ره یافتگان به دین اسلام

alihasani

عضو جدید
سلام دوستان...
میگن هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
انصافا این جور تاپیک ها جای همچین حرفاییه!
خدا رو شکر هرجا پا میذاریم حرف از سیاسته.
من هم برای خودم خیلی عقاید دارم که شاید...
ولی این دلیل نمیشه که هرجایی مطرح کنم.

من هم وقتی چنین مواردی رو میخونم واقعا تحت تاثیر قرار میگیرم، راستش برای مسلمونا افسوس نمی خورم، برای خودم افسوس میخورم...
البته امیدوارم پرحرفیه من رو به بزرگی خوداتون ببخشید...:gol:
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]شیعه شدن یک مسیحی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]آندره ایندریان در خونواده ای بوده که پدرش هندی(مذهبش هندو) و مادرش مسیحی بود/ پدر ومادر آندره تو ایران با هم آشنا شدن[/FONT][FONT=&quot] .
[/FONT]
[FONT=&quot]آندره میگه؛ پدرم منو تو دینم آزاد گذاشته بود و چون مادرم بر من نفوذ بیشتری داشت منم دین مسیحیت رو به عنوان دینم انتخاب کردم/ بعد از فوت پدرم مشکلاتمون زیاد شد و من به خاطر اینکه به آرامش برسم به معبد سیک ها و کلیسا میرفتم / ادعیه مربوط رو میخوندم ولیییییی احساس میکردم کسی به حرفم گوش نمیده[/FONT][FONT=&quot]!!
[/FONT]
[FONT=&quot]از قضا یه دوستی داشتم که مسلمون بود / وقتی که روحیاتمو دید بهم پیشنهاد داد که به مشهد به زیارت امام رضا(ع) بریم ، منم پیشنهادشو قبول کردم و بالاخره با هم عازم مشهد شدیم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی به مشهد رسیدم فک کردم ورود یه مسیحی به حرم گناهه ! ولی دوستم تشویقم کرد به داخل حرم برم[/FONT][FONT=&quot].
[/FONT]
[FONT=&quot]حالت عجیبی بهم دست داد و احساس کردم نمیتونم حرکت کنم و حتی عینکم هم از چشمم افتاد و شکست؛ این احساس رو به دوستم گفتم / بهم گفت وضو بگیر ومث من دو رکعت نماز بخون / منم که هنوز تو اون حال وهوای معنوی بودم ، دو رکعت نمازو به صورت تقلیدی خوندم[/FONT][FONT=&quot] !
[/FONT]
[FONT=&quot]چن روزی تو مشهد موندیم ؛ خیلی خوش گذشت و هربار که به حرم میرفتم احساس آرامش میکردم و نورانیت خاصی رو احساس میکردم/ تازه فهمیدم که دارم با خدا حرف میزنم / تمام مشکلاتمو فراموش کردم و بعد از بازگشت به قم بدون اینکه از خدا حاجتی بخوام خودبخود مشکلم حل شد [/FONT][FONT=&quot]/[/FONT][FONT=&quot]همین مسئله باعث شد تا در مورد دین اسلام بیشتر تحقیق کنم / در تهران در مورد این دین تحقیق کردم و بعد از مدتی دوباره دلم تنگ امام رضا(ع) شد و اینبار تنها رفتم / شبانه به حرم میرفتمو اونجا روحانیونی بودن که جواب سوالاتمو میدادن[/FONT][FONT=&quot].
[/FONT]
[FONT=&quot]یه روز که یکی از آشناهام علاقمو به اماکن مذهبی و مراسم مسلمونا دیده بود بهم گفت ؛ وقت اعتکافه ! بیا بریم اعتکاف / گفتم ؛ اعتکاف چیه ؟ گفت ؛ یکی از مراسمای معنوی مسلموناس که در سه روز برگزار میشه و مردم در اون سه روز فقط عبادت میکنن و از دنیای مادی به دورن ! منم که موافق بودم با نام مستعار " علی " ثبت نام کردم[/FONT][FONT=&quot].
[/FONT]
[FONT=&quot]اون سه روز باعث شد که برای همیشه از کلیسا خداحافظی کنم و اونچه که تابحال دنبالش بودم ؛ پیدا کردم[/FONT][FONT=&quot].
[/FONT]
[FONT=&quot]ازونجا به بعد نام مقدس علی رو برگزیدم و به خاطر ارادت خاصم به امام رضا(ع[/FONT][FONT=&quot]) [/FONT][FONT=&quot]اسممو علیرضا گذاشتم و بعدش به دفتر یکی از آیات عظام رفتم وبعد از گفتن شهادتین به دین اسلام گرویدم[/FONT][FONT=&quot] .
[/FONT]
[FONT=&quot]گرویدن علی ایندریان به دین اسلام و مذهب حقه تشیع و عنایت امام هشتم (ع) به وی از عنایات خداوند متعاله که میتونه انشالله شامل هر فرد حقیقت جوی حقیقت طلب بشه / یا حق[/FONT][FONT=&quot] [/FONT]
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
[h=2] مسلمان شدن خواننده معرف آمریکایی[/h] مسلمان شدن خواننده معرف آمریکایی (چوسی حوکنز) از گروه موسیقی و اسمش چوسی حوکنز و معروف به لون بود.
و سپس اسلام را می پذیرد و دگرگون می شود.
واسمش را از لون به امیر تغییر میدهد .
به جوانانی که، جاهلیت غرب آنها را فریفته است.
به جوانانی که، تمدن پوشالین غرب را الگوی خود میدانند.
به جوانانی که، عاشق نواختن و یا شنیدن موسیقی هستند. به آنهایی که، آنقدر شیفته موسیقی شده اند که حتی از لباس خوانندگان تقلید می کنند. به کسانی که، هرحرکتی از آنها را تقلید کرده و مو و قیافه خود را همانند آنها خنده دار و عجیب می گردانند.
به تو ای برادر و خواهرم!
