاشو اومدم خدمتت!!!! یالله گفتی؟؟ آبجی خودتو جمع کن نامحرم اومد!!!یا الله!
.
سلام علیکم...
امیر مگه دستم بهت نرسه ... شبنم جونم سلام میرسونه قیافتومیکنی؟؟؟
یه پوستی ازت بکنم!
همچین بزنم تو فکت که فکت 5/6 دور, دور گردنت بچرخه!
عجب دقتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چیکار کنم دستور الهه خانمه!!! نیست که یکم اونوری تشریف دارن!!!!
بچه مگه تو کلاس نداری؟ پاشو اومدم خدمتت!!!! یالله گفتی؟؟ آبجی خودتو جمع کن نامحرم اومد!!!
منو دست کم گرفتیعجب دقتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چیکار کنم دستور الهه خانمه!!! نیست که یکم اونوری تشریف دارن!!!!
چشم داداشی اقا حمید نیا تو تا من چادرمو بپوشمبچه مگه تو کلاس نداری؟ پاشو اومدم خدمتت!!!! یالله گفتی؟؟ آبجی خودتو جمع کن نامحرم اومد!!!
تا چشت دراد!
دقتش عین یوزپلنگه توی شکار!