دختر بد...ولی من چشامو نبستم و دیدم چی گفتی
کی تحویلت نگرفتیم..... عزیزم فرصت بده بهمون....
خوب کردی....امشب جشن صفحه دوهزاره... همه باید باشن![]()
سلام به روی ماهت..به چشمای سیاهت...راستی سلام ...![]()
مال من تازه شده 650!!!!صفحه دو هزارپس من چرا هنوز تو نهصد و هفتاد موندم
سلام اقا شما يه خورده مشكوك ميزني اول كه سلامتو بعدا ميكني دوم چراغاتو خاموش كردي سوم چرا نميگي تو با الهام چيكار ميكنين كه باهم سر مي رسين
مال منم 20تاییه...پس چرا 650ام من؟؟؟آخه تو هم مثل من صفحه هات بیست تائیه![]()
دستت درد نکنه...برا کمک به phyto بود![]()
برا کمک به phyto بود![]()
آره خب...نمیدونم ...
عجیبه !![]()
آن روز ها زمین سترون ثمر نداشت
یک تل خاک بود و جز این مختصر نداشت
آدم هنوز داخل بازنده ها نبود
حوا هوای وسوسه بازی به سر نداشت
نمرود ادعای خدایی نکرده بود
زرتشت از تقدس آتش خبر نداشت
مریم هنوز باکره و نیل بی خراش
موسی عصای معجزه ,عیسی پدر نداشت
*
وقتی خدا سرود ازل را ترانه کرد
غیر از غزل به قالب دیگر نظر نداشت
هر روز کار شعر شدن را ادامه داد
دست از سر تخیل و تصویر بر نداشت
وقتی تمام دفتر خود را سیاه کرد
برگی سپید جز دل پاک بشر نداشت
استاد بیت آخر خود را که می نوشت
غیر از سه حرف اسم خودش بیشتر نداشت
*
او عشق , خط سوم خودش را تمام کرد
آن خط سومی که به جز درد سر نداشت
سحری که در نظاره لیلی نهفته بود
ای کاش بر اراده ی مجنون اثر نداشت
دستی که طرح چهره ی یوسف کشیده بود
انگار از وجود زلیخا خبر نداشت
مرسي من فكر كردم از خودته گفتم يه شاعر به جمع شاعرا اضافه شده البته ميدونم شعر كار ميكني رضا هم شعر ميگهنظرتون چیه؟؟؟؟
اسم این کتاب (تشنج کلمات) و یه مجمو عه غزل هستش و شاعرش هم جناب آقای صالح سجادی هستن![]()
از اينكه چند صفحه كشيدي جلو دستت درد نكنهبرا کمک به phyto بود![]()
از اينكه چند صفحه كشيدي جلو دستت درد نكنه
اسیه جان اوارتارت خیلی باحاله....خیلی خوشم امد....
برو لب ساحل اسم منم بنویس بیار واسم.... البته جوری بنویس که یه کوچولو اب بیاد روش....سریعا عکسشو بگیر که پاک نشه....
زنان به خوبي مردان ميتوانند اسرار را حفظ كنند ولي به يكديگر مي گويند تا در حفظ آن شريك باشند