به دینت افتخار کن. و به ارزش هایت مباهات نما. احساس عزت کن چون تو مسلمانی و میدانی که الله عزوجل تنها معبود توست و محمد صلی الله علیه وآله وسلم فرستاده برحق او و اسوه و الگوی والای ماست. به سوی پروردگارت برگرد، تو مسلمانی و به الله و فرشتگان خداوندی و کتابهای فرستاده شده و همه فرستادگان، ایمان بدار. این آواز خوان، الله متعال را نمی شناخت. وی از تمامی امکانات مادی و دنیوی برخوردار بود. اما هرگز طعم سعادت و آرامش روحی و روانی را نچشید چون پروردگارش را نمی شناخت. او بعد از اینکه حق را می شناسد از شدت خوشحالی اشک از چشمانش جاری می شود. لون نه تنها به دین مبین اسلام می پیوندد بلکه وی، هم اینک یکی از دعوتگران فعال این دین میباشد. همسر و فرزندان امیر نیز اسلام را پذیرفتند و با ائمه حرم مکی دیدار نمودند.
آواز خوان مشهورامریکایی، که هفت ملیون نوارش به فروش رسیده است اسلام را می پذیرد. این شهرت گسترده ای که او در جامعه امریکا کسب کرده بود. واین ثروت بیشمار و هنگفتی ، که آن را بوسیله موسیقی در داخل وخارج آمریکا بدست آورده بود، وی را از پذیرفتن اسلام باز نداشت بلکه او در این مسیر مال و شهرتش را قربانی نمود . آواز خوان مشهور امریکایی (چوسی حوکنز) که به (لون) شهرت داشت اسمش را به امیر تبدیل می کند هفت ماه قبل روشنی هدایت قلبش را منور میگرداند و به زیارت مکه و مدینه مشرف می گردد باسم که یکی از دوستانش در موسیقی بود و هفت سال قبل مسلمان شده است ، وی را در این سفر همراهی میکند . الجزیره با این دو خواننده امریکایی در حالی که در ریاض مهمان هیئت جهانی اعجاز قرآن کریم بودند، دیدار می کند. امیر که سی و چهار سال دارد می گوید : من از شهرت زیادی در امریکا بهره مند بودم و در زمینه موسیقی موفقیت چشمگیری را حاصل کردم و در نظر سنجی در رسانه ها، از ده آوازه خوان مشهور آمریکا بودم. و هنگامی که با خواننده معروف بین المللی(باف دادی) مشترکا آواز خواندم به شهرتم افزوده شد و بیش از هفت ملیون نوارم به فروش رسید.
امیر می افزاید: اما با این همه مال و ثروت ، هیچگونه سعادت و آرامش روحی را در درونم احساس نمی کردم تا اینکه هفت ماه قبل راهی ابوظبی شدم و در آنجا فرهنگ اسلامی بر من تاثیر گذاشت، می دیدم که مردم به سوی مساجد بخاطر ادای نماز می روند، به اخلاق عالی آراسته اند با همه برخورد مناسب میکنند، در آنجا از حقیقت اسلام جویا شدم و پرسیدم که آیا این دین ویژه عرب هاست یا اینکه شامل همه می شود؟ و بعد از اندیشه عمیق، اسلام را پذیرفتم و اولین نمازم را بعد از بازگشتم به سوی اقامتگایم در (هارلم) در نیویورک ادا نمودم زندگی ام یکسره دگرگون شد موسیقی را ترک نمودم و از محیط نامناسبی که در آن هفده سال می زیستم دوری جستم و فعلا روح و روانم آرام و مطمئن است و سعادتی را که سال ها در جستجویش بودم آن را در اسلام یافتم.
خواستم بیشتر در مورد اسلام بدانم و دیگران را نیز به اسلام دعوت کنم و به همین خاطر به (انجمن دعوت اسلامی در کانادا) پیوستم و مسئولیتم در این موسسه دعوت خواننده های معروف به اسلام است. امیر، مکه و مدینه را از نزدیک زیارت کرد و چند روزی را در آن دیار مقدسه سپری نمود، او احساساتش را چنین وصف می کند: هنگامی در ادای عمره برای اولین بار در زندگیم در مقابل کعبه ایستادم پاهایم نتوانست مرا تحمل نمایند و به شدت گریستم،آری گریستم تا از الله عزوجل شکر نمایم که ادای این شعیره عظیم و زیارت مسجد نبوی شریف را برای من، میسر ساخت. امیر می گوید: با شیخ علی الحذیفی و شیخ صلاح البدیر که از ائمه حرم مدنی می باشند دیدار نمودم واقعا دیدار دلچسپ وزیبایی بود، این دو امام حرم مدنی به من توصیه کردند که دیگران را به اسلام دعوت نمایم و خود نیز به آداب و اخلاق اسلامی آراسته گردم و با مردم متواضع باشم. بدون شک این سفارش ها همانند چراغی تابناک بر فراز برنامه جدید دعوت من است. در زیارت به این شهر های مقدس، دوست دوران خوانندگیش (بریدجن) که به( فری وی) مشهور بود وی را همراهی می کرد. ( فری وی) اسمش را (باسم) گذاشته است و در سال ۱۹۹۶م اسلام را پذیرفته است و بیست و یک سال را در دنیای موسیقی پاپ سپری کرده است و فعلا عضو بخش دعوت خوانندگان مشهور بیم المللی در ( انجمن دعوت اسلامی کانادا) می باشد .
بار الها، قلب وی را بر دین اسلام محکم دار و هر گمراه را هدایت نما. آمین یا رب العالمین.
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
شرف دو کشيش جوان سيرالئوني به دين مبين اسلام

وی در بخشی دیگر از دلائل تشرف خود به دین مبین اسلام با اشاره به مواردی از جمله طرح حج، وجود واژه های "محمد"(ص)، "مصطفی" و ... در انجیل حقیقی گفت: خود حضرت عیسی (ع) موضوع تثلیث را تکذیب کرده است.

