زبان آذری

enteha

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان سلام.
فكر ميكنم ديگه بهتر باشه كمي به خودتون مصلت باشين. احترام به عقايد و نظرات طرف مقابل اولين شرط يك مجدله هست. پس لطفاً سعي كنين به خاطر عقايد خودتون نه طرف مقابل بلكه يك قوم يا نژاد رو متهم نكنين. ممنون.
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حالا تو طرف نظریه امیر هستی یا ما ؟ حتماً جواب بده ممنون
 

enteha

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا عليرضا.
متاسفانه من اطلاعات زيادي در اين خصوص ندارم. خيلي دلم ميخواست اطلاعات صحيح و كاملي از نژادهاي آذري و تركي داشته باشم اما هر چي كه هر كس ميگه فقط در حد نظراتششه و خيلي كم به منابع موثق اشاره ميشه. به همين دلائل هم من حرف هيچ يك از طرفين رو رد يا قبول نميكنم. فقط از همتون خواهش دارم احترام متقابل رو تا انتهاي بحث حفظ كنين كه اين يكي از شواهد پربار بودن شخص خواهد بود.
بازم ممنون.
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پس این سوال کوچولو رو جواب بده آیا تصور می کنی امکان داره زبانی که به ادعای امیر تا حدود ده دوازده نسل پیش (400 سال) از تو به آن تکلم می کردید الان هیچ یاد و نشانی بوسیله پدرانت به تو نرسیده باشد؟
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
و آیا اینکه در تاپیکی که یک غیر ترک برای فراگیری زبان ما باز کرده آیا رواست یک همزبان (حتی اگر بر فرض محال نظریه اش درست باشد) اینچنین به زبان مادری که قبول ندارد به زبان همشهریانش توهین کند . بهر حال فکر می کنم من و شما و سایر هم زبانانمان حداقل تعصبی نسبت به تیره و زبانمان داریم.
 

enteha

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب بابا من هم همينو ميگم عزيز كه لطفاً ادب و احترام رو پيشه نظرات و منطق خودتون كنين تا افرادي مثل من كه از بيرون گود ناظر هستند در قضاوت كردن بيراحه نرن.
 

enteha

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا انصافت بده جواب سوالمو بده.



يعني تا حالاش بي انصاف بودم كه از خدا واسم طلب انصاف ميكني؟
شما پست آخرت يه چيزي پرسيدي منم گفتم دقيقاً منظورم همينه. حالا اگه سوال ديگه اي داري شفاف بپرس اگه بدونم حتماً جواب ميدم.
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من پرسیدم امکان داره 400سال پیش پدرانت با زبانی تکلم می کردند و اکنون این زبان به کلی فراموش شده باشه ؟ در مورد انصاف هم بابا تو آخر انصافی اگر اینطوری نبود که از تو نمی پرسیدم.
 

enteha

عضو جدید
کاربر ممتاز
مطمئناً كه نه. اما خواهشي كه دارم اينه كه از اول خلاصه اي از تاريخچه رو بگي ( البته فقط با ذكر منبع موثق ). هر جا لازم شد من سوال ميكنم. و شما هم پاسخ بدين. اينطوري شايد واقعاً به اطلاعات خوب و با ارزشي برسيم. واسه من اون چيزي كه اهميت داره دانشتن واقعيت هست. نه تعصب .
 

enteha

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب اول ميخوام بگي مردم آذربايجان جزو قوم آريائي هستن يا نه ؟ اگه آره با چه مدركي و اگه نه خوب پس اولين اطلاعات و اسناد تاريخي در اين زمينه چيه؟
 

amirgb

اخراجی موقت
مطمئناً كه نه. اما خواهشي كه دارم اينه كه از اول خلاصه اي از تاريخچه رو بگي ( البته فقط با ذكر منبع موثق ). هر جا لازم شد من سوال ميكنم. و شما هم پاسخ بدين. اينطوري شايد واقعاً به اطلاعات خوب و با ارزشي برسيم. واسه من اون چيزي كه اهميت داره دانشتن واقعيت هست. نه تعصب .
سلام
من در مقاله ي ذكر شده هيچ هرف بدون مدركي ارايه نكردم
با ذكر منبع و ذكر كتاب و نام نويسنده
لطفا مقاله را كامل بخوانيد
در مورد حفظ احترام متقابل من نيز با شما هم عقيده ام اما در آنجا كه كسي به من تعدي كند يقينا بي پاسخ نخواهد ماند
لطف كنيد مطالب را از ابتدا مرور كنيد تا شهادت دهيد بر اين ادعا
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تاریخ هفت هزار ساله ترکها در ایران

تاریخ هفت هزار ساله ترکها در ایران

این پیوست شامل تاریخچه خلاصه ای از حضور ترکان در ایران و مصاحبه ای با سردبیر نشریه شمس تبریز در مورد زبان ترکی است علی الخصوص در مورد زبان آذری مثلاً پارسی که کسروی آشغال فقط 14 بیت شعر بی سر و ته از آن پیدا کرده است . زبان 400 سال پیش و در صورت واقعی بودن فقط 14 بیت شعر باقیمانده از آن ( جل الخالق)
مشاهده پیوست تاريخچه هفت هزار ساله زبان ترکی در آذربايجان.doc
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
محمدصادق نائبی:
دده قورقود

snaebi@hotmail.com

نوروز امسال ، براي ادب و فرهنگ تركي در ايران سالي نيك و پربركت بود. در كنار كشف ، بازخواني و چاپ كتابهاي «گلشن راز تركي» توسط دكتر محمدزاده صديق و نيز «اشعار ذكري اردبيلي» توسط دكتر جابر عناصري ، شاعر و نويسنده عزيزمان ، جناب آقاي «حسين محمدخاني» كه همه او را بنام «گونئيلي» مي شناسند ، ضمن بازخواني مجدد و منظوم كردن «دده قورقود» آنرا به جامعه ادبيات تركي ايران عرضه داشت.
نام «دده قورقود» اكنون در دنيا شناخته شده است و شايد گمنامترين جايي كه شناخت كمتري نسبت بدان دارند همان وطن او يعني ايران باشد. غالب دانشگاههاي بزرگ دنيا آنرا از شاخه هاي تخصصي زبان تركي تدريس مي كنند و ترجمه هاي آن در ادبيات زبانهاي ديگر نيز وارد شده است. داستانهاي دده قورقود به هزاران سال پيش برمي گردد اما قديمي ترين نسخه خطي استنساخ شده از آن مربوط به سال 444 قمري است و بيست سال بعد بايد جشن هزاره آن برپا گردد.
داستانها و حماسه هاي اين كتاب تاريخي كه از تاريخ كهن آذربايجان برمي خيزد ، خيرخواهانه و انساندوستانه است و هر آذري بلكه هر ايراني بايد به داشتن چنين فرهنگ والائي در هزاره هاي پيش بنازد. فرهنگ و ادبيات ايراني در كنار داستانهاي خيالي و خالي از فايده شاهنامه ، داستانهاي حماسي و اخلاقي دده قورقود را هم دارد. يكي به زبان فارسي ، ديگري به زبان تركي. مع الاسف جايگاه اين دو اثر تاريخي با هم معاوضه شده و با اينكه صدها بازخواني و شرح در باب شاهنامه چاپ شده است ولي در هيچ كتاب و مكتبي از دده قورقود نامي به ميان نيامده است چه برسد به آوردن داستاني يا شرحي از آن. تنها به جرم اينكه به زبان تركي است. تحقيقات و تدقيقات درباره اين اثر و آثار ديگر تركي تنها بدست افراد علاقمند به زبان و ادبيات تركي صورت مي گيرد كه كار آقاي گونئيلي در مورد دده قورقود در خور توجه است. از ايشان در چند سال پيش هم تحقيقاتي درباره داستانهاي دده قورقود ديده بوديم اما كتاب حاضر ، به نحو احسن مكمل كارهاي قبلي خود و افراد ديگر چون استاد محمدعلي فرزانه بوده است.
بازخواني مجدد دده قورقورد همراه بوده است با معادل كردن واژه ها و اصطلاحات با تركي معاصر و منظوم كردن آن به گونه اي بوده است كه عاشيق ها هم اكنون مي خوانند و در واقع دريائي از فرهنگ و معارف تركي آذري به روي عاشيق ها گشوده شده است و مفاهيم والائي براي انتقال به شنونده خواهند داشت. داشتن قريحه زيباي شعر در ذوق گونئيلي همراه با آشنائي گسترده ايشان به فولكولوريك آذربايجان دست به دست هم شده و اثر زيباي حاضر را خلق كرده است. زبان شعر گونئيلي مانند شهريار و گذشتگان خود بسيار روان و دلنشين است و قابل فهم و درك براي هر تركي است. بي شك ديري نخواهد گذشت تا دده قورقود با اين بيان در زبان تركها جاري خواهد شد.
نسخه مورد استناد ايشان ، همان نسخه معروف نگهداري شده در كتابخانه كرال آلمان مي باشد كه گويا همان نسخه بازخواني شده در قرن 15 ميلادي است. تاكنون صدها ترجمه ، بازخواني ، به روز كردن و شرح از دده قورقود در كشورهاي مختلف و به زبانهاي گوناگون صورت گرفته است اما در سال 1355 بود از روي ترجمه انگليسي آن ، ترجمه فارسي هم انجام شد و به چاپ رسيد و بعد از انقلاب نيز به همت جناب آقاي محمدعلي فرزانه به زبان تركي به چاپ رسيد. در سال 1378 نيز به دست جناب آقاي گونئيلي «دده قورقود كيتابي و دده قورقود كيتابيندا سؤزلر ـ آدلار» انتشار يافت و اكنون در آغاز سال 1382 در تكميل كار خويش چنين اثر ارزشمندي را به ادبيات تركي ايران عرضه داشتند.
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
جغرافيای تاريخی آذربايجان
<DIV class=body>
سرزمين آذربايجان در طول تاريخ هزاران ساله و پر فراز و نشيب خود با نامهای مختلفی در تاريخ ثبت شده است. و اين اسامی معمولا از اسامی اقوامی گرفته شده بود که در آن سرزمين زيسته و دولتهای مقتدری را در آنجا بوجود آورده بودند.
اسامی که با استناد به اسناد تاريخی ميشود به آن اشاره کرد،از جمله عبارتند از: سرزمين قوتتی ها، هوری ها، سايبيرها، آذها، ماننا، ماد، آلبان ، آذربايگان وآذربايجان.
اسم امروزی آذربايجان معرب آذربايگان ميباشد که تخمينأ از اواخر قرن سوم قبل از ميلاد تا زمان اشغال آنجا توسط اعراب بدان نام خوانده ميشد.
آذربايگان يک کلمه کاملا ترکی بوده و در اصل متشکل ازاجزای : "آذ+ار+بای+گان يا قان معرب شده يعنی جان" ميباشد.
ـ "آذ يا آس" نام قومی از ترکان قديم ساکن در آذربايجان بوده که در نوشته های قديم "اورخون ـ يئنی سئی" نامبرده شده است . بارتولد تاريخدان معروف روسی وابستگی آذها را با قبايل تورکوش که در منابع آشوری بارها به آنها اشاره شده است را محتمل ميداند.
ـ "ار" دارای منشاء ترکی بوده و به معنی جوانمرد،فرد و انسان ميباشد. اين واژه به صورت پسوند به واژه های ديگر چسبيده و نام قبايل را بوجود ميآورد(آوارـخزار يا خزرـ قاجار يا قجر و...) آزر يا آذر به معنی قوم و قبيله ای که بعدها با تغييرهای مختصری به "هازرـخازرـخزر"تبديل ده است.
- "بای" يا" به ی" يا "بيکـ ـ بيگ" به معنی غنی ، حاکم، رئيس و... از طرفی "بايماق" در ترکی قديم بع معنی تکامل و پيشرفت ميباشد.
- "گان" در زبان ترکی با قبول تغييرات آوايی به "قان" (و در زبان عرب به جان) مبدل شده و دارای معانی زيادی چون پدر، خاقان و ... ميباشد و نيز "قان" در ترکی علامت فاعلی با تأکيد و مبالغه است(چاليشقان) و بايقان يعنی تکامل يافته و بسيار پيشرفته. با توجه به مراتب مذکور، "آذربايگان" به معنی "پدر توانگر انسان آذ يا آسی" و به بينی ديگر "پدر توانگر مبارک" و آذيهايی که بسيار پيشرفته هستند" ميباشد. تاريخ قومی و نژادی آذربايجان با نژاد و ايل های ترک زبانی چون سومرها، ساويرها، قوتتی ها، اورارتوها، ماننا ها،ساکاها
، کنگرها،مادها، اوغوزها،قبچاق ها و...مربوط است.»۱

