زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!
- شروع کننده موضوع Phyto
- تاریخ شروع
- وضعیت
سلام آقا افشین گل وگلابمی بینم آموزشی بلاخره تموم شد
خوبی امیر جان ؟
بله ...
آموزشی هم تموم شد ...
سربازی هم تموم میشه ...
زندگی هم تموم میشه ...
کلا همه چی تموم میشه
آخرین باری که یادمه به خونم تشنه بودی ...
خوبی ؟
شرمنده همتون که نمیتونم بمونم باید برم شب بهتون خوش بگذره
فال حافظ خواستین برین پی ام بزارین فردا براتون میگیرم
اینم ادرسش یکی بره برا بقیه بگیره http://www.aviny.com/falhafez/index.aspx
فال حافظ خواستین برین پی ام بزارین فردا براتون میگیرم
اینم ادرسش یکی بره برا بقیه بگیره http://www.aviny.com/falhafez/index.aspx
خوبی امیر جان ؟
بله ...
آموزشی هم تموم شد ...
سربازی هم تموم میشه ...
زندگی هم تموم میشه ...
کلا همه چی تموم میشه
.
.
.
می گم خب حالا تعریف کن ببینیم چطور بود . حتما کلی خاطره جمع کردی
تو سرباز شدي و ما بي خبريمدرود بر محمد عزیز
خوبی ؟
در حال سپری کردن دوره مقدس سربازی هستم ...
عجب
آش خور شدي
كجا
امريه شدي؟
من باغبان بزرگم؟؟؟؟چه باحال
خوشم اوم از این اصطلاح
اقا یه قانون از این به بعد من باغبان بزرگماااا نبینم کسی چیزی بگه ..افتاد؟؟؟؟
مو بُگُم؟!!!!
تو آموزشي روزي كه مي خواستيم بريم مانور آخرش
هوا گرم بود و رفتيم تو ني زار علف زار
تو قمقه چند حبه قند ريختم تا گلوكوز تامين بشه برا پياده روي
رفتيم تو علف زار گفتن استتار كار كنيد
من هم رفتم زير يه بوته بزرگ و خوابيدم تا دستور از بالا برسه
هوا شديد گرم بود منم از شدت گرما در قمقمه رو باز كردم آب ريختم رو صورتم تا باد كه مياد خنك بشم
يهو ديدم جمعيت مگس و پشه اطرافم زياد شد، شستم خبر دار شد اتفاقي افتاده
وسط دستور اختفا و استتار بود كه بلند شدم و دويدم
فرمانده
خلاصه آفتاب قند رو تجزيه كرد و صورتم سوخت و پوست اندازي
[=BAW705;2989143]
تو آموزشي روزي كه مي خواستيم بريم مانور آخرش
هوا گرم بود و رفتيم تو ني زار علف زار
تو قمقه چند حبه قند ريختم تا گلوكوز تامين بشه برا پياده روي
رفتيم تو علف زار گفتن استتار كار كنيد
من هم رفتم زير يه بوته بزرگ و خوابيدم تا دستور از بالا برسه
هوا شديد گرم بود منم از شدت گرما در قمقمه رو باز كردم آب ريختم رو صورتم تا باد كه مياد خنك بشم
يهو ديدم جمعيت مگس و پشه اطرافم زياد شد، شستم خبر دار شد اتفاقي افتاده
وسط دستور اختفا و استتار بود كه بلند شدم و دويدم
فرمانده
خلاصه آفتاب قند رو تجزيه كرد و صورتم سوخت و پوست اندازي
[=BAW705;2989143]
می گم خب حالا تعریف کن ببینیم چطور بود . حتما کلی خاطره جمع کردی
ای وای حواسم نبود تو نه باغبون کوچیکی نه باغبون بزرگ، نه افشین نه محمد... شرمنده شدم
خوبی امیر خان جان؟ چه خبر از بلند آسمان؟
ببخشید دوستان
سرعت نتم خیلی پایینه
با اجازتون من برم ...
شبتون بخیر و شادی
بسلامت افشین جان
ببخشید دوستان سرعت نتم خیلی پایینه با اجازتون من برم ...
شبتون بخیر و شادی
به سلامت. شبت قشنگ
عزیزان دلم، رخصت...
ببخشید دوستان
سرعت نتم خیلی پایینه
با اجازتون من برم ...
شبتون بخیر و شادی
خداحافظ جناب سروان
اي جان چه خوشش اومد ها
... افتاد
خالی نبند! اول پُرش کن مدیون نشی... اون نوار سبزت نشون میشه چقدر پیدایی!
از کی؟ از کجا؟ کی؟
مو بُگُم؟!!!!
تو آموزشي روزي كه مي خواستيم بريم مانور آخرش
هوا گرم بود و رفتيم تو ني زار علف زار
تو قمقه چند حبه قند ريختم تا گلوكوز تامين بشه برا پياده روي
رفتيم تو علف زار گفتن استتار كار كنيد
من هم رفتم زير يه بوته بزرگ و خوابيدم تا دستور از بالا برسه
هوا شديد گرم بود منم از شدت گرما در قمقمه رو باز كردم آب ريختم رو صورتم تا باد كه مياد خنك بشم
يهو ديدم جمعيت مگس و پشه اطرافم زياد شد، شستم خبر دار شد اتفاقي افتاده
وسط دستور اختفا و استتار بود كه بلند شدم و دويدم
فرمانده
خلاصه آفتاب قند رو تجزيه كرد و صورتم سوخت و پوست اندازي
[=BAW705;2989143]
خیلی باحال بود
)
افران
گندم ز گندم جو ز جو
شرمنده اشتراکم ترکییییییییید
قربونت . خبر که .... سوخت هواپیما گرون شده زیاد نمی تونم بپرم
- وضعیت