به گزارش ادیان نیوز، کشیش "رورن فیلیپ کنته" با نام جدید اسلامی "محمد ابراهیم کنته" بعد از اقامه نماز جماعت ظهر در مسجد رحمان منطقه لوملی فریتاون و کشیش "ایونجلیست پاستور کلاد توباکو جانسون" با نام جدید اسلامی "مصطفی توباکو جانسون" در محل رایزنی فرهنگی کشورمان در فریتاون با قرائت شهادتین مسلمان شدند.

مصطفی در بخشی از دلائل گرویدن به دین مبین اسلام با بیان اینکه حقائقی در اسلام و ادیان الهی وجود دارد که متأسفانه در انجیل های موجود دیده نمی شود گفت: این حقایق در انجیل حقیقی مورد اشاره قرار گرفته لیکن توسط غربی ها از کتاب مقدس مسیحی ها حذف گردیده و یا به آنها اصلا عمل نمی شود.

وی در ادامه افزود: در انجیل حقیقی دستوراتی از جمله انجام وضو، رعایت محرمات، حیوانات حرام گوشت، حرمت شراب و ... اشاره شده است که متأسفانه گردانندگان مسیحیت جهان امروز نه تنها توجهی به آنها نمی نمایند بلکه آن محرمات را حلال معرفی می نمایند.

مصطفی همچنین گفت: صاحبان کلیساهای امروز با علم به حرام بودن شراب و سایر محرمات به منظور جلب مردم کم آگاه به مسیحیت تلاش می کنند آن بخش های انجیل را مخفی نگه داشته و عملا از مبلغین می خواهند که وارد این قضایا نشوند.


وی در بخشی دیگر از دلائل تشرف خود به دین مبین اسلام با اشاره به مواردی از جمله طرح حج، وجود واژه های "محمد"(ص)، "مصطفی" و ... در انجیل حقیقی گفت: خود حضرت عیسی (ع) موضوع تثلیث را تکذیب کرده است.

«محمد ابراهیم کنته» ۳۵ ساله کشیش دیگری که به مناسبت میلاد با سعادت حضرت رضا(ع) در کارگاه آموزشی "امام های خود را بشناسید" شرکت کرده و مراسم تشرف وی به اسلام در مسجد رحمان لوملی فریتاون برگزار گردید، در بخشی از سخنان خود در خصوص دلائل گرویدن به اسلام گفت: من در خانواده مسیحی تربیت شده و اعتقادم به مسیحیت بیشتر جنبه سنتی داشت. تحصیلات دوره متوسطه را در یک مدرسه کاتولیک گذرانده و آنگاه از دانشکده تخصصی مسیحیت فریتاون دیپلم تبلیغ دریافت نمودم.

وي افزود: من که ظرف سال های گذشته بیش از پنج کلیسا را در فریتاون و مکینی تحت پوشش تبلیغاتی داشتم، فکر می کردم مسیحیت دین جامع و کاملی بوده و برای نیازهای موجود انسان ها راه حلی داشته باشد. لیکن در عمل برای یک زندگی موفق و سالم در این دنیا چیزی نیافتم. ضمن اینکه کشیش ها و گردانندگان کلیساها که عمدتاً فساد اخلاقی و مالی دارند قابل اعتماد نبوده و نمی توانند برای پیروان خود الگو باشند. لذا با مطالعه اسلام بویژه مذهب اهل البیت (ع) دریافتم که اسلام که در برگیرنده آئین های ادیان قبل از خود نیز می باشد کامل ترین دین بوده و برای حل مشکلات انسان ها طرح و برنامه دارد.

محمد ابراهیم کنته کشیش تازه مسلمان شده گفت: من فکر می کنم که مسلمان شدن برای یک مسیحی راحت تر باشد چون این دو دین الهی دارای یک ریشه مشترک هستند.

"قزلسفلی" رايزن فرهنگي ايران در سيرالئون به هر یک از دو کشيش تازه مسلمان شده یک جلد کلام الله مجید با ترجمه انگلیسی و تعدادی کتاب اسلامی از جمله کتاب اسلام به زبان ساده اهداء نمود./تقریب



 