حدود و مرزهای جغرافيايی سرزمين آذربايجان از ديرباز طبق اسناد باقی مانده آشوری،ايلامی،بابلی و...کاملا قابل اثبات است. طبق اين اسناد حدود اين سرزمين از جنوب کوههای قفقاز تا سرزمين کاسسی ها(کرمانشاه و لرستان امروزی) بوده است. يعنی در داخل ايران امروزی علاوه بر مناطق ترکنشين کنونی( استانهای آذربايجان شرقی و غربی ،اردبيل،زنجان،قزوين، همدان،قسمتهايی از استانهای مرکزی و گيلان و..) کل استان کردستان و قسمتهای اعظمی از استانهای کرمانشاه و لرستان نيز جزو آذربايجان بوده است.
م.دياکونوف در کتاب "تاريخ ماد" نتيجه گيری ميکند که سرزمين تحت حاکميت آتروپات زمان حمله اسکندر کبير درست منطبق با مرزهای دولت ماننا بود و اين سرزمين بعدها آذربايگان ناميده شد.
<FONT face="Times New Roman" size=3>۲<SPAN lang=AR-SA>
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا سال ۱۹۱۸ آذربايجان شمالی تحت سلطه روسيه تزاری بود تا اينکه مردم آذربايجان به رهبری محمد امين رسول زاده در آن سال موفق به ايجاد جمهوری دموکراتيک آذربايجان شدند و اين جمهوری مستقل، که اولين جمهوری دموکراتيک در جهان شرق بود، در مدت دوسال به پيشرفتهای عظيمی در ساحه های اقتصاد ، کولتور، دمکراسی و ...نايل شد. شونيسم استيلاگر روس که تسلط خود بر چاههای نفت آذربايجان را از دست داده بود، اين بار که در لباس کمونيسم ظاهر شده بود تاب ديدن آذربايجان آزاد ومستقل را نداشت، به دستور مستقيم لنين جنايتکار ،اين جمهوری در سال ۱۹۲۰ توسط ارتش سرخ به خاک و خون کشيده شد و آذربايجان شمالی دوباره به اشغال روسها درآمد. روسها بهد از اشغال آذربايجان هزاران نفر را اعدام و بيش از ۸۰ هزار نفر از مبارزين و روشنفکران آذری را به سيبری تبعيد کردند و همه آنها در آنجا جان باختند.
اراضی جمهوری آذربايجان که در محافل بين المللی آن زمان به رسميت شناخته شده بود،بيش از۱۳۵هزار کيلومتر مربع بود، و بعد از اشغال دوباره توسط روسها ، دوباره با تهديد و زور توسط لنين و استالين تجزيه شده وبه ديگران بخشيده شد، شهر دربند به روسيه ، بورجالی را به گرجستان و زنگه زور و گويچه ماهالی را به ارمنستان دادند بطوری که اراضی آذربايجان به ۸۶۶۰۰ کيلومتر مربع تقليل يافت ،که مساحت امروزه جمهوری مستقل آذربايجان را تشکيل ميدهد. بعد از فروپاشی شوروی نيز روسهای سلطه گر دست از سر آذربايجان برنداشته اند و بيش از ۲۰% خاک آذربايجان را به اشغال ارمنيهای داشناک و جنايتکار در آورده اند ، البته دولت ايران نيز به همان اندازه به ارمنيها کمک کرده و ميکند.

آذربايجان جنوبی:
بعد از اشغال شمال آذربايجان توسط روسها، آذربايجان جنوبی تا انقراض سلسله قاجار به صورت مملکت خودگردان با حفظ خاکهای تاريخی خود در ترکيب ممالک محروسه قاجار به حيات خود ادامه داد، اما جدا شدن قسمت شمالی آن ، ضربه شديدی بود بر پيکر آذربايجان کهن و روحيه مردم غيرتمند آن ، و همچنين باعث تضعيف نفوذ و موقعيت ترکها و آذربايجان در ممالک محروسه قاجار شد.
سرزمينهای تحت حاکميت قاجار " ممالک محروسه قاجار " ناميده ميشد و از چهار مملکت مستقل و کاملا خودگردان، آذربايجان؛ خراسان و ... و چند ايالت،گيلان و... تشکيل شده بود.
دولت استعمارگر انگليس که موفق به تحميل قرارداد ننگين ۱۹۱۹ بر دولت قاجار نشده بود و از پيشرفت نتايج مشروطيت و شروع نهادينه شدن دمکراسی و همراهی احمد شاه با اين روند، شديدا نگران بود، با ترتيب دادن کودتايی د ر سوم اسفند سال 1299 نوکر و دست نشانده خود، رضا پالانی، مهتر سابق سفارت انگليس در تهران ، را بر اريکه قدرت نشاندند و حاکميت را به اقليت فارس که از دوران زنديان دربست نوکر و آلت دست انگليس بودند،منتقل کردند . طبق يادداشتهای آن زمان، فقط ۸% جمعيت ممالک محروسه را اقليت فارس که تا آن زمان تاجيک ناميده ميشدند ، تشکيل ميدادند .( انگليس در تمام کشورهای تحت مستعمره يا تحت نفوذ خود حکومت را به دست اقليتی کوچک ميداد تا راحتر بتوانند آنها را کنترل کنند ،چون اين دولت های دست نشانده برای ادامه حاکميت مجبور به اطاعت از آنها بودند.) .با شروع حکومت دست نشانده رضا پالانی ممالک محروسه دربست در اختيار انگليس قرار گرفت. رضا پالانی در طول حکومت ۲۰ ساله خود با کمک انگليس مشروطيت و مظاهر آن را کلا از بين برد و حکومتهای خودگردان ممالک محروسه را با وحشيانه ترين روشها از بين برد و يک حکومت مرکزی منسجم قابل کنترل انگليس را به وجود آورد. يکی از اهداف انگليسی ها از به روی کار آوردن رضا پالانی از بين بردن حاکميت و نفوذ ترکها در ممالک محروسه بود. انگليسی ها صدها سال با ترکهای عثمانی، ترکان حاکم در هند، قاجار و... درگير بودند ، و با توجه به سابقه تاريخی ترکان در آفريدن امپراتوری ها، در همه جا سعی ميکردند تا نفوذ ترکها را کم کنند تا آنها نتوانند زمانی دوباره متحد شده و منافع استعمارگران غرب را تهديد کنند. علاوه بر آن در ممالک محروسه قاجار اين ترکان بودند که سرسختانه در مقابل نقشه های سلطه گرانه انگليس می ايستادند ، مثلا قشقايی ها در جنوب، کلنل محمد تقی خان پسيان در خراسان ،خيابانی در آذربايجان و.. و همچنين همه ايده های آزادی خواهی ، سوسياليستی و ضد استماری نيز، که در تضاد با اهداف امپرياليستی انگليس بود ، هميشه از طرف ترکان مطرح ميشد، مثلا انقلاب مشروطيت،نهضت خيابانی،و..
لذا ترک ستيزی و محو آذربايجان مهمترين وظيفه ای بود که بر عهده رضا پالانی گذاشته شده بود. همه نقشه ها توسط انگليسی ها کشيده ميشد و رضا پالانی آنها را اجرا ميکرد. بعد از منحل کردن سلسله قاجار ،ممالک محروسه قاجار به ممالک محروسه پهلوی تغيير نام داده شد و بعد از چندين سال جنگ بر عليه حکومت های خودگردان ممالک محروسه ،و از بين بردن آنها، در سال ۱۹۳۶ اسم "ايران" را که از لابلای افسانه های شاهنامه پيدا کرده بودند بر روی ممالک محروسه گذاشتند.البته اول ميخواستند اسم پرسيا يا پارس را انتخاب کنند ولی با توجه به اينکه انتخاب آن اسم موجب عکس العمل های شديدی از طرف اقوام غير فارس،خصوصا ترکان ميشد، جرأت آن کار را نکردند ولی در پشت نام ايران همان نقشه فارس کردن ايران را دنبال کردند و ميکنند.
برای هويت زدايی از ترکان ، زبان بی خاصيت فارسی را که زبان اقليتی ۸درصدی بود رسمی کردند، آموزش به زبان ترکی را ممنوع، آثار باستانی ترکان را نابود،چاپ و داشتن کتب ترکی را ممنوع ؛ تاريخ ترکان و ايران را کلا جعل و صدها کار غير انسانی و فاشيستی ديگر در اين راستا انجام دادند .مملکت آذربايجان را به استانهای مختلف تقسيم و اسم آذربايجان را از روی آنها بر داشتند تا کلا اسم آذربايجان از ذهن ترکان زدوده شود. انگليسی ها ايدولوژی موهوم و بی اساس آرياگرايی را نيز از همين دوران وارد ايران کردند ،و با اجير کردن دهها مزدور، برای فارسها تاريخی با شکوه؛ کلا؛ جعلی را نويساندند تا به حاکميت نامشروع و دست نشانده آنها مشروعيت تاريخی درست کنند.
رضا پالانی پس از بوجود آوردن يک حکومت مرکزی مستبد، بدستور اربابانش تقسيم اداری کشور را عوض کرد.
در تاريخ 16/8/1316به موجب قانون مجلس رضا شاه، تقسيمات کشور و همچنين اسامي تاريخي ايالات حذف و در اقدامي سفيهانه کشور ايران به شش استان شمال غرب، غرب، شمال، جنوب، مکران و شمال شرق تقسيم مي شود. کوتاه مدتي بعد در آذرماه همان سال با تجديد نظر در تقسيمات سابق، کشور ايران به ده استان تقسيم شده و بصورت مضحکي بر اساس شماره هايي از يک تا ده نام گذاري مي شود. تبريز مرکز استان سوم و اورميه مرکز استان چهارم شده حدود آذربايجان و نام آذربايجان بطور کامل از نقشه کشور حذف مي شود. در اين تقسيم بندي اردبيل جز استان سوم است.
اما اين تقسيم بنديهاي خائنانه و نامگذاريهاي ابلهانه بغیر از دوران پر افتخار جمهوری آذربایجان ایران تا سال 1339 ادامه می یابد. در این سال استانهای سوم و چهارم با نامهای آذربایجان شرقی و غربی ایجاد می گردد. در کل کشور ايران به 13 استان و 8 فرمانداري کل(بعدا 11 فرمانداري کل) تقسيم مي شود. در تقسيمات جديد اگرچه برخي از شهرهاي آذربايجان( اراک،ساوه،سونقور،بيجار،قروه،انزلی و...) به استانهاي مجاور داده مي شود و همدان را از پيکره آذربايجان جدا و به فرمانداري کل تبديل ميکنند اما خوشبختانه استانهاي آذربايجان شرقي و غربي از تيغ پان آريانيسم پهلوي تا حدي درامان مي مانند. در اين تقسيم بندي استانهاي اردبيل و زنجان جز استان آذربايجان شرقي هستند. در این میان آستارا که قبلا بخشي از شهرستان اردبيل بود خود در سال 1337 به يک شهرستان تبديل شد. این شهر کاملا آذربایجانی در کمال ناباوری، در سال 1350 از آذربايجان شرقي جدا و به گيلان واگذار گرديد.با جدا شدن آستارا از اردبيل ارتباط آذربايجان ايران با درياي خزر بطورکامل قطع شد و تمام سواحل غربي درياي خزر به گيلان واگذار گرديد. به اين ترتیب آذربايجان ايران تنها بندر خزرياني خود را از دست داد واز همه عوايد گمرکي، توريستي، شيلات ... که متعلق به اين بندر بود محروم شد.
بتدريج زنجان نيز فرمانداري کل شده همراه ديگر فرمانداريهاي کل يازده گانه تا سال 1357 به استان تبديل مي شود. در اين مدت اردبيل نيز در حال طي کردن پروسه تبديل شهرستان به فرمانداري کل بود که به دليل بروز انقلاب اين روند متوقف شد.
تجزيه خائنانه خاک آذربايجان در دوره جمهوری اسلامی، که ادامه دهنده راه و سياست رژيم پهلوی در پشت پرده اسلام ميباشد ادامه يافته است. جمهوری شوينيستی فارس، به اصطلاح اسلامی، اول قزوين را از زنجان جدا کرد و بعد در سال ۱۳۷۲ اردبيل را از آذربايجان شرقی جدا کرده و به استانهای مستقل تبديل ونام ابدی آذربايجان را از روی آنها حذف کردند. ۲سال پيش نيز گردنه زيبای حيران را از استان اردبيل جدا و به گيلان بخشيدند. البته اين تاجيکهای آرياپرست و فاشيست قصد دارند تا محو کامل اسم آذربايجان به اين تقسيم بندی های خائنانه ادامه بدهند. بد نيست اشاره ای هم به تقسيم استان خراسان بکنيم که به ۳ استان تقسيم کردند ولی اسم تاريخی خراسان را بر روی هر سه استانباقی گذاشتند.اين فاشيست ها با حذف اسم آذربايجان از روی زنجان،همدان،قزوين،ساوه و... به تاريخ خيانت کرده اند و ملت آذربايجان هيچوقت اين تقسيمات کذايی را قبول نخواهند کرد.
از ديگر حوادثی بزرگی که در آذربايجان جنوبی در ۱۰۰ سال اخير رخ داده است از جمله عبارتند از:
۱ـ انقلاب مشروطيت که با دسايس انگليس و روسيه و نوکران داخلی آنها يعنی پان فارسها ، که به تازگی توسط انگليس سازماندهی شده بودند و پشت پرده پان ايرانيسم در فضای سياسی ايران آنروز خود را نشان ميدادند به شکست کشانده شد.
۲ـ تلاش کشورهای استعمارگر غربی و روسيه برای ايجاد کشور آسوری ـ ارمنی در غرب درياچه اورميه:
فتنه گری ارامنه و آسوری ها در کشور عثمانی و همدستی آنها با روسهای جنايتکار موجب اخراج آنها از قلمرو دولت عثمانی شد. و با همدستی دولتهای انگليس و روسيه به آذربايجان جنوبی سرازير شدند. همه اين مهاجرين که توسط استعمارگران مسلح شده بودند ، با تشويق اربابانشان به فکر تاسيس دوات آسوری ـ ارمنی در خاک آذربايجان شدند. از مارس سال 1918 با همکاری سربازان روسيه و انگليس شروع به قتل عام در مناطق اورميه،خوی،سلماس و.. کردند. در عرض ۳ ماه موفق به قتل و عام ۳۰۰هزار آذربايجانی شدند. دولت مرکزی قاجار که در اين زمان آخرين نفسهايش را ميکشيد و کلا تحت نفوذ شوينيسم فارس در آمده بود کنترلی بر منطقه نداشت و ميلی هم به کمک کردن نداشت. مردم آذربايجان از دولت عثمانی کمک خواستند و اردوی قهرمان ترک در اگوست ۱۹۱۸ بساط اين جانيان وحشی را برچيد و مردم مظلوم آذربايجان را از دست آنها نجات دادند.
در اثر اين قتل و عامها صدها روستای ترکنشين در استان آذربايجان غربی کنونی خالی از سکنه شدند .در اين مناطق خالی شده بعدا ، طبق نقشه های دقيق و برنامه ريزی شده ، ايلات و قبايل کرد ، که رضا پالانی به دستور اربابانش با فرستادن دعوتنامه هايی به سران آنها ، از ترکيه، کوههای شمال عراق و سوريه به آذربايجان آورده بود ، سکونت داده شدند. هدف استعمار گران و نوکران داخلی آنها ،يعنی شونيسم فارس، از مسکون کردن کردهای بيگانه در خاک آذربايجان ، تلاش برای قطع ارتباط خاکی آذربايجان با ترکيه، تا راحتتر بتوانند هويت ترکی مردم آنجا را از بين ببرند، تضعيف آذربايجان در مقابل حکومت مرکزی، و استفاده از کردها بر عليه آذربايجان زمانی که لازم داشته باشند،بود.»۸
۳- چپاول و قتل و غارت کردهای ايلاتی و تازه وارد در آذربايجان، به رهبری اسماعيل سميتقوی جنايتکار. هنوز زخمهای ناشی از جنايات صليبيون ارمنی و آسوری التيام نيافته بود که کردهای غارتگر و جانی را به جان مردم بی پناه آذربايجان انداختند. کردها هزاران نفر بيگناه را در غرب دریاچه اورميه قتل و عام کردند و موقعی که مردم از کمک حکومت مرکزی نا اميد شدند، شروع به سازماندهی و دفاع از خود کردند و کردها را عقب نشاندند . ولی وقتی که دولت مرکزی، که دست رضا پالانی بود، وضعيت ضعيف کردهای غارتگر را ديد سريعا به آذربايجان نيرو فرستاد و دستجات مسلح آذری را خلع سلاح کرد و دست کردها را برای قتل و غارت باز گذاشت و در مقابل نارضايتی مردم ، گفتند که اگر امنيت ميخواهيد از اين منطقه کوچ کنيد و به جاهای امن کشور برويد. هنانطور که مشاهده ميکنيد همه اين بازی ها فقط برای جا باز کردن برای کردهای مهاجر در آذربايجان بود.
۴ـ نهضت شيخ محمد خيابانی : اين قيام در فروردين ١۲۹۹ شمسی، آغاز شد، نهادهای دولتی تبريز را به تصرف خود درآورد و مردم تبريز به رهبری شيخ محمد خيابانی، شهر را از دست دولتيان خارج ساخته و حکومت ملی آذربايجان،آزاديستان،.را تشکيل دادندو اين دولت بيش از پنج ماه عمر داشت، اما به دليل خيانت کسانی که قول همکاری داده بودند، کم بودن نيروها و حضور قزاقخانه در کنار شهر تبريز و همکاری آن ها با حکومت مرکزی، اين قيام به شکست منجر شد.
شيخ محمد خيابانی را در 21 شهريورر 1299 در چهل سالگی با وحشيت تمام به شهادت رساندند.
۵ـ تشکيل حکومت ملی آذربايجان به رهبری شهيد سيد جعفر پيشه وری در ۲۱ آذر سال ۱۹۴۵. اين حکومت ملی در مدت يکسال عمر خود خدمات فراوان فراموش نشدنی را به مردم آذربايجان کرد. اين حکومت توسط ارتش جنايتکار شاه که مستقيما توسط امريکا و انگليس حمايت ميشد در ۲۷ آذر سال ۱۹۴۶ از بين برده شد و بيش از ۷۰ هزار نفر از مردم آذربايجان به قتل رسيدند و بيش ازده ها هزار نفر از مردم معمولی به آذربايجان شمالی پناه بردند. ارتش اشغالگر فارس بدترين جنايات ممکن را بر عليه ملت آذربايجان انجام دادند و بهتر است که آن را از نوشته های ويليام داگلاس، قاضی عاليرتبه ديوان عالی آمريکا که با چشم خود شاهد اين جنايات بود، بخوانيم:
زمانی که ارتش دولتی وارد آذربايجان شد سرو صدای نعره آوری ايجاد کرد. سربازان دولتی تاراج را آغاز کردند، غارت می‌کردند و می‌بردند هرچه به دستشان می‌رسيد و به آن هم رحم نمی‌کردند. (در مقام مقايسه) ارتش روس‌ها از رفتار و کردار بغايت بهتری برخوردار بودند. ارتش دولتی که خود را ارتش نجات بخش می‌ناميد، قشون درنده و اشغالگر بود. اين ارتش زخمهای وحشتناکی در مردم به جای گذاشت. خرمن های دهقانان سوزانده شده نابود گشتند، زنان و دختران روستاييان آذربايجان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. خانه‌های مردم غارت و چپاول شدند. اغنام و احشام (چهارپايان) روستاييان به غارت رفتند و دزديده شدند. ارتش دولتی خارج از کنترل بود. ماموريت ارتش شاهنشاهی آزادی و نجات بود، اما اين ارتش مردم عادی را مورد شکار قرار داد و ويرانی، غارت و مرگ از خود بجای گذاشت.»۹
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در خاتمه لازم ديدم که اشاره ای هم به جغرافيای ارضی آذربايجان از زبان ارتش شاهنشاهی بکنم: ژنرال دکتر محمود پناهيان در سال ۱۹۷۲ کتاب "فرهنگ جغرافيای ملی ترکان ايران زمين" را در ۴ جلد به همراه ۱ جلد حاوی نقشه منتشر کرد.او اين کتاب را بر اساس کتاب ۱۰ جلدی " فرهنگ جغرافيای ايران" از انتشارات دايره جغرافيای ستاد ارتش شاهنشاهی ايران" چاپ ۱۳۳۱ شمسی نوشته است. در اين کتاب که با مطالعات و تحقيقات دقيق نوشته شده است اطلاعات کامل،حتی در مورد دهات چند خانواری، آذربايجان ارائه شده است ،شهرهای اراک،همدان،ساوه آستارا، قزوين و... جزوی از سرزمين آذربايجان ثبت شده است و مساحت آذربايجان جنوبی ۲۸۰هزار کيلومتر مربع ذکر شده است.
منابع:
۱ـ استاد پرويز يکانی زارع،مورخ و فولکلورشناس معاصر، نشريه اويرنجی شماره۳
۲ـ تاريخ ماد، م. دياکونوف، ص ۱۶۵۳ـ دربندنامه،ص۲۵،چاپ تفليس ۱۸۹۸).
۴-احمدبن واضع یعقوبی، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1356، ص بلعمی، تاریخنامه طبری، تصحیح و تحشیه محمد روشن، ج 1، تهران، نشر نو، 1368، ص 529
?ـ " ديوان لغات الترک" ، محمود کاشغری۶- رحیم رئیس‌نیا، آذربایجان در سیر تاریخ ایران، بخش اول، صص 82-81.
۷ـ pokovnikS.D. Burnasev ، "اوضاع سياسی ولايت آذربايجان" صفحه ۴
۸ـ سرزمين‌های ناآشنا و مردمانی مهربان، Strange Lands and Friendly People، ويليام داگلاس.
۹ـ "اورميه در محاربه عالم سوز"، معتمدالوزرا،کاوه بيات٫ چاپ تهران
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
........................................
 

پیوست ها

  • سرحدات تاريخي آذربایجان و اسنادی ازقدمت حضور ترکان در ?
    60.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • 90.jpg
    90.jpg
    54.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
Her kes Yarali
HerkesYaralıهر كسي دردي دارد
Ne zaman canın yansa bu kadarderindenوقتي از اعماق وجودم بسوزم
Sanırsın mümkün değil bi dahaüzülmekديگر پشيماني و شرمندگي سودي نخواهد داشت
Ne inat,ne dayanıklı gözükarayürekنه عناد و سركشي و نه مقاومت سودي ندارد
Acıyor aynı yerden her şeyerağmenبر خلاف انتظار همه چيز تلخ ميشود
Ne akıl kâr ediyor ne fikir osırada نه عقل و نه فكر هيچ يك سودمند نخواهند بود
Biliyorsun geçiyor zamanla ama nefaydaمي داني كه زمان از دست مي رود اما چه سود؟
Yaralı tepeden tırnağa herkezyaralıهر كسي زخمي تير قله درد است
Alışılmıyor acıya yokkaidesiبه تلخيها خو نمي گيرد
Kuralı kanayıp ne kadar tutabilirsin gül uğruna dikeniزخمي شدي چقدر ميتواني خارها را از گل جدا كني؟
Ne gelen anladı ne giden olanıbiteniنه آمده ها و نه رفته ها اين رويا را درك كرده اند
Adıyorum aşka gerikalanımıباقيمانده وجودم را در راه عشق صرف خواهم كرد
Suya söyledim gitti en sonyalanımı اخرين دروغم را به آب انداختم (خود را پاك كردم)
Aşkında en hesapsız kitapsızolanını در عشقت اي بي ايمان هر چه به سرم آمد
Yaşamazsam kara kaplıya kaydedinbeni اگر عمرم كفاف نداد سرنوشت مرا ثبت كنيد.
 

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
Bir GaribSerçe
bir garibserce یک گنجشک غریب
Çok sebebim vardı benim,çok kırıldımsöylemedim علتها و اتفاقات زیادی برام افتاد.سختی های زیادی کشیدم ولی حرفی نزدم
Gözyaşımı göstermedimsana نگذاشتم گریه هامو ببینی
Çok sebebim oldu benim,kolay olsa bengiderdim علت های زیادی برام وجود داره که بی صدا اینجا را ترک کنم
Bu ne gitmek,bu nasılelvedaاما این چه جور رفتن و چه خداحافظیه
Yandı mı bupostaneler,yıkıldımıyoksa در حال خودم دارم میسوزم.کسی منو از این سختی نجات نمیده
Ne bir haber,ne merhabazindan bu dünya نه یک خبری از دیگران دارم و نه سلامی هست.این دنیا برام زندون شده
Uyutmuyor bu yaşananlarakşamolunca عصر شده هنوز کسی از خواب بیدار نشده
Uyutmuyor bu yaşananlar akşamoluncaعصر شده هنوز کسی از خواب بیدار نشده
Sorma sorma ah sormasorma نپرس. نپرس .آه نپرس.نپرس
Gül dalında bülbül değil,bir garipserçe درکنار گلها هیچ بلبلی نیست.فقط یک گنجشک غریب هست
Gül kokar dikenlerbatar,kaldım bi çâre تو این وضعیت بیچاره مانده ام اگه گلها بوی داشتند همه خار ها از بین میرفتند
Yandımı bu postaneler,yıkıldımıyoksa در حال خودم دارم میسوزم.کسی منو از این سختی نجات نمیده
Ne bir haber,ne merhabazindan bu dünya نه یک خبری از دیگران دارم و نه سلامی هست.این دنیا برام زندون شده
Uyutmuyor bu yaşananlarakşamoluncaعصر شده هنوز کسی از خواب بیدار نشده
Uyutmuyor bu yaşananlar akşamolunca عصر شده هنوز کسی از خواب بیدار نشده
Olmasaydı hatıralar,kahrolasıyaşananlar اگه خاطره ها نبودند.انسانها از همدیگر دلگیر میشدند
Geceleyin deli ederbeni شبهای(بی تو بودن) منو دیوونه میکنه
Şu gözlerim olmasaydı,yüreğim taştanolsaydıاگه چشمات (در ذهنم) نبود.دلم از سنگ هم سخت تر میشد
Ne kolaydı unutmasıseniاون وقت فراموش کردن تو برام آسون میشد
Yandı mı bu postaneler,yıkıldımıyoksaدر حال خودم دارم میسوزم.کسی منو از این سختی نجات نمیده
Ne bir haber,ne merhabazindan bu dünyaنه یک خبری از دیگران دارم و نه سلامی هست.این دنیا برام زندون شده
Uyutmuyor bu yaşananlarakşamoluncaعصر شده هنوز کسی از خواب بیدار نشده
Uyutmuyor bu yaşananlar akşamoluncaعصر شده هنوز کسی از خواب بیدار نشده
 
آخرین ویرایش:

amirgb

اخراجی موقت
سلام
از رقابت با رقيب قدر لذت مي برم
آقاي ابراهيم زاده از متن هاي ارسالي لذت بردم
بزودي با ايجاد يك تاپيك جداگانه از شما دعوت خواهم كرد تا در آن محيط به يك مناظره و جدل علمي و منطقي بپردازيم.
تا بيش از اين خاطر دوستان علاقه مند به مكتب درس دلنشين شما مكدر نگردد
سپاسگذارم
 
آخرین ویرایش:

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام
از رقابت با رقيب قدر لذت مي برم
آقاي ابراهيم زاده از متن هاي ارسالي لذت بردم
بزودي با ايجاد يك تاپيك جداگانه از شما دعوت خواهم كرد تا در آن محيط به يك مناظره و جدل علمي و منطقي بپردازيم.
تا بيش از اين خاطر دوستان علاقه مند به مكتب درس دلنشين شما مكدر نگردد
سپاسگذارم

انشاالله و به امید دیدار در آن تاپیک
 

enteha

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز تمام ترجمه هایی که گذاشتم خواننده آن Ebru Gundes هست.
معلومه زیاد طرفدار این خواننده نیستی :lol:



اين حرفو نزن.
من بيشتر آهنگهاي ابرو رو دوست دارم اما قبول كن اينطوري خيلي سخته تشخيصش. بجز يك مورد بقيش رو نتونسته بودم تشخيص بدم كه كدوم آهنگه.
بازم ممنون. زحمتي كه كشيدي
 

amirgb

اخراجی موقت
آقاي ابراهيم زاده
خواهشمند است مجدد بخش آموزش ايت تاپيك را فعال كنيد
سپاس
 

farnaztoopchi

عضو جدید
اینم یه شعر با ترجمه فارسی از Ebru

دنیای من Benim Dunyam


تو برای من رویایی بزرگ هستیSen benim içimde bir korkulu rüya


هر روز با یاد عشقت سر می کنم Hergün sevip sardığım bir hülyasın


در آتش نبودنت خا کستر شده ام Yokluk ateşten gömlek


تو نباشی مرگ را می پذیرم Sensizlik ölüm gibi


تو رویا خیالات و دنیای من هستیRüyam, hülyam benim dünyamsın


جان و خون و قضا و قدر من تو هستیKanımda canımda alın yazımda


فقط من و تو هستیم در این دنیاBir sen varsın bir de ben bu dünyada


نظر بد از تو دور باد تزویر از تو دور بادNazar değmesin sana eller değmesin sana


بدون تو می میرم... Sensizlik ölüm bana


کسی را نمی یابی که مانند من تورا بخواهد Seni benim gibi seven bulamazsın


خداوند مرا هرگز از رویای تو بیدار نکندTanrım bu rüyadan hiç uyandırma


در عمرم وفا ندیده ام از عشق تو خیلی هراس دارمÖmrün vefası yok, korkum aşkımdan çok


قلبم بدون تو نماندGönlüm sensiz kalmasın


رویای بزرگ و بخت خندان من هستیKorkulu rüyam, gülen bahtımsın


تو مال من هستی تو دنیای من هستیSen benim sen benim sen benim dünyamsın


همه در این دنیا با دو چیز مواجهندHepimizi hayatı iki kelime


یکی دارا بودن و دیگری نداشتن است Bir varmış bir yokmuş şu alemde


در این دنیا روزی نشد که به وصالت برسمBirgün sana doymadan göçüp gidersem eğer


تا آخرین نفس اسم تو بر زبانم جاری استSon nefeste adın dilimde


هر چیزی با تو شروع شده به تو ختم می شودHerşey de sende başlar seninle biter


امید و انتظار عشق از دوست داشتن سخت تر است... Sevilmek ümidi sevmekten beter
salam duste aziz khaste nabashid fagat bazi az beitasho galat tarjome kardin:cry:
 
بالا