روز بزرگداشت عطار نیشابوری

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
۲۵ فروردین ماه در تقویم رسمی کشور به نام عطار نیشابوری نامگذاری شده است و هر سال
مراسم بزرگداشت این شاعر و عارف نامی در این روز در شهر نیشابور برگزار می‌شود.



به این بهانه تصمیم گرفتم در این تاپیک به معرفی این شاعر گرانقدر و توضیح مختصری در مورد آثارش بپردازم
تا دوست داران شعر و ادب پارسی با این شاعر بزرگ بیش از پیش آشنا بشوند.
امیدوارم دوستان عزیز از نظرات خوبشون دریغ نکنن:gol:

در بیان شان و منزلت عطار همین بس که مولوی که خود شاعری بس بزرگ و توانا است در جایی میگوید :

عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما در پی سنایی و عطار آمدیم

 
آخرین ویرایش:

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
مختصری از زندگی نامه عطار

مختصری از زندگی نامه عطار

فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نام آور ایران در قرن ششم و آغاز قرن هفتم است.
ولادتش به سال 537
در کدکن از توابع نیشابور اتفاق افتاده است.
عطار از راه دارو فروشی و معالجه بیماران، روزگار می گذراند و به سبب همین، برای طلب روزی به دربار پادشاهان نمی رفت
و لب به ستایش آنان نمی گشود و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او به جا ماند.
در کتاب منطق الطیر می آورد:
چون ز نان خشک گیرم سفره پیش
تر کنم از شوربا چشم خویش
من نخواهم نان هر ناخوش منش
بس بود این نانم و آن نان خورش
هر توانگر کین چنین گنجیش هست
کی شود در منّت هر سفله پست
شکر ایزد را که در، باری نیم
بسته هر ناسزاواری نیم
من ز کس بر دل کجا بَندی نهم
نام هر دُون را خداوندی نهم
نه طعام هیچ ظالم خورده ام
نه کتابی را تخلص کرده ام
همت عالیم ممدوحم بس است
قُوت جسم و قوّت روحم بس است
مرگ عطار
آن گاه که مغولان مردم نیشابور را می کشتند، عطار که پیری ناتوان بود، به چنگ مغولی اسیر افتاد
. مغول وی را پیش انداخت و همراه برد
در راه کسی شیخ را شناخت، پیش آمد و از مغول درخواست، تا چندین سیم از وی بستاند و شیخ را به وی ببخشد، اما شیخ روی به مغول کرد
و گفت که بهای من نه این است. مغول پیشنهاد مرد نیشابوری را نپذیرفت. پس از اندکی، آشنایی شیخ را شناخت، پیش آمد و از مغول درخواست تا چندین زر از وی بستاند و شیخ را را به وی ببخشد، شیخ باز سخن خود را تکرار کرد. مغول نیز که می پنداشت، شیخ را به بهای گزاف از وی خواهند خرید، نپذیرفت و هم چنان با شیخ به راه افتاد. در نیمه راه، روستایی ای پیش آمد که خر خویش را می راند، شیخ را بشناخت و از مغول
درخواست کرد تا وی را رها کند، مغول از وی پرسید که در برابر آن چه خواهد داد و روستایی گفت یک توبره کاه، این جا شیخ رو به مغول کرد
و گفت: بفروش که بهای من این است، مغول بر آشفت و در دم شیخ را هلاک کرد...
روایت دیگری از مرگ عطار وجود دارد که از زبان شیخ بهایی نقل شده است:

شیخ بهائی در کتاب کشکول خود درباره مرگ عطار می نویسد
:
وقتی که خون از رگ او می ریخت و مرگش نزدیک شده بود، شیخ با انگشت خود از خون خود بر دیوار، این رباعی را نوشت:
در کوی تو رسم سرفرازی این است
مستان تو را کمند بازی این است
با این همه رتبه هیچ نمی یارم گفت
شاید که تو را بنده نوازی این است


مقبره عطار در شهر نیشابور، کنار آرام گاه حکیم عمر خیام و در جوار امام زاده محروق قرار دارد و زیارت گاه اهل دل است.