tahoora62

کاربر بیش فعال
ادامه حجاب نجاتم داد...
فلسفة حجاب را تبيين كنيم

عدّه‌اي مي‌گويند ما براي ترويج حجاب در جامعه، كار را نمي‌توانيم با زور جلو ببريم ولي من معتقدم ابتدا كمي زور و اجبار لازم است. حجاب يك امر تربيتي است كه خانواده‌ها از سنين كودكي بايد آن را براي كودكان خود مطرح كنند. مثلاً مسواك زدن را چطور به بچّه‌ها ياد مي‌دهيم؟ خوب بچّه ابتدا كه نمي‌داند مسواك چه مزيّت‌هايي دارد! پس در ابتدا او را مجبور مي‌كنيم كه حتماً بايد مسواك بزند تا خودش كم‌كم عادت كند و علاقه پيدا كند كه مسواك بزند. تا جايي كه حتّي اگر جايي رفت و مسواكش نبود با انگشتانش و مقداري نمك هم اين كار را مي‌كند. امّا وقتي بزرگتر شد، برايش بايد كاملاً توضيح بدهيد و بعد هم تشويقش كنيد تا حالا خودش انتخاب كند كه اين كار را انجام بدهد. آنگاه اگر ما نباشيم هم خودش مراعات اين قضيه را خواهد كرد. پس ابتدا ما مجبورش كرديم، امّا بعد از آن عادت كرد كه اين كار را انجام دهد و بعد از آن ما از مزيّت‌هاي آن گفتيم و ياد داديم، فكر كند و خودش انتخاب كند. براي مسئلة حجاب هم ما همين كار را بايد انجام بدهيم. من نمي‌گويم صد درصد با زور، چون انجام‌پذير نيست، مخصوصاً براي نسل امروز، امّا بايد از سنين كودكي حجاب را به بچّه آموزش داد. خانواده‌ها و مخصوصاً مادران خيلي در اين امر مؤثّر هستند. ولي امروز مي‌بينم حتّي مادراني كه چادر دارند هم، دختر بچّة كوچكشان را با لباس‌هاي لختي بيرون مي‌آورند! مادر مي‌گويد بچّه گرمش مي‌شود يا اذيّت مي‌شود و بايد آزاد باشد. خوب اگر اين طور هست، بعدش نبايد انتظار داشته باشيم كه در نُه سالگي حجاب كامل داشته باشد! ما اصلاً نمي‌نشينيم با بچّه‌هاي خودمان صحبت كنيم و از مزيّت‌هاي حجاب براي آنها بگوييم. فقط اينكه اگر بي‌حجاب باشي، مدرسه يا جامعه به تو فشار خواهد آورد يا چون در خانوادة مذهبي هستي، پس بايد با حجاب باشي، كافي نيست! نسل امروز اين استدلال‌هاي بي‌اساس را قبول نخواهد كرد، حتّي اگر اجبار و زور بالاي سرشان باشد.


در مسلمانان خارج هم حجاب غريب است


در كشور‌هاي خارجي هم برنامة خاصّي براي حجاب ندارند. البتّه نشريات اسلامي در اين زمينه مؤثّر بوده، ولي خيلي كم هستند! در واقع آنجا هم اين والدين و خانواده‌ها هستند كه بايد مسئلة حجاب را براي فرزندان خود، با استدلال‌هاي قوي، بازگو كرده و ابهاماتشان را بر طرف كنند. البتّه در خارج، آثار حجاب، نمود و عينيّت بيشتري در فرد ايجاد مي‌كند. او خيلي ملموس مي‌بيندكه اين حجاب است كه باعث شده كمتر در جامعه به جنس مخالف جذب شود و آرامش روحي و رواني زيادي برايش فراهم شده است.


موبايل بلوتوث‌دار در آمريكا محدوديّت سنّي دارد و اينجا نه!


هم دولت و هم خانواده‌ها بايد سعي كنند طرح حجاب را اصلاح و اجرا كنند. مثلاً اگر آموزش و پرورش، طرحي را اجرا كند ولي دولت يا خانواده‌ها با آن هماهنگ نباشند، چه فايده‌اي دارد ؟! يا اگر دولت و نيروي انتظامي طرحي دارد كه آموزش و پرورش حمايتش نكند، چه فايده‌اي دارد؟! ما بايد وحدت داشته باشيم و والدين در اين امر خيلي خيلي مؤثّر هستند. ولي متأسّفانه بعضي از خانواده‌ها در امر دين بي‌سوادند! شايد مسلمان و انقلابي باشند، ولي بلد نيستند اين دين را چطور به بچّه‌هايشان ياد بدهند! دين، مسئلة لطيفي است، چيزي مربوط به روح و روان بچّه‌هاست. خانواده‌ها در همين استفاده از تكنولوژي هم متأسّفانه بي‌سواد هستند و نمي‌دانند كه استفادة درست را چطور بايد به بچّه‌شان آموزش دهند. مثلاً چه لزومي دارد كه بچّة راهنمايي يا ابتدايي موبايل دستش باشد ؟! ما فكر مي‌كنيم فقط دارد بازي مي‌كند، ولي اين طور نيست. ما نمي‌توانيم به نسل امروز بگوييم استفاده نكنيد، ولي بايد طرز استفادة صحيح را هم به آنها بگوييم. در كشور‌هاي مدرن مثل آمريكا همه ضرر استفادة آزادانه از اين تكنولوژي‌ها را مي‌دانند. بنابراين براي استفاده از آنها خيلي محدوديّت ايجاد كرده‌اند. مثلاً جوان‌ها نمي‌توانند به همة سايت‌ها وارد شوند؛ بلكه سايت‌هاي غير مجاز براي آنها ***** شده‌اند يا از يك سنّي مجاز به استفاده از موبايل‌هاي بلوتوث‌دار هستند؛ ولي ما اينجا آزادانه و بدون هيچ محدوديّتي از آنها استفاده مي‌كنيم و اگر هم كسي اعتراض كند، مي‌گويند: در كشور‌هاي غربي آزادي هست، چرا ما را محدود مي‌كنيد ؟! در حالي كه از آنجا اطّلاع درستي ندارند. در كشور‌هاي توسعه يافتة مدرن، استفاده از تكنولوژي محدود شده، چون ضربه‌اش را خورده‌اند ولي ما هيچ برنامه و ضابطه‌اي براي استفاده از اين وسايل نداريم!


استقبال زنان چادري در ذهنم ماند


زمان انقلاب كه ورود امام را در تلويزيون نشان مي‌داد، شش ساله بودم؛ امّا قشنگ يادم هست كه خلبان دست امام راگرفت و از پلّه‌هاي هواپيما پايين آمدند و با استقبال بي‌نظير مردم روبه‌رو شدند. نكتة قابل توجّه براي من اين بود، كه ديدم خانم‌ها همه با چادر به استقبال امام آمده‌اند. من آن موقع كاتوليك بودم، ولي اين صحنة معنوي را كه از تلويزيون ديدم، خيلي برايم جالب بود. برداشت من اين بود كه پوشيدن چادر به معناي احترام به اين آقاست، بنابراين اين تصوير هنوز در ذهنم باقي است.


