زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
به دل نگیر اگه که بی تحمل ام

به دل نگیر اگه که بی تحمل ام

بخشیدمت اگر به فکر رفتنی، اگه کنار من تنها تر از منی


به دل نگیر اگه که بی تحمل ام، تنهام بذار برو بخشیدمت گلم


تو میری و دوباره من از بی قراری میگذرم


از شب من رد می شی و از خواب گریه می پرم


بی تو شکوفه می کنم تو فصلی از نیاز و غم



کنار رد پای تو ویرونی مو حس می کنم



نه تو به من دل می سپری نه من شبیه تو می شم


چیزی نمونده از من و دستهای مثل آتیشم



بخشیدمت اگر به فکر رفتنی، اگه کنار من تنها تر از منی



به دل نگیر اگه که بی تحمل ام، تنهام بذار برو بخشیدمت گلم
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
از من نگذر نمی تونم

از من نگذر نمی تونم

عاشق تر از قبل ام بمون تو پیشم


دور از چشمهات هرگز آروم نمی شم


عاشق شدن خوبه اگه عشق تو باشه


تنهام نذار تا بی تو دنیام از هم نپاشه


از من نگذر نمی تونم


چون وابسته است به تو جونم


محتاجم به نفسهات و



آخه دور از دستهات تو زندونم


نزدیک اگر باشی غرق تو می شم


دور از چشمهات هرگز آروم نمی شم


از غم دلم دوره آخه تویی امیدم


دیگه دوریت محاله واست جونم و میدم
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
دروغه

دروغه

همه میگن که تو رفتی، همه میگن که تو نیستی
همه میگن که دوباره، دل تنگم و شکستی
دروغه


چجوری دلت می اومد، من و اینجوری ببینی
با ستاره ها چه نزدیک، من و تو دوری ببینی
همه گفتن که تو رفتی، ولی گفتم که
دروغه


همه میگن که عجیبه، اگر منتظر بمونم
همه حرفاشون دروغه، تا ابد اینجا می مونم
بی تو با اسمت عزیزم، اینجا خیلی سوت و کوره
ولی خوب عیبی نداره، دل من خیلی صبوره
همه میگن که تو رفتی، همه میگن که تو نیستی
همه میگن که دوباره، دل تنگم و شکستی
دروغه
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
هر شب حرم دستهاتو به آغوشم بدهکارم

هر شب حرم دستهاتو به آغوشم بدهکارم

سراب رد پای تو، کجای جاده پیدا شد

کجا دستهاتو گم کردم، که پایان من اینجا شد


کجای قصه خوابیدی، که من تو گریه بیدارم


که هر شب حرم دستهاتو، به آغوشم بدهکارم


تو با دلتنگی های من، تو با این جاده همدستی


تظاهر کن ازم دوری، تظاهر میکنم هستی
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
حالا تو نبودم، بگو در چه حالی؟

حالا تو نبودم، بگو در چه حالی؟

رگ خواب این دل، تو دست تو بده


ترک های قلبم ، شکست تو بوده


من و با یه لبخند، به ابرا کشوندی


با یک قطره اشکت، به آتیش کشوندی


مدارا نکردی، با دلواپسیم و


ندیده گرفتی، غم بی کسیم و



با این آرزویی، که بی تو محاله


یه شب خواب آروم، فقط یک خیاله


چقدر حیف این عشق، همینجوری هدر شه


یکی از من و تو، بره در به در شه


باید سر کنم با، همین جای خالی


حالا تو نبودم، بگو در چه حالی؟
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
دلم برات تنگ شده دوست من ... !

دلم برات تنگ شده دوست من ... !

ازت پرسيدم : تو دوست من شدي يا من دوست تو ؟ كدوممون زود تر اون يكي رو به دوستی انتخاب كرد ؟ اول من بودم كه به تو گفتم « دوست من » يا تو بودي ؟‌


نگام كردي و جواب ندادي !


بهت گفتم : اصلا اين دوستي كه ميگن چي هست ؟ اين حس دوستي از كجا پيدا شده ؟ از كجا فهميديم كه بايد با هم دوست باشيم ؟


نگام كردي و جواب ندادي !


يادم نمياد ٫ شايد اولين باري كه حس كردم حرفي براي گفتن بهت دارم يا شايد اولين باري كه دلم برات تنگ شد ٫‌فكر كردم كه با هم دوست شديم ....
شبي كه روي پشت بوم خوابگاه نشستيم و گوش دادي ٫‌ گوش دادي و حرفي نزدي ٫‌من به خودم گفتم : باز هم اعتماد يك طرفه ٫‌باز هم يك انتخاب اشتباه ٫‌باز هم ترديد و شك ٫‌اما هيچ وقت ندونستن تو چي ميخواي به من بگي ! بهت گفتم :« مگر كسي كه مهرباني يك جسم زنده را به تو مي بخشد ٫‌جز درك حس زنده بودن از تو چه ميخواهد ؟ »



نگام كردي و جواب ندادي !