 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا حالا با این دید به عطار نگاه نکرده بودم وقتی فهمیدم این بیت را مولانا در مورد عطار میگه:

هفت شهر عشق را عطار گشت
ماهنوز اندر خم یک کوچه ایم
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
عطار و وصف مادر

عطار در خسرو نامه، پس از مرگ مادر، او را انسانی معنوی و اهل اشک و آه سحر و راز و نیاز شبانه می شناساند و در رثای او چنین می سُراید:
مرا گر بود اُنسی در زمانه
به مادر بود و او رفت از میانه
اگر چه «رابعه» صد تَهْمَتَن بود
و لیک او ثانی آن شیر زن بود
نه چندان است بر جانم غم او
که بتوان کرد هرگز ماتم او
بیا تا آه از این غم بر نیارم
غمش در دل کشم دم بر نیارم
... نبود او زن که مرد معنوی بود
سحر گاهان دعای او قوی بود
عجب آه سحرگاهیش بودی
ز هر آهی به حق راهیش بودی
... تو می دانی که در درد تو چون بود
که رویش هر سحر پر اشک و خون بود
پیشه عطار

پیشه عطار، فروش گیاهان و گل های خوش بو و عطرآگین دارویی بوده است و بدین سبب، در بیشتر شعرهایش از خود به نام عطار یاد می کند، گاهی نیز لفظ «فرید» را که مخفف لقبش فریدالدین است، برای تخلص می آورد.
وی به دلیل شغلش، عطاری، از پزشکی نیز آگاهی داشته و روزانه بسیار از بیماران را معاینه و با داروهای گیاهی مداوا می کرده است. خود در چند مورد از اشعارش به این پیشه اشاره می کند؛ در اسرار نامه می گوید:
به شهر ما بخیلی گشت بیمار
که نقدش بود پنجه بَدْره دینار
مرا نزد بخیل آورد آن مرد
یکی صد ساله ای دیدم در آن درد
ز بیماری و درد آز خفته
چو مدهوشی به بستر باز خفته
دلش با مرگ نزدیکی گرفته
همه سوییش تاریکی گرفته
مناعت طبع عطار

عطار از راه دارو فروشی و معالجه بیماران، روزگار می گذراند و به سبب همین، برای طلب روزی به دربار پادشاهان نمی رفت و لب به ستایش آنان نمی گشود و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او به جا ماند. در کتاب منطق الطیر می آورد:
چون زِ نانْ خشک گیرم سفره پیش
تر کنم از شوربا چشم خویش...
من نخواهم نان هر ناخوش منش
بس بود این نانم و آن نان خورش
هر توانگر کین چنین گنجیش هست
کی شود در منّت هر سفله پست
شکر ایزد را که در، باری نیم
بسته هر ناسزاواری نیم
من ز کس بر دل کجا بَندی نهم
نام هر دُون را خداوندی نهم
نه طعام هیچ ظالم خورده ام
نه کتابی را تخلص کرده ام
همت عالیم ممدوحم بس است
قُوت جسم و قوّت روحم بس است
سرودن شعر هم زمان با درمان

عطار همزمان با دارو فروشی و درمان بیماران به سرودن شعر می پرداخت که حاصل آن دو کتاب «مصیبت نامه» و «الهی نامه» است.
مصیبت نامه کاندوه جهان است الهی نامه کاسرار عیان است به داروخانه کردم هر دو آغاز چه گویم زود رَستم ز این و آن باز
وی به دلیل اشتغال به طبابت، سه سال از سرودن شعر دوری گرفت و دست به قلم نبرد تا آن که روزی انگار ندایی غیبی او را متوجه می کند:
به من گفت ای به معنا عالم افروز
چنین مشغول طب گشتی شب و روز
طب از بهر تن هر ناتوان است
و لیکن شعر و حکمت قُوت جان است
عطار پس از آن روی به شعر و حکمت آورد و سرودن شعر را ادامه داد.
دگرگونی درونی عطار