حجاب را نماد اسلام مي‌دانند


اسلام هراسي در كشورهاي مختلف نمود‌هاي مختلفي دارد. مثلاً در «تركيه» از اسلام مي‌ترسند، چون قدرت وحدت اسلام را مي‌شناسند و مي‌ترسند كه تركيه هم مثل ايران بشود و قانون اسلامي داشته باشد! امّا كشور‌هايي مثل «فرانسه»، سوسياليستي هستند. آنها حتّي به خواهران كاتوليك هم اجازة حجاب نمي‌دهند! رويّة آنها بر يكسان‌سازي است و اين ايدة سوساليسم است كه همه بايد يكسان باشند! فكر مي‌كنند با اين حركت، جامعه آرام است؛ در حالي كه آدم را خفه مي‌كنند و اين رويّه، خلاف فطرت است. در «آمريكا»، «دانمارك» و «بلژيك» هم مشكل نژاد‌پرستي دارند. آنها اعتقاد دارند نژاد سفيد، پاك و برتر است و غير از آن را قبول ندارند. آنها واقعاً از اسلام مي‌ترسند، مخصوصاً بعد از پيروزي انقلاب، چون قدرت اسلام را ديدند و آن را تجربه‌اش كردند. يادم هست وقتي كه موقع جنگ ايران و عراق بود، صدّام حسين به آمريكا قول داد كه سر يك هفته ايران رافتح خواهد كرد، امّا بعد از چند ماه، روزنامة «نيويورك تايمز» تيتر بزرگي زد با اين عنوان كه با انقلاب اسلامي ايران نبايد روبه‌رو شد!؛ يعني ترسيدند و فهميدند اين موج اسلامي را نمي‌شود، خفه كرد. آنها حجاب را علامت بزرگي از اسلام مي‌دانند. برنامه‌اي دريكي از شبكه‌هاي آمريكايي ـ فكر كنم تگزاس بود ـ پخش مي‌شد تا اين حسّ نژاد پرستي را كم كند. از همة خانم‌ها و آقايان پرسيده بودند اگر يك خانم با روسري بيايد، تدريس كند شما مخالف هستيد؟ آقايان گفتند: ما مسئله‌اي نداريم! از لحاظ ما اشكالي ندارد. ولي خانم‌ها گفتند: نبايد اين كار انجام بشود!؛ يعني خانم‌ها مخالف حجاب همكار خودشان بودند! خوب چرا؟ گفتند: براي اينكه اگر يك خانم خيلي خوب باشد؛ يعني معلّم خوب و مهرباني باشد، بچّه‌ها به سمت اسلام مي‌روند يا اينكه اگر آن معلّم محجّبه خصوصيّت خوبي داشته باشد، در بچّه‌ها خيلي تأثير مي‌گذارد و باعث جذب آنها به اسلام مي‌شود، به همين خاطر در محيط‌هاي آموزشي و علمي، مثل مدارس يا دانشگاه‌ها، حجاب را ممنوع كرده‌اند. چون حجاب را يك راه مؤثّر براي جذب نوجوانان وجوانان به اسلام مي‌دانند.


مطالعه، راه سعادت است


در پايان مي‌خواهم عرض كنم كه اوّلين كلمة قرآن اين است: إقرا!؛ يعني بخوان! من مطمئنّم اگر هر كس چه مسلمان و چه غيرمسلمان اهل مطالعه باشد و به دنبال دين واقعي، قطعاً به اسلام مي‌رسد. به همان جملة حضرت زينب(س) مي‌رسد كه گفتند: به جز زيبايي چيز ديگري نديدم! نمي‌گويم خدا ما را آزمايش نمي‌كند، چطور مي‌شود ما را آزمايش نكند و به بلايا دچار نسازد؛ در حالي كه حضرت زهرا(س) را كه بهترين زنان عالم است، آزمايش كرده و چقدر مشكلات داشتند و چقدر سختي و درد كشيدند، پس زندگي بدون ‌خطر و مشكلات نمي‌شود، ولي آن كسي راه نجات را مي‌يابد و در اين آشفتگي‌ها آرامش خواهد يافت و همه چيز را زيبا مي‌بيند كه به سمت اسلام واقعي برود، نه اسلام نفسانيّت، نه اسلام آمريكايي!



ماهنامه موعود شماره 118
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
براي اوّلين بار كه روسري پوشيدم و به مدرسه رفتم. خوشحال بودم. روز اوّل شروع كلاس‌ها هم بود. فكر مي‌كردم دوستانم با ديدن من خيلي خوشحال خواهند شد. وقتي سوار سرويس مدرسه شدم، همه با ديدن من ساكت شدند و به من خيره خيره نگاه كردند. سكوت عجيبي حاكم شده بود. خيلي ترسيدم. از برخورد آنها مات بودم. راننده به من گفت: بيا بشين يا برو!

مصاحبة سايت «خانة حجاب صدف» با «زهرا گونزالس»، مسلمان آمريكايي



اشاره:


او سي و هفت سال دارد و اهل «ايالت كاليفرنياي آمريكا» است. بيست و پنج سال پيش مسلمان شده و چهار فرزند دارد. نه سالي است كه به «ايران» آمده و هم اكنون ساكن «مشهد» است. با صحبت‌ها و راهنمايي‌هاي مادرش از يك كاتوليك مسيحي به مسلماني آگاه، تبديل شده است. در مصاحبه با ما، برخي سختي‌ها را كه مسلمان شدن و محجّبه شدن برايش ايجاد كرده، بازگو كرده است.


مسلمانان بي‌حجاب!


در سال 1979م. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، فضا يك مقدار بازتر شد. مادرم در يكي از دفاتر اسلامي در آمريكا با يك خانم ايراني آشنا شد و در طول يك سال، تحقيقات مفصّلي كرد و جاهاي مختلفي رفت و نهايتاً تصميم گرفت، دينش را عوض كند و مسلمان شود، ولي آن موقع به خانواده‌اش و به ما نگفت كه مسلمان شده و مخفيانه نماز مي‌خواند و كارهاي عبادي‌اش را انجام مي‌دهد؛ البتّه حجاب نداشت، چون خود آن خانم هم حجاب نداشت و راستش آن زمان خيلي كم خانم با حجاب پيدا مي‌شد ولي كم‌كم، بعد از پيروزي انقلاب، خيلي تغيير و تحوّل ايجاد شد و همة مسلمان‌ها با حجاب شدند.


مسلماني پنهاني

ما كاتوليك بوديم و مادر بزرگم خيلي آدم سنّتي، مذهبي و متعصّبي بود و مسلّماً نمي‌گذاشت دخترش به اين راحتي دينش را عوض كند. به همين خاطر، مادرم پنهاني عباداتش را به جا مي‌آورد. كم‌كم براي ما هم از توحيد گفت، ولي هيچ وقت مستقيماً از اسلام و اينكه به اين دين گرايش پيدا كنيم، صحبتي نمي‌كرد. دائماً به طور غير مستقيم اشاراتي مي‌كرد و از مهرباني‌ها و بزرگي خداوند مي‌گفت و حرفي از دين ديگري نمي‌زد و از صفت‌هاي خداوند مي‌گفت و ما را به تفكّر و تأمّل وا مي‌داشت.


مسلمان با حجاب


تا اينكه يك روز كه به خانه رفتيم، مادرم ما را دور خودش جمع كرد و گفت: اين حرف‌هايي كه من دربارة خدا و اخلاق و اينها گفتم از دين كاتوليك نيست. از دين اسلام است و اسلام؛ يعني تسليم. تسليم در برابر خدا نه در برابر نفسمان! و بعد هم گفت: كه من مسلمان شده‌ام و به دين اسلام در آمده‌ام و مي‌خواهم با حجاب شوم ولي شما را مجبور نمي‌كنم كه مسلمان شويد، شما را آزاد مي‌گذارم. ابتدا تعجّب كرديم ولي وقتي مادرم ما را تنها گذاشت، ما به حرف‌هايش فكر كرديم. بعد از صحبت كردن با يكديگر به اين نتيجه رسيديم كه ما هم مسلمان شويم و بعد عبادات را از مادرم فرا گرفتيم.


گرايش فطري به توحيد


بعدها از مادرم پرسيدم آن موقع كه اسلام را به ما معرفي كرديد، نگران نبوديد كه ما مسلمان نشويم؟! گفت: نه، من مطمئن بودم كه اسلام را انتخاب مي‌كنيد، چون من زمينه‌سازي لازم را كرده بودم. مادرم زمينه‌اي ساخت تا فطرت ما رشد كند و به بالندگي برسد. مادرم از روشي ساده و فطري استفاده كرد و به زيبايي، ما را به اسلام جذب كرد. وقتي ما مسلمان شديم، خانواده‌هاي مادر و پدرم، خيلي ما را اذيّت كردند. نمي‌توانستند، قبول كنند كه ما مسلمان شده‌ايم و ارتباطشان را با ما قطع كردند. حدود بيست سال رابطه‌اشان با ما قطع بود. چند سال پيش مادربزرگم با ما تماس گرفت و گفت: من دارم مي‌ميرم، بياييد آشتي كنيم! جالب بود كه هنوز بعد از اين همه مدّت سعي مي‌كرد ما را به دين كاتوليك برگرداند!


در شهر خودمان غريبه شديم!


بعد از مسلماني، احساس كرديم در همان شهر خودمان غريب شديم. ديگر خانواده‌اي و دوستي كه بخواهد با ما رفت و آمد كند، نداشتيم! آن موقع تعداد مسلمانان در آمريكا خيلي كم بود. اگر مسجدي هم بود، مال وهّابي‌ها بود. «عربستان» در مناطق مستضعف‌نشين، شام مي‌داد، به خاطر همين، اگر مسلماني هم در آمريكا بود، حتّي اگر به طرف وهّابي‌ها نمي‌رفت، سنّي مي‌شد. با شكوفايي انقلاب اسلامي ايران، روح تازه‌اي در جهان اسلام دميده شد و با اينكه عربستان پول زيادي خرج مي‌كرد، ولي ايران بدون اين كار، فقط از طريق انقلاب خود، توانسته بود مردم را به سمت اسلام جذب كند. البتّه متأسّفانه نتوانسته بود آن را پرورش و به طور ارادي گسترش دهد. آن موقع كتاب‌هايي با موضوع شيعه و اسلام خيلي خيلي كم بود، ولي كتاب درزمينة وهّابيت و عقايد اهل سنّت خيلي زياد بود. فقط ما يك نشريه داشتيم به نام «محجوبه» كه از ايران مي‌آمد و متعلّق به سازمان تبليغات بود. وقتي به دست ما مي‌رسيد، بين خودمان پخش مي‌كرديم و مي‌خوانديم، ولي از جزئيّات احكام اسلام چيزي نمي‌دانستيم.


اوّلين تجربة حجاب


براي اوّلين بار كه روسري پوشيدم و به مدرسه رفتم. خوشحال بودم. روز اوّل شروع كلاس‌ها هم بود. فكر مي‌كردم دوستانم با ديدن من خيلي خوشحال خواهند شد. وقتي سوار سرويس مدرسه شدم، همه با ديدن من ساكت شدند و به من خيره خيره نگاه كردند. سكوت عجيبي حاكم شده بود. خيلي ترسيدم. از برخورد آنها مات بودم. راننده به من گفت: بيا بشين يا برو! در اتوبوس هنوز باز بود! يك لحظه به ذهنم رسيد كه فرار بكنم و بروم، ولي بعد با خود گفتم فردا و پس فردا و روز‌هاي آتي را چه كنم؟ بالأخره كه بايد با اين پوشش به مدر سه بروم. از خدا كمك خواستم كه به صندلي آخري كه خالي بود، بتوانم برسم و بنشينم ولي حس كردم پاهايم خيلي سنگين شده است. ناگهان پسري گفت: به او نگاه كنيد به سرش پارچه بسته و به مدرسه آمده و همه شروع كردند به خنديدن! بعد هم به سمتم آشغال پرت كردند و رويم آب دهان ريختند!


خدا خودش كمك مي‌كند


هر روز رفتن من به مدرسه همان طور بود! با مادرم صحبت كردم و از او راهنمايي خواستم. او گفت: خدا خودش ما را هدايت كرده، پس ما را وسط راه، رها نمي‌كند. يك روز از سنّي‌ها خواستم تا مرا راهنمايي كنند. آنها به من گفتند: كه خيلي به خودت سخت نگير! مي‌تواني در مدرسه روسري‌ات را در بياوري و بعد دوباره سر كني! فهميدم اين حرف آنها از دين و شريعت نيست و از نفس خودشان است؛ يعني براي راحتي خود فرد، اين حرف را مي‌زنند، ولي من در قرآن خوانده بودم كه بايد روسري يا همان چيزي كه براي پوشش استفاده مي‌كنيد، بلند باشد و گردن و سينه را بپوشند.


كتاب‌هاي پاسخگو سؤالاتم


يك روز نشستم و با خدا درد دل كردم و گفتم: خدايا كمكم كن! من مي‌دانم كه حجاب درست است ولي پس چرا مسلمان‌ها اين طور هستند ؟! فلسفة حجاب چيست؟! من چه سطحي از حجاب را بايد داشته باشم؟! واقعاً كسي نبود كه جواب من را بدهد و كتابي هم در اين زمينه نبود! يك روز كه به خانه آمدم، مادرم به من گفت: يك بستة پستي از ايران براي ما آمده است. وقتي باز كرديم، ديديم چند تا كتاب بود كه از سازمان تبليغات براي ما فرستاده بودند. كتاب «فلسفة حجاب» شهيد مطهّري و چند تا كتاب از شهيد بهشتي و كتاب «فاطمه فاطمه است» دكتر شريعتي، همه به زبان انگليسي جزو آنها بودند. من فقط دوازده سال داشتم و هر چند اين مباحث برايم سنگين بود، ولي چون خيلي علاقه‌مند به مطالعة آنها بودم، مثل تشنه‌اي كه به آب مي‌رسد وآن را رها نمي‌كند، شده بودم.


چگونه شيعه شديم؟


يك روز به خانه‌اي كه يك زن عرب آدرس آن را به ما داده بود، رفتيم تا پرسش‌هاي ديني خود را مطرح كنيم، آن خانه، مال وهّابي‌ها بود برخورد بسيار تند و زنندة آنها باعث شد كه به حمدالله هيچ‌گاه به سمت وهّابي‌ها نرويم.



حسين، قلبمان را تكان داد!


امّا روز بعد رفتيم جايي كه مي‌گفتند، حسينية شيعيان است. در آنجا همه در حال سينه زدن و نوحه خواني به زبان عربي و فارسي بودند و با سوز خاصّي كلمة حسين را مي‌گفتند و اشك مي‌ريختند. وقتي با اين صحنه روبه‌رو شديم، خيلي تحت تأثير قرار گرفتيم. با اينكه ما آمريكايي‌ها زياد احساساتي نيستيم و ابراز احساسات نمي‌كنيم. و در واقع اين فرهنگ را خود آمريكايي‌ها تزريق مي‌كردند كه هيچ چيز در دنيا ارزش ندارد كه خود را به خاطر آن اذيّت كنيد يا جانتان را بدهيد و حسّ ايثار و فداكاري اصلاً در آنجا معني ندارد! در درون آدم‌ها اين حس را خفه كردند! ولي وقتي با اين صحنه روبه‌رو شديم، بي‌اختيار در درونمان يك حسّي ايجاد شد كه اصلاً توصيف كردني نبود. يك حالت روحاني كه تا آن زمان آن را درك نكرده بوديم. اين سؤالات هم در ذهنمان ايجاد شد كه اين حسين كيست كه همه براي او گريه مي‌كنند؟!! مگر با او چه كردند؟ ما در اين مراسم با خانمي آشنا شديم و خيلي با هم صحبت كرديم و چند ماه بعد هم با مطالعات و جست‌وجو اعلام كرديم كه ما شيعه هستيم.


احترام به مخالف دروغين


فضاي آمريكا طوري است كه اگر كسي را مخالف فرهنگ، ايده و جامعة خودشان ببينند، تحمّل نمي‌كنند و فرصت بيان حرف و استدلال را به طرف مقابل نمي‌دهند و فوراً به او انگ مي‌زنند!؛ يعني تا موقعي كه شما در چارچوب آمريكا هستيد، همه چيز خوب است، ولي وقتي به دين ديگري بروي فوراً در برابر تو گارد مي‌گيرند و مخالفت شديدي نشان مي‌دهند وآن دمكراسي وآزادي آمريكايي كه مي‌گويند، فقط در حدّ شعار است و واقعيّت بيروني ندارد!