وقتي از نديدنت خسته شدم ٫‌فهميدم خواسته يا ناخواسته اهلي ات شدم !
وقتي دلم براي صداي پات كه آروم از پله ها ميپيچيد تو واحد تنگ شد ٫‌وقتي چشم هام به دنبال آدم هايي گشت كه شبيه تو رد مي شدن ٫‌وقتي حس كردن بوي عطرت توي فضاي اتاق بهم گفت كه قبلا اونجا بودي ٫ فكر كردم كه با هم دوست شديم ....
بين دو ترم كه هر كدوم رفتيم خونه ٫‌تو خونه اشتباهي اسمت رو صدا كردم ٫‌ديدن رنگهايي كه دوست داشتي برام آشنا شد ٫‌طعم غذاهايي كه خوشت مي اومد برام متفاوت شد و همون وقت ها بود كه فكر كردم كه با هم دوست شديم ...



وقتي جدا شدي و رفتي ٫‌من موندم و مني كه با تو رفته بود ٫‌لحظه هايي كه تنها مي اومد ٫‌تنها مي رفت ٫‌ديگه فكر نكردم كه با هم دوست شديم ٫‌هجوم خواستنت ٫‌ديدنت و حس كردنت بهم فهموند كه حس زنده بودن يعني يكي مثل تو رو داشتن ٫‌ يعني نشستن و ساعت ها حرف نزدن ٫‌ يعني ساكت بودن ٫‌خالي شدن ٫‌كم كم فهميدم كه مهربوني همون چيزيه كه از چشم هاي تو ميريخت توي دل من .


فهميدم كه دوستي همين عطر و رنگ و غذاست كه برام با بقيه فرق دارن . دوستي همين صداي پاييه كه توي گوشهام لونه كرده .



دوستي همون گريه كردن هاي بدون ترس و دلهرمه ٫‌همون دستهاي گرميه كه با موهام بازي ميكرد ٫‌فهميدم كه دوستي همون جواب ندادن ها و نگاه كردن هاست ٫‌همون برقيه كه چشم هات دارند ٫‌از وقتي كه رفتي ٫‌باور كردم كه ما با هم دوست شديم ...


دلم برات تنگ شده دوست من ... !
 

shirin.agro

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخشیدمت اگر به فکر رفتنی، اگه کنار من تنها تر از منی







به دل نگیر اگه که بی تحمل ام، تنهام بذار برو بخشیدمت گلم


تو میری و دوباره من از بی قراری میگذرم


از شب من رد می شی و از خواب گریه می پرم


بی تو شکوفه می کنم تو فصلی از نیاز و غم



کنار رد پای تو ویرونی مو حس می کنم



نه تو به من دل می سپری نه من شبیه تو می شم


چیزی نمونده از من و دستهای مثل آتیشم



بخشیدمت اگر به فکر رفتنی، اگه کنار من تنها تر از منی




به دل نگیر اگه که بی تحمل ام، تنهام بذار برو بخشیدمت گلم






عاشق تر از قبل ام بمون تو پیشم







دور از چشمهات هرگز آروم نمی شم




عاشق شدن خوبه اگه عشق تو باشه




تنهام نذار تا بی تو دنیام از هم نپاشه




از من نگذر نمی تونم




چون وابسته است به تو جونم




محتاجم به نفسهات و





آخه دور از دستهات تو زندونم




نزدیک اگر باشی غرق تو می شم




دور از چشمهات هرگز آروم نمی شم




از غم دلم دوره آخه تویی امیدم




دیگه دوریت محاله واست جونم و میدم






همه میگن که تو رفتی، همه میگن که تو نیستی





همه میگن که دوباره، دل تنگم و شکستی

دروغه






چجوری دلت می اومد، من و اینجوری ببینی

با ستاره ها چه نزدیک، من و تو دوری ببینی

همه گفتن که تو رفتی، ولی گفتم که

دروغه










همه میگن که عجیبه، اگر منتظر بمونم

همه حرفاشون دروغه، تا ابد اینجا می مونم

بی تو با اسمت عزیزم، اینجا خیلی سوت و کوره

ولی خوب عیبی نداره، دل من خیلی صبوره
همه میگن که تو رفتی، همه میگن که تو نیستی







همه میگن که دوباره، دل تنگم و شکستی




دروغه






سراب رد پای تو، کجای جاده پیدا شد
کجا دستهاتو گم کردم، که پایان من اینجا شد







کجای قصه خوابیدی، که من تو گریه بیدارم






که هر شب حرم دستهاتو، به آغوشم بدهکارم






تو با دلتنگی های من، تو با این جاده همدستی






تظاهر کن ازم دوری، تظاهر میکنم هستی






رگ خواب این دل، تو دست تو بده
ترک های قلبم ، شکست تو بوده








من و با یه لبخند، به ابرا کشوندی








با یک قطره اشکت، به آتیش کشوندی








مدارا نکردی، با دلواپسیم و








ندیده گرفتی، غم بی کسیم و









با این آرزویی، که بی تو محاله








یه شب خواب آروم، فقط یک خیاله








چقدر حیف این عشق، همینجوری هدر شه








یکی از من و تو، بره در به در شه








باید سر کنم با، همین جای خالی









حالا تو نبودم، بگو در چه حالی؟



ازت پرسيدم : تو دوست من شدي يا من دوست تو ؟ كدوممون زود تر اون يكي رو به دوستی انتخاب كرد ؟ اول من بودم كه به تو گفتم « دوست من » يا تو بودي ؟‌



نگام كردي و جواب ندادي !