درباره دگرگونی عطار و انقلاب درونی او که سبب شد به سیر و سلوک و عرفان روی آورد، سخنان گوناگونی گفته اند؛ جامی، شاعر قرن نهم در کتاب نَفحات الانس می گوید:
گویند سبب توبه وی آن بود که روزی در دکان عطاری مشغول و مشعوف به معامله بود، درویشی آن جا رسید و چند بار گفت: چیزی در راه خدا به من بده، وی به دوریش اعتنایی نکرد، درویش گفت: تو چگونه خواهی مُرد؟ عطار گفت: چنان که تو خواهی مرد، درویش گفت: تو چون من توانی مرد؟ گفت: بلی، درویش کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و گفت: اللّه ، و جان بداد! عطار را حال متغیّر شد و دکان بر هم زد و به این طریقه در آمد.
انقلاب روحی

انقلاب درونی عطار را به گونه ای دیگر نیز بیان کرده اند؛ می گویند:
روزی درویشی به دکان دارو فروشی عطار رفت، نگاهی خیره به دکان افکند و چشمش پر اشک شد و آه بلندی کشید. عطار گفت: چرا خیره می نگری؟ بهتر این است که راه خود را بگیری و بروی، گفت: بار من بسیار سبک است، زیرا که جز این لباس کهنه چیزی ندارم، اما تو با این کیسه های پر از دواهای گران بها، چون گاه رفتن شد، چه می کنی؟ من می توانم به شتاب از این بازار بیرون روم، اما تو هم بهتر است از پیش، در صدد بستن بار خود برآیی و بهتر آن است که در کار خود اندیشه کنی.
عطار، پس از شنیدن سخنان درویش، دست از کسب مال برداشت و به حلقه عارفان پیوست.
دیدار عطار با مولوی

پدر مولوی در سفری که به مغرب ایران کرد، فرزند خردسال خود را، جلال الدین محمد، که بعدها به «مولوی» شهرت یافت، به همراه آورد، آنان از شهرهای نیشابور، بغداد، مکه و شام گذشتند و سرانجام در «قونیه» که از شهرهای فعلی ترکیه است، اقامت گزیدند. در طول این سفر و هنگام عبور از نیشابور، به دیدار شیخ فرید الدین عطار نیشابوری رفتند، هر دو حدود هفتاد سال داشتند، عطار «اسرار نامه» خود را به «مولوی» که در آن هنگام شش ساله ای بیشتر نبود، تقدیم کرد و درباره او با پدر چنین گفت: «این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرمش، آتش در سوختگان عالم زند.» این پیش بینی عطار بعدها به راستی پیوست و آن کودک خردسال شاعری پر آوازه شد.
آثار عطار

از عطار، آثار بسیار بر جای مانده است: دیوان اشعار، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، خسرو نامه و... کتاب ارزش مند و گران سنگ دیگری که از او بر جای مانده و به نثر نوشته شده، تذکرة الاولیا نام دارد که شرح حال 72 تن از بزرگان عارفان است که با نام امام جعفر صادق علیه السلام آغاز می شود و با نام امام محمد باقر علیه السلام پایان می گردد.
عشق عطار به اهل بیت علیه السلام

عطار در تذکرة الاولیا در ذیل نام امام جعفرصادق علیه السلام ، ایشان را با لقب هایی بلند، توصیف می کند:
آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صِدّیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیا، آن جگر گوشه انبیا، آن وارث نبی، آن عارف عاشق، جعفرالصادق
و سپس می افزاید:
گفته بودیم که اگر ذکر انبیا و صحابه و اهل بیت کنیم، کتابی جداگانه باید ساخت، این کتاب شرح اولیاست که بعد از ایشان بوده اند، اما به سبب تبرّک به صادق علیه السلام ابتدا کنیم که او نیز بعد از ایشان بوده است و چون از اهل بیت علیه السلام بود و سخن طریقتْ او بیشتر گفته است و روایت از وی بیشتر آمده است، کلمه ای چند از آنِ او بیاوریم که ایشان همه یکی اند، چون ذکر او کرده شود، از آنِ همه بُوَد...
 
آخرین ویرایش:

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تشکر از دوست عزیز mec1386،
مطالب ایشون و مطالب دیگه رو به صورت کوتاه تر در پست های بعدی قرار میدم
تا دوستان بیشتر حوصله کنن و مطالب رو به طور کامل مطالعه کنن.
ممنون!
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقام عطار

مقام عطار


عطار بحق از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است
. کلام ساده و گیرنده ی او که با عشق و اشتیاقی سوزان
همراه است، همواره سالکان راه حقیقت را چون تازیانه ی شوق به جانب مقصود راهبری کرده است.
وی برای بیان مقاصد عالیه ی عرفانی خود بهترین راه را که آوردن کلام بی پیرایه ی روان و خالی از هر آرایش و پیرایش است،
انتخاب کرده و استادی و قدرت کم نظیر او در زبان و شهر به وی این توفیق را بخشیده است که در آثار اصیل و واقعی خود این سادگی و روانی را که به روانی آب زلال شبیه است، با فصاحت همراه داشته باشد. وی اگر چه در ظاهر کلام خود وسعت اطلاع سنائی و استحکام سخن و استادی و فرمانروایی آن سخنور نامی را در ملک سخن ندارد، ولی زبان نرم و گفتار دل انگیز او که از دلی سوخته و عاشق و شیدا بر می آید حقایق عرفان را به نحوی بهتر در دلها جایگزین می سازد و توسل
او به تمثیلات گوناگون و ایراد حکایات مختلف هنگام طرح یک موضوع عرفانی مقاصد معتکفان خانقاه ها را برای مردم عادی بیشتر و بهتر روشن و آشکار می دارد.
شاید به همین سبب است که مولانا جلال الدین بلخی رومی او را به منزله روح و سنائی را چون چشم او معرفی کرده و گفته است :
عطار روح بود سنائی دوچشم او
ما از پی سنائی و عطار آمدیم


و جامی شاعر سخن شناس درباره ی او گفته است:
«آن
قدر که اسرار توحید و حقایق اذواق و مواجید در مثنویات و غزلیات وی وجود دارد، در سخنان هیچ یک از این طایفه یافته نمی شود
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق عطار به اهل بیت علیه السلام

عشق عطار به اهل بیت علیه السلام

عطار در تذکرة الاولیا در ذیل نام امام جعفرصادق علیه السلام ، ایشان را با لقب هایی بلند، توصیف می کند:

آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صِدّیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیا، آن جگر گوشه انبیا
آن وارث نبی، آن عارف عاشق، جعفرالصادق


و سپس می افزاید:

گفته بودیم که اگر ذکر انبیا و صحابه و اهل بیت کنیم، کتابی جداگانه باید ساخت، این کتاب شرح اولیاست که بعد از ایشان بوده اند، اما به سبب تبرّک به صادق علیه السلام ابتدا کنیم که او نیز بعد از ایشان بوده است و چون از اهل بیت علیه السلام بود و سخن طریقتْ او بیشتر گفته است و روایت از وی بیشتر آمده است، کلمه ای چند از آنِ او بیاوریم که ایشان همه یکی اند، چون ذکر او کرده شود، از آنِ همه بُوَد...



 
آخرین ویرایش:

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
عطار شاعر نیست!!!

عطار شاعر نیست!!!


اگر چه عطار به شعر و شاعری اعتنا ندارد و شعر درچشم او مقداری نیست و راضی نیست که او را شاعر بشمارند
و به وزن و ردیف و قافیه نمی اندیشد و خود را بیشتر مرد حال می داند و فقط به معنی توجه دارد، ولی باید به حق و انصاف او را از فصیح ترین شعرای زبان فارسی دانست.
باید مردی صاحب عقل و ژرف بین و خوش ذوق باشد و کژبینی را کنار بگذارد و در دریای مواج و متلاطم و بی کرانه شعر عطار
به غواصی بپردازد و اشعار نغز او را که فراوانست جدا کند و آنرا با شعر فصیح ترین شعرای زبان فارسی مقابله کند و بسنجد
تا دریابد که شعرعطار نه تنها از حیث بیان معانی بلند انسانی و عرفانی مقامی بسیار ارجمند دارد بلکه از حیث لفظ نیز در کمال
فصاحت و بلاغت است
.
شاعرم مشمر که من راضی نیم
مرد حالم شاعر ماضی نیم
عیب از شعر است و این اشعار نیست
شعر را در چشم من مقدار نیست
تو مخوان شعرش اگر خواننده ای
ره به معنی بر اگر داننده ای
شعر گفتن چون ز راه وزن خاست
وز ردیف و قافیه افتاد راست
گر بود اندک تفاوت نقل را
کز نیاید مرد صاحب عقل را
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
آثار عطار

آثار عطار


تعداد کتبی را که به عطار نسبت داده اند از صد جلد متجاوز است. دراین که شیخ عطار بسیار شعر گفته است تردیدی نیست
زیرا خود شیخ متذکر شده است که از هر در سخن گفته و بسیار گفته است و مکرر خود را بسیار گوی خوانده است:

ز هر درگفتم و بسیار گفتم
چو زیر چنگ شعری راز گفتم

کسی کو چون منی راعیب جویست
همین گوید که او بسیار گویست

و گاهی از اینکه بسیار شعر گفته است اظهار تاسف کرده است که زبانی را که می بایست به ذکر خدا مشغول دارد به شعر گفتن فرسوده است:

زبان که از پی ذکر توام همی بایست
به شعر بیهده فرسود چون زبان درا

حقیقت آنست که بحر بی کرانه معانی در دل عطار چنان مواج و متلاطم بوده است که طبع گهر بارش نمی دانسته است چگونه آنها را به رشته نظم درآورد:
فرید است این زمان بحرمعانی
که بر وی ختم شد گوهر فشانی
زبس معنی که دارم می ندانم
که هر یک را بهم چون دررسانم
معانی ضمیرم را عدد نیست
مرا این بس که از خلقم مدد نیست
نه غایت می در آید در معانی
نه نقصان می پذیرد این روانی



در میان کتب متعددی که به عطار نسبت داده اند ، آثاری که بدون تردید ازعطار است، همانهائی است که خود شیخ عطار در خسرو نامه از آنها نام برده است:
مصیبت نامه زاد رهروانست
الهی نامه گنج خسروانست
جهان معرفت اسرار نامه ست
بهشت اهل دل مختارنامه ست
مقامات طیور ما چنانست
که مرغ عشق را معراج جانست
چو خسرونامه را طرزی عجیبست
ز طرز او که و مه را نصیبست
رفیقی داشتم عالی ستاره
دلی چون آفتاب و شعر باره
زگفت من که طبع آب زر داشت
فزون از صد قصیده هم زبر داشت
غزل قرب هزار و قطعه هم نیز
زهر نوعی مفصل بیش و کم نیز
جواهر نامه من بر زبان داشت
ز شرح القلب من جان در میان داشت

بنابراین آثار مسلم عطار عبارتند از
:

۱
- مصیبت نامه
۲
- الهی نامه
۳
- اسرارنامه
۴
- مختارنامه
۵
- مقامات طیور( منطق الطیر)
۶
- خسرونامه
۷
- دیوان غزلیات و قصاید
۸
- جواهر نامه
۹
- شرح القلب
چون تذکرة الاولیاء را که نثر است بر این نه کتاب منظوم
بیفزائیم آثار مسلم عطار به ده کتاب بالغ می گردد.

 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
منطق الطیر

منطق الطیر

شعر زیر رو از مقدمه کتاب منطق الطیر براتون قرار میدم که در توصیف ویژگی های
امام علی علیه السلام هستش:
خواجهٔ حق پیشوای راستین
کوه حلم و باب علم و قطب دین

ساقی کوثر، امام رهنمای
ابن عم مصطفا، شیرخدای

مرتضای مجتبا، جفت بتول
خواجهٔ معصوم، داماد رسول

در بیان رهنمونی آمده
صاحب اسرار سلونی آمده

مقتدا بی‌شک به استحقاق اوست
مفتی مطلق علی الاطلاق اوست

چون علی از غیبهای حق یکیست
عقل را در بینش او کی شکیست

هم ز اقضیکم علی جان آگه است
هم علی ممسوس فی ذات الله است

از دم عیسی کسی گر زنده خاست
او بدم دست بریده کرد راست

گشته اندر کعبه آن صاحب قبول
بت شکن بر پشتی دوش رسول

در ضمیرش بود مکنونات غیب
زان برآوردی ید بیضا ز جیب

گر ید بیضا نبودیش آشکار
کی گرفتی ذوالفقار آنجا قرار

گاه در جوش آمدی از کار خویش
گه فرو گفتی به چه اسرار خویش

در همه آفاق هم دم می‌نیافت
در درون می‌گشت و محرم می‌نیافت


 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک سال دیگه و بار دیگه 25 فروردین ...

روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد! :gol:

:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد

سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید
اندیشهٔ وصالت، جز در گمان نگنجد

هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را
زیرا که راه کویت، اندر نشان نگنجد

آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند
هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد

اندر ضمیر دلها، گنجی نهان نهادی
از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد

عطّار وصف عشقت، چون در عبارت آرد
زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد

:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

آرامگاه عطار، لطفا کلیک کنید :

http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=46715&d=1299190375
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
..:: 25 فروردین‌، سالروز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد ::..







ای هجر تو وصل جاودانی / اندوه تو عیش و شادمانی

در عشق تو نیم ذره حسرت / خوشتر ز وصال جاودانی

بی یاد حضور تو زمانی / كفرست حدیث زندگانی

صد جان و هزار دل نثارت / آن لحظه كه از درم برانی

كار دو جهان من برآید / گر یك نفسم به خویش خوانی

با خواندن و راندم چه كار است؟ / خواه این كن خواه آن، تو دانی

گر قهر كنی سزای آنم / ور لطف كنی سزای آنی

صد دل باید به هر زمانم / تا تو ببری به دلستانی

گر بر فكنی نقاب از روی / جبریل شود به جان فشانی

كس نتواند جمال تو دید / زیرا كه ز دیده بس نهانی

نه نه، كه به جز تو كس نبیند / چون جمله تویی بدین عیانی

در عشق تو گر بمرد عطار / شد زنده دایم از معانی

******

گم شدم در خود چنان كز خویش ناپیدا شدم / شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم

سایه‌ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار / راست كان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم

ز آمدن بس بی نشان و ز شدن بی خبر / گو بیا یك دم برآمد كامدم من یا شدم

نه، مپرس از من سخن زیرا كه چون پروانه‌ای / در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم

در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشی / لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم

چون همه تن می‌بایست بود و كور گشت / این عجایب بین كه چون بینای نابینا شدم

خاك بر فرقم اگر یك ذره دارم آگهی / تا كجاست آنجا كه من سرگشته دل آنجا شدم

چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان / من ز تأثیر دل او بیدل و شیدا شدم




دردا که در این سوز و گدازم کس نیست
هــــــــــمراه در این راه درازم کس نیست
در قــــــعر دلم جـــــــواهر راز بسی است

اما چه کـــــــنم محــــــرم رازم کس نیست





..:: روانش شاد و یادش گرامی باد ::..





 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بیست و پنجم فروردین، روز بزرگداشت عطار نیشابوری ، یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلند نام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است.









فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار کَدکَنی نیشابوری مشهور به عطّار نیشابوری متولد ۵۴۰ در کدکن – درگذشتهٔ ۶۱۸ هجری قمری در شادیاخ نیشابور، یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلند نام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در کدکن زاده شد.


نام او «محمّد»، لقبش «فریدالدّین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده‌است. نام پدر عطّار ابراهیم کدکنی (با کنیهٔ ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود.

آرامگاه عطار نیشابوری



او که داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فرا گرفته‌بود ، به کار عطّاری و درمان بیماران می‌پرداخت.


او را از اهل سنت دانسته‌اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به‌برخی شعرهایش بر این باورند که وی پس از چندی به‌تشیع گرویده یا دوست‌دار اهل بیت بوده‌است.هر چند که ایشان در مقدمه‌ی منطق‌الطیر (مقامات طیور) به نکوهش متعصبین پرداخته‌اند و به‌این افراد توصیه کرده‌اند که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین.

مصیبت‌نامه که اندوه جهان است... الهی‌نامه که اسرار عیان است
به‌داروخانه کردم هر دو آغاز... چه گویم زود رستم زین و آن باز
مصیبت‌نامه زاد رهروان است... الهی‌نامه گنج خسروان است
جهان معرفت اسرارنامه است... بهشت اهل دل مختارنامه است
مقامات طیور امّا چنان است... که مرغ عشق را معراج جان است
چو خسرونامه را طرزی عجیب است... ز طرز او که مه را نصیب است

عطار نیشابوری

درباره به پشت پا زدن عطّار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان‌های زیادی گفته شده‌است. مشهورترین این داستان‌ها، آن‌ست که عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت. چیزی که نمایان است این است که عطار پس از این جریان مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری می‌گردد و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم‌سخن گشته و به گردآوری داستان‌های صوفیه و اهل سلوک پرداخته‌است. و بنا بر داستانی وی بیش از ۱۸۰ اثر گوناگون به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و دیگر نثر است. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حملهٔ مغولان، کشته‌شد.
ماجرای مرگ عطار از غم‌انگیزترین رخدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک به جای می‌گذارد. تذکره‌نویسان در این خصوص نگاشته‌اند که: پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز به دست لشکر مغول اسیر گشت. گویند مغولی می‌خواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را از پای در آورد.


مقبره عطار نیشابوری

نمونهٔ اشعار



جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد... رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد
سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید... اندیشهٔ وصالت، جز در گمان نگنجد
هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را... زیرا که راه کویت، اندر نشان نگنجد
آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند... هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد
آنجا که عاشقانت، یک دم حضور یابند... دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد
اندر ضمیر دلها، گنجی نهان نهادی... از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد
عطّار وصف عشقت، چون در عبارت آرد... زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد
آثار عطار نیشابوری

ویژگی سخن عطار :


عطار، یكی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را كه همان آوردن كلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب كرده است. او اگر چه در ظاهر كلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحكام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده كه از سوختگی دلی هم چون او باعث شده كه خواننده را مجذوب نماید و همچنین كمك گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حكایات مختلف یكی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند.
/

آثار عطار نیشابوری


معرفی آثار عطار :

آثار شیخ به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود. آثار منظوم او عبارت است از:
1- دیوان اشعار كه شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است.
2- مثنویات او عبارت است از: الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، بی سر نامه، منطق الطیر، جواهر الذات، حیدر نامه، مختار نامه، خسرو نامه، اشتر نامه و مظهر العجایب.
از میان این مثنوی های عرفانی بهترین و شیواترین آنها كه به نام تاج مثنوی های او به شمار می آید منطق الطیر است كه موضوع آن بحث پرندگان از یك پرنده داستانی به نام سیمرغ است كه منظور از پرندگان سالكان راه حق و مراد از سیمرغ وجود حق است كه عطار در این منظومه با نیروی تخیل خود و به كار بردن رمزهای عرفانی به زیباترین وجه سخن می گوید كه این منظومه یكی از شاهكارهای زبان فارسی است و منظومه مظهر العجایب و لسان الغیب است كه برخی از ادبا آنها را به عطار نسبت داده اند و برخی دیگر معتقدند كه این دو كتاب منسوب به عطار نیست.

 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز




عقل در عشق تو سرگردان بماند
چشم جان در روی تو حیران بماند

ذره‌ای سرگشتگی عشق تو
روز و شب در چرخ سرگردان بماند

چون ندید اندر دو عالم محرمی
آفتاب روی تو پنهان بماند

هر که چوگان سر زلف تو دید
همچو گویی در خم چوگان بماند

پای و سر گم کرد دل تا کار او
چون سر زلف تو بی‌پایان بماند

هر که یکدم آن لب و دندان بدید
تا ابد انگشت در دندان بماند

هر که جست آب حیات وصل تو
جاودان در ظلمت هجران بماند

ور کسی را وصل دادی بی طلب
دایما در درد بی درمان بماند

ور کسی را با تو یک دم دست داد
عمر او در هر دو عالم آن بماند

حاصل عطار در سودای تو
دیده‌ای گریان دلی بریان بماند

عطار نیشابوری


 
بالا