حياي قبل حجاب


مادرم حتّي وقتي كه مسلمان نبود، هميشه دربارة حيا صحبت مي‌كرد. يادم هست مادربزرگم در يك تابستان براي من يك دست لباس تابستاني خريد كه يك تاپ كوتاه با يك شلوارك خيلي كوتاه بود، ولي من آنها را نپوشيدم. مادر بزرگم اصرار كرد، ولي مادرم به او گفت: دست بردار! چرا اين قدر به او اصرار مي‌كني؟ دخترم وقتي اينها را مي‌پوشد، احساس بدي دارد. نمي‌خواهد بدنش را نشان دهد، چرا شما مجبورش مي‌كنيد؟؛ يعني حجاب را نمي‌شناختيم، ولي حيا داشتيم و كم‌كم كه رشد كرديم، آن حيا را حفظ كرديم.


مهاجرت به خاطر اذيّت!


چون خانوادة پدر و مادرم خيلي ما را اذيّت مي‌كردند، ما به شهر ديگري مهاجرت كرديم. شهر كوچكي بود ولي چون مسلمان زياد داشت، مادرم آنجا را انتخاب كرده بود. در همسايگي ما چند ايراني هم زندگي مي‌كردند. 17 سال در آن شهر مانديم و بعد از آن به قم آمديم. خواهرم به حوزة علميّه و رفت و ادامة تحصيل داد، ولي من 2 سال در حوزه درس خواندم و بعد ازدواج كردم و به آمريكا برگشتم. همسرم در «واشنگتن دي سي» كار مي‌كرد. دوباره به ايران آمديم و در «مشهد» ساكن شديم.
 

tahoora62

کاربر بیش فعال
"استفان پيبر" (‪ (stephan pieber‬جوان ‪ ۱۹‬ساله اتريشي كه براي يك سفر ‪۲۵‬ روزه تفريحي به ايران سفر كرده، در جريان اين سفر و براساس علاقه قبلي خود به دين مبين اسلام مشرف شد.

استفان كه اكنون نام "علي" را براي خود برگزيده است، روز چهارشنبه در گفت‌وگو باخبرنگار ايرنا، گفت:

در ‪ ۱۳‬سالگي با ديدن يك خواب دچار تحولي دروني شده و به مطالعه و بررسي اديان مختلف الهي علاقه‌مند شده‌است.


وي افزود: در همين ارتباط با مطالعه كتب‌هاي موجود در اتريش در زمينه دين اسلام و همچنين مطالعه قرآن كه به زبان آلماني ترجمه شده، به دين اسلام با توجه به ويژگيها و شرايط آن علاقه شديدي پيدا كردم.

اين گردشگر تازه مسلمان شده سپس اظهار داشت:

شش سال به بررسي و مطالعه اديان مختلف الهي پرداختم و در نهايت دين اسلام را به عنوان كاملترين و برترين دين الهي و آسماني دريافتم.


وي در خصوص ميزان شناخت خود از دين اسلام گفت:

براساس مطالعاتي كه دراين زمينه داشتم، اسلام را ديني با ويژگي‌ها و مشخصات منحصربفردي مي‌دانم كه برابري، برادري، مساوات، عدالت و حق و حقيقت از جمله مشخصه‌هاي اصلي اين دين الهي است.

به گفته "علي استفان"، دين اسلام به عنوان دين برتر از سوي عيسي(ع) به پيروان خود بشارت داده شده و اين نشانه برتري و كامل بودن اين دين نسبت به ساير اديان است.


وي افزود: حضرت محمد(ص) پايه‌گذار دين اسلام است و انساني مهربان، امين و حامي محرومان و مظلومان بوده است.

وي كه در طول سفر خود به شهرهاي مشهد و قم سفر كرده و با يكي از مراجع تقليد نيز ديداري داشته است، گفت: شهرهاي مذهبي داراي ويژگيهاي خاصي هستند به ويژه در صحن مرقد مطهر امام رضا(ع)، انسان دنيا را فراموش كرده و شور و شوق عجيبي به انسان دست مي‌دهد.

اين گردشگر اتريشي علت انتخاب نام علي براي خود را، شناخت از امام اول شيعيان با توجه به مطالعاتي كه داشته عنوان كرد و افزود: از نظر من امام علي(ع) شخصيتي عادل، عالم، باتقوي و رئوف بوده كه فرزندان بزرگ و مهرباني داشته است.

علي استفان گفت: من در تشرف به دين اسلام راه صحيح را انتخاب كرده‌ام و هيچگاه از اين انتخاب پشيمان نخواهم شد.

وي ادامه داد: اسلام از نظر من دين داراي وحي و الهي است و ديني با ارزش، بخشنده و بزرگ است، چراكه هر مسلمان چه سياه، سفيد، هندو و با هر فرقه‌اي از نظر اسلام داراي ارزش است و اسلام كسي را بر كسي برتر نمي‌داند مگر در داشتن دين و عدالت.

وي اظهار داشت: اسلام ديني جامع و اجتماعي است و در اين دين بيشتر شاهد كارهاي اجتماعي و مشاركتي هستيم.

"علي استفان" در پايان با بيان اينكه علاقه زيادي براي تشرف به مكه و زيارت خانه خدا دارد، اظهار اميدواري كرد كه در آينده زمينه براي زندگي و حضور بيشتر در كشور ايران برايش فراهم شود.

وي در اين گفت‌وگو با آشنايي اندكي كه با زبان فارسي و عربي پيدا كرده است، با لهجه‌اي شيرين "شهادتين" را خواند.
 
بالا