بهت گفتم : اصلا اين دوستي كه ميگن چي هست ؟ اين حس دوستي از كجا پيدا شده ؟ از كجا فهميديم كه بايد با هم دوست باشيم ؟






نگام كردي و جواب ندادي !






يادم نمياد ٫ شايد اولين باري كه حس كردم حرفي براي گفتن بهت دارم يا شايد اولين باري كه دلم برات تنگ شد ٫‌فكر كردم كه با هم دوست شديم ....


شبي كه روي پشت بوم خوابگاه نشستيم و گوش دادي ٫‌ گوش دادي و حرفي نزدي ٫‌من به خودم گفتم : باز هم اعتماد يك طرفه ٫‌باز هم يك انتخاب اشتباه ٫‌باز هم ترديد و شك ٫‌اما هيچ وقت ندونستن تو چي ميخواي به من بگي ! بهت گفتم :« مگر كسي كه مهرباني يك جسم زنده را به تو مي بخشد ٫‌جز درك حس زنده بودن از تو چه ميخواهد ؟ »










نگام كردي و جواب ندادي !






وقتي از نديدنت خسته شدم ٫‌فهميدم خواسته يا ناخواسته اهلي ات شدم !


وقتي دلم براي صداي پات كه آروم از پله ها ميپيچيد تو واحد تنگ شد ٫‌وقتي چشم هام به دنبال آدم هايي گشت كه شبيه تو رد مي شدن ٫‌وقتي حس كردن بوي عطرت توي فضاي اتاق بهم گفت كه قبلا اونجا بودي ٫ فكر كردم كه با هم دوست شديم ....

بين دو ترم كه هر كدوم رفتيم خونه ٫‌تو خونه اشتباهي اسمت رو صدا كردم ٫‌ديدن رنگهايي كه دوست داشتي برام آشنا شد ٫‌طعم غذاهايي كه خوشت مي اومد برام متفاوت شد و همون وقت ها بود كه فكر كردم كه با هم دوست شديم ...












وقتي جدا شدي و رفتي ٫‌من موندم و مني كه با تو رفته بود ٫‌لحظه هايي كه تنها مي اومد ٫‌تنها مي رفت ٫‌ديگه فكر نكردم كه با هم دوست شديم ٫‌هجوم خواستنت ٫‌ديدنت و حس كردنت بهم فهموند كه حس زنده بودن يعني يكي مثل تو رو داشتن ٫‌ يعني نشستن و ساعت ها حرف نزدن ٫‌ يعني ساكت بودن ٫‌خالي شدن ٫‌كم كم فهميدم كه مهربوني همون چيزيه كه از چشم هاي تو ميريخت توي دل من .






فهميدم كه دوستي همين عطر و رنگ و غذاست كه برام با بقيه فرق دارن . دوستي همين صداي پاييه كه توي گوشهام لونه كرده .







دوستي همون گريه كردن هاي بدون ترس و دلهرمه ٫‌همون دستهاي گرميه كه با موهام بازي ميكرد ٫‌فهميدم كه دوستي همون جواب ندادن ها و نگاه كردن هاست ٫‌همون برقيه كه چشم هات دارند ٫‌از وقتي كه رفتي ٫‌باور كردم كه ما با هم دوست شديم ...






دلم برات تنگ شده دوست من ... !





:surprised::surprised::surprised:

با برگشتنت! تاپیکو صفا و رونقی دادی...


حوش اومدی!...
 
آخرین ویرایش:

ورهرام

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلاااااااااااااامی چو بوی خوش آشنایی
کجایین پس تنبلا؟
صبح شده مهندسا
 

ورهرام

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلاااااااااااااااااااااام آقای رضا گل گلاب خوبی مهندس جان؟
کم پیدایی جات خیلی خالیه :gol::gol::gol:


manam to bazi
taze varedam:w16:
سلام عزیزم خوش اومدی خوب کردی اومدی مام از کوچیکیو تازه واردی شروع کردیم
سلام به روی ماهت
چه عجب یکی به ما گفت مهندس:cry::cry:
عزیزم خب مهندسی دیگه بر منکرش ....
:D;):D
 
آخرین ویرایش:

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
ته چین فایده نداره، آدم تا برسه به تهش سیر شده! سر چین خوبه!
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
من علوم دامی
دانشگاه صنعتی اصفهان خوندم
تو چی؟
باغبانی خونده بودم الان کار ازاد دارم موبایل
mer30
ama mozoe bahs chiye?:w12:
سر نخود چی فارسی نداره کیبوردت ؟
ته چین فایده نداره، آدم تا برسه به تهش سیر شده! سر چین خوبه!

:surprised:
تو سرچین بخور همون ته چینه که به اخرش رسیده
 

Mr.Pouyan

عضو جدید
کاربر ممتاز
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا