زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

roze888

عضو جدید
دوستان شرمنده دیگه من برم
میگم عجب دنیایی.......................:crying2:
شما رو نمیگماااااااااااا حرفم بابت مسئله دیگه ایه
برا همتون زیبا ترین خوابها رو آرزو دارم و یه خواهشی از همتون دارم که موقع دعا کردن من رو هم فراموش نکنید ،فدای همتون :redface::w40:
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

خسته ام خسته از روزهای بی موعود
این جهان و جهانیان
بی تو...
 

Mr.Pouyan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دهانت را مي‌بويند مبادا گفته باشي دوستت دارم

دلت را مي‌پويند مبادا شعله‌اي در آن نهان باشد

دهانت را مي‌بويند مبادا گفته باشي دوستت دارم

دلت را مي‌پويند مبادا شعله‌اي در آن نهان باشد

روزگار غريبي‌ست نازنين روزگار غريبي‌ست نازنين

و عشق را كنار تيرك راهبند تازيانه مي‌زنند

عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد

شوق را در پستوي خانه نهان بايد كرد

روزگار غريبي‌ست نازنين روزگار غريبيست نازنين
 

atish pare

عضو جدید
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی است نازنین

و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبی است نازنین

و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی است نازنین

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

احمد شاملو​
 

Mr.Pouyan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یكی بود یكی نبود

زیر گنبد كبود

لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.

زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.

گیس شون قد كمون رنگ شبق

از كمون بلن ترك

از شبق مشكی ترك.

روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر

پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.



از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد

از عقب از توی برج شبگیر می اومد...



" - پریا! گشنه تونه؟

پریا! تشنه تونه؟

پریا! خسته شدین؟

مرغ پر شسه شدین؟

چیه این های های تون

گریه تون وای وای تون؟ "
:(:(
 

atish pare

عضو جدید
کاربر ممتاز
پویااااااااااااااااااااان

وحیییییییییییییییییییییییییییید!
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

BAW705

عضو جدید
کاربر ممتاز
atish pare باید یه دونه باشه ...
.

.

.


.

.




کلا دوتاش جواب نمیده:D
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا