زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید



 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
تظاهر مي كنم
به خوب ديدن ...
خوب ديدنت !
بيشتر از آنچه فكرش را بكني ...

وانمود مي كني
براي ديده شدن
خوب ديده شدن !
بيشتر از آنچه فكرش را بكنم ...

تظاهر مي كنيم ...
وانمود مي كنيم ...
چشمانمان را مي بنديم !
.
.
.
و اي كاش نمي بستيم !!!
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
تظاهر مي كنم
به خوب ديدن ...
خوب ديدنت !
بيشتر از آنچه فكرش را بكني ...

وانمود مي كني
براي ديده شدن
خوب ديده شدن !
بيشتر از آنچه فكرش را بكنم ...

تظاهر مي كنيم ...
وانمود مي كنيم ...
چشمانمان را مي بنديم !
.
.
.
و اي كاش نمي بستيم !!!


جواب سلام واجب بوووداااااااااااااا
موکوشومت!

بچه ها چرا تخم مرغ ها + مرغ ها .... در هنگامی که پخته شدند..... نه عطر دارند نه طعم؟!!؟!؟
چرا اینقدر بی مزه شدن! قبلا بهشون ذرت میدادند حداقل یه کم خوشرنگ تر میشد! اما الان اونم نیست! نمیدونم بهشون چی میدن میخورن !!! فکر کنم مرغ هایی که میرن کرم میخورن ... هم تخم مرغشون خوش مزه تره هم گوشتشون....
خیلی وقته بی مزه هستن و بی مزه شدن!؟
بازم بهشون آمپول میزنن!
نمیدونم بعضی چیزا آدم باید از مزش خوشش بیاد که بارها امتحانش کنه///// اما اینا کلاً بی مزه هستن... نه خوشمزه میشن و نه بد مزه! مثل آب میمونن! فکر کنم کم کم باید برم سمت غاز+اردک و از این جور جورنورا!
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
مرگ مادر و دختر در هتل
جام جم آنلاين: در پي فرو ريختن بخشي از سالن غذاخوري يكي از هتل‌هاي مشهد، مادر و دختري هنگام صبحانه خوردن، به عمق چاه افتاده و جان خود را از دست دادند.

به گزارش جام‌جم، ساعت 9 بامداد ديروز يكي از كاركنان هتل آپارتماني در مشهد در تماس با سامانه 125 آتش‌نشاني و 115 اورژانس خبر داد، در پي فرو ريختن كف سالن غذاخوري هتل، يك مادر و دختر درون چاهي كه زير سالن بوده، افتاده‌اند و جان ديگر مسافران نيز در خطر است.
در پي اين تماس، يك گروه از اورژانس و آتش‌نشان‌هاي ايستگاه‌هاي 2 و 24 عازم محل حادثه در خيابان دانش شرقي شدند.
سقوط دو زن به عمق پنج متري چاه فاضلاب
آتش‌نشان‌ها مشاهده كردند يك حلقه چاه فاضلاب به عمق پنج متر كه در زير سالن غذاخوري هتل بوده، فروكش كرده و دو نفر از مسافران به درون آن سقوط كرده‌اند.
به اين ترتيب آتش‌نشان‌ها با ايمن‌سازي محل، و تلاش گسترده، هر دوي آنها را از درون آب بيرون آوردند؛ اين در حالي بود كه دختر جوان جان باخته بود و مادرش با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كرد.
در پي اين حادثه، بلافاصله زن ميانسال به بيمارستان امدادي مشهد انتقال يافت اما با وجود تلاش پزشكان او نيز جانش را از دست داد.
به دنبال مرگ اين مادر و دختر،پرونده‌اي در اين باره تشكيل و در تحقيق از شاهدان حادثه معلوم شد، آنها از چند روز پيش همراه ديگر اعضاي خانواده‌شان از شهركرد براي زيارت به مشهد سفر كرده بودند و روز حادثه قصد داشتند پس از خوردن صبحانه همراه ديگر اعضاي خانواده‌شان به شهر خود بازگردند كه جان خود را از دست داده‌اند.
بنابراين گزارش، با دستور قضايي بازپرس دادسراي عمومي و انقلاب مشهد، تحقيقات براي مشخص شدن علت اين حادثه و مقصران آن آغاز شده است.
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
جواب سلام واجب بوووداااااااااااااا
موکوشومت!

بچه ها چرا تخم مرغ ها + مرغ ها .... در هنگامی که پخته شدند..... نه عطر دارند نه طعم؟!!؟!؟
چرا اینقدر بی مزه شدن! قبلا بهشون ذرت میدادند حداقل یه کم خوشرنگ تر میشد! اما الان اونم نیست! نمیدونم بهشون چی میدن میخورن !!! فکر کنم مرغ هایی که میرن کرم میخورن ... هم تخم مرغشون خوش مزه تره هم گوشتشون....
خیلی وقته بی مزه هستن و بی مزه شدن!؟
بازم بهشون آمپول میزنن!
نمیدونم بعضی چیزا آدم باید از مزش خوشش بیاد که بارها امتحانش کنه///// اما اینا کلاً بی مزه هستن... نه خوشمزه میشن و نه بد مزه! مثل آب میمونن! فکر کنم کم کم باید برم سمت غاز+اردک و از این جور جورنورا!
سلاممممممممممممممممممممممممممممم
خوب یکم بهش ادویه بزن و رب خوشمزه شه
:D
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرگ مادر و دختر در هتل
جام جم آنلاين: در پي فرو ريختن بخشي از سالن غذاخوري يكي از هتل‌هاي مشهد، مادر و دختري هنگام صبحانه خوردن، به عمق چاه افتاده و جان خود را از دست دادند.

به گزارش جام‌جم، ساعت 9 بامداد ديروز يكي از كاركنان هتل آپارتماني در مشهد در تماس با سامانه 125 آتش‌نشاني و 115 اورژانس خبر داد، در پي فرو ريختن كف سالن غذاخوري هتل، يك مادر و دختر درون چاهي كه زير سالن بوده، افتاده‌اند و جان ديگر مسافران نيز در خطر است.
در پي اين تماس، يك گروه از اورژانس و آتش‌نشان‌هاي ايستگاه‌هاي 2 و 24 عازم محل حادثه در خيابان دانش شرقي شدند.
سقوط دو زن به عمق پنج متري چاه فاضلاب
آتش‌نشان‌ها مشاهده كردند يك حلقه چاه فاضلاب به عمق پنج متر كه در زير سالن غذاخوري هتل بوده، فروكش كرده و دو نفر از مسافران به درون آن سقوط كرده‌اند.
به اين ترتيب آتش‌نشان‌ها با ايمن‌سازي محل، و تلاش گسترده، هر دوي آنها را از درون آب بيرون آوردند؛ اين در حالي بود كه دختر جوان جان باخته بود و مادرش با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كرد.
در پي اين حادثه، بلافاصله زن ميانسال به بيمارستان امدادي مشهد انتقال يافت اما با وجود تلاش پزشكان او نيز جانش را از دست داد.
به دنبال مرگ اين مادر و دختر،پرونده‌اي در اين باره تشكيل و در تحقيق از شاهدان حادثه معلوم شد، آنها از چند روز پيش همراه ديگر اعضاي خانواده‌شان از شهركرد براي زيارت به مشهد سفر كرده بودند و روز حادثه قصد داشتند پس از خوردن صبحانه همراه ديگر اعضاي خانواده‌شان به شهر خود بازگردند كه جان خود را از دست داده‌اند.
بنابراين گزارش، با دستور قضايي بازپرس دادسراي عمومي و انقلاب مشهد، تحقيقات براي مشخص شدن علت اين حادثه و مقصران آن آغاز شده است.
ما دیگه امنیت جانی نداریمممممم:cry:
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
سلاممممممممممممممممممممممممممممم
خوب یکم بهش ادویه بزن و رب خوشمزه شه
:D


چقدر؟!؟!؟؟! پوکیدیم از بس ادویه و رب زدیم بابا !!!
تازشم یکی بهم گفت همینجا زردچوبه ببندم دستم... دستم زرد شده! اما خوب نشده :D هر کی هر آزمایشی داشت ما موووششیییم !!!بیاد امتحان کنه! :D
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه شروع شد !

آری قصه خیلی وقت است که شروع شده ...

و من وُ تو

شخصیت های اول ودوم و چندم این قصه ایم !

که بدون طرحی

در اين روزهاي مبهم

پیش می رویم

اما تا به کجا ؟!...
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر؟!؟!؟؟! پوکیدیم از بس ادویه و رب زدیم بابا !!!
تازشم یکی بهم گفت همینجا زردچوبه ببندم دستم... دستم زرد شده! اما خوب نشده :D هر کی هر آزمایشی داشت ما موووششیییم !!!بیاد امتحان کنه! :D
شنونده باید عاقل باشه خوب....
اصلا زردچوبه که مال درده
خوب بود با مامانتون یک مشورتی میکردین هرچی باشه تجربه دارن
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ماه را
بيش‌تر از همه دوست مي‌داشتي ...

و حالا

ماه هر شب

تو را به ياد من مي‌‌آورد !

مي‌خواهم فراموشت كنم ...

اما اين ماه

با هيچ دستمالي

از پنجره‌ها پاك نمي‌شود ...!
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
نور شمع ها افتاده میان چشم هایش ...

چشم می بندد تا آرزو کند ...


من نیز می بندم تا دعا کنم...که یکی از آرزوهایش باشم !

چشم که بازمیکنم

با دمی

تمام شمع های امیدم را خاموش کرده ...

با آرزوهایی دیگر ...

تنها یک لبخند تلخ مانده روی لبم ...

و اینهمه امید خاموش ...

و منی که برای آرزوهایش دست میزنم ...!
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...

چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست
 

ReD_CoDE

متخصص REVIT
کاربر ممتاز
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...

چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست

عشقم عشق مورچه!
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها
چیزی کم می آید در من
مدام !
چیزی شبیه همان گرمایی که
تسخیر می کند
من و بودنم را ...
و من پر می شوم از تو
و هرچه به تو مربوط می شود !
این روزها
چیزی زیاد می شود در من
چیزی شبیه دلتنگی ...
از جنس خواستن تو
و تکرار می کند نام تو را در من ...
این روزها
دلداری می دهم دلم را !
و می گویم
این راه دور
کوتاه می شود! کوتاه ...
باور کن !
دست های او در راهند ...!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا